الشيعة في عقائدهم و احكامهم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان '
جز (جایگزینی متن - 'سيد ' به 'سيد‌‎')
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ')
خط ۵۱: خط ۵۱:
4- آن حضرت به اين نكته اشاره نموده‌اند كه عترت(ع) و قرآن، تا زمانى كه دنيا پابرجاست، از يكديگر جدا نخواهند بود و اين دليل بر استمرار امامت در تمام اعصار دارد.<ref>همان</ref>
4- آن حضرت به اين نكته اشاره نموده‌اند كه عترت(ع) و قرآن، تا زمانى كه دنيا پابرجاست، از يكديگر جدا نخواهند بود و اين دليل بر استمرار امامت در تمام اعصار دارد.<ref>همان</ref>


در فصل دوم، اصول مذهب شيعه، مورد بررسى قرار گرفته است. نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه شيعيان، معتقدند اسلام بر سه اصل توحيد، نبوت و معاد استوار بوده و اين اسلام به واسطه اقرار به شهادتين، محقق مى‌گردد؛ اما قوام مذهب شيعه، به اضافه نمودن دو اصل اساسى ديگر به اصول سه‌گانه است كه عبارتند از: عدل و امامت.<ref>همان، ص23</ref>
در فصل دوم، اصول مذهب شيعه، مورد بررسى قرار گرفته است. نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه شیعیان ، معتقدند اسلام بر سه اصل توحيد، نبوت و معاد استوار بوده و اين اسلام به واسطه اقرار به شهادتين، محقق مى‌گردد؛ اما قوام مذهب شيعه، به اضافه نمودن دو اصل اساسى ديگر به اصول سه‌گانه است كه عبارتند از: عدل و امامت.<ref>همان، ص23</ref>


توحيد و معناى آن، در فصل سوم، بررسى شده است. نويسنده در اين فصل، ضمن تعريف توحيد و بحث پيرامون معناى آن، به تشريح صفات ثبوتيه و سلبيه خداوند پرداخته و سپس فرق ميان صفات ذات، افعال و مجاز را كه مجازاً بر ذات اطلاق مى شود را بيان كرده است.<ref>همان، ص26-30</ref>
توحيد و معناى آن، در فصل سوم، بررسى شده است. نويسنده در اين فصل، ضمن تعريف توحيد و بحث پيرامون معناى آن، به تشريح صفات ثبوتيه و سلبيه خداوند پرداخته و سپس فرق ميان صفات ذات، افعال و مجاز را كه مجازاً بر ذات اطلاق مى شود را بيان كرده است.<ref>همان، ص26-30</ref>


فصل چهارم، در مورد عدل الهى است. در تشريح اين اصل، نويسنده چنين استدلال مى‌كند كه شيعيان نيز مانند تمام عقلاى عالم به عدالت خداوند و منزه بودن او از ظلم و فعل قبيح مانند كذب، تكليف به غير مقدور اعتقاد داشته و او را از هر گونه اخلال به واجب مبرا مى‌دانند و معتقدند كه خداوند به غير از حكمت و مصلحتى كه به عباد برمى‌گردد، كارى انجام نمى‌دهد، زيرا او بى‌نياز از فعل قبيح مى‌باشد.<ref>همان، ص32</ref>
فصل چهارم، در مورد عدل الهى است. در تشريح اين اصل، نويسنده چنين استدلال مى‌كند كه شیعیان  نيز مانند تمام عقلاى عالم به عدالت خداوند و منزه بودن او از ظلم و فعل قبيح مانند كذب، تكليف به غير مقدور اعتقاد داشته و او را از هر گونه اخلال به واجب مبرا مى‌دانند و معتقدند كه خداوند به غير از حكمت و مصلحتى كه به عباد برمى‌گردد، كارى انجام نمى‌دهد، زيرا او بى‌نياز از فعل قبيح مى‌باشد.<ref>همان، ص32</ref>


در فصل پنجم، نبوت از ديدگاه شيعه بررسى شده.<ref>همان، ص39</ref>و در فصل ششم، از امامت بحث به ميان آمده است.<ref>همان، ص42</ref>
در فصل پنجم، نبوت از ديدگاه شيعه بررسى شده.<ref>همان، ص39</ref>و در فصل ششم، از امامت بحث به ميان آمده است.<ref>همان، ص42</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش