زیارت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'ه ها' به 'ه‌ها'
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'ه ها' به 'ه‌ها')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۴: خط ۶۴:
#دگرگونى از حالات روحى انسان است... اگر در زيارت، تحوّل روحى پديد نيايد، چه سود؟!... اين تحوّل و انقلاب روحى و حال زاير، پس از زيارت، نشانه اثرپذيرى از جذبه‌هاى معنوى است كه در مزار يك امام و در كنار مرقد يك پيشواى معصوم وجود دارد... گنهكار، از محيط پاك زيارتگاه اثر مى‌پذيرد و در فضاى ديگرى قرار مى‌گيرد. اين تحوّل، چه‌بسا از دور فراهم نگردد. بايد بيايد، رنج سفر ببيند، پاى به راه نهد، با شوق و درد، وادى‌ها را بپيمايد، تا در كنار مرقد، «قرار» گيرد. آنگاه اين «حضور»، تأثير تربيتى دارد... در عتبات ائمّه حضور يافتن و به «حساب» خود رسيدن، به گذشته خويش و اعمال خود توجّه كردن و تصميم به «پاك بودن» و «خوب زيستن» گرفتن، از آثار ديگر زيارت است.
#دگرگونى از حالات روحى انسان است... اگر در زيارت، تحوّل روحى پديد نيايد، چه سود؟!... اين تحوّل و انقلاب روحى و حال زاير، پس از زيارت، نشانه اثرپذيرى از جذبه‌هاى معنوى است كه در مزار يك امام و در كنار مرقد يك پيشواى معصوم وجود دارد... گنهكار، از محيط پاك زيارتگاه اثر مى‌پذيرد و در فضاى ديگرى قرار مى‌گيرد. اين تحوّل، چه‌بسا از دور فراهم نگردد. بايد بيايد، رنج سفر ببيند، پاى به راه نهد، با شوق و درد، وادى‌ها را بپيمايد، تا در كنار مرقد، «قرار» گيرد. آنگاه اين «حضور»، تأثير تربيتى دارد... در عتبات ائمّه حضور يافتن و به «حساب» خود رسيدن، به گذشته خويش و اعمال خود توجّه كردن و تصميم به «پاك بودن» و «خوب زيستن» گرفتن، از آثار ديگر زيارت است.
#:زيارت، انسان را به خطاهايش «متوجّه» و «معترف» مى‌كند و در راه او، بارقه «اميد» و «مغفرت» مى‌آفريند. زاير، بايد خود را در چنين جايگاه و مقامى احساس كند. مزار ائمّه، بهترين جا براى «محاسبه نفس» و رسيدگى به پرونده اعمال خويش است... تا پاك نشوم كه نمى‌توانم چشم به پاكان بيفكنم! تا لايق نباشم كه نمى‌توانم مدعى دوستى و محبّت و ولايت باشم! پس بايد توبه كنم...<ref>ر.ك: متن كتاب، ص148-152</ref>
#:زيارت، انسان را به خطاهايش «متوجّه» و «معترف» مى‌كند و در راه او، بارقه «اميد» و «مغفرت» مى‌آفريند. زاير، بايد خود را در چنين جايگاه و مقامى احساس كند. مزار ائمّه، بهترين جا براى «محاسبه نفس» و رسيدگى به پرونده اعمال خويش است... تا پاك نشوم كه نمى‌توانم چشم به پاكان بيفكنم! تا لايق نباشم كه نمى‌توانم مدعى دوستى و محبّت و ولايت باشم! پس بايد توبه كنم...<ref>ر.ك: متن كتاب، ص148-152</ref>
#برگ‌هاى سياهِ تاريخ: برشمردن فضاحت‌ها و جنايت‌هاى امويان و عباسيان، در اين مختصر نمى‌گنجد... قتل عام‌هايى كه كردند، زندان‌هاى مخوف، حبس‌ها و تبعيدها و شكنجه‌هايى كه كردند، امام‌هاى شيعه را كه كشتند، علويون را كه به دار آويخته و به تيغ سپرده و به زندان افكندند... زيادتر از آن است كه بتوان برشمرد. آن همه، از سادات حسنى و فرزندان امام مجتبى(ع) كه در عهد منصور دوانقى در محبس‌ها و زير ديوارها به شهادت رسيدند، آن شصت سيد علوى كه در عهد هارون‌الرشيد، به دستِ حميد بن قحطبه در يك خانه قتل عام شدند، علويونى كه در دوره هارون، از بغداد به يثرب تبعيد شدند و با حكومت يافتن او، وحشت و هراس علويان را فراگرفت و براى مصون ماندن از خشم و شمشير و زندان هارون، به‌صورت ناشناس در آبادى‌ها و شهرها پراكنده شدند... چيزى نيست كه از حافظه تاريخ، فراموش شده باشد.
#برگ‌هاى سياهِ تاريخ: برشمردن فضاحت‌ها و جنايت‌هاى امويان و عباسيان، در اين مختصر نمى‌گنجد... قتل عام‌هايى كه كردند، زندان‌هاى مخوف، حبس‌ها و تبعيدها و شكنجه‌هايى كه كردند، امام‌هاى شيعه را كه كشتند، علويون را كه به دار آويخته و به تيغ سپرده و به زندان افكندند... زيادتر از آن است كه بتوان برشمرد. آن همه، از سادات حسنى و فرزندان امام مجتبى(ع) كه در عهد منصور دوانقى در محبس‌ها و زير ديوارها به شهادت رسيدند، آن شصت سيد علوى كه در عهد هارون‌الرشيد، به دستِ حميد بن قحطبه در يك خانه قتل عام شدند، علويونى كه در دوره‌هارون، از بغداد به يثرب تبعيد شدند و با حكومت يافتن او، وحشت و هراس علويان را فراگرفت و براى مصون ماندن از خشم و شمشير و زندان هارون، به‌صورت ناشناس در آبادى‌ها و شهرها پراكنده شدند... چيزى نيست كه از حافظه تاريخ، فراموش شده باشد.


ابن زياد، در دوره حكومت معاويه، شيعيان كوفه را مى‌شناخت و دنبال آنان مى‌گشت و زير هر سنگ و كلوخى مى‌يافت، مى‌كُشت. همه را به هراس افكند، دست‌ها و پاها را بريد، شيعه را بر شاخه‌هاى نخل، حلق‌آويز كرد. چشم‌ها را كور نمود، افراد را طرد و تبعيد نمود، تا آنجا كه در عراق، چهره برجسته و مشهورى از شيعيان نماند، مگر اينكه همه را يا تبعيد كرد يا كشت يا به دار آويخت يا به زندان افكند. مظلوميت آل على را بايد از زبان خودشان شنيد...<ref>ر.ك: همان، ص80-81</ref>
ابن زياد، در دوره حكومت معاويه، شيعيان كوفه را مى‌شناخت و دنبال آنان مى‌گشت و زير هر سنگ و كلوخى مى‌يافت، مى‌كُشت. همه را به هراس افكند، دست‌ها و پاها را بريد، شيعه را بر شاخه‌هاى نخل، حلق‌آويز كرد. چشم‌ها را كور نمود، افراد را طرد و تبعيد نمود، تا آنجا كه در عراق، چهره برجسته و مشهورى از شيعيان نماند، مگر اينكه همه را يا تبعيد كرد يا كشت يا به دار آويخت يا به زندان افكند. مظلوميت آل على را بايد از زبان خودشان شنيد...<ref>ر.ك: همان، ص80-81</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش