شرفالدین، سید عبدالحسین: تفاوت میان نسخهها
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR00199.jpg|بندانگشتی» ایجاد کرد.) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
== ولادت == | ==ولادت== | ||
«سيد عبدالحسين شرفالدين»، در يكى از روزهاى سال 1290ق، در شهر كاظمين ديده به جهان گشود. وى در دامان پرمهر مادر پاكدامن و مهربانش، «زهرا صدر» و تحت نظارت پدر عالم و روحانىاش، «سيد يوسف شرفالدين» پرورش يافت. | |||
==تحصيلات== | |||
يكساله بود كه پدرش تصميم گرفت براى گذراندن مراحل عالى تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كند و به اين ترتيب، سيد عبدالحسين بههمراه پدر و مادر، راهى آن ديار شد. شش سال داشت كه در نجف اشرف به مكتبخانه رفت تا قرآن را از معلمان متدين و عالم فراگيرد. | |||
در هشتسالگى و پس از بازگشت خانواده به جبل عامل، در محضر پدر عالم و روحانى خود، به خواندن ادبيات عرب پرداخت و سالها به فراگيرى صرف، نحو، لغت، معانى، بيان، بديع، شعر، انشاء، تاريخ و خط مشغول شد و با تمرين و ممارست معلوماتش را به كمال رسانيد. پس از آنكه در ادبيات، منطق و اصول فقه معلومات لازم و ضرورى را كسب كرد، در محضر پدر به تحصيل فقه پرداخت و با عزمى جزم كتابهاى فقهى «نجاة العباد»، «المختصر النافع في الفقه الإمامية» و «شرائع الإسلام» را بهنحو شايستهاى فراگرفت. | |||
سيد علاوه بر اين كتابها در زمينههاى ادبيات، تاريخ، تفسير، فقه، اصول، منطق، اخلاق، اعتقادات و... با شور و شوق جوشانى به مطالعات دامنهدار و عميقى دست زد، استعداد درخشان خويش را پروراند و به دانستنىهاى سرشارى نائل آمد. در همين سالها بود كه وى به پيشنهاد پدر و مادر، با دختر عموى خويش پيمان زناشويى بست. | |||
== | ==اساتید== | ||
در سال 1310ق، بههمراه مادر، همسر و برادرش رخت سفر به عراق بربست و در پى توصيه پدربزرگش آيتالله سيد هادى صدر و ديگر آشنايانش، بههمراه خانوادهاش به سامرا رفت. شرفالدين پس از گفتگو و تبادل نظر با دايى فرزانه و عالم خود آيتالله سيد حسن صدر، تحصيلات فقهى و اصولى خويش را در نزد دو استاد معروف حوزه علميه سامرا، شيخ حسن كربلايى (متوفى 1322ق) و شيخ باقر حيدر (متوفى 1333ق) آغاز كرد. همچنين هر صبح جمعه، وى با شور و رغبت وصفناپذيرى، پاى درس اخلاق حكيم الهى آيتالله شيخ فتحعلى سلطانآبادى حضور مىيافت و دل عطشناكش را از آن سرچمشه عشق حق سيراب مىساخت. | |||
در | پس از گذشت يك سال و در هنگامى كه مرجع تقليد شيعيان جهان آيتالله ميرزاى شيرازى بنا به عللى سامرا را به قصد نجف ترك كرد، شرفالدين نيز با ديگر عالمان و مدرسان حوزه عمليه سامرا، راهى نجف، ديار عشق و قبله طالبان علم شد. وى براى تحصيل دورههاى عالى فقه، اصول، حديث، كلام و... سالها پاى درس عالمان و فقيهان بزرگ حوزه علميه نجف، از جمله: | ||
1. آقا رضا اصفهانى (متوفى 1322ق)؛ | |||
2. شيخ محمدطه نجف (متوفى 1323ق)؛ | |||
3. آخوند خراسانى (متوفى 1329ق)؛ | |||
4. شيخالشريعه اصفهانى (متوفى 1303ق)؛ | |||
5. شيخ عبدالله مازندرانى (متوفى 1330ق)؛ | |||
6. سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى (متوفى 1337ق)؛ | |||
7. ميرزا حسين نورى (متوفى 1320ق). | |||
==مرجعیت== | |||
شرفالدين پس از دوازده سال تحصيل، تحقيق و مناظرات علمى و اعتقادى و در نهايت شوق و تلاش و پشتكار ويژه طلبگى، به مرتبه بلند فقاهت و اجتهاد دست يافت و از سوى فقهاى طراز اول نجف، صاحب اجازات و تأييدات اجتهادى شد و در سى و دو سالگى، اجتهاد مطلق او مورد قبول و تأييد همه مجتهدان بزرگ حوزه علميه نجف، كاظمين، كربلا و سامرا قرار گرفت. او در اين مدت، در كنار تحصيلات علمى و فقهى، با جديت تمام به فعاليتهاى ادبى و تلاش در جهت تسلط كامل بر رموز بلاغت، صنايع ادبى و شيوههاى سخنورى، نويسندگى و بحث دست زد و در اين فنون نيز ممتاز گشت. | |||
وى در تاريخ نهم ربيعالأول سال 1322ق، همراه با خانوادهاش، نجف اشرف را ترك كرد و از راه دمشق رهسپار جبل عامل شد و در ميان امواج خروشان احساسات و عواطف پاك هموطنانش، به وطن قدم نهاد. ابتدا در «شحور» اقامت كرد و در كنار پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدريس، تعليم و تربيت نسل جوان همت گماشت. پس از سه سال، به دعوت مردم «صور»، راهى آنجا شد. وى با تأسيس حسينيه صور، آنجا را به مركزى براى برگزارى برنامههاى گوناگون دينى و اجتماعى تبديل كرد. | |||
==منادی وحدت== | |||
شرفالدين، بهمثابه عالمى آگاه به زمان، روشنبين و آشنا به حقايق اصيل مكتب آسمانى اسلام، از روزگار جوانى، از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز جوامع اسلامى و اختلافات بيهوده و تأسفبار مسلمانان رنج مىبرد. او نهتنها به اصلاح و سازندگى جوامع شيعى مىانديشيد، بلكه از آغاز اقدامهاى اجتماعى و دينى خود، در انديشه اصلاح و عزتبخشى به همه ممالك اسلامى و ايجاد اتحاد و برادرى در بين فرقههاى مختلف مسلمانان بود. وى نيم قرن تمام با همه توان علمى و معنوىاش و با قلم، بيان و عمل صادقانهاش، در متحد ساختن امت محمد(ص) كوشيد و از هيچ سعى و تلاشى دريغ نورزيد. | |||
نخستين گام بلند و سنگين وى در راه وحدت امت اسلامى، تأليف كتاب گرانقدر «الفصول المهمة في تأليف الأمة» بود كه در سال 1327ق، در شهر صور به زيور طبع درآمد. از اين تاريخ تا پايان عمر (1377ق)، همواره به دنبال تحقق اين آرمان الهى خويش حركت كرد و به نتايج درخشان و ثمربخشى دست يافت. | |||
در اواخر سال 1329ق، براى ديدار از مصر و آشنايى با علماى دينى، دانشمندان، متفكران و نويسندگان آن ديار و مساعد كردن زمينه ايجاد اتحاد ملت اسلام، راهى آن ديار شد. وى دريافته بود كه بهترين نقطه حركتش دانشگاه «الأزهر»، بزرگترين مركز علمى و دينى مسلمانان اهل سنت است. | |||
دست تقدير، شرفالدين را با مفتى بزرگ و استاد معروف دانشگاه الأزهر، شيخ سليم بشرى مالكى، آشنا كرد. ثمره اين آشنايى علمى و مذهبى، مباحثات و مكاتبات شورانگيز و شگفتىزايى بود كه در تاريخ اسلام مىتواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست يافتن به حقايق و وقايع تاريخ، سرمشق عالمان و متفكران مسلمان باشد. | |||
بيست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال 1355ق، شرفالدين مجموعه مكاتبات خود و شيخ سليم را كه 112 نامه بود، بههمراه مقدمهاى روشنگر، بهصورت كتابى با نام «المراجعات»، در شهر صيدا به چاپ رساند. | |||
از ويژگىهاى اين كتاب، كاربرد واژههاى نو و پرمعنا، جملات كوتاه و آهنگين، تعبيرات بديع و دلنشين و پربار كردن مطالب از اشعار و امثال عرب، افزون بر جنبههاى علمى و استدلالى كتاب است كه اين اثر را در نوع خود بىنظير ساخته است. | |||
در مصر، شرفالدين ضمن مكاتبه با شيخ سليم بشرى، با ديگر عالمان و دانشوران اهل سنت نيز ملاقات و مباحثات علمى، دينى و فلسفى داشت و بزرگان آنان مانند شيخ محمد نجيب، شيخ محمد سلموطى، شيخ محمد عبده و شيخ عبدالكريم الكتانى ادريسى، با نوشتن اجازات و تأييدات علمى، مقام علمى و فكرى شرفالدين را گرامى داشتند و از او تجليل كردند. | |||
==مبارزات علامه== | |||
در اواخر سال 1330ق، وى پس از انجام رسالت خويش و فتح دلهاى مخالفان، از مصر عازم لبنان شد. در آن زمان، مردم لبنان نيز بسان ديگر مردم سرزمينهاى اسلامى، خواستار استقلال كشورشان و رهايى از زير سلطه عثمانىها بودند. | |||
براى اولين بار و با تأييد حركت گروههاى استقلالطلب، شرفالدين وارد ميدان مبارزات سياسى و درگيرىهاى اجتماعى شد. در دوران جنگهاى استقلال لبنان، وى در كنار مردم ماند و رهبرى دينى و سياسى و پناه دادن به مردم بىپناه جبل عامل را تقبل كرد. او براى شكل دادن به قيام همگانى و هماهنگ كردن حركتهاى ضد فرانسوى در سرتاسر كشور، علما و رهبران جبل عامل را براى تشكيل يك كنگره عمومى در شهر «وادى الحجير» - در مرز لبنان و سوريه - فراخواند و در ضمن سخنرانى در اين كنگره، عليه فرانسويان فتواى جهاد داد. | |||
در پى جستجوى فرانسويان براى دستگيرى شرفالدين، وى ابتدا به جبل عامل و سپس به دمشق هجرت كرد و در اجتماعات سياسى، علمى و دينى دمشق حضور يافت. چون آوازه علمى و سياسىاش آفاق كشورهاى اسلامى را پر كرده بود، هر جا مىرفت قدر مىديد و بر صدر مىنشست. او علما، دانشمندان، سياستمداران، روشنفكران و مبارزان را راهنمايى مىكرد و راه درست مبارزات سياسى را به آنان نشان مىداد. فرانسويان كه به شرفالدين دست نيافتند، خانه و كتابخانهاش را آتش زدند و بسيارى از آثار خطى او را سوزاندند.! | |||
شرفالدين علاوه بر فعاليتهاى سياسى و اجتماعى در دمشق، به اوضاع تبعيديان مسلمان لبنانى و غير لبنانى رسيدگى مىكرد. او و ديگر مبارزان لبنانى، مدتى را در دمشق گذراندند، تا اينكه فرانسويان توطئهطلب و تجاوزكار، دامنه تجاوزات خود را گسترش دادند و خاك سوريه را نيز اشغال كردند. شرفالدين بههمراه خانوادهاش به فلسطين رفت و در شهر «حيفا» سكنى گزيد. چندى بعد در سال 1338ق، با لباس مبدل و براى دومين بار عازم مصر شد. وى علاوه بر حضور در مساجد و محافل علمى، سياسى و ادبى، هر روز با افراد و گروههاى مختلفى ديدار و گفتگو مىكرد و اكثر سخنانش در نشريات آن روز مصر به چاپ مىرسيد. | |||
در | در يكى از سخنرانىهاى پرشور خود جمله پرمحتوا و عميقى گفت كه حقيقت وحدت اسلامى را بيان مىكرد. سيد رشيد رضا، عالم و نويسنده مشهور مصرى كه در آن محفل حضور داشت، آن جمله را با خط درشتى در مجله خود «المنار» چاپ كرد و آن جمله اين بود: | ||
«شيعه و سنى را روز نخست، سياست (و مطامع سياسى)، از هم جدا كرده است و اكنون نيز بايد سياست (و مصالح سياسى اسلام و مسلمانان) آن دو را در كنار هم بنشاند و متحدشان كند». | |||
شرفالدين مدتى در مصر ماند، سپس بر آن شد تا در نزديكترين نقطه لبنان حضور يابد و از نزديك براى آزادى كشور و ملتش تلاشى شايسته را به انجام رساند. | |||
وقتى وارد بيروت شد، فرانسويان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند، ولى شرفالدين در بيروت توقف كرد تا براى آزادى ديگر مبارزان و آزادىخواهان مهاجر، تبعيدى و متوارى، با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. بههرتقدير، با آزادى و بازگشت ديگر مبارزان و آزادىخواهان موافقت به عمل آمد و شرفالدين با خيالى آسوده، آهنگ صور كرد. | |||
روز بازگشت شرفالدين به وطن، از ايام بهيادماندنى تاريخ لبنان است. مردم مبارز و مسلمانى كه حدود يك سال از نعمت حضور عينى رهبر دينى و انقلابى خود محروم بودند، به هنگام بازگشت شكوهمند او، تمام احساسات درونى خويش را با شور و هيجان و تظاهرات و شعر و خطابه اظهار مىكردند. | |||
شرفالدين مردانه با استيلاى بيگانگان غربى به مخالفت برخاست و تا خروج آخرين عمال آنان از لبنان و به رسميت شناختن استقلال اين كشور در سال 1945م، مبارزه كرد. در دورانى كه او با سلطه فرانسه در لبنان مبارزه مىكرد، فلسطين تحت سيطره انگلستان قرار داشت و هنوز مسئله فلسطين بهصورتى كه بعد از سال 1948م، مطرح شد، درنيامده بود، ولى زمينه آن آماده مىشد. در آن دوران، شرفالدين مهاجرت يهوديان جهان به خاك فلسطين را براى آينده آن كشور خطرناك مىدانست و به همين جهت، همواره خطر يهوديان صهيونيست را براى فلسطين تذكر مىداد. | |||
==مسافرتهای علامه== | |||
حج سال 1340ق، از باشكوهترين مراسم حج بود كه تاريخ به ياد دارد. حضور شرفالدين در اين كنگره عظيم جهانى مسلمانان، جلوه و صفاى ديگرى به آن داده بود. به تقاضاى ملك حسين، نماز جماعت به امامت يك عالم شيعه در مسجد الحرام برگزار مىشد. | |||
پس از پايان مراسم حج، شرفالدين با هموطنانش و در ميان مشايعت، احترام و اكرام دولتمردان عربستان، به جبل عامل عزيمت كرد. | |||
در | در اواخر سال 1355ق، پا در ركاب سفر نهاد و به عراق رفت. ابتدا وارد بغداد شد و سپس براى زيارت امامان معصوم(ع) عازم نجف، كاظمين، سامرا و كربلا گرديد. | ||
در واپسين روزهاى سال 1355ق، مقارن 1315ش، شرفالدين از عراق راهى ايران شد تا مرقد هشتمين پيشواى شيعيان، حضرت ابوالحسن على بن موسى الرضا(ع) را زيارت كند. در تهران عده زيادى از علما، روحانيون و شخصيتهاى علمى و دينى از او استقبال كردند. همچنين مردم ديندار و عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترامش همت گماشتند. | |||
شرفالدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمه معصومه(ع)، دخت والاگهر امام موسى كاظم(ع) را زيارت كند و از نزديك با حوزه علميه و علما و فقهاى قم كه بهسختى تحت فشار اختناق و استبداد رضاخانى بودند، آشنا شود. پس از اين زيارت و ديدار، رخت سفر به ديار خراسان كشيد و عازم شهر شهادت، مشهد مقدس شد و بوسه به آستان قدس حضرت امام رضا(ع) زد... و به آرزوى ديرين خويش دست يافت. سفر شرفالدين به ايران، نزديك به يك ماه طول كشيد و در اوايل سال 1356ق، به وطن خود بازگشت. | |||
==سرچشمه هدایت== | |||
شرفالدين براى مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگى و آموزشى در لبنان كه در اثر گسترش و تحكيم سلطه خيانتآميز استعمارگران غربى در اين ديار به وجود آمده بود، تصميم به اصلاح دستگاههاى آموزش و پرورش جامعه خود گرفت. وى تصميم گرفت مدرسهاى در صور بسازد. در اين كار از تمام كسانى كه امكان كمك مادى داشتند، دعوت به همكارى كرد. | |||
ابتدا در سال 1357ق، مدرسهاى ابتدايى براى آموزش و پرورش دانشآموزان مسلمان با نام «المدرسة الجعفرية» بنا نهاد. اين مدرسه بهطور رايگان اداره مىشد و علاوه بر تعليم درسهاى جديد، از درسهاى معارف و اخلاق اسلامى نيز بهره مىجست. | |||
شرفالدين در مقام يك مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زيباى «نادي الإمام الصادق(ع)» را تأسيس كرد تا بدين طريق از شركت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگيرى كند. علاوه بر آن، مسجدى در نزديكى مدرسه جعفريه و باشگاه امام صادق(ع) ساخت تا دانشآموزان و كسانى كه به باشگاه مىآيند، فرايض دينى خود را در مسجد انجام دهند. | |||
شرفالدين خوب مىدانست كه دختران امروز، مادران فردايند و در تربيت فرزندان مسلمان نقشى اساسى دارند. با احساس اين نياز و پس از تهيه مقدمات، در سال 1361ق، مدرسه دخترانه «الزهراء» را تأسيس كرد. پس از مدتى، مخالفان سياسى او كه از دستنشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و كمك دولت وابسته لبنان و سربازان دولتى، مدرسه الزهراء را بستند، اما شرفالدين بدون هيچ ترس و يأسى، كلاسهاى آن سال را در خانه خود برپا كرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجددا مدرسه بازگشايى شد و در كنار مدرسه جعفريه، كار خود را آغاز كرد. بعدها دانشكده جعفريه را نيز تأسيس كرد. | |||
شرفالدين به اندازه توان مادى خويش همواره در جهت رفع نياز فقرا و مستمندان مىكوشيد. خانهاش در صور پناهگاه تهيدستان و حاجتمندان بود. وى در ادامه راه اصلاح و سازندگى اجتماعى خويش، مؤسسه خيريهاى را به نام «انجمن نيكوكارى و احسان» به همين منظور در سال 1365ق، تأسيس كرد. تأسيس اين مؤسسه از كارهاى بسيار درخشان، كارساز و اساسى شرفالدين در سالهاى آخر عمرش بود. | |||
== | ==اجتهاد در مقابل نص== | ||
كار علمى و تحقيقى مهم ديگرى كه شرفالدين در واپسين سالهاى عمرش به انجام آن موفق شد، نوشتن كتاب مشهور و شگفتانگيز «النص و الاجتهاد» بود. اين كتاب يكى ديگر از آثار وحدتآفرين شرفالدين است. | |||
در اين كتاب، وى حدود صد مورد اجتهاد در مقابل نص (اعمال نظر شخصى در مقابل كلام صريح پيامبر) را كه خلفا، حاكمان و برخى از بستگان آنان، در زمان رسول خدا يا بعد از رحلت آن حضرت مرتكب شدند، بر اساس كتابهاى معتبر اهل سنت برمىشمارد و در مورد هريك، نظريات علمى، تحقيقى و منتقدانه خود را بيان مىكند. نوشتن چنين كتاب ارزشمندى، در ادامه راه اصلاح و سازندگى فرهنگى امت جدش، آخرين كار جاودان و حسن ختام يك عمر تلاش او براى خوشبختى و سعادت و وحدت مسلمانان جهان محسوب مىشود. | |||
==وفات== | |||
شرفالدين هيچگاه ناتوانىهاى جسمى و بيمارىهاى مربوط به دوران سالخوردگى را بهانه قرار نداد و شانه از زير بار مسئوليتهاى شرعى و اجتماعى خالى نكرد. هنگامى كه در بيمارستان بيروت بسترى بود، هر روز مردم بسيارى از اقشار مختلف و از همه شهرهاى لبنان، براى عيادتش مىآمدند. | |||
در | روزها در بيم و اميد و اضطراب مىگذشت تا اينكه در صبح روز دوشنه 8 جمادىالثانى سال 1377ق، آن شعله فروزان و آن چشم هميشه بيدار، پس از 87 سال درخشش خيرهكننده خاموش شد. | ||
خبر درگذشت شرفالدين در دنياى اسلام، انعكاس غمانگيزى داشت و مردم صور براى هميشه در حسرت ديدن دوباره آن چهره درخشان الهى و اميد دلها، سوختند. | |||
سرانجام دو روز پس از وفات و تشييع مجلل و چشمگير در بيروت، بغداد، كاظمين و نجف، پيكر پاك شرفالدين در سمت جنوبى صحن امام على(ع) و مجاور آرامگاه استادش، فقيه بزرگ سيد محمدكاظم يزدى به خاك سپرده شد. | |||
سرانجام دو روز پس از وفات و تشييع مجلل و چشمگير در | |||
==آثار== | ==آثار== | ||
1. الفصول المهمة؛ | |||
2. الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء؛ | |||
3. المراجعات؛ | |||
4. النص و الاجتهاد؛ | |||
5. أبوهريرة؛ | |||
6. المجالس الفاخرة في ماتم العترة الطاهرة؛ | |||
7. فلسفة الميثاق و الولاية؛ | |||
8. أجوبة مسائل جارالله؛ | |||
9. مسائل فقهية؛ | |||
10. كلمة حول الرؤية؛ | |||
11. إلى المجمع العلمي العربي بدمشق؛ | |||
12. ثبت الأثبات في سلسله الرواة؛ | |||
13. مؤلفوا الشيعة في صدر الإسلام؛ | |||
14. زينب الكبرى؛ | |||
15. بغية الراغبين في أحوال آل شرفالدين. | |||
==منابع مقاله:== | |||
گلشن ابرار، تهيه و تدوين: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم، زير نظر: پژوهشكده باقرالعلوم وابسته به سازمان تبليغات اسلامى، قم، نشر معروف، ج 2، ص 654، چاپ اول، تابستان 1379. | |||
نسخهٔ ۳۱ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۰۹
نام | شرفالدین، عبدالحسین |
---|---|
نام های دیگر | جبل عاملی، عبد الحسین
شرف الدین عاملی، عبد الحسین عاملی، عبد الحسین شرف الدین عبد الحسین شرف الدین موسوی، شرف الدین موسوی، عبد الحسین شرف الدین موسوی جبلعاملی، عبد الحسین عاملی، شرفالدین |
نام پدر | |
متولد | 1873 م |
محل تولد | |
رحلت | 1336 هـ.ش یا 1377 هـ.ق یا 1958 م |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مولف | 199 |
ولادت
«سيد عبدالحسين شرفالدين»، در يكى از روزهاى سال 1290ق، در شهر كاظمين ديده به جهان گشود. وى در دامان پرمهر مادر پاكدامن و مهربانش، «زهرا صدر» و تحت نظارت پدر عالم و روحانىاش، «سيد يوسف شرفالدين» پرورش يافت.
تحصيلات
يكساله بود كه پدرش تصميم گرفت براى گذراندن مراحل عالى تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كند و به اين ترتيب، سيد عبدالحسين بههمراه پدر و مادر، راهى آن ديار شد. شش سال داشت كه در نجف اشرف به مكتبخانه رفت تا قرآن را از معلمان متدين و عالم فراگيرد.
در هشتسالگى و پس از بازگشت خانواده به جبل عامل، در محضر پدر عالم و روحانى خود، به خواندن ادبيات عرب پرداخت و سالها به فراگيرى صرف، نحو، لغت، معانى، بيان، بديع، شعر، انشاء، تاريخ و خط مشغول شد و با تمرين و ممارست معلوماتش را به كمال رسانيد. پس از آنكه در ادبيات، منطق و اصول فقه معلومات لازم و ضرورى را كسب كرد، در محضر پدر به تحصيل فقه پرداخت و با عزمى جزم كتابهاى فقهى «نجاة العباد»، «المختصر النافع في الفقه الإمامية» و «شرائع الإسلام» را بهنحو شايستهاى فراگرفت.
سيد علاوه بر اين كتابها در زمينههاى ادبيات، تاريخ، تفسير، فقه، اصول، منطق، اخلاق، اعتقادات و... با شور و شوق جوشانى به مطالعات دامنهدار و عميقى دست زد، استعداد درخشان خويش را پروراند و به دانستنىهاى سرشارى نائل آمد. در همين سالها بود كه وى به پيشنهاد پدر و مادر، با دختر عموى خويش پيمان زناشويى بست.
اساتید
در سال 1310ق، بههمراه مادر، همسر و برادرش رخت سفر به عراق بربست و در پى توصيه پدربزرگش آيتالله سيد هادى صدر و ديگر آشنايانش، بههمراه خانوادهاش به سامرا رفت. شرفالدين پس از گفتگو و تبادل نظر با دايى فرزانه و عالم خود آيتالله سيد حسن صدر، تحصيلات فقهى و اصولى خويش را در نزد دو استاد معروف حوزه علميه سامرا، شيخ حسن كربلايى (متوفى 1322ق) و شيخ باقر حيدر (متوفى 1333ق) آغاز كرد. همچنين هر صبح جمعه، وى با شور و رغبت وصفناپذيرى، پاى درس اخلاق حكيم الهى آيتالله شيخ فتحعلى سلطانآبادى حضور مىيافت و دل عطشناكش را از آن سرچمشه عشق حق سيراب مىساخت.
پس از گذشت يك سال و در هنگامى كه مرجع تقليد شيعيان جهان آيتالله ميرزاى شيرازى بنا به عللى سامرا را به قصد نجف ترك كرد، شرفالدين نيز با ديگر عالمان و مدرسان حوزه عمليه سامرا، راهى نجف، ديار عشق و قبله طالبان علم شد. وى براى تحصيل دورههاى عالى فقه، اصول، حديث، كلام و... سالها پاى درس عالمان و فقيهان بزرگ حوزه علميه نجف، از جمله: 1. آقا رضا اصفهانى (متوفى 1322ق)؛ 2. شيخ محمدطه نجف (متوفى 1323ق)؛ 3. آخوند خراسانى (متوفى 1329ق)؛ 4. شيخالشريعه اصفهانى (متوفى 1303ق)؛ 5. شيخ عبدالله مازندرانى (متوفى 1330ق)؛ 6. سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى (متوفى 1337ق)؛ 7. ميرزا حسين نورى (متوفى 1320ق).
مرجعیت
شرفالدين پس از دوازده سال تحصيل، تحقيق و مناظرات علمى و اعتقادى و در نهايت شوق و تلاش و پشتكار ويژه طلبگى، به مرتبه بلند فقاهت و اجتهاد دست يافت و از سوى فقهاى طراز اول نجف، صاحب اجازات و تأييدات اجتهادى شد و در سى و دو سالگى، اجتهاد مطلق او مورد قبول و تأييد همه مجتهدان بزرگ حوزه علميه نجف، كاظمين، كربلا و سامرا قرار گرفت. او در اين مدت، در كنار تحصيلات علمى و فقهى، با جديت تمام به فعاليتهاى ادبى و تلاش در جهت تسلط كامل بر رموز بلاغت، صنايع ادبى و شيوههاى سخنورى، نويسندگى و بحث دست زد و در اين فنون نيز ممتاز گشت.
وى در تاريخ نهم ربيعالأول سال 1322ق، همراه با خانوادهاش، نجف اشرف را ترك كرد و از راه دمشق رهسپار جبل عامل شد و در ميان امواج خروشان احساسات و عواطف پاك هموطنانش، به وطن قدم نهاد. ابتدا در «شحور» اقامت كرد و در كنار پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدريس، تعليم و تربيت نسل جوان همت گماشت. پس از سه سال، به دعوت مردم «صور»، راهى آنجا شد. وى با تأسيس حسينيه صور، آنجا را به مركزى براى برگزارى برنامههاى گوناگون دينى و اجتماعى تبديل كرد.
منادی وحدت
شرفالدين، بهمثابه عالمى آگاه به زمان، روشنبين و آشنا به حقايق اصيل مكتب آسمانى اسلام، از روزگار جوانى، از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز جوامع اسلامى و اختلافات بيهوده و تأسفبار مسلمانان رنج مىبرد. او نهتنها به اصلاح و سازندگى جوامع شيعى مىانديشيد، بلكه از آغاز اقدامهاى اجتماعى و دينى خود، در انديشه اصلاح و عزتبخشى به همه ممالك اسلامى و ايجاد اتحاد و برادرى در بين فرقههاى مختلف مسلمانان بود. وى نيم قرن تمام با همه توان علمى و معنوىاش و با قلم، بيان و عمل صادقانهاش، در متحد ساختن امت محمد(ص) كوشيد و از هيچ سعى و تلاشى دريغ نورزيد.
نخستين گام بلند و سنگين وى در راه وحدت امت اسلامى، تأليف كتاب گرانقدر «الفصول المهمة في تأليف الأمة» بود كه در سال 1327ق، در شهر صور به زيور طبع درآمد. از اين تاريخ تا پايان عمر (1377ق)، همواره به دنبال تحقق اين آرمان الهى خويش حركت كرد و به نتايج درخشان و ثمربخشى دست يافت.
در اواخر سال 1329ق، براى ديدار از مصر و آشنايى با علماى دينى، دانشمندان، متفكران و نويسندگان آن ديار و مساعد كردن زمينه ايجاد اتحاد ملت اسلام، راهى آن ديار شد. وى دريافته بود كه بهترين نقطه حركتش دانشگاه «الأزهر»، بزرگترين مركز علمى و دينى مسلمانان اهل سنت است.
دست تقدير، شرفالدين را با مفتى بزرگ و استاد معروف دانشگاه الأزهر، شيخ سليم بشرى مالكى، آشنا كرد. ثمره اين آشنايى علمى و مذهبى، مباحثات و مكاتبات شورانگيز و شگفتىزايى بود كه در تاريخ اسلام مىتواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست يافتن به حقايق و وقايع تاريخ، سرمشق عالمان و متفكران مسلمان باشد.
بيست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال 1355ق، شرفالدين مجموعه مكاتبات خود و شيخ سليم را كه 112 نامه بود، بههمراه مقدمهاى روشنگر، بهصورت كتابى با نام «المراجعات»، در شهر صيدا به چاپ رساند.
از ويژگىهاى اين كتاب، كاربرد واژههاى نو و پرمعنا، جملات كوتاه و آهنگين، تعبيرات بديع و دلنشين و پربار كردن مطالب از اشعار و امثال عرب، افزون بر جنبههاى علمى و استدلالى كتاب است كه اين اثر را در نوع خود بىنظير ساخته است.
در مصر، شرفالدين ضمن مكاتبه با شيخ سليم بشرى، با ديگر عالمان و دانشوران اهل سنت نيز ملاقات و مباحثات علمى، دينى و فلسفى داشت و بزرگان آنان مانند شيخ محمد نجيب، شيخ محمد سلموطى، شيخ محمد عبده و شيخ عبدالكريم الكتانى ادريسى، با نوشتن اجازات و تأييدات علمى، مقام علمى و فكرى شرفالدين را گرامى داشتند و از او تجليل كردند.
مبارزات علامه
در اواخر سال 1330ق، وى پس از انجام رسالت خويش و فتح دلهاى مخالفان، از مصر عازم لبنان شد. در آن زمان، مردم لبنان نيز بسان ديگر مردم سرزمينهاى اسلامى، خواستار استقلال كشورشان و رهايى از زير سلطه عثمانىها بودند.
براى اولين بار و با تأييد حركت گروههاى استقلالطلب، شرفالدين وارد ميدان مبارزات سياسى و درگيرىهاى اجتماعى شد. در دوران جنگهاى استقلال لبنان، وى در كنار مردم ماند و رهبرى دينى و سياسى و پناه دادن به مردم بىپناه جبل عامل را تقبل كرد. او براى شكل دادن به قيام همگانى و هماهنگ كردن حركتهاى ضد فرانسوى در سرتاسر كشور، علما و رهبران جبل عامل را براى تشكيل يك كنگره عمومى در شهر «وادى الحجير» - در مرز لبنان و سوريه - فراخواند و در ضمن سخنرانى در اين كنگره، عليه فرانسويان فتواى جهاد داد.
در پى جستجوى فرانسويان براى دستگيرى شرفالدين، وى ابتدا به جبل عامل و سپس به دمشق هجرت كرد و در اجتماعات سياسى، علمى و دينى دمشق حضور يافت. چون آوازه علمى و سياسىاش آفاق كشورهاى اسلامى را پر كرده بود، هر جا مىرفت قدر مىديد و بر صدر مىنشست. او علما، دانشمندان، سياستمداران، روشنفكران و مبارزان را راهنمايى مىكرد و راه درست مبارزات سياسى را به آنان نشان مىداد. فرانسويان كه به شرفالدين دست نيافتند، خانه و كتابخانهاش را آتش زدند و بسيارى از آثار خطى او را سوزاندند.!
شرفالدين علاوه بر فعاليتهاى سياسى و اجتماعى در دمشق، به اوضاع تبعيديان مسلمان لبنانى و غير لبنانى رسيدگى مىكرد. او و ديگر مبارزان لبنانى، مدتى را در دمشق گذراندند، تا اينكه فرانسويان توطئهطلب و تجاوزكار، دامنه تجاوزات خود را گسترش دادند و خاك سوريه را نيز اشغال كردند. شرفالدين بههمراه خانوادهاش به فلسطين رفت و در شهر «حيفا» سكنى گزيد. چندى بعد در سال 1338ق، با لباس مبدل و براى دومين بار عازم مصر شد. وى علاوه بر حضور در مساجد و محافل علمى، سياسى و ادبى، هر روز با افراد و گروههاى مختلفى ديدار و گفتگو مىكرد و اكثر سخنانش در نشريات آن روز مصر به چاپ مىرسيد.
در يكى از سخنرانىهاى پرشور خود جمله پرمحتوا و عميقى گفت كه حقيقت وحدت اسلامى را بيان مىكرد. سيد رشيد رضا، عالم و نويسنده مشهور مصرى كه در آن محفل حضور داشت، آن جمله را با خط درشتى در مجله خود «المنار» چاپ كرد و آن جمله اين بود:
«شيعه و سنى را روز نخست، سياست (و مطامع سياسى)، از هم جدا كرده است و اكنون نيز بايد سياست (و مصالح سياسى اسلام و مسلمانان) آن دو را در كنار هم بنشاند و متحدشان كند».
شرفالدين مدتى در مصر ماند، سپس بر آن شد تا در نزديكترين نقطه لبنان حضور يابد و از نزديك براى آزادى كشور و ملتش تلاشى شايسته را به انجام رساند.
وقتى وارد بيروت شد، فرانسويان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند، ولى شرفالدين در بيروت توقف كرد تا براى آزادى ديگر مبارزان و آزادىخواهان مهاجر، تبعيدى و متوارى، با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. بههرتقدير، با آزادى و بازگشت ديگر مبارزان و آزادىخواهان موافقت به عمل آمد و شرفالدين با خيالى آسوده، آهنگ صور كرد.
روز بازگشت شرفالدين به وطن، از ايام بهيادماندنى تاريخ لبنان است. مردم مبارز و مسلمانى كه حدود يك سال از نعمت حضور عينى رهبر دينى و انقلابى خود محروم بودند، به هنگام بازگشت شكوهمند او، تمام احساسات درونى خويش را با شور و هيجان و تظاهرات و شعر و خطابه اظهار مىكردند.
شرفالدين مردانه با استيلاى بيگانگان غربى به مخالفت برخاست و تا خروج آخرين عمال آنان از لبنان و به رسميت شناختن استقلال اين كشور در سال 1945م، مبارزه كرد. در دورانى كه او با سلطه فرانسه در لبنان مبارزه مىكرد، فلسطين تحت سيطره انگلستان قرار داشت و هنوز مسئله فلسطين بهصورتى كه بعد از سال 1948م، مطرح شد، درنيامده بود، ولى زمينه آن آماده مىشد. در آن دوران، شرفالدين مهاجرت يهوديان جهان به خاك فلسطين را براى آينده آن كشور خطرناك مىدانست و به همين جهت، همواره خطر يهوديان صهيونيست را براى فلسطين تذكر مىداد.
مسافرتهای علامه
حج سال 1340ق، از باشكوهترين مراسم حج بود كه تاريخ به ياد دارد. حضور شرفالدين در اين كنگره عظيم جهانى مسلمانان، جلوه و صفاى ديگرى به آن داده بود. به تقاضاى ملك حسين، نماز جماعت به امامت يك عالم شيعه در مسجد الحرام برگزار مىشد.
پس از پايان مراسم حج، شرفالدين با هموطنانش و در ميان مشايعت، احترام و اكرام دولتمردان عربستان، به جبل عامل عزيمت كرد.
در اواخر سال 1355ق، پا در ركاب سفر نهاد و به عراق رفت. ابتدا وارد بغداد شد و سپس براى زيارت امامان معصوم(ع) عازم نجف، كاظمين، سامرا و كربلا گرديد.
در واپسين روزهاى سال 1355ق، مقارن 1315ش، شرفالدين از عراق راهى ايران شد تا مرقد هشتمين پيشواى شيعيان، حضرت ابوالحسن على بن موسى الرضا(ع) را زيارت كند. در تهران عده زيادى از علما، روحانيون و شخصيتهاى علمى و دينى از او استقبال كردند. همچنين مردم ديندار و عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترامش همت گماشتند.
شرفالدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمه معصومه(ع)، دخت والاگهر امام موسى كاظم(ع) را زيارت كند و از نزديك با حوزه علميه و علما و فقهاى قم كه بهسختى تحت فشار اختناق و استبداد رضاخانى بودند، آشنا شود. پس از اين زيارت و ديدار، رخت سفر به ديار خراسان كشيد و عازم شهر شهادت، مشهد مقدس شد و بوسه به آستان قدس حضرت امام رضا(ع) زد... و به آرزوى ديرين خويش دست يافت. سفر شرفالدين به ايران، نزديك به يك ماه طول كشيد و در اوايل سال 1356ق، به وطن خود بازگشت.
سرچشمه هدایت
شرفالدين براى مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگى و آموزشى در لبنان كه در اثر گسترش و تحكيم سلطه خيانتآميز استعمارگران غربى در اين ديار به وجود آمده بود، تصميم به اصلاح دستگاههاى آموزش و پرورش جامعه خود گرفت. وى تصميم گرفت مدرسهاى در صور بسازد. در اين كار از تمام كسانى كه امكان كمك مادى داشتند، دعوت به همكارى كرد.
ابتدا در سال 1357ق، مدرسهاى ابتدايى براى آموزش و پرورش دانشآموزان مسلمان با نام «المدرسة الجعفرية» بنا نهاد. اين مدرسه بهطور رايگان اداره مىشد و علاوه بر تعليم درسهاى جديد، از درسهاى معارف و اخلاق اسلامى نيز بهره مىجست.
شرفالدين در مقام يك مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زيباى «نادي الإمام الصادق(ع)» را تأسيس كرد تا بدين طريق از شركت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگيرى كند. علاوه بر آن، مسجدى در نزديكى مدرسه جعفريه و باشگاه امام صادق(ع) ساخت تا دانشآموزان و كسانى كه به باشگاه مىآيند، فرايض دينى خود را در مسجد انجام دهند. شرفالدين خوب مىدانست كه دختران امروز، مادران فردايند و در تربيت فرزندان مسلمان نقشى اساسى دارند. با احساس اين نياز و پس از تهيه مقدمات، در سال 1361ق، مدرسه دخترانه «الزهراء» را تأسيس كرد. پس از مدتى، مخالفان سياسى او كه از دستنشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و كمك دولت وابسته لبنان و سربازان دولتى، مدرسه الزهراء را بستند، اما شرفالدين بدون هيچ ترس و يأسى، كلاسهاى آن سال را در خانه خود برپا كرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجددا مدرسه بازگشايى شد و در كنار مدرسه جعفريه، كار خود را آغاز كرد. بعدها دانشكده جعفريه را نيز تأسيس كرد.
شرفالدين به اندازه توان مادى خويش همواره در جهت رفع نياز فقرا و مستمندان مىكوشيد. خانهاش در صور پناهگاه تهيدستان و حاجتمندان بود. وى در ادامه راه اصلاح و سازندگى اجتماعى خويش، مؤسسه خيريهاى را به نام «انجمن نيكوكارى و احسان» به همين منظور در سال 1365ق، تأسيس كرد. تأسيس اين مؤسسه از كارهاى بسيار درخشان، كارساز و اساسى شرفالدين در سالهاى آخر عمرش بود.
اجتهاد در مقابل نص
كار علمى و تحقيقى مهم ديگرى كه شرفالدين در واپسين سالهاى عمرش به انجام آن موفق شد، نوشتن كتاب مشهور و شگفتانگيز «النص و الاجتهاد» بود. اين كتاب يكى ديگر از آثار وحدتآفرين شرفالدين است.
در اين كتاب، وى حدود صد مورد اجتهاد در مقابل نص (اعمال نظر شخصى در مقابل كلام صريح پيامبر) را كه خلفا، حاكمان و برخى از بستگان آنان، در زمان رسول خدا يا بعد از رحلت آن حضرت مرتكب شدند، بر اساس كتابهاى معتبر اهل سنت برمىشمارد و در مورد هريك، نظريات علمى، تحقيقى و منتقدانه خود را بيان مىكند. نوشتن چنين كتاب ارزشمندى، در ادامه راه اصلاح و سازندگى فرهنگى امت جدش، آخرين كار جاودان و حسن ختام يك عمر تلاش او براى خوشبختى و سعادت و وحدت مسلمانان جهان محسوب مىشود.
وفات
شرفالدين هيچگاه ناتوانىهاى جسمى و بيمارىهاى مربوط به دوران سالخوردگى را بهانه قرار نداد و شانه از زير بار مسئوليتهاى شرعى و اجتماعى خالى نكرد. هنگامى كه در بيمارستان بيروت بسترى بود، هر روز مردم بسيارى از اقشار مختلف و از همه شهرهاى لبنان، براى عيادتش مىآمدند.
روزها در بيم و اميد و اضطراب مىگذشت تا اينكه در صبح روز دوشنه 8 جمادىالثانى سال 1377ق، آن شعله فروزان و آن چشم هميشه بيدار، پس از 87 سال درخشش خيرهكننده خاموش شد.
خبر درگذشت شرفالدين در دنياى اسلام، انعكاس غمانگيزى داشت و مردم صور براى هميشه در حسرت ديدن دوباره آن چهره درخشان الهى و اميد دلها، سوختند.
سرانجام دو روز پس از وفات و تشييع مجلل و چشمگير در بيروت، بغداد، كاظمين و نجف، پيكر پاك شرفالدين در سمت جنوبى صحن امام على(ع) و مجاور آرامگاه استادش، فقيه بزرگ سيد محمدكاظم يزدى به خاك سپرده شد.
آثار
1. الفصول المهمة؛ 2. الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء؛ 3. المراجعات؛ 4. النص و الاجتهاد؛ 5. أبوهريرة؛ 6. المجالس الفاخرة في ماتم العترة الطاهرة؛ 7. فلسفة الميثاق و الولاية؛ 8. أجوبة مسائل جارالله؛ 9. مسائل فقهية؛ 10. كلمة حول الرؤية؛ 11. إلى المجمع العلمي العربي بدمشق؛ 12. ثبت الأثبات في سلسله الرواة؛ 13. مؤلفوا الشيعة في صدر الإسلام؛ 14. زينب الكبرى؛ 15. بغية الراغبين في أحوال آل شرفالدين.
منابع مقاله:
گلشن ابرار، تهيه و تدوين: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم، زير نظر: پژوهشكده باقرالعلوم وابسته به سازمان تبليغات اسلامى، قم، نشر معروف، ج 2، ص 654، چاپ اول، تابستان 1379.
وابستهها
مسایل فقهیه / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المسح علی الأرجل أو غسلها في الوضوء / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
الکلمة الغراء في تفضيل الزهراء عليها السلام و عقيلة الوحي / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
اجتهاد در مقابل نص / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
الفصول المهمة في تألیف الأمة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
گفت و شنودهای مذهبی حق جو و حق شناس / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
إلی المجمع العلمي العربي بدمشق / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مقدمة المجالس الفاخرة في ماتم العترة الطاهرة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
النص و الاجتهاد ( اسوه ) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات رهبری امام علی(ع)در قرآن و سنت / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
النص و الاجتهاد (انگلیسی) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
موسوعة الإمام السید عبدالحسین شرف الدین / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
النص و الإجتهاد / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
تلاش حق : حضرت علامه سید شرف الدین موسوی کی المراجعات کا خلاصه / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
ترجمه المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
فاطمه عليهاسلام برترين بانو / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
سخني شيوا در برتري حضرت زهراء (س) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مناظرات شيعه و سني (ترجمه المراجعات) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مناظره دو رهبر مذهبي، مذهب و رهبر ما(ترجمه کتاب المراجعات) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
الـمسح علي الأرجل أو غسلها في الوضوء / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
الفصول المهمة في تأليف الأمة و يليه الکلمة الغراء في تفضيل الزهراء عليها السلام / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
رهبري امام علي (ع) در قرآن و سنت (ترجمه المراجعات سال 1382 ش) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مؤلفو الشيعة في صدر الإسلام / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
رؤية الله و فلسفة الميثاق و الولاية / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
سوکنامه امام حسين و يارانش، به انضمام گزيده اي از سيره مقدس پيامبر و امام علي (ع) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات (أبحاث جديدة في أصول المذهب و الإمامة العامة) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
در راه تفاهم مسلمانان (ترجمه: الفصول المهمه) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
جواب اشکالات موسی جار الله ترجمه اجوبه مسائل جار الله / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
أبو هریرة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
أبو هریرة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مسائل فقهيه (ويرايش جديد) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مسايل فقهية (ويرايش جديد) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مسائل فقهیه / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات: گفتگویی میان شیعه و سنی / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مسائل فقیهة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
ابو هریره / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
النص و الاجتهاد: متن و تفسیر / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
أبو هريرة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
راه راست / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
راه راست: ترجمة المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
فاطمه عليها السلام برترين بانو / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات (بيروت دار الهادي) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات (قم) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
راه وحدت امت اسلامی / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
أجوبة مسائل جار الله / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
الفصول المهمة فی تألیف الأمة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
المراجعات / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
السيدة زينب في تاريخ الإسلام / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده