السنة قبل التدوين: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
باب سوم، چهار فصل زير را در خود جاى داده است: | باب سوم، چهار فصل زير را در خود جاى داده است: | ||
در فصل اول، به بررسى وضع حديث و اسباب آن پرداخته شده است. از جمله عواملى كه نويسنده، معتقد است باعث جعل حديث شده است، عبارتند از: احزاب سياسى (شيعيان و خوارج)؛ دشمنان اسلام و زنادقه؛ تفرقه و تعصبات قبيلگى؛ قصهگويان و وعاظ؛ رغبت در مورد امر يا خبرى و جهل از دين؛ اختلافات مذهبى و كلامى؛ تقرب به حكام و | در فصل اول، به بررسى وضع حديث و اسباب آن پرداخته شده است. از جمله عواملى كه نويسنده، معتقد است باعث جعل حديث شده است، عبارتند از: احزاب سياسى (شيعيان و خوارج)؛ دشمنان اسلام و زنادقه؛ تفرقه و تعصبات قبيلگى؛ قصهگويان و وعاظ؛ رغبت در مورد امر يا خبرى و جهل از دين؛ اختلافات مذهبى و كلامى؛ تقرب به حكام و.<ref>همان، ص124</ref> | ||
در فصل دوم، از تلاش صحابه و تابعين آنها و همچنين تابعين تابعين در راستاى حفظ روايات پيامبر(ص) و چگونگى وضع حديث، سخن به ميان آمده است.<ref>همان، ص145</ref> | در فصل دوم، از تلاش صحابه و تابعين آنها و همچنين تابعين تابعين در راستاى حفظ روايات پيامبر(ص) و چگونگى وضع حديث، سخن به ميان آمده است.<ref>همان، ص145</ref> |
نسخهٔ ۱۹ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۵۱
نام کتاب | السنة قبل التدوین |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | خطیب، محمد عجاج (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | دار الفکر |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1430 هـ.ق یا 2009 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE36085AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
السنة قبل التدوين، اثر محمد عجاج خطيب، بررسى حجيت يا عدم حجيت روايات پيامبر(ص) و نگاه به تاريخ تدوين آن و وضعيت حديث، قبل از تدوين مىباشد كه به زبان عربى نوشته شده است.
ساختار
كتاب با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در يك تمهيد، پنج باب و يك خاتمه، تنظيم شده است.
نويسنده در ابتدا، به بررسى چگونگى برخورد مسلمين با احاديث پيامبر و سنت نبوى پرداخته و سپس اين موضوع را در دوران صحابه و تابعين، بررسى كرده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، به موضوع ابواب و فصول مختلف كتاب، اشاره شده است.
در تمهيد، ابتدا سنت تعريف شده و سپس، به موضوع سنت و جايگاه آن در قبال قرآن، پرداخته شده است. سنت در لغت، به معناى سيره، چه پسنديده و نيكو و چه ناپسند و قبيح، دانسته شده است، اما پيرامون معناى اصطلاحى آن، اختلاف وجود دارد و لذا نويسنده به تعريف معناى اصطلاحى آن نزد علماى حديث، اصول و فقه پرداخته و سپس آنها را با يكديگر مقايسه و بررسى كرده است.[۱]
باب اول، در مورد سنت در عهد نبوى بوده و به زندگانى پيامبر(ص) از نگاه معلم و مربى بودن ايشان، نگريسته شده و به تبيين موقف و جايگاه ايشان در رابطه با علم و تعلّم پرداخته شده است. نويسنده در اين فصل، درباره چگونگى آموزش پيامبر(ص) به صحابه و كيفيت دريافت كردن آنان سنت را از پيامبر(ص) و نحوه انتشار سنت در زمان آن حضرت، سخن گفته است.[۲]
در باب دوم، در دو فصل زير، به بحث از سنت در دوران صحابه و تابعين اختصاص يافته است:
فصل اول، چهار مبحث را در خود جاى داده است:
در مبحث نخست، تأسى صحابه و تابعين به پيامبر(ص) و نحوه تمسك آنها به سنت آن حضرت، بررسى شده است. نويسنده بر اين باور است كه مسلمانان صدر اسلام، در تبعيت از قول خداوند كه فرمود: «لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنة» .[۳]، به پيروى از پيامبر(ص) پرداخته و به سنت او، تمسك كردند.[۴]
در مبحث دوم، از احتياط صحابه و تابعين و ورع آنها در روايت حديث پيامبر(ص) سخن گفته شده است. در اين زمينه، به بررسى اقوال ابن عبدالبر و خطيب بغدادى پرداخته شده است.[۵]
نويسنده، معتقد است همچنان كه صحابه و تابعين، در نقل حديث احتياط مىكردند، در قبول آن نيز داراى احتياط و مواظبت بودند. اين مطلب در مبحث سوم، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.[۶]
در چهارمين مبحث، به اين مطلب پرداخته شده كه روايت حديث در آن دوران، چگونه بوده است؟؛ يعنى آيا صحابه و تابعين احاديث پيامبر(ص) را لفظ به لفظ و كلمه به كلمه روايت مىكردند يا به روايت معناى آن، اكتفا مىنمودند.[۷]
فصل دوم، نيز داراى سه مبحث، به شرح زير است:
در مبحث اول، به بررسى فعاليتهاى علمى در عصرى كه صحابه و تابعين مىزيستهاند، اختصاص يافته است. نويسنده بر اين باور است كه صحابه در مراعات احوال محدثين، اهتمام ويژه داشته و همچنين احوال روات را بررسى مىنمودند. نشر حديث را نيز فقط براى اهلش جايز مىدانستند.[۸]
در مبحث دوم، به بررسى چگونگى انتشار و گسترش حديث و روايت در عصر صحابه و تابعين آنها پرداخته شده است. از جمله مطالب مطرحشده در اين مبحث، معرفى اهم مراكز علمى نشر حديث در شهرهاى مختلف اسلامى مىباشد كه عبارتند از: مدينه منوره، مكه مكرمه، كوفه، بصره، شام، مصر، مغرب و اندلس، يمن و خراسان.[۹]
در مبحث سوم، مسئله سفر براى فراگيرى حديث، مورد بحث قرار گرفته است. نويسنده، معتقد است كه اينگونه سفرها از زمان خود پيامبر(ص) متداول بوده و همواره بودهاند كسانى كه بهمنظور طلب حديث و روايت، فرسنگها راه پيموده و رنج سفر را بر خود هموار مىكردند.[۱۰]
باب سوم، چهار فصل زير را در خود جاى داده است:
در فصل اول، به بررسى وضع حديث و اسباب آن پرداخته شده است. از جمله عواملى كه نويسنده، معتقد است باعث جعل حديث شده است، عبارتند از: احزاب سياسى (شيعيان و خوارج)؛ دشمنان اسلام و زنادقه؛ تفرقه و تعصبات قبيلگى؛ قصهگويان و وعاظ؛ رغبت در مورد امر يا خبرى و جهل از دين؛ اختلافات مذهبى و كلامى؛ تقرب به حكام و.[۱۱]
در فصل دوم، از تلاش صحابه و تابعين آنها و همچنين تابعين تابعين در راستاى حفظ روايات پيامبر(ص) و چگونگى وضع حديث، سخن به ميان آمده است.[۱۲]
فصل سوم، به بررسى و نقد آراى برخى از مستشرقين و كسانى كه از آنها تبعيت كرده و به انكار حجيت روايات پيامبر(ص) مبادرت كردهاند، پرداخته شده است.[۱۳]
در فصل چهارم، معروفترين آثار و تأليفاتى كه در موضوع رجال و مسائل مربوط به آن، به رشته تحرير درآمده پرداخته شده و نويسنده، اين آثار را، ثمره جهد و تلاش علما در حفظ حديث دانسته است.[۱۴]
باب چهارم كه درباره تاريخ تدوين حديث است، مشتمل بر سه فصل زير است:
فصل اول، در مورد چگونگى تدوين حديث، اخبار مربوط به كتابت سنت و منع از نگارش حديث و مناقشاتى كه در اين زمينه صورت گرفته، مىباشد.[۱۵]
در فصل دوم، كتب و آثارى كه در عصر پيامبر(ص) و صدر اسلام، تدوين شدهاند، معرفى گرديده است.[۱۶]
در سومين فصل، به بررسى آراى مختلف پيرامون تدوين حديث و حجيت آن، پرداخته شده و در اين زمينه، نظر شيخ محمد رشيدرضا (1282 - 1354ق)؛ علماى شيعه همچون سيد حسن صدر(1272 - 1354ق) و مستشرقين، مورد بحث قرار گرفته است.[۱۷]
آخرين باب، در دو فصل زير، به معرفى برخى از اعلام صحابه و تابعين كه به روايت حديث پرداختهاند، اختصاص يافته است:
در فصل اول، به معرفى و بررسى عدالت افراد زير، پرداخته شده است: ابوهريره، عبدالله بن عمر، انس بن مالك، عايشه، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصارى و ابوسعيد خدرى.[۱۸]
در فصل دوم نيز، به معرفى تابعينى كه از روات حديث بشمار مىروند، پرداخته شده است. اين افراد عبارتند از: سعيد بن مسيب، عروة بن زبير، محمد بن مسلم بن شهاب زهرى، نافع مولى ابن عمر، عبيدالله بن عبدالله، سالم بن عبدالله بن عمر، ابراهيم نخعى، عامر شعبى، علقمه نخعى و محمد بن سيرين.[۱۹]
در خاتمه به جمعبندى مطالب و نتيجهگيرى پرداخته شده است.[۲۰]
وضعيت كتاب
فهارس كتاب، در انتهاى آن جاى گرفته است. اين فهرستها به ترتيب عبارتند از: فهرست مصادر و منابع مورد استفاده نويسنده؛ موضوعات؛ آيات؛ روايات؛ احاديث موضوعه؛ نام شهرها، اماكن، مشاهد و غزوات؛ كتب معرفىشده، اعلام و فهرست فهارس.
در پاورقىها علاوه بر ذكر منابع، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.