نهادها و تغییرات نهادی در چین: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|- | |- | ||
|زبان | |زبان | ||
|data-type='language'| | |data-type='language'| فارسی | ||
|- | |- | ||
|کد کنگره | |کد کنگره |
نسخهٔ ۱۴ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۵۹
نام کتاب | نهادها و تغییرات نهادی در چین |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | وانگ، في - لينگ (نويسنده)
ايرواني، محمد جواد (مترجم) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | HN 733 /و2ن9 |
موضوع | تحولات اجتماعي - چين
چين - اوضاع اجتماعي چين - اوضاع اقتصادي چين - سياست و حکومت رشد اقتصادي - جنبههاي اجتماعي |
ناشر | رسا |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1382ش , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE35000AUTOMATIONCODE |
نهادها و تغییرات نهادی در چین نوشته فی لینگ وانگ و ترجمه محمدجواد ایروانی، کتابی است به زبان فارسی و با موضوع علوم اجتماعی و اقتصاد.
نویسنده در این اثر با توجه به نوع سیاست و حکومت در کشور چین به بررسی تحولات اجتماعی و جنبههای اجتماعی رشد اقتصادی این کشور پرداخته است. هدف او بررسی الگوی توسعه در این کشور است. به نظر مترجم، با توجه به اینکه الگوی چینی توسعه امکان تأثیرگذاری الگوی ارزشی در نوسازی را به اثبات میرساند، میتوان بهرههایی از این الگو در راستای الگوی توسعه و نوسازی ایران برد.
ساختار
کتاب دارای پیشگفتار، محتوای مطالب در پنج فصل و ضمیمه است.
گزارش محتوا
نویسنده مقدمه، محمدجواد ایروانی، ابتدا با توضیحی درباره دستهبندی کلی توسعه و نوسازی به دو مکتب فراگیر نوسازی و وابستگی آغاز میکند. وی سپس درباره محتوای این کتاب چنین گزارش میدهد؛ «نوگرایى در کشور چین را مىتوان در تقابل با رویکرد اولیه مکتب نوسازى و در قرابت با رویکرد جدید مکتب نوسازى دانست که «توسعه تکخطى» و «تقابل سنت و تجدد» را مردود شمرده است. کتاب حاضر نیز بر این اساس و با تفاوتگذارى بین توسعه و نوگرایى مؤید همین نتیجهگیرى در کشور چین است. توسعه در مفهوم فوقالذکر به معناى فرایند گسترش، بهبود، بسط یا رشد رفتار انسانى تلقى شده است و نوینسازى به معناى تغییراتى نهادى که موجب بهینهسازى نهاد انسانى مىشود. توسعه، فرآیندى مستمر و پایانناپذیر است که نوینسازى در زیرمجموعه آن داراى پایان نهادى مشخص و شناخته شده است و قالبى است که بهعنوان هدف بارز توسعه قابلشناسایی است. چین با تعریف منحصر به خود از مفاهیم مذکور، بر نهاد انسانى بهعنوان محور نوینسازى تأکید نمود و توانست الگوى بومى توسعه را در محدودهاى زمانى حداکثر به وسعت حدود نیم قرن تبیین نماید. چین حداقل تا دهه 1980 اصولاً کشورى ماقبل نوگرا، با یک مجموعه درهمتنیده دیرمان، بسیار پایدار و غیر متمایز اجتماعى- سیاسى- اقتصادى بود که بر پایه ساختار خانوادگى استوار شده بود. نقش قدرتمند فرهنگ چین، انزواى بینالمللی خودخواسته، فقدان سازمانهاى اجتماعى مستقل یا جامعه مدنى و مشروع بودن قدرت سیاسى به شیوه دیکتاتورى- که در زمان رژیم «حزب کمونیست چین، جمهورى خلق چین» به نقطه اوج خود رسید- همگى حکایت از منحصربهفرد بودن مسیر نوینسازى چین دارد.»[۱]
نویسنده، ویژگیهای ذیل را در توصیف الگوی چینی توسعه برای آن قائل میشود؛ محوریت نهاد انسانى، ترویج الگوى تخصیص کار مبتنى بر خانواده و ناپایدارى فرهنگ و ارزش....[۲] وی درباره اولین ویژگی معتقد است: «در الگوى نوینسازى چین، دولت بهعنوان موتور محرکه دو نهاد دیگر است که نهاد اقتصاد به معناى عام و بازار به مفهوم خاص و نیز نهاد حیات اجتماعى به مفهوم عام و خانواده به مفهوم خاص را کنترل و هدایت مىنماید، لکن به لحاظ ساختارى این الگو بر محور حیات اجتماعى بنا شده است... اصول بنیادین نوینسازى در چین را نهاد حیات اجتماعى و در رأس آن خانواده شکل مىدهد.»[۳] او درباره دومین ویژگی هم معتقد است که دولت چین توانست مشکل حجم انبوه جمعیت بیکارش را با بها دادن به ارزشهای خانوادگی و خانواده، سامان دهد. وی در ویژگی سوم از تأثیر آئین کنفوسیوسی و اهمیت خانواده در آن و تغییر این نوع نگاه و تسلط نگاه مستبدانه دولتی با ظهور مائو و احساس نیاز به اصلاح این نوع نگاه و بازگشت به مسائل سنتی در چین، صحبت میکند.[۴]
مترجم کتاب، در مقدمه به چند امر تذکر میدهد؛ اول: نویسنده کتاب را به دلیل انسجام مطالب، پرهیز از حواشى، انتخاب واحد تحلیل مناسب و استفاده از روش تاریخى میستاید. دوم «ذکر ویژگىهایى همچون موثق نبودن برخى از آمارهاى مربوط به چین و عدم دسترسى به آمارهاى طبقهبندیشده توسط کانالهاى رسمى، نویسنده کتاب محلى را براى تردید خواننده در نتیجهگیرى باقى گذاشته است.» سوم اینکه: «نویسنده موفقیت چین در مرحله جدید، حضور همیشگى دولت و نقش آمرانه آن را مورد تردید قرار داده است. بهخصوص آنکه احتمال مىدهد که اگر دولت در مقاطع مختلف بهناچار تسلیم ساختارهاى نهادى و از جمله خانواده شده باشد، دستاوردهاى موجود پایدار نبوده و در اولین فرصت ممکن حزب مسیر نوینسازى را تغییر خواهد داد. این در حالى است که عدم کارایی بازار و واگذارى تحولات و توسعه به آن در کشورهاى مختلف بهویژه در کشورهاى درحالتوسعه موجب رویکرد جدیدى در سطح بانک جهانى درباره نقش دولت در توسعه تحت عنوان دولت موافق با بازار شده و ژوزف استیگلیتز اقتصاددان برجسته جهان و برنده جایزه نوبل در اقتصاد در سال 2001 دخالت و کارآمدى دولت در کشورهاى درحالتوسعه را اجتنابناپذیر ارزیابى نموده است.» و چهارم اینکه: نویسنده معتقد است توجه به نقش کلی خانواده در نوسازی چین، نشاندهنده امکانپذیر بودن رویکرد ارزشی در برنامههای توسعه است و با توجه به وجود دین اسلام بهعنوان فرانهادی که دیگر نهادها را در جهت توسعه ملی تقویت میکند، میتوان بهرههایی از الگوی چینی توسعه در راستای توسعه ایران برد.[۵]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای اثر ذکر شده است.
پاورقیها علاوه بر ارجاعات، گاهی حاوی مطالبی در شرح محتوای کتاب هستند.
در صفحه پایانی کتاب برخی کتابهای دیگر (تألیف و ترجمه) مترجم، معرفی شده است.
پانویس
منبع مقاله
مقدمه و متن کتاب.