مبانی حجیت آرای رجالی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
به باور نويسنده، شيوههاى ارزشيابى رجالى صدور روايات به سه دسته عمده قابل تقسيم است: در دسته اول، شيوه بر اين است كه بر محور بررسى كتابهاى حديثى بهعنوان يك مجموعه عمل مىشود. در اين شيوه، موضوع بررسى، از جهت اعتبار و حجيت، مجموعه كتاب يا كتابهاى معينى است؛ براى مثال گفته مىشود كتاب «[[الكافي]]» مرحوم [[كلينى]]، مورد اعتماد است، به اين معنا كه هر حديثى در اين كتاب نقل شده، از جهت صدور، قطعى يا معتبر است (بنا بر دو قولى كه در اينباره گفته شده است)<ref>همان، ص81-82</ref> | به باور نويسنده، شيوههاى ارزشيابى رجالى صدور روايات به سه دسته عمده قابل تقسيم است: در دسته اول، شيوه بر اين است كه بر محور بررسى كتابهاى حديثى بهعنوان يك مجموعه عمل مىشود. در اين شيوه، موضوع بررسى، از جهت اعتبار و حجيت، مجموعه كتاب يا كتابهاى معينى است؛ براى مثال گفته مىشود كتاب «[[الكافي]]» مرحوم [[كلينى]]، مورد اعتماد است، به اين معنا كه هر حديثى در اين كتاب نقل شده، از جهت صدور، قطعى يا معتبر است (بنا بر دو قولى كه در اينباره گفته شده است)<ref>همان، ص81-82</ref> | ||
دسته دوم، بر اين شيوه استوارند كه در آنها بر محور فرد يا مجموعهاى از افرادِ راوى با عنوان رجالىِ معين عمل مىشود. در اين شيوه، فرد يا مجموعهاى از افراد راوى از جهت اعتبار و حجيت نقل، موضوع بررسى هستند؛ براى مثال گفته مىشود «اصحاب اجماع» - كه يك اصطلاح رجالى است و به دستهاى معين از راويان اشاره دارد - سلسله سند را از خود تا نقل از معصوم(ع) معتبر و حجت مىكنند و يا | دسته دوم، بر اين شيوه استوارند كه در آنها بر محور فرد يا مجموعهاى از افرادِ راوى با عنوان رجالىِ معين عمل مىشود. در اين شيوه، فرد يا مجموعهاى از افراد راوى از جهت اعتبار و حجيت نقل، موضوع بررسى هستند؛ براى مثال گفته مىشود «اصحاب اجماع» - كه يك اصطلاح رجالى است و به دستهاى معين از راويان اشاره دارد - سلسله سند را از خود تا نقل از معصوم(ع) معتبر و حجت مىكنند و يا مثلاًگفته شود كه فلان راوى ثقه يا مورد اعتماد است<ref>همان، ص82</ref> | ||
دسته سوم، شيوهاى تركيبى دارد. در اين شيوه، مجموعه قرائن مربوط به كتابى كه روايت از آن نقل مىشود و ويژگىهايى كه راوى روايت دارد، مورد بررسى قرار مىگيرد. هريك از اين شيوهها داراى مبناى رجالى معينى است كه در جاى خود، قابل بررسى است<ref>ر.ک: همان</ref>در اين بخش، به هريك از اين شيوهها پرداخته شده و در پايان، نياز به علم رجال با توجه به روشهاى ارزشيابى مذكور، بررسى گرديده است. | دسته سوم، شيوهاى تركيبى دارد. در اين شيوه، مجموعه قرائن مربوط به كتابى كه روايت از آن نقل مىشود و ويژگىهايى كه راوى روايت دارد، مورد بررسى قرار مىگيرد. هريك از اين شيوهها داراى مبناى رجالى معينى است كه در جاى خود، قابل بررسى است<ref>ر.ک: همان</ref>در اين بخش، به هريك از اين شيوهها پرداخته شده و در پايان، نياز به علم رجال با توجه به روشهاى ارزشيابى مذكور، بررسى گرديده است. |
نسخهٔ ۳ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۲:۲۱
مبانی حجیت آرای رجالی | |
---|---|
پدیدآوران | صرامی، سیفالله (نويسنده) |
ناشر | موسسه علمی فرهنگی دار الحديث، سازمان چاپ و نشر |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1391 ش |
چاپ | 4 |
موضوع | حدیث - علم الرجال |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 114 /ص4م2* |
مبانى حجيت آراى رجالى، اثر صيفالله صرامى، پژوهشى است در حجيت مبانى آراى رجالى در جرح و تعديل راويان حديث كه به زبان فارسى و در دوران معاصر نوشته شده است.
ساختار
كتاب با دو مقدمه از ناشر و نويسنده آغاز شده است.
نويسنده در دو بخش و با استفاده از منابع تاريخى و رجالى، به نقد مبانى رجاليان در جرح و تعديل رجال حديث و در نتيجه، حجيت خبر پرداخته است[۱]
گزارش محتوا
در مقدمه ناشر، به مطالب مورد توجه نويسنده در تدوين كتاب پرداخته شده و چنين مرقوم گرديده است: «دانش رجال، بحث از حالات راويان را بر عهده دارد تا بهوسيله آن از صدور احاديث، اطمينان حاصل گردد و از آنها استفادههاى مطلوب شود. دانش رجال براى دستيابى به اين هدف مهم، از روشهاى گوناگون در ارزشيابى صدورى احاديث، استفاده كرده و مىكند كه اين روشها بهعنوان مبانى ارزيابى صدورى روايات، مورد استفاده قرار گرفتهاند. متأسفانه مبانى پيشگفته، در لابهلاى گفتهها و نوشتههاى رجاليان بهصورت پراكنده و غير مدون مورد اشاره قرار گرفته و در بحثى مشخص و به شيوه آكادميك، مورد توجه قرار نگرفتهاند. بحث ديگرى نيز كه پاسخگوى يك سؤال منطقى در آشنايى با مبانى دانش رجال است و توجه به آن در اتخاذ مبانى رجالى در بخشهاى مختلف نقش اساسى دارد، بحث «مبانى حجيت آراى رجالى» است. اين بحث، ملاك پذيرش و اعتبار آراى رجالى را روشن مىسازد و بر اساس انتخاب ملاك معتبر است كه رجالى مىتواند درباره اعتبار گزينههاى اساسى خويش در دانش رجال، قضاوت نمايد.
نويسنده كتاب حاضر اين دو مطلب مهم را مورد توجه قرار داده و به بررسى شيوههاى ارزشيابى رجالى صدور حديث، نياز به علم رجال با توجه به روشهاى ارزشيابى رجالى و مبانى حجيت ارزشيابىها پرداخته است. وى در بخش اول كتاب نيز مطالب ارزشمندى در مورد تاريخچه مبانى رجالى شيعه و اهل سنت و ارتباط اين مبانى با علوم مختلف، ارائه كرده است كه فوائد بسيارى را در خود جاى دادهاند»[۲]
در مقدمه نويسنده، به موضوع كتاب، اشاره شده است[۳]
شناخت راويانِ اخبار - كه علمِ رجال، عهدهدار آن است - براى رسيدن به اعتماد بر سند خبر و اتصال معتبر آن به سنت است؛ اما صِرف آگاهى جزئى از اوصاف اشخاص از جهت نقل، براى اعتبار يا عدم اعتبار سند، كافى نيست، بلكه بايد كليات و كبرَياتى را به دانستههاى خاص درباره افراد ضميمه كرد تا اعتبار و اعتماد به سند حاصل گردد. به نظر نويسنده، دانستههاى رجالى درباره اشخاص، قضاياى شخصيهاى هستند كه از صِرف كنار هم آمدن آنها، هيچ دانش و آگاهى جديدى حاصل نمىشود و در واقع، كبرَيات و مبانى رجالى هستند كه با قرار گرفتن در كنار آن قضاياى جزئى مىتوانند اعتبار يا عدم اعتبار اسناد اخبار را رقم زنند. همچنان كه برخى از كبراها و مبانى رجالى، مستقيماً و بدون قرار گرفتن در كنار دانستههاى خاص رجالى درباره اشخاص مىتوانند اعتبار يا عدم اعتبار اسناد روايات را نشان دهند؛ مانند اين مبنا كه گفته شود روايات موجود در كتب اربعه، همگى معتبرند و مطالب اين كتاب، حاصل تحقيق در مبانى و كبراهاى يادشده است[۴]
نويسنده در بخش اول، در سه فصل زير، ضمن اشاره به تاريخچه مبانى رجالى اهل سنت و اماميه، به ارزشيابى هريك از مبانى حجيت آراى رجالى، پرداخته و با اشاره به ارتباط و نياز ساير علوم، از جمله فقه و اصول و درايه به علم رجال، به اهميت آن پرداخته است[۵]
فصل اول، به طرح موضوع و تعاريف اختصاص يافته است. به باور نويسنده، براى پيشبرد اهداف تحقيق، شايسته است در آغاز، مبانى تصورى موضوع، ارائه گردد و تعريف دقيق و روشنى از واژهها و اصطلاحات اصلى پژوهش، براى اين امر مورد نياز است. اين تعريفها ممكن است از دانشهاى مختلف گرفته شوند؛ اما به دليل ارتباط آنها با موضوع، در اين فصل آورده شدهاند. ثمره تلاش اين فصل، غير از اينكه در يكايك مباحث مىتواند بروز يابد، در نشان دادن چارچوب كلى كار هم نقش بسزايى دارد. در اين فصل، حدود موضوع پژوهش نيز شفافتر شده است. عنوانهايى كه در اين فصل تعريف شدهاند، عبارتند از: علم رجال و موضوع آن، رأى رجالى، حجيت و در نهايت، عنوان تركيبى پژوهش؛ يعنى «مبانى حجيت آراى رجالى»[۶]
در فصل دوم، به تاريخچه مبانى رجالى و شيوههاى ارزشيابى حديث، پرداخته شده است. نويسنده، معتقد است دردستداشتن گزارشى فشرده از مبانى رجالى در دورههاى مختلف، مىتواند روشنكننده مباحث كتاب باشد؛ ازاينرو، فصل دوم، به اين امر اختصاص يافته است[۷]
اين كار در دو بخش مبانى رجالى شيعه و اهل سنت (كه ميراث متفاوتى در اينباره دارند) قابل پيگيرى است. بررسى مبانى آراى اهل سنت در اين فصل، صرفاً براى آشنايى و توجه تطبيقى به آن در مبانى شيعى است، ولى پيگيرى و تداوم اين تحقيق، در مبانى آراى شيعه خواهد بود؛ ازاينرو، بررسى مبانى اهل سنت، فشردهتر انجام گرفته و خوانندگان براى آگاهى از بحثهاى مفصلتر و كاملتر درباره مبانى اهل سنت، بهويژه با عنايت به همه روشهاى ارزشيابى صدور احاديث، يعنى از روى متن و سند (و در سند هم چه از جهت تك تك راويان و چه از جهت ارزشگذارىهاى كلىتر، بهسان آنچه در مورد شيعه خواهد آمد)، به برخى از منابع آنها ارجاع داده شدهاند[۸]
در فصل سوم، به بررسى رابطه مبانى رجالى و ساير علوم پرداخته شده است. به عقيده نويسنده، بررسى مفصل درباره ارتباط رجال و ساير علوم مىتواند در «مقدمات علم رجال» يا در تقسيمبندىهاى جديد از علوم، در «فلسفه علم رجال» پيگيرى و ارائه شود؛ اما در موضوع مبانى رجال و يا مبانى ارزشگذارى حديث از جهت صدور نيز ارتباط اين علم با ساير علوم، درخور توجه و تأمل است. به نظر وى، دانش رجال (شامل مبانى ارزشگذارى و ارزيابىهاى خاصى كه درباره هريك از راويان به عمل مىآيد)، وامدار برخى ديگر از علوم مانند اصول فقه، تاريخ و تراجم (شرححالنگارى) است؛ همچنان كه اين علم اساساً براى خدمتگزارى به برخى علوم ديگر و مهمتر از همه، علم فقه پايهگذارى شده و تحول يافته است[۹]
در اين فصل، نگاهى كوتاه به ارتباط رجال با برخى از علومى كه به نظر مىرسد در مبانى رجالى و ارزشگذارى تأثير دارند، انداخته شده است. توجه به اين نكته لازم است كه مراد از ارتباط و تأثير در اين فصل، نوع قابل ضبط و تدوين آن است؛ اما ارتباطها و تأثيرهاى غير قابل ضبط كه ممكن است هر علمى با هر علم ديگر و بلكه هر پديدهاى با پديده ديگر داشته باشد و در جاى خود، شايسته بحث و بررسى است، در اين فصل، مورد نظر نويسنده نيست[۱۰]
نويسنده در بخش دوم، در دو فصل، به شيوهها و روشهاى ارزشيابى اماميه در حجيت روايات كتب اربعه و يا اعتماد بر توثيقات عامه اشاره كرده و با توجه به اينكه عمده روايات ما، اخبار آحاد است، نتيجه گرفته است كه نمىتوان از آزادى علماى رجالى، يقين به صدور روايات و حجيت آن به دست آورد، مگر اينكه قايل شويم كه در وقتى كه باب علم و يقين بسته است، مىتوان به شهرت و وثوق عقلايى اعتماد كرد و در نتيجه قول علماى رجال نيز، در جرح و تعديل، حجيت دارد[۱۱]
براى ارزشيابى صدور روايات، دو راه عمده وجود دارد:
- ارزيابى متن روايت: اينكه متن روايت با عقل قطعى سازگار باشد و با قرآن و سنت قطعى مخالفت نداشته باشد.
- بررسى سند: نويسنده اين راه را «ارزشيابى رجالى صدور روايات» ناميده و معتقد است كليه شيوههايى كه بهنحوى بر پايه سند روايات بنا مىشوند، جزو اين راهاند؛ حتى اينكه چون روايتى در كتاب معينى (مانند تفسير القمي) نقل شده، پس معتبر است. بنابراين، كلمه «رجالى» در عنوان اين راه، صرفاً به معناى بررسى فرد يا افراد موجود در سند روايات نيست، بلكه منظور هرگونه ارزيابى صغروى، در برابر ارزشگذارى كبروى است كه در علم درايه مطرح مىشود[۱۲]
به باور نويسنده، شيوههاى ارزشيابى رجالى صدور روايات به سه دسته عمده قابل تقسيم است: در دسته اول، شيوه بر اين است كه بر محور بررسى كتابهاى حديثى بهعنوان يك مجموعه عمل مىشود. در اين شيوه، موضوع بررسى، از جهت اعتبار و حجيت، مجموعه كتاب يا كتابهاى معينى است؛ براى مثال گفته مىشود كتاب «الكافي» مرحوم كلينى، مورد اعتماد است، به اين معنا كه هر حديثى در اين كتاب نقل شده، از جهت صدور، قطعى يا معتبر است (بنا بر دو قولى كه در اينباره گفته شده است)[۱۳]
دسته دوم، بر اين شيوه استوارند كه در آنها بر محور فرد يا مجموعهاى از افرادِ راوى با عنوان رجالىِ معين عمل مىشود. در اين شيوه، فرد يا مجموعهاى از افراد راوى از جهت اعتبار و حجيت نقل، موضوع بررسى هستند؛ براى مثال گفته مىشود «اصحاب اجماع» - كه يك اصطلاح رجالى است و به دستهاى معين از راويان اشاره دارد - سلسله سند را از خود تا نقل از معصوم(ع) معتبر و حجت مىكنند و يا مثلاًگفته شود كه فلان راوى ثقه يا مورد اعتماد است[۱۴]
دسته سوم، شيوهاى تركيبى دارد. در اين شيوه، مجموعه قرائن مربوط به كتابى كه روايت از آن نقل مىشود و ويژگىهايى كه راوى روايت دارد، مورد بررسى قرار مىگيرد. هريك از اين شيوهها داراى مبناى رجالى معينى است كه در جاى خود، قابل بررسى است[۱۵]در اين بخش، به هريك از اين شيوهها پرداخته شده و در پايان، نياز به علم رجال با توجه به روشهاى ارزشيابى مذكور، بررسى گرديده است.
وضعيت كتاب
فهرست اجمالى مطالب در ابتدا و فهرست «آيات»، «احاديث»، «اشخاص»، «گروهها و مذاهب»، «اصطلاحات و كتابهاى يادشده در متن»، بههمراه فهرست منابع و مآخذ مورد استفاده نويسنده و نيز فهرست تفصيلى مطالب، در انتهاى كتاب آمده است.
پاورقىها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- «حديث»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله كتابهاى اسلامى، شماره 17، تابستان 1383، (12 صحفه، از 155 تا 166).