فرهنگ علوم فلسفی و کلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
       
       
    ==پیوندها==
    ==پیوندها==
    [[:noormags:951750|http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701]].
     
    [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701 مطالعه کتاب فرهنگ علوم فلسفی و کلامی در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
     
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
       
       

    نسخهٔ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۳۷

    فرهنگ علوم فلسفی و کلامی
    نام کتاب فرهنگ علوم فلسفی و کلامی
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان سجادی، جعفر (نويسنده)
    زبان فارسي
    کد کنگره ‏BBR‎‏ ‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏س‎‏3‎‏ف‎‏4
    موضوع فلسفه اسلامي - اصطلاح‎ها و تعبيرها

    فلسفه اسلامي - تاريخ

    فلسفه اسلامي - واژه نامه‏‎ها

    کلام - اصطلاح‏ها و تعبيرها

    کلام - واژه نامه‎‏ها

    ناشر امير کبير
    مکان نشر ايران - تهران
    سال نشر مجلد1: 1375ش ,
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE16096AUTOMATIONCODE

    ‎فرهنگ علوم فلسفی و کلامی نوشته جعفر سجادی، پژوهشی است در جهت جمع‎آوری اصطلاحات دو علم فلسفه و کلام. این کتاب به زبان فارسی در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است.

    انگیزه نگارش

    مؤلف درباره انگیزه خود از تألیف این فرهنگ‎نامه و استخراج و جمع‎آورى این اصطلاحات، نخست آسان شدن فهم و درک اصطلاحات مندرج در کتب ادبى و علمى براى جویندگان این علوم و فنون و آشنا شدن به تعبیرات و اصطلاحات مندرج در ادب عربى و به‎ویژه فارسى به‎طور عموم‎، بیان می‎دارد[۱].

    ساختار کتاب

    کتاب دارای دو مقدمه‎ و بیست‎ونه بخش به ترتیب حروف الفبا است.

    نویسنده به‎وسیله حروف اختصاری (ف)، (ک) و (م) - که بلافاصله بعد از هر واژه ذکر می‎شود - مشخص نموده که آن واژه در علم فلسفه یا علم کلام یا هر دو استعمال شده است.

    گزارش محتوا

    مؤلف در سرآغاز سخن در مورد فراز و نشیب‎های جمع‎آوری اصطلاح‎نامه بیان می‎دارد که معانى اصطلاحى لغات و اصطلاحات مورد استفاده در علوم و فنون گوناگون، ماوراى معانى لغوى آن‎هاست و با مراجعه به کتب لغوى عادى قابل درک و فهم نیست. همچنین مى‎دانیم که پایه‎گذاران و پژوهندگان هر علم و فنى در علم و فن موردنظر و بحث و تحقیق خود اصطلاحاتى را به‎کار برده‎اند که از حدود معانى لغوى آن‎ها خارج است و چه‎بسا بالکل معانى لغوى خود را از دست داده، معنى و مفهوم دیگرى از آن‎ها اراده شده باشد، مثلاً در فلسفه معنى «مکان» و «حیز» از نظر لغوى ماوراى معنى اصطلاحى آن است و آنچه عرف و لغت از «مکان» و «حیز» درمى‎یابند، به‎جز آن مفهومى است که فیلسوف برمى‎گزیند و مورد بحث و تحقیق قرار مى‎دهد، لذا یک نویسنده خوبی کسى خواهد بود که فى الجمله در همه سقب علوم و فنونى که وارد در فرهنگ اسلامى شده است و یا بالاصالة ویژه فرهنگ اسلامى است، واقف و آگاه باش و به ظرایف و لطایف آن فن تسلط لازم را داشته باشد تا بتواند یک فرهنگ‎نامه دقیق و جامع‎ومانع ارائه دهد.

    در این مجموعه سعى وافر به عمل آمد که بجاى برگزیدن متون عربى، از متون فارسى کهن استفاده شود تا فواید آن عام‎تر باشد و مبتدیان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. همچنین اصطلاحات مربوط به ملل و نحل و فرق گوناگون کلامى هم با بانیان آن‎ها آورده شده تا طالبان این علم به ریشه بسیارى عقاید کلامى واقف شوند[۲].

    در ادامه نگارنده به ذکر مقدمه‎ای مهم و حیاتی می‎پردازد که شامل تاریخچه‎اى از فلسفه و نقل و سیر آن در تمدن اسلامى و همین‎طور کلام و منطق است. این مقدمه شامل سه بخش است: بخش اول تاریخچه فلسفه؛ بخش دوم تاریخچه منطق و بخش سوم تاریخچه کلام.

    در بخش اول که پیرامون سیرى اجمالى در اندیشه‎هاى فلسفى (از دیرباز تا عصر قاجاریه در جهان اسلام)‎ است، مؤلف بر این باور است که آنچه از علوم عقلى منظم شده به جهان اسلام و تمدن آن نقل مى‎شود عمدتاً مربوط به فلاسفه یونان باستان و حوزه اسکندریه است. آنچه از علوم ریاضیات و فلکیات و نجوم و هیئت به تمدن اسلامى نقل مى‎شود، بخشى از یونان و بخشى از مصر و حوزه اسکندریه و بخشى از ایران است؛ به‎اضافه قسمتى از طب و نجوم هندى؛ و عمدتاً طب و علوم بهداشتى مربوط به یونان، روم و ایران باستان است. نوع افکار و فلسفه هندى هم قبلاً به ایران‎زمین رسوخ کرده بود که با فلسفه خود ایران باستان درآمیخته بود.

    در ادامه به سه جریان فکرى، علمى و فلسفى‎ اشاره شده است:

    1. تفکر و جریان فکرى نوع زکریاى رازى و ابوریحان بیرونى و خوارزمى است که جریان فکرى را در مسیر علوم تجربى و مشاهده و استقراء سوق داده، استدلالات عقلى و در حقیقت عقل محض را تخطئه مى‎کنند و آن را در کشف حقایق عینى نارسا مى‎دانند.
    2. نمودار جریان فکرى دیگر، فارابى و ابن‎سینا هستند که هردو نخست خود را کاملاً پیرو مکتب‎های یونان، یعنى افلاطون و ارسطو مى‎دانند؛ البته ابن‎سینا سعى مى‎کند کاملاً ارسطویى فکر کرده و مکتب استدلالى او را دنبال کند، هرچند خود ابتکاراتى دارد و کاملاً گام در جاى گام ارسطو نمى‎گذارد، اما فارابى جمع بین هردو مکتب افلاطون و ارسطو مى‎کند و مدار فکرى او ارسطویى- افلاطونى است. در مسائل طبى و اخلاقى هم نظریات بدیعى دارد و در جامعه‎شناسى و نظریه‎های اجتماعى نیز نظریاتى دارد که مأخوذ از دو نظام سیاسى ارسطو و افلاطون است.
    3. مکتب فکرى و جریان فکرى سوم در «اخوان‎الصفا و خلان الوفا» ممثل مى‎شود. این جریان فکرى را باید توجه به حکمت عملى دانست؛ چه اینکه تمام علوم و فنون عصر را در خدمت مدینه فاضله‎اى که خود در نظر دارند قرار مى‎دهند. در ادامه مؤلف به مراحل نقل و ترجمه‎ در طول تاریخ اشاره می‎کند[۳].

    بخش دوم مقدمه، در مورد سیر منطق از دیرباز تا عصر شکوفایى مدنیت علمى اسلامى‎ است. با اینکه از لحاظ تاریخى در تمدن اسلامى نخست مسائل کلامى مورد بحث و فحص دانشمندان اسلامى قرار گرفت و پس منطقیات و سرانجام فلسفه مورد توجه واقع شد؛ نگارنده به جنبه‎هاى اهمیت موضوع توجه کرده، نخست تاریخچه علوم عقلى را به‎طورکلی یادآور شده که قهراً شامل منطق و کلام هم مى‎شود و سپس از باب ذکر خاص بعد از عام، سیر منطق را مورد بررسى قرار داده و سرانجام به تاریخچه کلام مى‎پردازد.

    مؤلف در مورد سیر منطق از دیرباز تاکنون،‎ یک‎به‎یک به ذکر مراحل این سیر توسط دانشمندان این فن و تأثیراتی که ایشان بر این فن داشتند را مطرح می‎کند. اولین آن‎ها ارسطو بود که خلق بسیاری از قواعد منطقی به دست وی صورت گرفت و پس از او سقراط، افلاطون و مفسرین یونانی و اسلامی در طول تاریخ به نظم دهی و تفصیل به این فن پرداختند تا اینکه این سیر به دوره صفویه و قاجاریه رسید؛ در علوم منطقى و عقلى در این دوران نیز دانشمندانى در ایران پیدا شدند که استادان مسلمى در فنون عقلى بودند و همچنان حوزه‎هاى علمى را گرم نگاه مى‎داشتند. اگرچه خود مبتکر نبودند؛ اما برخى داراى افکار و عقاید و نظرات خاص بودند که مى‎توان آنان را مستقل‎الفکر محسوب داشت.

    کسانى مانند صدرالدین شیرازى (متوفى 1050ق) که در مورد حرکت جوهریه و مسائل دیگر نظریات بدیعى آورد؛ مانند میرداماد که خود در جهان فلسفه و علوم عقلى از لحاظ سبک بیان و نگارش، استاد بود و در بعضى مسائل مانند حدوث دهرى و غیره نظریات بدیع داشت[۴].

    بخش سوم پیرامون سیر اجمالى در اندیشه‎هاى کلامى‎ است. مؤلف در ابتدا به ذکر وجه‎تسمیه این علم به کلام نظرات و اقوال متعددی را مطرح و بررسی می‎کند؛ سپس در مورد مخالفین علم کلام بیان می‎دارد که علم کلام به‎طورکلی از نظر اصحاب حدیث مردود شناخته شده بود و آنان استدلالات عقلى را نارساى به مطلوب مى‎دانستند و پاره‎اى آن را بدعت و حرام و محرم به‎حساب مى‎آوردند و بر آن بودند که مسائل شرعى تعبدى است و نباید با معیار عقل و علوم حکمى سنجیده شود. این امر در مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر مورد توجه بود و در مذهب شیعه کمتر، اما به‎هرحال در مکتب و مذهب شیعه هم‎گروه‎های خاص قشرى و اخباریون این امر را کاملاً مدنظر داشتند.

    نگارنده در ادامه به موضوع کلام در عصر خلفا پرداخته؛ در عصر اول خلافت عباسیان، مجالسى آشکارا در مورد این‎گونه مسائل تشکیل مى‎شد و حتى به‎تدریج از جمله مسائل رایج در محافل دربارى قرار گرفت و جزء افتخارات دربارها این بود که مجالس و محافل آن‎ها از بحث‎ها و جدال‎های کلامى گرم و داغ است و خود خلفا هم احیاناً در این بحث‎ها شرکت مى‎کردند و نزاع و جدال بین علما و اهل کلام را تیزتر مى‎کردند و از همین روى بود که فرقه‎هاى گوناگون به وجود آمدند. پس‎ازاینکه کلام مرحله ابتدائى خود را در تمدن اسلامى برآورد و به مرحله نضج رسید و کتب و رسائل بسیارى در این باب نوشته شده شد؛ از جمله:

    1. درة التنزيل و غرة التأويل، محمد بن عبدالله اسکافى (240ق)؛
    2. الإنتصار و الرد على ابن الراوندى الملحده، ابوالحسین عبدالرحیم الخیاط (300ق)؛
    3. تأويل مختلف الحديث في الرد على اعداد الحديث، ابن قتیبه (270ق)؛
    4. الأبانة في أصول الديانة، ابوالحسن اشعرى (330ق)؛
    5. و ...[۵].

    پس از ذکر مباحث اخیر، مؤلف به فرهنگنامه پرداخته و واژگان فلسفی و کلامی را یک‎به‎یک و به ترتیب حروف الفبا مورد بررسی قرار داده است.

    واژه «آباء»(جمع اب: پدران) اولین واژه‎ای است که نویسنده آنرا مورد بررسی قرار داده است و دراین‎باره می‎گوید: این واژه در فلسفه چنین تعریف شده است: فلاسفه عالم جسمانى را عبارت از نه فلک تودرتو مى‎دانستند که نخستین را فلک الافلاک بود؛ این افلاک را از نظر تأثیرى که در عالم عناصر و تکوین موالید دارند آباء نامیده‎اند و مى‎گویند جز فلک الافلاک سایر آن‎ها در تکوین موجودات عالم کون و فساد تأثیر خاصى دارند آن‎چنان تأثیرى که پدر در تولید و پدیدار شدن فرزند دارد، به این معنى که از فعل آن‎ها و انفعال عناصر اربعه موالید ثلث که عبارت از: معدن، نبات و حیوان باشد تکوین مى‎یابند و ازاین‎جهت آن‎ها را آباء ثمانیه و عناصر را امهات اربعه و کائنات ارضى را موالید ثلث نامیده‎اند[۶].

    وضعیت کتاب

    در پاورقی‎ها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکرشده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص2
    2. ر.ک: همان، ص1-3
    3. ر.ک: همان، ص5-43
    4. ر.ک: همان، ص44-73
    5. ر.ک: همان، ص74-84
    6. ر.ک: متن کتاب، ص1

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها

    پیوندها

    مطالعه کتاب فرهنگ علوم فلسفی و کلامی در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور