مبانی تفسیر قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' {{جعبه' به '{{جعبه') |
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''مبانی تفسیر قرآن'''، اثر سید رضا مؤدب، پژوهشی است پیرامون مبانی و پیشفرضهای تفسیر. | '''مبانی تفسیر قرآن'''، اثر سید رضا مؤدب، پژوهشی است پیرامون مبانی و پیشفرضهای تفسیر. | ||
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۲۹
مبانی تفسیر قرآن | |
---|---|
پدیدآوران | مؤدب، رضا (نويسنده) |
ناشر | دانشگاه قم |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1386ش , |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-8261-33-2 |
موضوع | تفسير - فن |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 91/5 /م8م2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مبانی تفسیر قرآن، اثر سید رضا مؤدب، پژوهشی است پیرامون مبانی و پیشفرضهای تفسیر.
ساختار
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در دوازده فصل، تنظیم شده است. پیش از مقدمه، چکیده و نمایهای از مباحث کتاب، ارائه گردیده است.
در این کتاب، بعد از تعریف و شرح واژههاى کلیدى مبانى تفسیر قرآن، اصول تفسیرى مفسران قرآن کریم بررسى شده و ضمن بحث درباره بعضى از موضوعات علوم قرآنى، مباحثى مثل انواع و اقسام مبانى تفسیر، قدسى بودن قرآن، نص و قرائت واحد قرآن، امکان و جواز تفسیر، حجیت ظهور قرآن، نیاز مخاطبان قرآن به تفسیر و بررسى علل آن و... بررسى شده است[۱].
کتاب حاضر، با هدف بررسى مبانى و پیشفرضهاى مفسران قرآن، براى درس «مبانى تفسیر» و برخى از مباحث علوم قرآنى در دوره ارشد و... تدوین شده و در آن سعى گردیده است با توجه به اختلاف نظر مفسران، در خصوص اهمّ مبانى تفسیر، کاملترین مبانى برگزیده شود و آراء دیگران تحلیل گردد تا براى محققان و قرآنپژوهان دانشگاه و حوزه سودمند باشد[۲].
نویسنده در پایان هر فصل، ضمن آوردن خلاصه مباحث مطرحشده، جهت تشویق مخاطب به مطالعه بیشتر، سؤالاتى مرتبط با موضوع مورد بحث مطرح و منابعى را هم معرفى کرده است[۳].
گزارش محتوا
در مقدمه، توضیح مختصری پیرامون محتوای مطالب، ارائه گردیده است[۴].
نویسنده پیش از آغاز فصول، به ارائه مباحثی کلی پیرامون اهمیت و ضرورت تدوین مبانی و پیشینه تحقیق، پرداخته است[۵].
فصل اول، به تعاریف اختصاص یافته و به تعریف مبانی (اصول)، تفسیر، تأویل، قواعد (ضوابط)، منابع (مصادر - مآخذ)، روشها (مناهج) و گرایشها (اتجاه - لون) پرداخته شده است[۶].
در فصل دوم، به تعریف انواع و اقسام مبانی، پرداخته شده است. مقصود از مبانى، باور و اصول پذیرفتهشده مفسران مىباشد که سبب رویکردى خاص در تفسیر است و رابطه آن با مکاتب تفسیرى، عام و خاص مطلق است؛ زیرا مبانى اعم از مکاتب است و تفسیر همان علم فهم و بیان معانى نهفته آیات و شامل معانى همه آیات و عامتر از تأویل و تنزیل است. مبانى تفسیر، داراى اقسامى همانند: کلامى، روشى، گرایشى، صدورى و دلالى است که هریک از آنها مىتواند قطعى و یا ظنى باشد و اعتبار هریک از آنها وابسته به مستندات آنها است[۷].
در فصل سوم، مسئله قدسی بودن قرآن، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از نخستین مبانى تفسیر، قدسى بودن قرآن است که به معناى الهى بودن الفاظ و محتواى قرآن مىباشد و مفسران به بیان مستندات آن پرداختهاند و معتقدند که پیامبر(ص) هنگام دریافت وحى، مصون از دخالت شیطان بوده و جبرئیل امین از طرف خدا، لفظ و معنى را به پیامبر(ص) رسانده و همچنین وی از تجربههاى نفسانى، به هنگام دریافت وحى مصون بوده است. قرآن از کتابهاى آسمانى پیشین نیز گرفته نشده، بلکه منشأ همه آنها، آسمانى بودن آنها است؛ نص قرآن نیز پس از نزول تاکنون از هرگونه تغییر و تحریف مصون بوده است و از طرفى قرآن از سوى متکلم حکیم صادر شده و متنى حکیمانه و از هرگونه وهن و ناسازگارى بهدور است[۸].
فصل چهارم، به نص و قرائت واحد قرآن اختصاص یافته است. نویسنده معتقد است نزول قرآن که با آوردن پیام وحى همراه بوده است، بر «قرائت واحد» بوده و علت اختلاف در قرائات، به راویان آنها برمىگردد و رابطهاى بین قرائات قرآن و سبعة أحرف، وجود ندارد و امامان معصوم(ع) همواره بر قرائت واحد قرآن که همان قرائت رایج است، تأکید داشتهاند؛ گرچه برخى از مفسران اهل سنت، قرائت قرآن را متعدد دانستهاند[۹].
نویسنده در فصل پنجم، امکان و جواز تفسیر را مورد مطالعه قرار داده است. نویسنده بر این باور است که تفسیر قرآن، امرى ممکن و قرآن، کتابى قابل فهم مىباشد، ولى فهم آن داراى مراتبى است که مرحلهاى از آن در اختیار معصومین(ع) است و بنابراین تفسیر قرآن، مختص معصومین(ع) نبوده و ادله اختصاص تفسیر براى معصومین(ع)، مستند نیست، بلکه تفسیر، امرى ممکن و جایز بوده و بدین جهت تاکنون دهها تفسیر براى قرآن نگاشته شده است و ضرورت آن، مستند به ادله روایى و قرآنى مىباشد و روایات نهى از جواز و نهى از تفسیر به رأى، دلالتى بر عدم جواز تفسیر نداشتهاند[۱۰].
فصل ششم، به حجیت ظهور قرآن، اختصاص یافته است. به باور نویسنده، کلمات قرآن، چه نص که همان دلالتهاى قطعى آیات و چه ظاهر که دلالتهاى ظنى است، در خصوص آیات محکم قرآن، حجت است و ظاهر آیات متشابه با قرائن مستند برخلاف ظاهر حمل مىشود و آیات و روایات فراوانى بر حجیت ظهور آنها دلالت دارد؛ مانند: آیات دال بر تدبر و بیان بودن قرآن و روایات ثقلین و عرض و...؛ بنابراین دیدگاه برخى از محدثان اخبارى بر عدم حجیت ظاهر قرآن، مستند نبوده و دلایل آنها تمام نمىباشد. وی معتقد است در قرآن، مجاز هم به کار رفته که نشانه بلاغت و فصاحت قرآن است و منافاتى با حجیت ظواهر ندارد؛ چون بههمراه قرینه صارفه است[۱۱].
در فصل هفتم، به نیاز مخاطبان قرآن به تفسیر و بررسی علل آن، پرداخته شده و به این نکته اشاره شده است که قرآن کلام آسمانى است که نیازمند تبیین و تفسیر است و مراتب نیاز آنها نسبت به مخاطبان متفاوت مىباشد. به اعتقاد نویسنده، علل نیازمندى قرآن به تفسیر ذاتى نبوده، بلکه مربوط به اسباب بیرون متن است و مىتواند شامل اقتضاى تشریع، تدریجى بودن، ارائه معارف بلند آن، ایجاز، برخوردارى از بطن و اقتضاى اسلوب ادبى آن باشد؛ زیرا رسیدن به معانى آیات و مراد الهى، نیازمند اجتهاد در فهم و استنباط احکام الهى از قرآن است که مفسران براى رسیدن به آنها، تلاش فراوان کرده و مىکنند[۱۲].
در فصل هشتم، به بررسی ساختار چندمعنایی قرآن، پرداخته شده است. قرآن، کتاب [چند] وجهى و علاوه بر ظاهر داراى بطن نیز هست و از ساختار چندمعنایى، برخوردار است که روایات فراوانى بر آن دلالت مىکند و بدین جهت ممتاز از هر متن دیگرى و سبب جاودانگى آن نیز گردیده است و به نظر مىرسد قلمرو بطون، تمامى آیات و داراى سیر صعودى و در طول معانى ظاهرى است که براى دستیابى بدان، لازم است از معصومین(ع) کمک گرفته شود. ضمن آنکه با تدبر و اجتهاد در آیات، مىتوان به مراتبى از آنها رسید[۱۳].
در فصل نهم، زبان قرآن، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. شناسایى زبان قرآن نزد مفسران، مهم و مقصود از آن، ماهیت گزارههاى قرآن و چگونگى انتقال مفاهیم آن مىباشد که بدینجهت زبان قرآن متمایز از لغت قرآن است. به اعتقاد نویسنده، زبان قرآن، زبان معنادارى است که خداوند براى هدایت مردم فرستاده و داراى گونههاى فراوانى، مانند زبان «عرف عام» مىباشد، ولى زبان قرآن به جهت ویژگىهاى خاص خود، مانند زبان هدایتمندى و برخوردارى از سودمندى جهانى، «زبان ترکیبى» است که برخوردار از زبان عرف عام و عرف خاص است[۱۴].
در فصل دهم، به بررسی منابع تفسیر پرداخته شده است. منابع تفسیر، نقش اساسى در فهم آیات دارند و متفاوت با ابزار تفسیر هستند که شامل قرآن، روایات، عقل، لغت، تاریخ، اقوال مفسران، علوم تجربى و شهود مفسران مىباشد و هریک از آنها نزد مفسران مراتب متفاوتى دارند و مفسران به جهت دیدگاه و مکتب تفسیرى خود، برخى از آنها را داراى اهمیت خاصى مىدانند و براى منزلت آنها مستنداتى ذکر کردهاند. به نظر مىرسد بهترین منبع تفسیر، خود قرآن است که معصومین(ع) نیز بر آن تأکید کردهاند و روش تفسیرى آنها هم بر آن استوار است و پس از قرآن، روایات و عقل برهانى در فهم آیات، نقش فراوانى دارند[۱۵].
در فصل یازدهم، انسجام و پیوستگی آیات، مورد بحث و مطالعه قرار گرفته است. آیات قرآن گرچه در شرایط متفاوتى نازل شده، ولى با یکدیگر مرتبط و از انسجام و پیوستگى برخوردارند و نمىتوان برخى را بدون بررسى دیگر آیات، تفسیر نمود؛ ارتباط معنایى آیات قرآن، گاهى درون آیه و گاهى در یک سوره و گاهى در کل سوره و بهصورت موضوعى مىباشد و بدین جهت غالب مفسران، قرآن را نظاممند مىدانند و معتقد به علم تناسب بین آیات هستند و بیان مىکنند که لازم است از قاعده سیاق، در تفسیر کمک گرفت[۱۶].
در آخرین فصل، به موضوع جامعیت قرآن، پرداخته شده و به این نکته اشاره شده است که قرآن کتاب جامعى است که براى هدایت بشر آمده و آموزههاى آن فراگیر همه شئون زندگى بشر، در همه دورانها و در همه مسائل فردى و اجتماعى مورد نیاز اوست تا انسان بتواند راه هدایت را از راه ضلالت تشخیص بدهد و بهسوى آن بشتابد. مستندات جامعیت قرآن، آیات و روایات و دلایل عقلى مربوط به فلسفه نزول آن است. جامعیت قرآن مرتبط با جاودانگى قرآن نیز مىباشد که برخاسته از باطن قرآن و تطبیق آیات بر مصدایق جدید است و قرآن بر فرهنگ زمانه خود تأثیرگذار بوده و به مواجهه با فرهنگ باطل، پرداخته است[۱۷].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع، بههمراه نمایه آیات، روایات، اشخاص و کتابها در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها، به امور زیر پرداخته شده است:
- ذکر منابع[۱۸].
- ترجمه فارسی آیات و روایات مذکور در متن[۱۹].
- درج نص روایات و آیات اشارهشده در متن، بههمراه ترجمه فارسی[۲۰].
- توضیح بیشتر برخی از مطالب[۲۱].
پانویس
- ↑ ر.ک: چکیده، ص9
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص11
- ↑ ر.ک: چکیده، ص9
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص11-12
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص13-19
- ↑ ر.ک: همان، ص21-33
- ↑ ر.ک: همان، ص41
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص87
- ↑ ر.ک: همان، ص111
- ↑ ر.ک: همان، ص132
- ↑ ر.ک: همان، ص147
- ↑ ر.ک: همان، ص172
- ↑ ر.ک: همان، ص195
- ↑ ر.ک: همان، ص252
- ↑ ر.ک: همان، ص274
- ↑ ر.ک: همان، ص296
- ↑ ر.ک: پاورقی، ص131
- ↑ ر.ک: همان، ص130
- ↑ ر.ک: همان، ص136
- ↑ ر.ک: همان، ص151
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.