باقلانی، محمد بن طیب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ':م' به ': م'
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص')
جز (جایگزینی متن - ':م' به ': م')
خط ۷۶: خط ۷۶:
مى‌گويند هنگامى كه باقلاّنى براى سفر به قسطنطنيه آماده شد، وزير عضد الدوله به او گفت: «طالع خروج خود را نمى‌خواهى؟» باقلاّنى گفت كه اعتقادى به احكام نجوم ندارد و سعد و نحس و خير و شر را همه از قدرت خداوند مى‌داند.<ref>عياض بن موسى، ج 4، ص594</ref>
مى‌گويند هنگامى كه باقلاّنى براى سفر به قسطنطنيه آماده شد، وزير عضد الدوله به او گفت: «طالع خروج خود را نمى‌خواهى؟» باقلاّنى گفت كه اعتقادى به احكام نجوم ندارد و سعد و نحس و خير و شر را همه از قدرت خداوند مى‌داند.<ref>عياض بن موسى، ج 4، ص594</ref>


وزير به ابوسليمان منطقى سجستانى گفت كه با او در اين باره بحث كند و ابوسليمان گفت كه اهل بحث با باقلاّنى نيست، زيرا باقلاّنى معتقد است كه اگر در اين سوى دجله ده نفر سوار قايق شوند در آن سوى دجله ممكن است به قدرت الهى يازده نفر شوند و مرا با چنين كسى بحثى نيست.باقلاّنى گفت كه سخن در قدرت خداوند نبود، ما مى‌گوييم كه چنين كارى از قدرت خدا ساخته است اما امروز نمى‌كند، زيرا خرق عادت است؛چنانكه خداوند مى‌تواند كسى را مانند آدم، نه از پدر و مادر، بيافريند، اما امروز نمى‌آفريند زيرا خرق عادت است و به همين جهت سخن ابوسليمان منطقى فرار از بحث است.ابوسليمان گفت:مناظرات بر پايۀ تمرين و تجربه است و من در مناظره با اين قوم(متكلمان) تجربه‌اى ندارم، زيرا ايشان اصطلاحات و عبارات ما (حكما) را نمى‌شناسند و ما هم اصطلاحات ايشان را نمى‌دانيم.وزير عذر او را پذيرفت و باقلاّنى روانۀ سفر شد.
وزير به ابوسليمان منطقى سجستانى گفت كه با او در اين باره بحث كند و ابوسليمان گفت كه اهل بحث با باقلاّنى نيست، زيرا باقلاّنى معتقد است كه اگر در اين سوى دجله ده نفر سوار قايق شوند در آن سوى دجله ممكن است به قدرت الهى يازده نفر شوند و مرا با چنين كسى بحثى نيست.باقلاّنى گفت كه سخن در قدرت خداوند نبود، ما مى‌گوييم كه چنين كارى از قدرت خدا ساخته است اما امروز نمى‌كند، زيرا خرق عادت است؛چنانكه خداوند مى‌تواند كسى را مانند آدم، نه از پدر و مادر، بيافريند، اما امروز نمى‌آفريند زيرا خرق عادت است و به همين جهت سخن ابوسليمان منطقى فرار از بحث است.ابوسليمان گفت: مناظرات بر پايۀ تمرين و تجربه است و من در مناظره با اين قوم(متكلمان) تجربه‌اى ندارم، زيرا ايشان اصطلاحات و عبارات ما (حكما) را نمى‌شناسند و ما هم اصطلاحات ايشان را نمى‌دانيم.وزير عذر او را پذيرفت و باقلاّنى روانۀ سفر شد.


دربارۀ اين بحث كوتاه، كه ميان باقلاّنى و ابوسليمان در گرفته است، بايد گفت كه، بر خلاف گفتۀ باقلاّنى، مسئله واقعا دربارۀ تعلق قدرت خدا بر امور طبيعى و اسباب و مسببّات، از جمله تأثير نجوم بر اوضاع زمين، بوده است نه دربارۀ مسئلۀ خاص اعتقاد به احكام نجوم.اما اينكه ابوسليمان از مناظره با باقلاّنى سر باز زده است، مطابق عقيدۀ خود رفتار كرده است و اين نكته را قول ابوحيّان توحيدى در الامتاع و المؤانسة<ref>ج 2، ص6،7،19</ref> نيز تأييد مى‌كند.به گفتۀ او، ابوسليمان معتقد بوده است كه شريعت و اصول عقايد امورى نيستند كه با برهان عقلى و قياسات منطقى ثابت شوند و در آنها «چون» و «چگونه» و «اگر» راه ندارد.همچنين از گفتۀ ابوحيان در الامتاع و المؤانسة <ref>ج 1، ص39</ref> استنباط مى‌شود كه ابوسليمان به احكام نجوم علم نداشته و علم او به نجوم هم از حدود«تقويم» تجاوز نمى‌كرده است.بنابر اين، مباحثۀ باقلاّنى، كه اصلا منكر تأثير كواكب بوده، با ابوسليمان، كه اصلا عالم به احكام نجوم نبوده، معنى نداشته است، جز از باب تأثير علت و سبب كه صرفا مسئلۀ كلامى بوده است.
دربارۀ اين بحث كوتاه، كه ميان باقلاّنى و ابوسليمان در گرفته است، بايد گفت كه، بر خلاف گفتۀ باقلاّنى، مسئله واقعا دربارۀ تعلق قدرت خدا بر امور طبيعى و اسباب و مسببّات، از جمله تأثير نجوم بر اوضاع زمين، بوده است نه دربارۀ مسئلۀ خاص اعتقاد به احكام نجوم.اما اينكه ابوسليمان از مناظره با باقلاّنى سر باز زده است، مطابق عقيدۀ خود رفتار كرده است و اين نكته را قول ابوحيّان توحيدى در الامتاع و المؤانسة<ref>ج 2، ص6،7،19</ref> نيز تأييد مى‌كند.به گفتۀ او، ابوسليمان معتقد بوده است كه شريعت و اصول عقايد امورى نيستند كه با برهان عقلى و قياسات منطقى ثابت شوند و در آنها «چون» و «چگونه» و «اگر» راه ندارد.همچنين از گفتۀ ابوحيان در الامتاع و المؤانسة <ref>ج 1، ص39</ref> استنباط مى‌شود كه ابوسليمان به احكام نجوم علم نداشته و علم او به نجوم هم از حدود«تقويم» تجاوز نمى‌كرده است.بنابر اين، مباحثۀ باقلاّنى، كه اصلا منكر تأثير كواكب بوده، با ابوسليمان، كه اصلا عالم به احكام نجوم نبوده، معنى نداشته است، جز از باب تأثير علت و سبب كه صرفا مسئلۀ كلامى بوده است.


دربارۀ سفارت باقلاّنى در قسطنطنيه از قول خود او در ترتيب المدارك مطالبى آمده است كه بعضى راجع به اقدامات او در حوزۀ مناسبات سياسى و بعضى راجع به مجادلات دينى اوست.در سر خوان شاهى، فرمانروا از او دربارۀ معجزۀ «انشقاق قمر»پرسيد.باقلاّنى گفت:اين مطلب درست است و كسانى كه در آن زمان نزد حضرت رسول صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله‌و‌سلّم حاضر بوده‌اند آن را به چشم خود ديده‌اند.فرمانروا پرسيد:پس چرا همۀ مردم جهان آن را نديده‌اند؟باقلاّنى گفت:براى آنكه ديگران آماده نبوده‌اند و كسى از ايشان براى ديدن انشقاق قمر دعوت نكرده بوده است.فرمانروا پرسيد:شما را با ماه نسبت و خويشاوندى هست؟چرا روميان و مردم ديگر جهان آن را نديدند و تنها شما توانستيد ببينيد؟باقلاّنى گفت:ميان آن مائده كه خداوند از آسمان براى عيسى فرستاد و شما خويشاوندى بود؟چرا يهود و مجوس و برهمنان و همسايگان شما (يونانيان) آن را نديدند و تنها شما آن را ديديد؟فرمانروا در پاسخ درماند و يكى كشيشيان معروف را فراخواند.باقلاّنى از آن كشيش پرسيد: اگر ماه گرفته شود همۀ مردم روى زمين آن را مى‌بينند يا كسانى كه در محاذات آن باشند؟كشيش گفت: فقط كسانى مى‌بينند كه در محاذات آن باشند.باقلاّنى گفت: پس چرا اعتراض بر انشقاق قمر دارى، زيرا فقط كسانى كه در محاذات آن بوده‌اند آن را ديده‌اند و ساير مردم آن را نديده‌اند؟در جلسۀ ديگر، فرمانرواى روم شرقى دربارۀ عايشه و قضيۀ «افك» از او پرسيد و باقلاّنى فورا جواب داد:عايشه را بهتان زدند و او شوهر داشت ولى از او فرزندى به وجود نيامد.مريم را نيز بهتان زدند.اما او را شوهرى نبود و از او فرزندى به وجود آمد.پس هر دو از تهمتى كه برايشان زده بودند، مبرّا بودند.<ref>[[ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، ج 11،374</ref>
دربارۀ سفارت باقلاّنى در قسطنطنيه از قول خود او در ترتيب المدارك مطالبى آمده است كه بعضى راجع به اقدامات او در حوزۀ مناسبات سياسى و بعضى راجع به مجادلات دينى اوست.در سر خوان شاهى، فرمانروا از او دربارۀ معجزۀ «انشقاق قمر»پرسيد.باقلاّنى گفت:اين مطلب درست است و كسانى كه در آن زمان نزد حضرت رسول صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله‌و‌سلّم حاضر بوده‌اند آن را به چشم خود ديده‌اند.فرمانروا پرسيد:پس چرا همۀ مردم جهان آن را نديده‌اند؟باقلاّنى گفت:براى آنكه ديگران آماده نبوده‌اند و كسى از ايشان براى ديدن انشقاق قمر دعوت نكرده بوده است.فرمانروا پرسيد:شما را با ماه نسبت و خويشاوندى هست؟چرا روميان و مردم ديگر جهان آن را نديدند و تنها شما توانستيد ببينيد؟باقلاّنى گفت: ميان آن مائده كه خداوند از آسمان براى عيسى فرستاد و شما خويشاوندى بود؟چرا يهود و مجوس و برهمنان و همسايگان شما (يونانيان) آن را نديدند و تنها شما آن را ديديد؟فرمانروا در پاسخ درماند و يكى كشيشيان معروف را فراخواند.باقلاّنى از آن كشيش پرسيد: اگر ماه گرفته شود همۀ مردم روى زمين آن را مى‌بينند يا كسانى كه در محاذات آن باشند؟كشيش گفت: فقط كسانى مى‌بينند كه در محاذات آن باشند.باقلاّنى گفت: پس چرا اعتراض بر انشقاق قمر دارى، زيرا فقط كسانى كه در محاذات آن بوده‌اند آن را ديده‌اند و ساير مردم آن را نديده‌اند؟در جلسۀ ديگر، فرمانرواى روم شرقى دربارۀ عايشه و قضيۀ «افك» از او پرسيد و باقلاّنى فورا جواب داد:عايشه را بهتان زدند و او شوهر داشت ولى از او فرزندى به وجود نيامد.مريم را نيز بهتان زدند.اما او را شوهرى نبود و از او فرزندى به وجود آمد.پس هر دو از تهمتى كه برايشان زده بودند، مبرّا بودند.<ref>[[ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، ج 11،374</ref>


باقلاّنى در جامع منصورى بغداد تدريس مى‌كرد<ref>ابن عماد، ج 3، ص169</ref> و در محلۀ كرخ بغداد منزل داشت<ref>باقلاّنى، 1947، ص2</ref> و در زمان حيات خود از شهرت و نفوذ فراوانى برخوردار بود.اما ظاهرا به دليل توجه بى‌اندازه به علم كلام، چندان مطلوب و مقبول اهل حديث نبود، چنانكه ابوحامد احمد بن محمد اسفراينى، بزرگترين فقيه شافعى بغداد(متوفى 18 شوال 406)، با او مخالف بود تا آنجا كه مى‌گويند باقلاّنى از ترس ابوحامد اسفراينى روپوشيده به حمام مى‌رفت<ref>ابن تيميّه، ج 5، ص32</ref> و نيز ابن تيميّه (همانجا) نقل كرده است كه ابوحامد اسفراينى در ايامى كه به نماز جمعه مى‌رفت به رباط
باقلاّنى در جامع منصورى بغداد تدريس مى‌كرد<ref>ابن عماد، ج 3، ص169</ref> و در محلۀ كرخ بغداد منزل داشت<ref>باقلاّنى، 1947، ص2</ref> و در زمان حيات خود از شهرت و نفوذ فراوانى برخوردار بود.اما ظاهرا به دليل توجه بى‌اندازه به علم كلام، چندان مطلوب و مقبول اهل حديث نبود، چنانكه ابوحامد احمد بن محمد اسفراينى، بزرگترين فقيه شافعى بغداد(متوفى 18 شوال 406)، با او مخالف بود تا آنجا كه مى‌گويند باقلاّنى از ترس ابوحامد اسفراينى روپوشيده به حمام مى‌رفت<ref>ابن تيميّه، ج 5، ص32</ref> و نيز ابن تيميّه (همانجا) نقل كرده است كه ابوحامد اسفراينى در ايامى كه به نماز جمعه مى‌رفت به رباط
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش