حامد، عبدالکریم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{') |
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها =={{وابستهها}}' به '== وابستهها == {{وابستهها}} ') |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
سرانجام اين عارف وارسته، پس از عمرى تلاش در جهت آشنايى بندگان خدا با معبود خويش و تربيت شاگردان ممتاز، با ديار فانى وداع گفت و در سال 1358ش به لقاء پروردگارش شتافت. | سرانجام اين عارف وارسته، پس از عمرى تلاش در جهت آشنايى بندگان خدا با معبود خويش و تربيت شاگردان ممتاز، با ديار فانى وداع گفت و در سال 1358ش به لقاء پروردگارش شتافت. | ||
== وابستهها =={{وابستهها}} | == وابستهها == | ||
{{وابستهها}} | |||
[[تهذیب اللغة]] | [[تهذیب اللغة]] | ||
نسخهٔ ۵ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۳۹
نام | حامد، عبدالکریم |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE9460AUTHORCODE |
ولادت
«عبدالكريم حامد» در سال 1301ش در قزوين چشم به جهان گشود.
پدر ايشان، شيخ محمود حامد، يكى از شاگردان مرحوم شاه آبادى بود كه به عنوان حسابدار و دفتردار امين الضرب- وزير ماليه ناصرالدين شاه- خدمت مىكرد.
دوران کودکی و نوجوانی
عبدالكريم چند ماه پس از تولد، به تهران آورده شده و دوران كودكى خود را در تهران سپرى كرد. از همان دوران كودكى و نوجوانى تحت تأثير تربيت الهى رشد يافته و دامانش از آلوده شدن به گناهان و از آفات بسيارى در مسير سير و سلوك حفظ شد.
کار و تحصیل
وى پس از ملاقات با شيخ رجبعلى خياط(ره)، به عنوان شاگرد، در مغازه ايشان مشغول به كار شد. اين عامل سبب شد تا با حضور دائمى در كنار شيخ، تحت تربيت استاد خويش قرار گرفته و در مكتب محبت و اخلاص ايشان پرورش يابد.
در اين دوران كه حدود 15 سال طول كشيد، ايشان درسهاى زيادى از استاد خويش آموخت و آنچنان پلههاى رشد و ترقى را طى كرد كه در زمان استاد، به مقام برادرى او رسيد و در بعضى موارد نيز از استاد خويش پيشى گرفت.
ايشان تا زمانى كه شيخ زنده بود، در تهران بودند ولى بعد از فوت استاد، سفرهاى زيادى به مشهد داشته و يكى دو ماهى مىماندند.
گاهى در مسافرخانه و گاهى در مدرسه نواب و گاهى پيش يكى از رفقا مىرفتند و پس از مدتى خانهاى اجاره كرده و تا آخر عمر ماندگار شدند. ايشان به حج نرفتند ولى يك سفر دو ماهه به كربلا داشتند.
جلسات ايشان بهگونهاى بود كه هميشه مىخواستند ديگران را با خدا آشنا كنند و از اول تا آخر صحبتهايشان، مشهود بود كه دنبال يك مشترى براى خدا مىگردند و مىفرمودند: «خوشحالى و خوشبختى من اين است كه يك نفر را با خدا آشنا كنم.»
اين اشتياق جناب شيخ تا حدى بود كه وقتى سينهشان مريض شده و دكتر گفته بود: حرف نبايد بزنيد، مىفرمود: «سينه را براى اين مى خواهم كه با آن صحبت كنم و افراد را با خدا آشنا كنم.» ايشان با اينكه براى وقتشان ارزش زيادى قائل بودند ولى آن وقتى كه مىخواستند مردم را با خدا آشنا كنند، هر چند ساعت كه مىنشستند خسته نمىشدند، تا جايى كه برخى جلسات ايشان در شبها تا نه ساعت طول مىكشيد.
ايشان با خواندن چند روايت، غرور و تكبر افراد را مىشكست و ادعاهاى پوچ و باطل آنها را از بين مىبرد. اگر كسى مدعى بود من شيعه هستم، علائم شيعه را بيان مىكرد و افراد را آگاه مىساخت كه براى رسيدن به صفتى، بايد با رجوع به آيات و روايات، نشانههاى آن صفت را به دست آوردند.
ايشان بر روى صفات انسانى كه همان صفات الهى است، خيلى كار مىكرد و مىفرمود: «سعى كنيد اگر مىتوانيد در خودتان يك صفت خدايى هم كه شده، زنده كنيد كه همين عاقبت به خيرى مىآورد.»
آثار
از عبدالكريم حامد كتاب «تهذيب اللغة» برجاى مانده است.
ولادت
سرانجام اين عارف وارسته، پس از عمرى تلاش در جهت آشنايى بندگان خدا با معبود خويش و تربيت شاگردان ممتاز، با ديار فانى وداع گفت و در سال 1358ش به لقاء پروردگارش شتافت.