پندارها و پاسخ‌ها؛ پاسخ به آنچه وهابیون می‌گویند: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ')
    جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۳۴: خط ۳۴:


    == گزارش محتوا ==
    == گزارش محتوا ==
    درباره ويژگى‌ها و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:
    درباره ويژگى‌ها و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:



    نسخهٔ ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۳:۱۱

    پندارها و پاسخ‌ها پاسخ به آنچه وهابیون می‌گویند
    پندارها و پاسخ‌ها؛ پاسخ به آنچه وهابیون می‌گویند
    پدیدآورانمحمدی، رضا (نويسنده)
    عنوان‌های دیگرپاسخ به آنچه وهابیون در بقیع می‌گویند
    ناشرمشعر
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1388 ش
    چاپ1
    شابک978-964-540-213-4
    موضوعوهابیه وهابیه - دفاعیه‎ها و ردیه‎ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏238‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏27‎‏پ‎‏9*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    پندارها و پاسخ‌ها؛ پاسخ به آنچه وهابیون می‌گویند، اثر رضا محمدى است كه نويسنده در آن، به تعدادى از شبهه‌ها و پرسش‌هاى وهابيان درباره تشيع و مباحث كلامى و تاريخى شيعه به‌صورت تفصيلى و مستند به منابع علمى پاسخ داده است.

    ساختار

    كتاب حاضر، از مقدمه ناشر و متن اصلى (شامل متن 46 پرسش و شبهه و پاسخ آن) تشكيل شده است.

    روش نويسنده در اين كتاب، كلامى - تاريخى است.

    گزارش محتوا

    درباره ويژگى‌ها و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:

    1. در مقدمه ناشر (مركز تحقيقات حجّ) چنين آمده است: اساس اسلام بر دعوت به توحيد استوار است و پيامبر اسلام(ص) با جمله ساده «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا...» مردم را به اين دين فراخواند... مردم، گروه‌گروه به اسلام گرويدند و بر اساس آموزه‌هاى قرآنى، مأمور شدند تا ديگران را نيز از راه‌هاى «حكمت»، «موعظه حسنه» و «جدال احسن»، به اسلام فراخوانند. عالمان اسلامى قرن‌ها پرچم‌دار دعوت به توحيد بوده‌اند؛ تااينكه نزديك به دو قرن پيش، در سرزمين مقدس مكه و مدينه وهابيت قدرت يافت. اينان به‌جاى عمل به آموزه‌هاى قرآن، به تكفير مسلمانان پرداختند و به‌جاى موعظه و جدال احسن، به تهمت و افترا روى آوردند و به‌جاى حكمت و برهان، شمشير برّان در دست گرفتند و به بهانه دعوت به توحيد، مسلمانان را از دم تيغ گذراندند... كتاب حاضر، پاسخ به بخشى از شبهاتى است كه وهابى‌ها مطرح كرده‌اند[۱]
    2. شبهه: كسانى كه برخلاف آيه‌هاى قرآن، از غير خدا طلب مى‌كنند و انتظار شفاعت در قيامت از غير خدا را دارند و آنها را وسيله و واسطه قرار مى‌دهند، غير مسلمان و كافر هستند.
      پاسخ: الف)- منظور از عبارت «از غير خدا طلب كردن»، چيست؟! يعنى هركه از غير خدا چيزى بخواهد كافر است؟! پس بر اين اساس، وهابى‌ها كه از پزشک و دارو، درمان طلب مى‌كنند، كافرند؟! و با اين فرض، هيچ مسلمانى در عالم باقى نمى‌ماند؛ زيرا انسان، موجودى اجتماعى است و همواره براى رفع نيازهاى خود نيازمند ديگران است و به آنها توسّل مى‌جويد و طلب يارى مى‌كند و اينها همه غير خدا هستند؛ به‌عبارت‌ديگر، هيچ انسانى نمى‌تواند بدون توسل به اسباب و وسايل، ادامه حيات دهد. مگر اين نظام، نظام اسباب و مسببات نيست؟! امام صادق(ع) مى‌فرمايد: «أَبَى اللهُ أَنْ يُجْرِي الأشْياءَ إِلا بِأَسْبابٍ» «خدا بنا ندارد امور، جز از طريق اسبابشان به جريان افتد».
      ب)- اگر منظور از آن، توسل به اولياى خدا است، مى‌توان گفت كه اين عمل، هم مطابق با آيه‌هاى قرآن است (وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَة) و هم مطابق با روايت‌هاى پيامبر(ص) و هم مطابق عقل و وجدان و از طرف ديگر مخالفت با آن، خلاف عقل و نقل است و همچنين از طرفى، اگر هر نوع طلب كردن، شرك و كفر باشد، اين امر با دستور صريح قرآن، كه امر به توسّل و واسطه قرار دادن اولياى خدا است، منافات پيدا مى‌كند. قرآن مى‌فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً» [۲]؛ «و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى‌آمدند و از خدا آمرزش مى‌خواستند و پيامبر (نيز) براى آنان طلب آمرزش مى‌كرد، قطعاً خدا را توبه‌پذير و مهربان مى‌يافتند»..[۳]
    3. شبهه: كمك خواستن از غير خدا، شرك است؛ پس نگوييد يا على، يا حسين و يا محمد، بلكه فقط بگوييد يا الله.
      پاسخ: الف)- بردن نام على، عبادت است و در منابع معتبر اهل‌سنت، از قول پيامبر(ص) نقل شده است كه فرمود: «ذِكْرُ عَلِي عِبَادَة».
      ب)- آيا اين خطاب‌ها، شرك و گناه است؟! در قرآن از اين خطاب‌ها فراوان است: (يا أَيُّهَا النَّبي) ، (يا أَيُّهَا الرَّسُول) ، (يا مُوسى) ، (يا نُوحُ) و... برادران يوسف كه همه پيامبرزاده و موحّد بودند، گفتند: «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ...» ؛ «اى عزيز (مصر)! ما و خاندان ما را پريشانى (و قحطى) فراگرفته...»[۴]
      ج)- در متون اهل سنّت، اين‌گونه خطاب‌ها بسيار به چشم مى‌خورد؛ از جمله: «يا مُحَمَّد إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ فَتَقْضِي وَ تَشْفَعْنِي فِيه...»؛ يعنى «اى محمد، همانا من به تو در نيازم توجه نموده‌ام تا اجابت نموده و در آن واسطه شوى..[۵]
    4. شبهه: طلب و درخواست از مردگان، يا به اين جهت است كه خدا جاهل است و از احوال زندگان باخبر نيست و يا آنكه خدا ظالم است و سخنان مردگان را بر زنده‌ها، ترجيح مى‌دهد.
      پاسخ:
      1. ما از اولياى خدا، چيزى را طلب و درخواست نمى‌كنيم، بلكه به امر خود خداوند، آنها را وسيله قرار مى‌دهيم؛ «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَة» [۶]
      2. آنها از مردگان نيستند و شعور دارند و از احوال ما نيز باخبر هستند؛ «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ» [۷]
      3. خداوند از همه چيز آگاه است، ولى نظام را نظام علّت و معلولى و سببى و مسببى قرار داده است؛ برخى از اين اسباب، مادى و برخى غير مادى هستند. آب سبب رفع تشنگى و دارو سبب درمان و صدقه سبب رفع بلا و صله رحم سبب طول عمر مى‌شود و توسل به اولياى خدا نيز، از اسباب معنوى است كه خود خداوند، آن را مقرر فرموده است؛ تا اولا: از اين طريق، پاداشى به اولياى خود داده باشد؛ ثانياً: بندگان را متوجه آن ذات‌هاى مقدس كند، تا از آنها درس و الگو بگيرند و زندگى خود را شبيه زندگانى آنها گردانند؛ ثالثاً: ديگران بدانند كسى كه در راه خدا حركت مى‌كند و به كمال مى‌رسد، چنان سعه وجودى پيدا مى‌كند كه مى‌تواند واسطه بين بنده و خدا شود.
      4. مگر خداوند نسبت به خواسته‌هاى ما، جاهل است كه در قرآن، اين اندازه به ما امر مى‌كند كه دعا كنيد؟ خداوند قبل از دعا كردن، از حاجت و خواسته قلبى ما خبر دارد، پس دعا براى چيست؟ چرا مى‌فرمايد: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ» [۸] آيا با دعا كردن ما پى مى‌برد كه ما چه مى‌خواهيم؟ و يا نمى‌تواند استجابت كند؟! آيا وسيله قرار دادن دعا، بى‌اشكال است، اما ولىّ خدا را وسيله قرار دادن اشكال دارد؟![۹]

    وضعيت كتاب

    متأسفانه براى كتاب حاضر، فهرست تفصيلى مطالب و فهرست‌هاى فنى تنظيم نشده و فقط فهرست منابع در پايان كتاب آمده است.

    كتاب حاضر، مستند است و نويسنده ارجاعات و استنادات و توضيحاتش را به‌صورت پاورقى آورده است.

    نويسنده از منابع مهمّ و متعددى (57 منبع) براى توليد اثر حاضر استفاده كرده است.

    متأسفانه نويسنده مقدمه‌اى براى كتاب حاضر ننوشته و هيچ توضيحى در مورد چگونگى و اهداف نگارش اين اثر ارائه نكرده است.

    پانويس

    1. ر.ک: مقدمه كتاب، ص5-7
    2. نساء: 64
    3. ر.ک: متن كتاب، ص49-51
    4. يوسف: 88
    5. ر.ک: همان، ص79-80
    6. مائده: 35
    7. بقره: 154
    8. غافر: 60
    9. ر.ک: همان، ص164-165

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.