فصل الخطاب لوصل الاحباب: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
    جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =')
    خط ۲۰: خط ۲۰:
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10979AUTOMATIONCODE
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10979AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
      | کتابخانۀ دیجیتال نور =19857
      | کتابخانۀ دیجیتال نور =19857
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =

    نسخهٔ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۲۴

    فصل الخطاب لوصل الاحباب
    فصل الخطاب لوصل الاحباب
    پدیدآورانمسگرنژاد، جلیل (محقق) پارسا، محمد بن محمد (نويسنده)
    عنوان‌های دیگرفصل الخطاب، لوصل الاحباب
    ناشرمرکز نشر دانشگاهی
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1381 ش
    چاپ1
    موضوعپارسا، محمد بن محمد، 739؟ - 822ق. فصل الخطاب لوصل الاجباب - نقد و تفسیر تصوف - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏293‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏پ‎‏2‎‏ف‎‏6
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    فصل الخطاب، به زبان فارسى، مفصل‌ترين و مهم‌ترين اثر عرفانى خواجه محمد پارسا به شمار مى‌رود.

    انگيزه خواجه از تدوين اين كتاب، در واقع، فيصله دادن به اختلاف ميان فرق مختلف عامه از يك‌سو و ميان عامه و خاصه از سويى ديگر مى‌باشد.

    ساختار

    كتاب، مشتمل بر خطبه، 8 فصل و يك خاتمه است.

    گزارش محتوا

    فصل اول، در بيان علوم صوفيه و شرح كلمات آنان است و از مطالب زير گفت‌وگو مى‌كند:

    «علوم صوفيه، مكاشفات و مشاهدات است، نه علوم اصطلاحى»، «معرفت حق تعالى و صفات او، مطلوب لذاته است و بقيه علوم، مطلوب لاجله»، «يكى از بحث‌هاى مورد منازعه در قرآن، بحث محكم و متشابه است»، «تصرفات شش‌گانه در تفسير قرآن عبارتند از: تفسير، تأويل، تصريف، تفريع، جمع و تفريق»، «بحث درباره فناء و بقاء و اقوال عرفا در اين باره»، «در بيان جمع و تفرقه»، «در بيان غيبت و حضور»، «بحث درباره‌ى حلول و اتحاد» و...

    فصل دوم، درباره صراط مستقيم است و مشتمل بر مطالب زير است:

    «صراط مستقيم، طريق توحيد است و آن دين حقى است كه تمامى انبياء و رسل و اولياء آن را تبعيت مى‌كنند»، «منازل توحيد سه قسم است: منزل عشق، منزل نيستى و منزل هستى»، «عمده طريق دو امر است: يكى، ملازمت ذكر خداوند و دوم، مخالفت با چيزى كه انسان را از ياد خدا بازمى‌دارد»، «علم معرفة الله، اشرف علوم محسوب مى‌شود»، «تجلياتى كه بر سالك رخ مى‌دهد، عبارتند از: تجليات افعال، تجليات صفات و تجليات ذات»، «توحيد داراى چهار مرتبه است: توحيد ايمانى، توحيد عملى، توحيد حالى و توحيد الهى»، «مذهب صوفى آن است كه در باب دين همواره به احتياط عمل مى‌كند، چون محتاط همواره با حق بماند و متوسع گاه به حق افتد و گاه به باطل»، «حج و اسرار آن»، «مناسك حج و اركان آن» و...

    فصل سوم، در بيان مشاهده و معرفت است و مباحث زير را مطرح مى‌كند:

    «مراد صوفيه از مشاهده، ديدار دل است كه به دل، حق تعالى را در پنهان و آشكار مى‌بينند»، «نفس عبارت است از دوام حال مشاهده و تواتر و تعاقب امداد كه حيات قلوب اهل محبت بدان مربوط است»، «نهايت معرفت عارفين بالله، عجز از معرفت خداوند است»، «رؤيت بر دو قسم است: رؤيت ظاهرى و رؤيت باطنى؛ رؤيت ظاهرى، از عالم حسى و شهادت است و باطنى، از عالم ملكوت»، «عالم شهادت نسبت به عالم ملكوت، مانند قشر است نسبت به لب»، «معرفت حقايق اسماء و صفات الهى، در غايت عظمت و نهايت جلالت است و جز اهل صفوت و خلت را بدان اطلاع ندهند»، «سعادت آدمى، در معرفت خداى تعالى است»، «ديدار، از معرفت حاصل مى‌شود؛ هر كسى كه معرفت ندارد، از ديدار حق محجوب است و هر كه را معرفت تمام‌تر است، ديدار وى را تمام‌تر است»، «محبت، ثمره معرفت است»، «طريق فلاح، مفارقت از دو عالم است»، «شهوت اهل علم، به جمع‌آورى كتب و تحفظ انواع علوم است بدون آنكه به حقايق و اسرار دين مطلع باشند و فقط صاحب قشرند»، «معيت روح با جسد، مثال معيت حق تعالى است با كل كاينات»، «اگر قوت روح به كمال برسد و قالب را به زمان روحانیان بكشد، مى‌تواند كه در يك ساعت، كار صد هزار ساله را انجام دهد»، «بحث درباره‌ى اقطاب»، «ابدال و اوتاد و تبديل طبقات آنها و اينكه قطب، ثابت است و داراى عمر طولانى مى‌باشد» و...

    فصل چهارم، در بيان معجزات رسول خدا(ص) و كرامات اولياء است. مصنف در اين فصل، ابتدا به معجزات پيامبر اكرم(ص) اشاره مى‌كند، سپس كرامات اولياء را بيان مى‌كند؛ اوليايى از قبيل ابوبكر، عمر، عثمان، حضرت على(ع)، سعد بن معاذ، عامر بن عبدالقيس، اويس قرنى، امام حسن(ع) و...

    فصل پنجم، درباره‌ى عقوبات است. مؤلف، ابتدا، به عقوبات روافض مى‌پردازد، سپس در طبقات اولياء، به احوالات رجبيون اشاره مى‌كند كه اين گروه، روافض از اهل شيعه را به شكل خنزير مشاهده مى‌كنند و اين مقام فقط در ماه رجب براى آنها مى‌باشد، نه در ماه‌هاى ديگر. وى، به عقوبات فرقه‌هاى ديگر اشاره مى‌كند كه عبارتند از: عقوبات نواصب، عقوبات قاتلان حسين(ع)، عقوبات جهميه و معتزله، عقوبات كسانى كه مرتكب هتك حرمت حرم مى‌شوند، عقوبات ظلمه و اهل غلول، عقوبت كسى كه حديث پيامبر اكرم(ص) را سبک شمارد. خواجه در پايان اين فصل، به بيان وجوب محبت حضرت رسول اكرم(ص) مى‌پردازد و حكاياتى را در اين باب مى‌آورد.

    فصل ششم، در بيان اهل ملامت است و شامل اين مباحث مى‌باشد: «صوفى، نامى است كه كاملان ولايت و محققان اولياء را به اين نام مى‌خوانند و متعلمان و طالبان ايشان را متصوف گويند»، «مقام، عبارت است از اقامت طالب بر اداى حقوق مطلوب به شدت اجتهاد و صحت نيت و تمكين، رفع تلوين است و شخص متمكن، به‌طور كلى انديشه‌ى غير را از دل زدوده است»، «لبس مرقعات، شعار متصوفه و سنت است»، «شرط پوشيدن مرقع، سه سال خدمت است»، «بحث درباره فقر و غناء و اختلاف مشايخ در آن»، «حقيقت فقر، ترك و تركِ ترك است»، «حقيقت فقر، نيازمندى است و بنده جز نيازمند نبايد، پس اگر بنده‌اى همه كون را داشته باشد، نيز فقير است و هر غناء كه آن بدون حق است، همه فقر است» و...

    فصل هفتم، در بيان فضايل خلفاء و اهل‌بيت(ع) است. مصنف، بعد از ذكر فضايل خلفاى قبل از اميرالمؤمنين(ع)، به بيان فضايل على(ع) مى‌پردازد. وى به ماجراى غدير خم اشاره كرده و مناقب على(ع) را برمى‌شمارد. خواجه، در اين فصل، به مطالب مهم ديگرى نيز اشاره مى‌كند كه عبارتند از: «اهل‌بيت پيامبر(ص) على، فاطمه، حسن و حسين است و آيه تطهير درباره‌ى اهل‌بيت پيامبر(ص) مى‌باشد»، «تفسير آيه‌ى تطهير و بيان اهل‌بيت پيامبر اكرم(ص)»، «فضيلت سلمان فارسى».

    خواجه، در تتمه اين فصل، به مناقب و فضايل اهل‌بيت عصمت و طهارت(ع)، از اميرالمؤمنين على(ع) تا حضرت مهدى(عج) مى‌پردازد. وى، در بيان عظمت مقام حضرت زهرا چند بار متذكر مى‌شود كه هر چند روز عاشورا فقط يك پسر از خاندان او زنده ماند، ولى امروز بر اثر بركت خداوند، شرق و غرب عالم از نسل آن تنها سلاله، پُر است، اما از نسل معاويه و يزيد كسى شناخته نيست تا حتى آتشى را فوت كند.

    فصل هشتم، در بيان احوال اقطاب است. خواجه، در اين فصل، ابتدا مناقب حضرت مهدى(عج) را بيان مى‌كند، سپس به خروج حضرت مهدى اشاره كرده و اخبار مسيح و مهدى و دجال را بازگو مى‌كند و در پايان، حالات و كمالات اقطاب دوازده‌گانه را مورد بررسى قرار مى‌دهد.

    مؤلف، در خاتمه كتاب، به روش عرفانى خواجه عبدالخالق غجدوانى اشاره كرده و سلسله‌ى مشايخ خاندان خواجگان را بيان كرده و كتاب را به پايان مى‌رساند.

    وضعيت كتاب

    كتاب، توسط آقاى جليل مسگرنژاد، تحقيق، تصحيح، مقدمه‌نويسى و تعليقه‌نگارى شده است. وى در مقدمه، به معرفى شخيصت و زندگى مؤلف، روش صوفيه و اخلاق شيعى، مباحثى پيرامون اين كتاب و... پرداخته است.

    فهرست محتويات، در آغاز كتاب و تعليقات و فهرست‌ها (شامل فهارس آيات، احاديث، نام اشخاص، نام جاى و مكان، كتاب‌ها، فرق و مذاهب، اشعار فارسى، اشعار عربى، الفاظ و كلمات و منابع مقدمه و تعليقات)، در پايان آن ذكر شده است.

    پاورقى‌ها، به ذكر موارد اختلاف نسخ اختصاص يافته است.