التأويلات النجمية في التفسير الإشاري الصوفي: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'الدين' به ' الدين') |
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
'''التأويلات النجمية في التفسير الإشاري الصوفي'''، اثر [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|شيخ احمد بن عمر بن محمد نجم الدين كبرى]]، همراه با تتمه آن با عنوان «عين الحياة»، اثر [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله احمد بن محمد سمنانى]]، با تحقيق شيخ احمد فريد المريدى، تفسير عرفانى قرآن كريم، همراه با اشارات و رموز صوفيانه مىباشد كه به زبان عربى و در قرن هفتم هجرى نوشته شده است. | '''التأويلات النجمية في التفسير الإشاري الصوفي'''، اثر [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|شيخ احمد بن عمر بن محمد نجم الدين كبرى]]، همراه با تتمه آن با عنوان «عين الحياة»، اثر [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله احمد بن محمد سمنانى]]، با تحقيق شيخ احمد فريد المريدى، تفسير عرفانى قرآن كريم، همراه با اشارات و رموز صوفيانه مىباشد كه به زبان عربى و در قرن هفتم هجرى نوشته شده است. | ||
صاحب «[[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]]» نام اين تفسير را «بحر الحقائق و المعاني في تفسير السبع المثاني» خوانده و [[ذهبى]] نام «التأويلات النجمية» را بر آن نهاده است؛ لذا دقيقا و بهطور مشخص معلوم نيست كه آيا «بحر الحقائق» كتابى جدا از تأويلات است و يا همان مىباشد | صاحب «[[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]]» نام اين تفسير را «بحر الحقائق و المعاني في تفسير السبع المثاني» خوانده و [[ذهبى]] نام «التأويلات النجمية» را بر آن نهاده است؛ لذا دقيقا و بهطور مشخص معلوم نيست كه آيا «بحر الحقائق» كتابى جدا از تأويلات است و يا همان مىباشد.<ref>قاسمپور، محسن، ص 318</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
كتاب با مقدمهاى مفصل از محقق آغاز و مطالب در شش جلد تنظيم شده است. | كتاب با مقدمهاى مفصل از محقق آغاز و مطالب در شش جلد تنظيم شده است. | ||
نجم الدين تا آيه 17 و 18 سوره مباركه «والذاريات» را كه تفسير و شرح كرد، درگذشت و كتاب او ناتمام ماند. بعد از آن [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانى]] دنباله آن را گرفت، (علاءالدوله سوره «والذاريات» را تكميل نكرد) و تفسير را، از ابتداى سوره «والطور» تا آخر قرآن، در تكميل تفسير نجم الدين نوشت. وى همچنين تأويل سوره «الفاتحة» را با آنكه در اصل تفسير نجم الدين آمده است، بر آن افزود | نجم الدين تا آيه 17 و 18 سوره مباركه «والذاريات» را كه تفسير و شرح كرد، درگذشت و كتاب او ناتمام ماند. بعد از آن [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانى]] دنباله آن را گرفت، (علاءالدوله سوره «والذاريات» را تكميل نكرد) و تفسير را، از ابتداى سوره «والطور» تا آخر قرآن، در تكميل تفسير نجم الدين نوشت. وى همچنين تأويل سوره «الفاتحة» را با آنكه در اصل تفسير نجم الدين آمده است، بر آن افزود.<ref>قاسمپور، محسن، ص 317</ref> | ||
تفاوت زيادى بين روشهاى اين دو مؤلف در اين تفسير ديده مىشود؛ بدين معنى كه آنچه نجم الدين نوشته است گاهى تفسير ظاهر است و آنچه هم جنبه تأويلى و اشارى دارد، بسيار آسان و قابل فهم است و حالآنكه آنچه [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانى]] نوشته است، به تفسير ظاهر هيچ مربوط نيست و صرفا مبتنى بر قواعد فلسفى صوفيه است و كسى كه در اصطلاحات ايشان وارد نباشد، چيزى از تفسير او نمىفهمد | تفاوت زيادى بين روشهاى اين دو مؤلف در اين تفسير ديده مىشود؛ بدين معنى كه آنچه نجم الدين نوشته است گاهى تفسير ظاهر است و آنچه هم جنبه تأويلى و اشارى دارد، بسيار آسان و قابل فهم است و حالآنكه آنچه [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانى]] نوشته است، به تفسير ظاهر هيچ مربوط نيست و صرفا مبتنى بر قواعد فلسفى صوفيه است و كسى كه در اصطلاحات ايشان وارد نباشد، چيزى از تفسير او نمىفهمد.<ref>همان</ref> | ||
در اين تفسير، نقل و شرح احاديث نبوى يا تمسك و استشهاد بدانها قابل توجه مىباشد. اين نكته مسلم است كه احاديث، همچون آيات قرآن، در خدمت تأويلات نويسنده و يا تأييد اصول نظرى وى به كار گرفته شده است؛ گرچه مىتوان براى تعدادى از احاديثى كه در اين تفسير آمده است مستنداتى حداقل در سطح كتابهايى مانند [[صحيح بخارى]] و يا مسلم و يا ساير مسانيد و صحاح اهل سنت يافت، اما بدون شك بخش مهمى از اين احاديث، روايات صوفيه است | در اين تفسير، نقل و شرح احاديث نبوى يا تمسك و استشهاد بدانها قابل توجه مىباشد. اين نكته مسلم است كه احاديث، همچون آيات قرآن، در خدمت تأويلات نويسنده و يا تأييد اصول نظرى وى به كار گرفته شده است؛ گرچه مىتوان براى تعدادى از احاديثى كه در اين تفسير آمده است مستنداتى حداقل در سطح كتابهايى مانند [[صحيح بخارى]] و يا مسلم و يا ساير مسانيد و صحاح اهل سنت يافت، اما بدون شك بخش مهمى از اين احاديث، روايات صوفيه است.<ref>همان، ص 334</ref> | ||
همچون برخى تفاسير عرفانى ديگر، در اين تفسير نيز گاهى به كلام بزرگان صوفيه اشاره و از آنها اقوالى ذكر شده است | همچون برخى تفاسير عرفانى ديگر، در اين تفسير نيز گاهى به كلام بزرگان صوفيه اشاره و از آنها اقوالى ذكر شده است.<ref>همان، ص 336</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در مقدمه، ضمن تعريف كتاب و طريقه مؤلف، به توضيح مطالبى همچون شرعيت تفسير اشارى نزد علما، فرق بين تفسير ارشادى و مذهب باطنيه گمراه، اهم كتب تفسير صوفيه و... پرداخته شده است | در مقدمه، ضمن تعريف كتاب و طريقه مؤلف، به توضيح مطالبى همچون شرعيت تفسير اشارى نزد علما، فرق بين تفسير ارشادى و مذهب باطنيه گمراه، اهم كتب تفسير صوفيه و... پرداخته شده است.<ref>مقدمه، ص 3 - 43</ref> | ||
طريقت نجم الدين، بر پايه شريعت استوار بوده و اهتمام جدى او در تفسير، جمع بين طريقت و شريعت مىباشد. قرآن از زاويه نگاه او متنى مقدس است كه هر كسى از آن بهره خود را اخذ مىنمايد. جنبههاى ظاهرى آن، براى شريعتمداران و عالمان، همانقدر اهميت دارد كه جنبههاى باطنى و لايههاى درونى آن براى اولياء و اصحاب بصيرت و عارفان. از نظر اين عارف، اهل لغت و عربىدانان، بر جنبه ظاهرى قرآن اطلاع مىيابند و اشراف بر ابعاد باطنى و درونى اين كتاب، جز براى ارباب قلوب، ميسر نمىباشد. به عقيده او، كسانى را كه خداوند علم لدنى و الهام، عطا فرموده است جزء اين دسته قرار مىگيرند | طريقت نجم الدين، بر پايه شريعت استوار بوده و اهتمام جدى او در تفسير، جمع بين طريقت و شريعت مىباشد. قرآن از زاويه نگاه او متنى مقدس است كه هر كسى از آن بهره خود را اخذ مىنمايد. جنبههاى ظاهرى آن، براى شريعتمداران و عالمان، همانقدر اهميت دارد كه جنبههاى باطنى و لايههاى درونى آن براى اولياء و اصحاب بصيرت و عارفان. از نظر اين عارف، اهل لغت و عربىدانان، بر جنبه ظاهرى قرآن اطلاع مىيابند و اشراف بر ابعاد باطنى و درونى اين كتاب، جز براى ارباب قلوب، ميسر نمىباشد. به عقيده او، كسانى را كه خداوند علم لدنى و الهام، عطا فرموده است جزء اين دسته قرار مىگيرند.<ref>قاسمپور، محسن، ص 319</ref> | ||
اين نظريه، از فروع تئورى كلى عارفان درباره جهان نشأت مىگيرد كه هر چيزى را در جهان داراى ظاهر و باطن مىدانند و قرآن نيز كه كتاب تدوين است، در تبعيت از اين قانون مستثنى نمىباشد. نويسنده در رويكرد كلى خود به قرآن، با توجه به اين اصل بنيادين، تفسير خود را فراهم آورده است. او اين اصل را، در تأويل آيه شريفه ''' «وَ كذلِك نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ''' | اين نظريه، از فروع تئورى كلى عارفان درباره جهان نشأت مىگيرد كه هر چيزى را در جهان داراى ظاهر و باطن مىدانند و قرآن نيز كه كتاب تدوين است، در تبعيت از اين قانون مستثنى نمىباشد. نويسنده در رويكرد كلى خود به قرآن، با توجه به اين اصل بنيادين، تفسير خود را فراهم آورده است. او اين اصل را، در تأويل آيه شريفه ''' «وَ كذلِك نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» '''.<ref>انعام: 75</ref>خاطرنشان مىسازد كه جسمانيت، دنيا، صورت، شهادت و ملك، عناوين جنبه ظاهرى جهان هستىاند و روحانيت، آخرت، معنا و غيب الغيوب، عناوين جنبه باطنى جهان. انسان و قرآن نيز در اين چارچوب و قاعده قابل تعريفند.<ref>همان، ص 320</ref> | ||
از نظر او اين سخن خدا كه مىگويد: ''' «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» '''، بهترين گواه بر ظاهر و باطن داشتن قرآن است. به نظر وى، ظاهر و باطن قرآن نيز هماهنگ با آن اصل كلى است كه قبلا مورد اشارت قرار گرفت | از نظر او اين سخن خدا كه مىگويد: ''' «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» '''، بهترين گواه بر ظاهر و باطن داشتن قرآن است. به نظر وى، ظاهر و باطن قرآن نيز هماهنگ با آن اصل كلى است كه قبلا مورد اشارت قرار گرفت.<ref>همان</ref> | ||
اينكه وى مخاطب قرآن را در جايى از تأويلات خود، شامل سه دسته عوام، خاص و خواص الخواص مىداند كه خداوند به ترتيب يكى را دعوت، ديگرى را هدايت و سومى را به وصال خويش نائل كرده، قرينه ديگرى است كه وجود ظهر و بطن قرآن را مورد تأييد قرار مىدهد. او در جاى ديگرى گفته است: نتايج حاصل از اجابت دعوت قرآن توسط اين سه دسته، عبارت خواهد بود از توحيد (براى عوام) وحدانيت (براى خواص) و وحدت و شهود حق تعالى براى (خواص الخواص) | اينكه وى مخاطب قرآن را در جايى از تأويلات خود، شامل سه دسته عوام، خاص و خواص الخواص مىداند كه خداوند به ترتيب يكى را دعوت، ديگرى را هدايت و سومى را به وصال خويش نائل كرده، قرينه ديگرى است كه وجود ظهر و بطن قرآن را مورد تأييد قرار مىدهد. او در جاى ديگرى گفته است: نتايج حاصل از اجابت دعوت قرآن توسط اين سه دسته، عبارت خواهد بود از توحيد (براى عوام) وحدانيت (براى خواص) و وحدت و شهود حق تعالى براى (خواص الخواص).<ref>همان</ref> | ||
آنچه كه از بررسى و كاوش كتاب نجم الدين مىتوان به دست آورد، دو نكته مهم و اساسى است كه توجه بدان، روشنگر خط مشى كلى تفسير او است: | آنچه كه از بررسى و كاوش كتاب نجم الدين مىتوان به دست آورد، دو نكته مهم و اساسى است كه توجه بدان، روشنگر خط مشى كلى تفسير او است: | ||
الف) نگاه عميق او به دو جنبه ظاهرى و باطنى آيات. در سراسر تفسير او، چنين نگرشى مشهود است؛ اينكه در وراى معانى ظاهرى آيات، معانى اشارى و تأويلى نهفته است | الف) نگاه عميق او به دو جنبه ظاهرى و باطنى آيات. در سراسر تفسير او، چنين نگرشى مشهود است؛ اينكه در وراى معانى ظاهرى آيات، معانى اشارى و تأويلى نهفته است.<ref>همان، ص 321</ref> | ||
ب) تطبيق آيات با اصول تصوف و سلوك عرفانى؛ به ديگر سخن، در تفسير او كوشش مىشود اصطلاحات عرفانى و سير و سلوكى با استناد به آيات قرآنى، استنباط شوند. آنچه كه اين ادعا را اثبات مىكند، شيوه خود مفسر در ديگر اثر عرفانى او؛ يعنى كتاب «مرصاد العباد» است | ب) تطبيق آيات با اصول تصوف و سلوك عرفانى؛ به ديگر سخن، در تفسير او كوشش مىشود اصطلاحات عرفانى و سير و سلوكى با استناد به آيات قرآنى، استنباط شوند. آنچه كه اين ادعا را اثبات مىكند، شيوه خود مفسر در ديگر اثر عرفانى او؛ يعنى كتاب «مرصاد العباد» است.<ref>همان</ref> | ||
ويژگى اصلى اثر حاضر، جمع بين ظاهر و باطن آيات مىباشد. تأمل در ديدگاه كلى نويسنده در مورد قرآن، اين تلقى را اثبات مىكند كه اين مفسر در جمع بين مفاهيم ظاهرى و باطنى آيات قرآنى، اهتمام جدّى داشته است و اين نكته در سراسر تفسيرش نمود دارد. گو اينكه، وجه غالب نگرش تفسيرى او، تأويل و لحاظ كردن جنبههاى باطنى و درونى واژگان و آيات الهى است. اما با توجه به بينش خاص او در عرفان و تصوف و پايبندى وى به شريعت و مفاهيم ظاهرى آيات (و اينكه وى به معانى ظاهرى و تفسير توجه مىورزد) آن جهتگيرى ويژه، نتوانسته او را از مقصود واقعى كه در تفسير بهدنبال آن است، غافل نمايد. اكنون برخى از مواردى كه نگرش تفسيرى او در جمع بين ظاهر و باطن را نشان مىدهد، بيان مىداريم: | ويژگى اصلى اثر حاضر، جمع بين ظاهر و باطن آيات مىباشد. تأمل در ديدگاه كلى نويسنده در مورد قرآن، اين تلقى را اثبات مىكند كه اين مفسر در جمع بين مفاهيم ظاهرى و باطنى آيات قرآنى، اهتمام جدّى داشته است و اين نكته در سراسر تفسيرش نمود دارد. گو اينكه، وجه غالب نگرش تفسيرى او، تأويل و لحاظ كردن جنبههاى باطنى و درونى واژگان و آيات الهى است. اما با توجه به بينش خاص او در عرفان و تصوف و پايبندى وى به شريعت و مفاهيم ظاهرى آيات (و اينكه وى به معانى ظاهرى و تفسير توجه مىورزد) آن جهتگيرى ويژه، نتوانسته او را از مقصود واقعى كه در تفسير بهدنبال آن است، غافل نمايد. اكنون برخى از مواردى كه نگرش تفسيرى او در جمع بين ظاهر و باطن را نشان مىدهد، بيان مىداريم: | ||
#قتل نفس در معناى ظاهرى و باطنى: نجم الدين دايه در تأويل آيه شريفه: ''' «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكمْ بِاتِّخاذِكمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكمْ ذلِكمْ خَيْرٌ لَكمْ عِنْدَ بارِئِكمْ» ''' | #قتل نفس در معناى ظاهرى و باطنى: نجم الدين دايه در تأويل آيه شريفه: ''' «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكمْ بِاتِّخاذِكمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكمْ ذلِكمْ خَيْرٌ لَكمْ عِنْدَ بارِئِكمْ» '''.<ref>بقره: 54</ref>، گفته است: «قتل نفس ظاهرى، معناى معهود و معلومى دارد كه براى مؤمن و كافر ميسر است، اما قتل نفس در معناى باطنى قهر و شكست نفس است كه جز براى خواص حق كه با شمشير صدق به جنگ با آن مىروند ميسر نيست. جنگى كه با نصرت حق، همراه است. و اين توفيق، براى صديقان فراهم است كه مرتبه صديق، فوق مرتبه شهيد است.<ref>همان، ص 322</ref> | ||
#نعمت ظاهرى و نعمت باطنى: وى در ذيل آيه شريفه يا ''' «بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكمْ» ''' | #نعمت ظاهرى و نعمت باطنى: وى در ذيل آيه شريفه يا ''' «بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكمْ» '''.<ref>بقره: 40</ref>، مىگويد: «نعمت ظاهرى، نعمت وجود، صحت، رزق، بعثت انبياء، انزال كتب و اظهار دلايل در معجزات است. نعمت باطنى، عبارت است از، اخراج ذريه بنى بشر از صلب آدم(ع) و توفيق آدمى بر «بلى» گفتن وى كه در آيه ميثاق منعكس شده است».<ref>همان، ص 323</ref> | ||
در پايان مىتوان گفت گرچه تفسير نجم الدين، تفسيرى به مذاق صوفيه و سراسر مشحون از تأويلات عارفانه است، اما تلاش وى در جهت جمع بين شريعت و طريقت، نماد برجسته اين تفسير عرفانى است | در پايان مىتوان گفت گرچه تفسير نجم الدين، تفسيرى به مذاق صوفيه و سراسر مشحون از تأويلات عارفانه است، اما تلاش وى در جهت جمع بين شريعت و طريقت، نماد برجسته اين تفسير عرفانى است.<ref>قاسمپور، محسن، ص 322</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
نسخهٔ ۱۷ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۴۶
نام کتاب | التاويلات النجميه في التفسير الاشاري الصوفي |
---|---|
نام های دیگر کتاب | عین الحیاه و هو تتمه التاویلات النجمیه |
پدیدآورندگان | نجمالدین کبری، احمد بن عمر (نويسنده)
علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد (نويسنده) مزیدی، احمد فرید (محقق) |
زبان | عربی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 2009 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE15863AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
التأويلات النجمية في التفسير الإشاري الصوفي، اثر شيخ احمد بن عمر بن محمد نجم الدين كبرى، همراه با تتمه آن با عنوان «عين الحياة»، اثر علاءالدوله احمد بن محمد سمنانى، با تحقيق شيخ احمد فريد المريدى، تفسير عرفانى قرآن كريم، همراه با اشارات و رموز صوفيانه مىباشد كه به زبان عربى و در قرن هفتم هجرى نوشته شده است.
صاحب «كشف الظنون» نام اين تفسير را «بحر الحقائق و المعاني في تفسير السبع المثاني» خوانده و ذهبى نام «التأويلات النجمية» را بر آن نهاده است؛ لذا دقيقا و بهطور مشخص معلوم نيست كه آيا «بحر الحقائق» كتابى جدا از تأويلات است و يا همان مىباشد.[۱]
ساختار
كتاب با مقدمهاى مفصل از محقق آغاز و مطالب در شش جلد تنظيم شده است.
نجم الدين تا آيه 17 و 18 سوره مباركه «والذاريات» را كه تفسير و شرح كرد، درگذشت و كتاب او ناتمام ماند. بعد از آن علاءالدوله سمنانى دنباله آن را گرفت، (علاءالدوله سوره «والذاريات» را تكميل نكرد) و تفسير را، از ابتداى سوره «والطور» تا آخر قرآن، در تكميل تفسير نجم الدين نوشت. وى همچنين تأويل سوره «الفاتحة» را با آنكه در اصل تفسير نجم الدين آمده است، بر آن افزود.[۲]
تفاوت زيادى بين روشهاى اين دو مؤلف در اين تفسير ديده مىشود؛ بدين معنى كه آنچه نجم الدين نوشته است گاهى تفسير ظاهر است و آنچه هم جنبه تأويلى و اشارى دارد، بسيار آسان و قابل فهم است و حالآنكه آنچه علاءالدوله سمنانى نوشته است، به تفسير ظاهر هيچ مربوط نيست و صرفا مبتنى بر قواعد فلسفى صوفيه است و كسى كه در اصطلاحات ايشان وارد نباشد، چيزى از تفسير او نمىفهمد.[۳]
در اين تفسير، نقل و شرح احاديث نبوى يا تمسك و استشهاد بدانها قابل توجه مىباشد. اين نكته مسلم است كه احاديث، همچون آيات قرآن، در خدمت تأويلات نويسنده و يا تأييد اصول نظرى وى به كار گرفته شده است؛ گرچه مىتوان براى تعدادى از احاديثى كه در اين تفسير آمده است مستنداتى حداقل در سطح كتابهايى مانند صحيح بخارى و يا مسلم و يا ساير مسانيد و صحاح اهل سنت يافت، اما بدون شك بخش مهمى از اين احاديث، روايات صوفيه است.[۴]
همچون برخى تفاسير عرفانى ديگر، در اين تفسير نيز گاهى به كلام بزرگان صوفيه اشاره و از آنها اقوالى ذكر شده است.[۵]
گزارش محتوا
در مقدمه، ضمن تعريف كتاب و طريقه مؤلف، به توضيح مطالبى همچون شرعيت تفسير اشارى نزد علما، فرق بين تفسير ارشادى و مذهب باطنيه گمراه، اهم كتب تفسير صوفيه و... پرداخته شده است.[۶]
طريقت نجم الدين، بر پايه شريعت استوار بوده و اهتمام جدى او در تفسير، جمع بين طريقت و شريعت مىباشد. قرآن از زاويه نگاه او متنى مقدس است كه هر كسى از آن بهره خود را اخذ مىنمايد. جنبههاى ظاهرى آن، براى شريعتمداران و عالمان، همانقدر اهميت دارد كه جنبههاى باطنى و لايههاى درونى آن براى اولياء و اصحاب بصيرت و عارفان. از نظر اين عارف، اهل لغت و عربىدانان، بر جنبه ظاهرى قرآن اطلاع مىيابند و اشراف بر ابعاد باطنى و درونى اين كتاب، جز براى ارباب قلوب، ميسر نمىباشد. به عقيده او، كسانى را كه خداوند علم لدنى و الهام، عطا فرموده است جزء اين دسته قرار مىگيرند.[۷]
اين نظريه، از فروع تئورى كلى عارفان درباره جهان نشأت مىگيرد كه هر چيزى را در جهان داراى ظاهر و باطن مىدانند و قرآن نيز كه كتاب تدوين است، در تبعيت از اين قانون مستثنى نمىباشد. نويسنده در رويكرد كلى خود به قرآن، با توجه به اين اصل بنيادين، تفسير خود را فراهم آورده است. او اين اصل را، در تأويل آيه شريفه «وَ كذلِك نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» .[۸]خاطرنشان مىسازد كه جسمانيت، دنيا، صورت، شهادت و ملك، عناوين جنبه ظاهرى جهان هستىاند و روحانيت، آخرت، معنا و غيب الغيوب، عناوين جنبه باطنى جهان. انسان و قرآن نيز در اين چارچوب و قاعده قابل تعريفند.[۹]
از نظر او اين سخن خدا كه مىگويد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» ، بهترين گواه بر ظاهر و باطن داشتن قرآن است. به نظر وى، ظاهر و باطن قرآن نيز هماهنگ با آن اصل كلى است كه قبلا مورد اشارت قرار گرفت.[۱۰]
اينكه وى مخاطب قرآن را در جايى از تأويلات خود، شامل سه دسته عوام، خاص و خواص الخواص مىداند كه خداوند به ترتيب يكى را دعوت، ديگرى را هدايت و سومى را به وصال خويش نائل كرده، قرينه ديگرى است كه وجود ظهر و بطن قرآن را مورد تأييد قرار مىدهد. او در جاى ديگرى گفته است: نتايج حاصل از اجابت دعوت قرآن توسط اين سه دسته، عبارت خواهد بود از توحيد (براى عوام) وحدانيت (براى خواص) و وحدت و شهود حق تعالى براى (خواص الخواص).[۱۱]
آنچه كه از بررسى و كاوش كتاب نجم الدين مىتوان به دست آورد، دو نكته مهم و اساسى است كه توجه بدان، روشنگر خط مشى كلى تفسير او است:
الف) نگاه عميق او به دو جنبه ظاهرى و باطنى آيات. در سراسر تفسير او، چنين نگرشى مشهود است؛ اينكه در وراى معانى ظاهرى آيات، معانى اشارى و تأويلى نهفته است.[۱۲]
ب) تطبيق آيات با اصول تصوف و سلوك عرفانى؛ به ديگر سخن، در تفسير او كوشش مىشود اصطلاحات عرفانى و سير و سلوكى با استناد به آيات قرآنى، استنباط شوند. آنچه كه اين ادعا را اثبات مىكند، شيوه خود مفسر در ديگر اثر عرفانى او؛ يعنى كتاب «مرصاد العباد» است.[۱۳]
ويژگى اصلى اثر حاضر، جمع بين ظاهر و باطن آيات مىباشد. تأمل در ديدگاه كلى نويسنده در مورد قرآن، اين تلقى را اثبات مىكند كه اين مفسر در جمع بين مفاهيم ظاهرى و باطنى آيات قرآنى، اهتمام جدّى داشته است و اين نكته در سراسر تفسيرش نمود دارد. گو اينكه، وجه غالب نگرش تفسيرى او، تأويل و لحاظ كردن جنبههاى باطنى و درونى واژگان و آيات الهى است. اما با توجه به بينش خاص او در عرفان و تصوف و پايبندى وى به شريعت و مفاهيم ظاهرى آيات (و اينكه وى به معانى ظاهرى و تفسير توجه مىورزد) آن جهتگيرى ويژه، نتوانسته او را از مقصود واقعى كه در تفسير بهدنبال آن است، غافل نمايد. اكنون برخى از مواردى كه نگرش تفسيرى او در جمع بين ظاهر و باطن را نشان مىدهد، بيان مىداريم:
- قتل نفس در معناى ظاهرى و باطنى: نجم الدين دايه در تأويل آيه شريفه: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكمْ بِاتِّخاذِكمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكمْ ذلِكمْ خَيْرٌ لَكمْ عِنْدَ بارِئِكمْ» .[۱۴]، گفته است: «قتل نفس ظاهرى، معناى معهود و معلومى دارد كه براى مؤمن و كافر ميسر است، اما قتل نفس در معناى باطنى قهر و شكست نفس است كه جز براى خواص حق كه با شمشير صدق به جنگ با آن مىروند ميسر نيست. جنگى كه با نصرت حق، همراه است. و اين توفيق، براى صديقان فراهم است كه مرتبه صديق، فوق مرتبه شهيد است.[۱۵]
- نعمت ظاهرى و نعمت باطنى: وى در ذيل آيه شريفه يا «بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكمْ» .[۱۶]، مىگويد: «نعمت ظاهرى، نعمت وجود، صحت، رزق، بعثت انبياء، انزال كتب و اظهار دلايل در معجزات است. نعمت باطنى، عبارت است از، اخراج ذريه بنى بشر از صلب آدم(ع) و توفيق آدمى بر «بلى» گفتن وى كه در آيه ميثاق منعكس شده است».[۱۷]
در پايان مىتوان گفت گرچه تفسير نجم الدين، تفسيرى به مذاق صوفيه و سراسر مشحون از تأويلات عارفانه است، اما تلاش وى در جهت جمع بين شريعت و طريقت، نماد برجسته اين تفسير عرفانى است.[۱۸]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده است.
در پاورقىها، توضيحات مفيدى پيرامون برخى از عبارات داده شده است.
پانويس
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- قاسمپور، محسن، «پژوهشى در جريانشناسى تفسير عرفانى» (برگرفته از نرمافزار مشكات).
پیوندها
مطالعه کتاب التاويلات النجميه في التفسير الاشاري الصوفي در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور