مقالات شمس تبریزی: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
بدون خلاصۀ ویرایش
(لینک درون متنی)
خط ۴۱: خط ۴۱:
</div>
</div>


'''مقالات شمس تبريزى'''، به زبان فارسى، مشتمل است بر مجموع مقالات و كلمات قصار و يك نامه از جناب شمس‌الدين تبريزى كه همگى داراى درون‌مايه عرفانى است.
'''مقالات شمس تبريزى'''، به زبان فارسى، مشتمل است بر مجموع مقالات و كلمات قصار و يك نامه از جناب [[شمس تبریزی، محمد|شمس‌الدين تبريزى]] كه همگى داراى درون‌مايه عرفانى است.


هر يك از مطالب مزبور، دريچه‌اى را مى‌ماند كه خواننده را به دنياى شمس تبريزى و آراء و افكار وى هدايت مى‌كند. آنچه در اين كتاب آمده، نوشته خود شمس نيست، بلكه بر اساس تصريح مصحح محترم، اين يادداشت‌ها طبعاً محتوى مطالب متنوع و پراكنده‌اى است كه شمس بر حسب اوضاع و احوال بيان كرده است.
هر يك از مطالب مزبور، دريچه‌اى را مى‌ماند كه خواننده را به دنياى [[شمس تبریزی، محمد|شمس تبريزى]] و آراء و افكار وى هدايت مى‌كند. آنچه در اين كتاب آمده، نوشته خود [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] نيست، بلكه بر اساس تصريح مصحح محترم، اين يادداشت‌ها طبعاً محتوى مطالب متنوع و پراكنده‌اى است كه [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] بر حسب اوضاع و احوال بيان كرده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۶۸: خط ۶۸:




مقالات شمس، مشتمل بر مباحث اخلاقى - عرفانى است. شمس بيشتر حكايات را براى توضيح يا تأكيد تعاليم خويش آورده است كه هر كدام، يا يك درس اخلاقى مستقل است و يا شاهدى براى اثبات آموزه‌هاى عرفانى و دينى. او با اين شيوه، سخنانش را به شكلى قابل لمس و پذيرفتنى در اختيار مخاطب قرار مى‌دهد.
مقالات [[شمس تبریزی، محمد|شمس]]، مشتمل بر مباحث اخلاقى - عرفانى است. [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] بيشتر حكايات را براى توضيح يا تأكيد تعاليم خويش آورده است كه هر كدام، يا يك درس اخلاقى مستقل است و يا شاهدى براى اثبات آموزه‌هاى عرفانى و دينى. او با اين شيوه، سخنانش را به شكلى قابل لمس و پذيرفتنى در اختيار مخاطب قرار مى‌دهد.


درون‌مايه‌هاى حكايات مقالات شمس را مى‌توان به دو دسته تقسيم كرد:
درون‌مايه‌هاى حكايات مقالات [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] را مى‌توان به دو دسته تقسيم كرد:


#درون‌مايه‌هاى صريح، مستقيم و آشكار، به نحوى كه خواننده به راحتى به آن‌ها دست مى‌يابد. از جمله قصه‌هايى كه مى‌توان از سخنان قبل از داستان، به درون‌مايه آن، آن‌چنان‌كه مورد نظر شمس است، دست يافت، حكايت شيخ و مردار است كه قبل از روايت آن، آمده است: «عيبى باشد در آدمى كه هزار هنر را بپوشاند و يك هنر باشد كه هزار عيب را بپوشاند.» اين مضمون؛ يعنى ديدن زيبايى در ميان زشتى‌ها، يكى از مضامينى است كه به كرات در ادب فارسى تكرار شده است.
#درون‌مايه‌هاى صريح، مستقيم و آشكار، به نحوى كه خواننده به راحتى به آن‌ها دست مى‌يابد. از جمله قصه‌هايى كه مى‌توان از سخنان قبل از داستان، به درون‌مايه آن، آن‌چنان‌كه مورد نظر شمس است، دست يافت، حكايت شيخ و مردار است كه قبل از روايت آن، آمده است: «عيبى باشد در آدمى كه هزار هنر را بپوشاند و يك هنر باشد كه هزار عيب را بپوشاند.» اين مضمون؛ يعنى ديدن زيبايى در ميان زشتى‌ها، يكى از مضامينى است كه به كرات در ادب فارسى تكرار شده است.
خط ۸۰: خط ۸۰:
نخست، آنكه منسجم نيست، بلكه تكه‌هايى است از سخنان شمس كه در حالات و مناسبت‌هاى مختلف بر زبان او جارى شده و ديگران آنها را يادداشت كرده‌اند و يادداشت‌ها در بسيارى از موارد كامل نيست و جملات گسسته و سرگردان كه به‌صورت موجود هيچ معناى محصل و معقولى از آنها نمى‌توان برداشت كرد، در اين يادداشت‌ها كم نيست.
نخست، آنكه منسجم نيست، بلكه تكه‌هايى است از سخنان شمس كه در حالات و مناسبت‌هاى مختلف بر زبان او جارى شده و ديگران آنها را يادداشت كرده‌اند و يادداشت‌ها در بسيارى از موارد كامل نيست و جملات گسسته و سرگردان كه به‌صورت موجود هيچ معناى محصل و معقولى از آنها نمى‌توان برداشت كرد، در اين يادداشت‌ها كم نيست.


مشكل دوم، مربوط به ماهيت سخنان شمس است، چرا كه عالم شمس، عالم رموز و اسرار است؛ عالمى در فراسوى كفر و ايمان. سخن او را در آن زمان هم نمى‌فهميدند. حرف‌هاى او را نه در مدرسه مى‌فهميدند و نه درخانقاه. او، بى‌مهابا مى‌گويد: «اين مردمان را حق است كه با سخن من الف ندارند». باز مى‌گويد: «اين مولانا مهتاب است. به آفتاب وجود من، ديده، درنرسد الا به ماه دررسد. ديده، طاقت آفتاب ندارد». به هر حال، ما هستيم و چنين متنى؛ متنى كه در آن، به سه نوع و سه ديدگاه مى‌توان نگريست:
مشكل دوم، مربوط به ماهيت سخنان شمس است، چرا كه عالم [[شمس تبریزی، محمد|شمس]]، عالم رموز و اسرار است؛ عالمى در فراسوى كفر و ايمان. سخن او را در آن زمان هم نمى‌فهميدند. حرف‌هاى او را نه در مدرسه مى‌فهميدند و نه درخانقاه. او، بى‌مهابا مى‌گويد: «اين مردمان را حق است كه با سخن من الف ندارند». باز مى‌گويد: «اين مولانا مهتاب است. به آفتاب وجود من، ديده، درنرسد الا به ماه دررسد. ديده، طاقت آفتاب ندارد». به هر حال، ما هستيم و چنين متنى؛ متنى كه در آن، به سه نوع و سه ديدگاه مى‌توان نگريست:


اول، از ديدگاه زيبايى‌شناختى كه سخن شمس موسيقى خاص خود را دارد و الحق بسيارى از تكه‌هاى آن، شعر ناب است.
اول، از ديدگاه زيبايى‌شناختى كه سخن [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] موسيقى خاص خود را دارد و الحق بسيارى از تكه‌هاى آن، شعر ناب است.


نگاه دوم، عرفانى است كه البته به نگاه زيبايى‌شناختى نزديك است، ولى عين آن نيست.
نگاه دوم، عرفانى است كه البته به نگاه زيبايى‌شناختى نزديك است، ولى عين آن نيست.
خط ۸۸: خط ۸۸:
نگاه سوم را مى‌توان نگاه محققانه ناميد، زيرا اين مرحله، كوششى است تا انسان بتواند اندك اندك تحقق آن معانى را در نفس خود معاينه كند. اين نگرش، از ثمرات مراحل قبلى تغذيه مى‌كند و فربه‌تر مى‌شود.
نگاه سوم را مى‌توان نگاه محققانه ناميد، زيرا اين مرحله، كوششى است تا انسان بتواند اندك اندك تحقق آن معانى را در نفس خود معاينه كند. اين نگرش، از ثمرات مراحل قبلى تغذيه مى‌كند و فربه‌تر مى‌شود.


محتواى سخنان شمس، محتوايى پخته و محكم است و مربوط به انسانى است كه تمام مراحلى را كه مى‌گويد، سير كرده است. تمام فرهنگ عرفانى و اسلامى در چنگال اوست و با تسلط غريبى مطلبش را مى‌گويد و نگاهش به خدا، نگاهى استدلالى براى پيدا كردن وجود خدا نيست، بلكه تنها راه وى، راه عشق است؛ راه جذبه است. نگاه شمس به رابطه انسان و خدا، نگاه بسيار شگفتى است؛ او، مى‌گويد: عاشق، براى معشوق خود چيزى را مى‌برد كه او آن چيز را نداشته باشد؛ حال، چه چيز مى‌توان پيش آن معشوق ازلى برد؟ اصلاً انسان در مقابل او چه دارد كه بتواند پيش او ببرد؟ و پاسخ مى‌دهد كه او فقط «نياز» ندارد، پس تو نياز ببر. مسئله نياز، از ديدگاه شمس، بسيار كليدى است.
محتواى سخنان [[شمس تبریزی، محمد|شمس]]، محتوايى پخته و محكم است و مربوط به انسانى است كه تمام مراحلى را كه مى‌گويد، سير كرده است. تمام فرهنگ عرفانى و اسلامى در چنگال اوست و با تسلط غريبى مطلبش را مى‌گويد و نگاهش به خدا، نگاهى استدلالى براى پيدا كردن وجود خدا نيست، بلكه تنها راه وى، راه عشق است؛ راه جذبه است. نگاه [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] به رابطه انسان و خدا، نگاه بسيار شگفتى است؛ او، مى‌گويد: عاشق، براى معشوق خود چيزى را مى‌برد كه او آن چيز را نداشته باشد؛ حال، چه چيز مى‌توان پيش آن معشوق ازلى برد؟ اصلاً انسان در مقابل او چه دارد كه بتواند پيش او ببرد؟ و پاسخ مى‌دهد كه او فقط «نياز» ندارد، پس تو نياز ببر. مسئله نياز، از ديدگاه شمس، بسيار كليدى است.


مسئله ديگرى كه شمس را بسيار مجذوب خود كرده است، مسئله آينه است. آينه، يكى از اسرار است. انسان خود را نمى‌تواند ببيند جز در آينه و وقتى خود را در آينه مى‌بيند، ديگر آينه را نمى‌بيند. تمام اين افكار بر شمس و به تبع آن، بر مولانا تأثير گذاشته است. علت اهميت آينه براى شمس اين است كه آينه دروغ نمى-گويد و ريا به خرج نمى‌دهد. آينه مانند ترازوست؛ هر چقدر او را مدح گويى، جز راستى و حقيقت را نشان نمى‌دهد و اين، صفت پاك ذو الجلال است. يكى ديگر از مفاهيم كليدى انديشه شمس اين است كه انسان خود باشد و خود به تفكر و تعمق بپردازد.
مسئله ديگرى كه [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] را بسيار مجذوب خود كرده است، مسئله آينه است. آينه، يكى از اسرار است. انسان خود را نمى‌تواند ببيند جز در آينه و وقتى خود را در آينه مى‌بيند، ديگر آينه را نمى‌بيند. تمام اين افكار بر [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] و به تبع آن، بر [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] تأثير گذاشته است. علت اهميت آينه براى [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] اين است كه آينه دروغ نمى-گويد و ريا به خرج نمى‌دهد. آينه مانند ترازوست؛ هر چقدر او را مدح گويى، جز راستى و حقيقت را نشان نمى‌دهد و اين، صفت پاك ذو الجلال است. يكى ديگر از مفاهيم كليدى انديشه شمس اين است كه انسان خود باشد و خود به تفكر و تعمق بپردازد.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==




كتاب، با همت آقاى محمد على موحد، در كمال دقت و استادى، تصحيح، تحقيق و چاپ شده است. وى، در آغاز، فهرست تحليلى كتاب را ذكر كرده، سپس در زير عنوان «پيش‌گفتار مصحح»، از مطالب متنوعى همچون «گزارش‌هايى از زندگى شمس»، «راز آشفتگى‌هاى مقالات»، «مقالات، اسرار يا خرقه» و... سخن گفته و در پايان هر دفتر، زير عنوان «تعليقات و توضيحات»، به توضيح و تشريح پاره‌اى از واژه‌ها و عبارات و تعيين اشارات و... پرداخته و در پايان كتاب، «فهرست آيات قرآنى»، «فهرست احاديث و روايات»، «فهرست نام‌ها» و «فهرست برخى از لغات و اصطلاحات غريب» را ذكر كرده است.
كتاب، با همت [[موحد، محمدعلی|آقاى محمد على موحد]]، در كمال دقت و استادى، تصحيح، تحقيق و چاپ شده است. وى، در آغاز، فهرست تحليلى كتاب را ذكر كرده، سپس در زير عنوان «پيش‌گفتار مصحح»، از مطالب متنوعى همچون «گزارش‌هايى از زندگى شمس»، «راز آشفتگى‌هاى مقالات»، «مقالات، اسرار يا خرقه» و... سخن گفته و در پايان هر دفتر، زير عنوان «تعليقات و توضيحات»، به توضيح و تشريح پاره‌اى از واژه‌ها و عبارات و تعيين اشارات و... پرداخته و در پايان كتاب، «فهرست آيات قرآنى»، «فهرست احاديث و روايات»، «فهرست نام‌ها» و «فهرست برخى از لغات و اصطلاحات غريب» را ذكر كرده است.




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش