پرش به محتوا

لطائف غيبية (آيات العقائد): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'صلى اله عليه و آله' به 'صلى‌الله‌عليه‌وآله'
جز (جایگزینی متن - 'ردیه‏ها' به 'ردیه‌‏ها')
جز (جایگزینی متن - 'صلى اله عليه و آله' به 'صلى‌الله‌عليه‌وآله')
خط ۷۹: خط ۷۹:


ايشان در ركن اول سه ميقات ذكر كرده‌اند كه ميقات اول در اثبات وجود واجب بالذات مى‌باشد از جمله مواردى كه در اينجا بدان استناد كرده آيۀ شريفۀ'''ا لم تر إلى الذى حاج ابراهيم فى ربه ان آتاه اللّه الملك اذ قال ابراهيم ربى الذى يحيى و يميت قال انا احيى و اميت قال ابراهيم فان اللّه يأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى كفر و اللّه لا يهدى القوم الظالمين.'''ايشان اين آيه را مشتمل بر براهين عقليه بر وجود بارى تعالى مى‌داند و مى‌فرمايد
ايشان در ركن اول سه ميقات ذكر كرده‌اند كه ميقات اول در اثبات وجود واجب بالذات مى‌باشد از جمله مواردى كه در اينجا بدان استناد كرده آيۀ شريفۀ'''ا لم تر إلى الذى حاج ابراهيم فى ربه ان آتاه اللّه الملك اذ قال ابراهيم ربى الذى يحيى و يميت قال انا احيى و اميت قال ابراهيم فان اللّه يأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى كفر و اللّه لا يهدى القوم الظالمين.'''ايشان اين آيه را مشتمل بر براهين عقليه بر وجود بارى تعالى مى‌داند و مى‌فرمايد
ا لم تر يعنى آيا نديدى؟و به چشم بصيرت نگاه نكردى؟!كه اشاره‌اى است به محاجّۀ نمرود و حماقت او كه در واقع تسليتى است به نبى مكرم اسلام صلى اله عليه و آله كه از مجادله و حماقت كفار اندوهگين مباش چرا كه پيغمبران قبل از تو نيز چنين كردند.سپس به موارد مهم و قابل توجه ديگرى كه در اين آيه وجود دارد اشاره مى‌كند مانند'''انا احيى و اميت'''كه نشان از حماقت و بسته بودن چشم بصيرت نمرود دارد.
ا لم تر يعنى آيا نديدى؟و به چشم بصيرت نگاه نكردى؟!كه اشاره‌اى است به محاجّۀ نمرود و حماقت او كه در واقع تسليتى است به نبى مكرم اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله كه از مجادله و حماقت كفار اندوهگين مباش چرا كه پيغمبران قبل از تو نيز چنين كردند.سپس به موارد مهم و قابل توجه ديگرى كه در اين آيه وجود دارد اشاره مى‌كند مانند'''انا احيى و اميت'''كه نشان از حماقت و بسته بودن چشم بصيرت نمرود دارد.


در ميقات دوم ركن اول سخن از صفات ثبوتيه الهى است كه از قدرت و علم و حيات بخصوصه سخن به ميان آمده است و ادله‌اى كه براى اثبات اين صفات و همچنين عين ذات بودن آنها لازم است را بيان نموده است.ايشان در ابتداء اين ميقات معنى صفات ثبوتى را بيان مى‌كند آنگاه به وجه اختلاف حكماء و متكلمين در صفت قدرت الهى اشاره مى‌نمايد و در اثبات علم الهى به ذات خود و به ساير ممكنات نيز به آياتى از قرآن كريم استناد كرده است كه از آنجمله آيۀ'''الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير'''و آيۀ'''و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكه فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان كنتم صادقين...'''مى‌توان اشاره كرد.همچنين است در اثبات حيات قيوم واجب الوجود بالذات كه آية الكرسى را دليل روشنى به اين معنا مى‌داند او حيات واجب را عبارت از فضل و علم او مى‌داند.
در ميقات دوم ركن اول سخن از صفات ثبوتيه الهى است كه از قدرت و علم و حيات بخصوصه سخن به ميان آمده است و ادله‌اى كه براى اثبات اين صفات و همچنين عين ذات بودن آنها لازم است را بيان نموده است.ايشان در ابتداء اين ميقات معنى صفات ثبوتى را بيان مى‌كند آنگاه به وجه اختلاف حكماء و متكلمين در صفت قدرت الهى اشاره مى‌نمايد و در اثبات علم الهى به ذات خود و به ساير ممكنات نيز به آياتى از قرآن كريم استناد كرده است كه از آنجمله آيۀ'''الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير'''و آيۀ'''و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكه فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان كنتم صادقين...'''مى‌توان اشاره كرد.همچنين است در اثبات حيات قيوم واجب الوجود بالذات كه آية الكرسى را دليل روشنى به اين معنا مى‌داند او حيات واجب را عبارت از فضل و علم او مى‌داند.
خط ۹۱: خط ۹۱:




مرحوم علوى عاملى در اين ركن به افعال الهى پرداخته و مطالبى را در عقلى بودن حسن و قبح بيان نموده و بحث جبر و اختيار را مورد بررسى قرار داد.جبريون را طبق روايت پيغمبر اكرم صلى اله عليه و آله مجوس امت قلمداد مى‌كند و براى رد عقائد جبريّه ناچار به معنى دقيق آيۀ'''يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا و ما يضل به الاّ الفاسقون'''مى‌پردازد چرا كه اين آيه و امثال آن مستمسكى بر جبريه شده‌اند تا از آنها غير اختيارى بودن افعال را اثبات كنند و به اين نتيجه كه هدايت و ضلالت بدست خداست و انسان خود اختيارى ندارد برسانند در حاليكه مرحوم علوى اتفاق مسلمين را در اين مى‌داند كه منظور از ضلالت در آيۀ شريفۀ فوق به معنى هلاكت است نه گمراه كردن انسانها كه چنين فعلى داراى قبح عقلى است و محال است چنين عملى از خداوند سر بزند.
مرحوم علوى عاملى در اين ركن به افعال الهى پرداخته و مطالبى را در عقلى بودن حسن و قبح بيان نموده و بحث جبر و اختيار را مورد بررسى قرار داد.جبريون را طبق روايت پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله مجوس امت قلمداد مى‌كند و براى رد عقائد جبريّه ناچار به معنى دقيق آيۀ'''يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا و ما يضل به الاّ الفاسقون'''مى‌پردازد چرا كه اين آيه و امثال آن مستمسكى بر جبريه شده‌اند تا از آنها غير اختيارى بودن افعال را اثبات كنند و به اين نتيجه كه هدايت و ضلالت بدست خداست و انسان خود اختيارى ندارد برسانند در حاليكه مرحوم علوى اتفاق مسلمين را در اين مى‌داند كه منظور از ضلالت در آيۀ شريفۀ فوق به معنى هلاكت است نه گمراه كردن انسانها كه چنين فعلى داراى قبح عقلى است و محال است چنين عملى از خداوند سر بزند.


سومين ركن كتاب در نبوت است ايشان اول به اثبات نبوت پرداخته و مهمترين ادله‌را در اين زمينه متذكر مى‌گردد كه يكى از ادله عبارتست از اين‌كه انسان در راستاى عبوديت و بندگى نياز به تهذيب و تزكيۀ نفس دارد اگر اين تهذيب روشمند و با الهامات الهى نباشد باعث اضرار بر نفس و آسيب‌هاى مهم ديگر مى‌شود كه به همين منظور وجود انبياء و بيان شيوه‌هاى تهذيب و تزكيۀ نفس از جانب آنان ضرورى مى‌نمايد.
سومين ركن كتاب در نبوت است ايشان اول به اثبات نبوت پرداخته و مهمترين ادله‌را در اين زمينه متذكر مى‌گردد كه يكى از ادله عبارتست از اين‌كه انسان در راستاى عبوديت و بندگى نياز به تهذيب و تزكيۀ نفس دارد اگر اين تهذيب روشمند و با الهامات الهى نباشد باعث اضرار بر نفس و آسيب‌هاى مهم ديگر مى‌شود كه به همين منظور وجود انبياء و بيان شيوه‌هاى تهذيب و تزكيۀ نفس از جانب آنان ضرورى مى‌نمايد.


مؤلف در مرحلۀ بعدى به اثبات نبوت حضرت محمد صلى اله عليه و آله مى‌پردازد و بشارتهاى كتب آسمانى قبلى را در اين مورد استناد مى‌كند، همچنين برهان اثبات نبوت آن حضرت را در ادامه مى‌آورد وى سپس به مناسبت معجزه بودن قرآن را نيز اثبات مى‌نمايد.
مؤلف در مرحلۀ بعدى به اثبات نبوت حضرت محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله مى‌پردازد و بشارتهاى كتب آسمانى قبلى را در اين مورد استناد مى‌كند، همچنين برهان اثبات نبوت آن حضرت را در ادامه مى‌آورد وى سپس به مناسبت معجزه بودن قرآن را نيز اثبات مى‌نمايد.




خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
كه منظور از اين آيه اين است كه حضرت يوسف نيز قصد زليخا كرد و او به مقصد نرسيد ولى اين حاكى از عدم عصمت آن حضرت مى‌باشد.در حاليكه مؤلف جواب مى‌دهد كه:همّ بها جزاى «لو لا ان رأى برهان ربه» است يعنى اگر يوسف برهان رب خود را كه عبارتست از عصمت نمى‌ديد قصد زليخا مى‌كرد.
كه منظور از اين آيه اين است كه حضرت يوسف نيز قصد زليخا كرد و او به مقصد نرسيد ولى اين حاكى از عدم عصمت آن حضرت مى‌باشد.در حاليكه مؤلف جواب مى‌دهد كه:همّ بها جزاى «لو لا ان رأى برهان ربه» است يعنى اگر يوسف برهان رب خود را كه عبارتست از عصمت نمى‌ديد قصد زليخا مى‌كرد.


مرحوم علوى عاملى دو بخش ديگر شبهاتى را كه در مورد عصمت پيغمبر اكرم صلى اله عليه و آله شده است را نيز مطرح كرده و به تك تك آنها پاسخ مى‌دهد.
مرحوم علوى عاملى دو بخش ديگر شبهاتى را كه در مورد عصمت پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله شده است را نيز مطرح كرده و به تك تك آنها پاسخ مى‌دهد.


ركن چهارم كتاب اختصاص به بحث امامت دارد كه در اين ركن نيز دو ميقات بيان شده است نخست به حقيقت ذات و احوال امام پرداخته سپس در ميقات اول امام را معرفى مى‌كند و به همين منظور آياتى از قرآن كه در مورد امامان وارد شده است را نيز ذكر مى‌كند.از آنجمله مى‌توان به آيۀ ولايت، آيۀ تطهير، آيۀ نجوى و سورۀ هل أتى اشاره كرد.
ركن چهارم كتاب اختصاص به بحث امامت دارد كه در اين ركن نيز دو ميقات بيان شده است نخست به حقيقت ذات و احوال امام پرداخته سپس در ميقات اول امام را معرفى مى‌كند و به همين منظور آياتى از قرآن كه در مورد امامان وارد شده است را نيز ذكر مى‌كند.از آنجمله مى‌توان به آيۀ ولايت، آيۀ تطهير، آيۀ نجوى و سورۀ هل أتى اشاره كرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش