تحفه (در اخلاق و سیاست): تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ميشوند' به 'می‌شوند')
    جز (جایگزینی متن - 'شدهاند' به 'شده‌اند')
    خط ۶۰: خط ۶۰:




    توضيحات [[یارشاطر، احسان|احسان يارشاطر]]، مقدمه مصحّح و ديباچهاى از مؤلف آغازگر كتاب بوده و مطالب در ده باب تأليف شدهاند.
    توضيحات [[یارشاطر، احسان|احسان يارشاطر]]، مقدمه مصحّح و ديباچهاى از مؤلف آغازگر كتاب بوده و مطالب در ده باب تأليف شده‌اند.


    روش تصنيف كتاب، به روش تجربه اجتماعى و ملاحظه خارجى ميباشد كه مستند است به تاريخ، انديشهها، اعمال و سخنان پيشينيان و خردمندان و درست مانند نصيحةالملوك غزالى است، با اين تفاوت كه در نصيحةالملوك تاريخ ايران گنجانده شده و در باب نهم كتاب حاضر، تاريخ اسلام آمده است.
    روش تصنيف كتاب، به روش تجربه اجتماعى و ملاحظه خارجى ميباشد كه مستند است به تاريخ، انديشهها، اعمال و سخنان پيشينيان و خردمندان و درست مانند نصيحةالملوك غزالى است، با اين تفاوت كه در نصيحةالملوك تاريخ ايران گنجانده شده و در باب نهم كتاب حاضر، تاريخ اسلام آمده است.

    نسخهٔ ‏۲۰ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۳۷

    تحفه (در اخلاق و سیاست)
    نام کتاب تحفه (در اخلاق و سیاست)
    نام های دیگر کتاب از متون فارسی قرن هشتم
    پدیدآورندگان یارشاطر، احسان (زير نظر)

    مؤلف ناشناخته (قرن 8 ق) (نويسنده)

    دانش‌پژوه، محمدتقی (مصحح)

    زبان فارسی
    کد کنگره ‏JC‎‏ ‎‏49‎‏ ‎‏/‎‏ت‎‏7‎‏ت‎‏3
    موضوع آموزش و پرورش شاه زادگان

    اخلاق - متون قدیمی تا قرن 14

    پادشاهی - متون قدیمی تا قرن 14

    نثر فارسی - قرن 8ق.

    کشور داری - متون قدیمی تا قرن 14

    ناشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1341 هـ.ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE11422AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    " تحفه (در اخلاق و سياست)" كتابى اخلاقى و تاريخى است كه به پند و نصيحت ملوك پرداخته و در ضمن آن، شرح مختصرى از تاريخ اسلام(از پيامبر (صل الله عليه وآله) تا آخرين خليفه عباسى) را بيان می‌كند.

    جاى نام مؤلف آن در نسخه اصلى خالى بوده و از متن كتاب هم نشانه و قرينهاى بدست نميآيد كه ما را در شناختن وى يارى كند ولى احتمال می‌رود كه مؤلف آن، ميرزا شرف‌الدين فضل الله ابن عبدالله قزوينى (نزديك 640-740) كه «المعجم في آثارملوك العجم» را براى نصرةالدين احمد نوشته است، باشد.

    اين اثر مجموعهاى به زبان فارسى بوده و به همه آثار معتبر فارسى، از شعر و نثر نظر داشته و به انواع صنايع ادبى از جمله ترصيع، تنجيس، سجع، ايجاز، اختصار، استعارات و كنايات آراسته شده است و ظاهراً براى نصرةالدين احمدبن يوسف شاه بن البارغون بن هزارسب از اتابكان لرستان (696-733) تدوين و به اين نام، نامگذارى شده است.

    ساختار

    توضيحات احسان يارشاطر، مقدمه مصحّح و ديباچهاى از مؤلف آغازگر كتاب بوده و مطالب در ده باب تأليف شده‌اند.

    روش تصنيف كتاب، به روش تجربه اجتماعى و ملاحظه خارجى ميباشد كه مستند است به تاريخ، انديشهها، اعمال و سخنان پيشينيان و خردمندان و درست مانند نصيحةالملوك غزالى است، با اين تفاوت كه در نصيحةالملوك تاريخ ايران گنجانده شده و در باب نهم كتاب حاضر، تاريخ اسلام آمده است.

    در اين شيوه مباحث آميخته با كلمات طوال و قصار بزرگان، فرمانروايان، پيران و خردمندان آزموده و سرد و گرم چشيده است و رفتار و كردار آنها نقل شده و موضوعات، در جامه حكايّات و افسانهها پوشيده ميشود. پند نامهها و اندرزنامههاى بزرگان و نصايح، وصايا، عهود، مكاتيب، توقيعات و خطابههاى پادشاهان و فرمانروايان غالباً بهمين اسلوب است و در نوشتههاى بزرگانى چون ابنمقفع، جاحظ، ابنقتيبه، آداب الملوك سرخسى، اسعادةالاسعاد عامرى، محاضرات راغب سپاهانى، نثرالدرر ابوسعيد منصور و... نيز مطالب بسيارى در همين شيوه گنجانيده شده است. اين روش نسبت به روش منطقى (كه مباحث علوم بطور نظرى طرح و با آوردن يك رشته تعاريف و براهين، مطلوب ثابت و آشكار ميشود- مانند كتابهاى فارابى، ابن سينا، خواجه طوسى، قاضى عضدايجى و...) و روش تعبّد و استناد به وحى و شعور اجتماعى دينى (اتكاى به كتب آسمانى و سخنان پيامبران و پيشوايان دينى و بيان مسائل اخلاقى و سياسى مندرج در اسناد دينى و پذيرفتن آنها بى چون چرا) به واقع نزديكتر و در ذهن عموم مردم بهتر جا گرفته است.

    در پايان هر باب، حكاياتى كه با موضوع آن باب تناسب و هماهنگى دارد، آورده شده است.

    مصحح معتبرترين نسخههاى كتاب را متن قرار داده و تفاوت ساير نسخ را در حاشيه (پاورقى) ضبط كرده است تا خواننده در قضاوت و اختيار آنچه به نظر وى صواب مينمايد، مختار باشد و انتخاب و ترجيح وى، نكتهاى را پوشيده نداشته و راه داورى را بر ديگران نبندد.

    گزارش محتوا

    توضيحات يارشاطر، غرض از انتشار اين مجموعه را چنين معرفى می‌كند كه آثار مهم زبان فارسى، كه مهمترين ميراث فرهنگى ما بشمار می‌رود، با روش انتقادى و دقت علمى به طبع رسيده و در دسترس طالبان قرار گيرد.

    وى روش اصلى طبع اين اثر را، همان روشى كه در كشورهاى غربى در طبع انتقادى اينگونه متون متداول است، ميداند كه بر اساس رعايت حق قضاوت براى خوانندگان تدوين می‌شوند. يعنى كسى كه تدوين و تصحيح متنى را به عهده دارد، با آنكه در روشن ساختن آن ميكوشد و خواننده را برحسب اطلاع و درايت خويش به متن درستِ اصلى راهنمايى می‌كند، درك و سليقه خود را حاكم مطلق نميشمارد و همه نكاتى را كه ممكن است موجب تعبير ديگرى بشود نيز، ضبط می‌كند.

    مصحح در مقدمه، بعد از توضيح شيوههاى نگارش كتب اخلاقى، به بيان احتمالاتى در مورد مؤلف كتاب، نسخه اصلى و مآخذ تصحيح متن می‌پردازد.

    ديباچه مؤلف ضمن حمد و ثناى خداوند متعال، نعت رسول اكرم(صل الله عليه وآله)، ائمه اطهار (عليهم اسلام) و ياران ايشان، شيوه تقديم كتاب به يوسف شاه را بيان و ابواب كتاب را نام ميبرد.

    باب اول در ذكر فضائل واليان با عدل و داد بوده و ضمن ذكر احاديثى از پيامبر (صل الله عليه وآله) در تكريم ايشان، حكاياتى درمورد حاكمان عادل و ظالم بيان می‌كند. از آن جمله حكايتى است كه بيان می‌كند: در زمين مغرب زالى (پيرزن) باغى داشت كه در غايت بركت بود، چنانكه از يك نيشكر يك قدح پر ميشد. چون حكايت اين بركت به سمع شاه رسيد، با خود انديشيد كه آنجا را تصاحب كند و بدين منظور عزم آنجا كرد. پيرزن به شكرانه قدوم شاه كمر خدمت به ميان بسته و بقدر وسع، ماحضرى مهيا كرد. شاه حكايت نيشكر درميان آورد. زال زمين بوسه داد و گفت اين حكايت كه عرضه داشتهاند، مطابق واقع است. ملك فرمود كه خواهم تا به چشم خويش ببينم. زن قدح برداشت و نيشكر بيفشرد. قدح پرنشد، در عدد ديگر ضمّ كرد، وفا ننمود. ملك متعجب شده و پرسيد اين چه حالتست؟ زال گفت مگر ملك قصد كرده كه اين بستان بستاند؟ ملك آگاه شده و با خود عهد كرد كه چنين نكند. پس زال را گفت ديگر باره عصر كن. چون بفشرد، به حالت اول قدح پر شد. ملك چون اين ماوقع بديد، زال را اكرام كرده و التزام نمود باقى عمر طريق عدل و داد بپيمايد.

    باب دوم، با عنوان آنچه با رعيّت مغبون است، سفارشاتى به واليان دارد و امورى كه والى، خود بنفسه بايد متصدى آنها بوده و مجال مشاركت غير در آنها متصورنيست را، متذكر ميشود. از جمله تدبير و تربيت اهل حرم و خدم و نيز تفحص احوال قضات، نوّاب، ارباب جاه (صاحبان مناصب دولتى)، امراء و اركان دولت [ تا اگراز بوادر اقوال و صوادر افعال ايشان چيزى ناپسنديده شرع و عرف ظاهر شود، بگوشمال بأس و بؤس خوش ايشانرا تأديب فرمايد و آن منصب بدو سالم نگذارد.]

    باب سوم مطالب بسيار مختصرى درباره حسن عدل و قبح ظلم بيان كرده و بيشتر به ذكر حكايات در اين ضمينه می‌پردازد.

    در باب چهارم صفاتى كه نظام ملك و دولت منوط به مراعات آنان بوده و سعادت دنيا و آخرت در گرو اتصاف به آنهاست بيان ميشود. مانند عفو، قهر، حزم(دورانديشى) و....

    باب پنجم در پى ذكر مآثر ملوك در جهاندارى، حكاياتى از حاكمان بنى اميه و بنى عباس و اعمال و سخنان ايشان را بيان می‌كند.

    آنچه در باب ششم آمده، سخنان پندآميز و حكمتآموز حكام و واليانى چون منوچهر، معتصم عباسى، عبدالملك مروان، منصور دوانيقى، انوشيروان، بهرام گور و جمشيد است. از بهرام گور منقول است كه: «چنان باش كه مردم از تو در آسايش باشند، چنان مباش كه تو از مردم درآسايش باشى. چنان باش كه چون بميرى برهى، نه چنان كه چون بميرى خلق از تطاول تو بارز رهند.»

    بعد از ذكر روايتى از پيامبر (صل الله عليه وآله) بدين مضمون كه «هرگاه خداوند به ملِكى عنايت كند، به او وزيرى كرامت فرمايد كه اگر دقيقهاى عدل و احسان از لوح دل او برود، او را يادآور شود و اگر طريق عدل و داد بپيويد، او را يارى نمايد»، باب هفتم به ذكر احوال وزراء پرداخته و برامكه را نمونهاى از وزيران شايسته و فاضل معرفى مينمايد.

    باب هشتم به سؤالاتى كه از بزرجمهر، وزير دانشمند انوشيروان پرسيده ميشود و پاسخهاى حكيمانه او به آنها، اختصاص دارد. از او ميپرسند: كيست كه سزاى مرحمت است؟ او می‌گوید: كريمى كه مسخّر لئيم شود و عالمى كه مغلوب جاهلى گردد-مستحق لؤم(سرزنش) كيست؟- آنكه كفران نعمت كند و دوستان را بگذارد- ازچه احتراز واجب است؟- از دوست فريبنده و دشمن قوى- چيست كه چشم و دل را روشن گرداند؟- فرزند نيكبخت و جفت موافق- قانعترين مرد كيست؟- آنكه بر شهوت غالب آيد.

    باب نهم كه مفصلترين بخش كتاب است، به بيان تاريخ اسلام از تولد نبياكرم(صل الله عليه وآله)- به همراه ويژگيها و خصوصيات ظاهرى ايشان-، خلافت خلفاى راشدين، بنى اميه (معاويه، يزيد، مروان، عبدالملك، وليد،... مروان حمار)، تا نحوه سرنگونى آنها توسط ابومسلم خراسانى و روى كار آمدن بنى عباس و حاكمان آن (ابوالعباس سفاح، منصور، مهدى، هادى... مستنصر و مستعصم)، به همراه ويژگيها و اعمالى كه ايشان انجام دادهاند، می‌پردازد.

    از سنجش باب نهم اين اثر با كتاب «تجارب السلف»، چنين دريافت ميشود كه مؤلفان اين دو كتاب، در اين باب و جاهاى ديگر، گويا از يك اصل و منبع بهره برده و كتابهاى خود را تأليف كردهاند و ممكن است مؤلف كتاب تحفه نيز در تدوين كتاب خويش، از «تجارب السلف» استفاده برده باشد و آنرا مأخذ خود قرار داده و بعضى مطالب ديگر هم آورده و بر آن افزوده باشد.

    باب دهم به پند و نصيحت ملوك پرداخته و به آنان متذكر ميشود كه اگر ملِكى تمام گردنكشان و ياغيان را به انقياد خويش وادارد، بازهم از انقراض و نفاد(سپرى شدن و تباهى) مصون نخواهد بود و اگر بى مانع و منازع، تمامى بسيط عالم را متصرف شود، بر قليلى حاكم شده،[ خاصه كه اين دولت هيچ كس را مسلم نبوده است.]

    با مطالعه كتاب ميتواان چنين استنباط كرد كه مؤلف، سنى مذهب باشد. زيرا از حكام بنى اميه و بنى عباس به خوبى ياد كرده و آنان را خليفه رسول و اميرالمؤمنين خطاب می‌كند.

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و فهرست لغات(كلمات دشوار و معانى آنها)، نام اشخاص، جغرافيايى، خاندانها- سلسلهها- مذاهب و كتبى كه در متن به آنها اشاره شده در انتهاى كتاب آمده است.

    پاورقيها به اختلاف نسخ اشاره دارد.

    منابع

    مقدمه و متن كتاب


    پیوندها