تعليقة علی شرح المنظومة السبزواري: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن سیزدهم]] | [[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن سیزدهم]] | ||
[[رده:فيلسوفان قرن سیزده،آ-ي]] | [[رده:فيلسوفان قرن سیزده،آ-ي]] | ||
[[رده: | [[رده:سبزواری محمد هادی بن مهدی1289-1212ق]] | ||
[[رده:آثار انفرادی سبزواری محمد هادی]] | [[رده:آثار انفرادی سبزواری محمد هادی]] | ||
[[رده:غرر الفوائد(شرح منظومه)]] | [[رده:غرر الفوائد(شرح منظومه)]] |
نسخهٔ ۲۵ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۵
نام کتاب | تعلیقة علی شرح المنظومة السبزواري |
---|---|
نام های دیگر کتاب | شرح منظومه. شرح
قسم المنطق |
پدیدآورندگان | آشتیانی، مهدی (محقق) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BBR 1234 /آ5ت7 1376 |
موضوع | فلسفه اسلامی
منطق |
ناشر | دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم، مرکز انتشارات |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1331 هـ.ش یا 1372 هـ.ق یا 1953 م |
کد اتوماسیون | 13908 |
«تعليقة على شرح المنظومة السبزواري (قسم المنطق)»، از آثار حكيم متأله ميرزا مهدى مدرس آشتيانى (1306- 1372ق) معروف به ميرزا مهدى آشتيانى، شرح منظومه حكيم ملاهادى سبزوارى (1212- 1289ق) است. در اين كتاب، بسيارى از مباحث منطقى مانند مباحث الفاظ، كلى و جزئى، كليات خمس، قياس و صناعات خمس و همچنين مباحث مهمى از ساير علوم مانند كلام، فلسفه و عرفان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
در مورد كتاب حاضر ذكر چند نكته سودمند است:
1- اين تعليقه در اواخر عمر و دوران كمال علمى آشتيانى به رشته تحرير درآمده است. وى در مقدمهاى كه بر آن نوشته با تجليل بسيار، شرح منظومه را بهترين كتاب و حكيم سبزوارى را بهترين نويسنده در طول قرون متمادى دانسته است (مقدمه نويسنده، ص 1).
2- هر چند موضوع اين كتاب مباحث منطقى است ولى به دليل آنكه نويسنده بر گزارههاى مطرح در فلسفه و عرفان نيز اشراف داشته، مباحث كلامى، فلسفى و عرفانى گوناگونى مانند: «اتحاد عاقل و معقول و معانى يازدهگانه عقل»، «معناى حمد»، «انسان كامل»، «تجلى صفاتى»، «تفاوت الهام و وحى»، «علم بارى»، «اقسام تشكيك»، «مشيت و معيت قيّوميه»، «اقوال مختلف درباره ابصار»، «كيفيت طىّ زمان و مكان و راز معجزات پيامبران» به مناسبت مطرح شده و بلكه مسائل عرفانى مطرح شده در اين اثر بيشتر از مباحث منطقى است (مقدمه ناشر، ص 12).
3- همانطور كه از نام اثر پيداست اين كتاب به زبان عربى نوشته شده و براى توضيح مطالب برخى از اشعار عربى را هم در آن آورده ولى به بسيارى از اشعار فارسى مانند شعرهاى مولوى و سنائى و شيخ محمود شبسترى و ميرفندرسكى نيز توجه و در هنگام بحث به آن استشهاد كرده است.
4- شارح درباره اينكه مراعات احترام اسماى تدوينى الهى ضرورى است تا چه برسد به اسماى تكوينى، بر اين نكته تأكيد كرده است كه زيرا اسماى تكوينى وجودشان تمامتر و كاملتر از اسماى تدوينى است همانطور كه وجود عينى از وجود لفظى و كتبى برتر است و اسماى تكوينى حقيقت تدوينيات هستند (متن كتاب، ص 141).
5- شارح در مورد موضوع منطق بر آن است كه موضوع منطق، معقولات ثانى منطقى است و بحث از وجود موضوع و ماهيت آن، از وظائف آن علم نيست و اگر بحث از معقولات ثانى از جهت هليه منطقيه و مائيت حقيقيه از وظائف منطقى نباشد پس بحث از كلى طبيعى از نظر وجود داشتن يا نداشتن در خارج، سزاوارتر است كه از موضوع علم منطق خارج باشد. بنابراين تحقيق در اين مسأله بر عهده منطقى نيست؛ بر عكس حكيم الهى كه وظيفه دارد درباره وجود مطلق و عوارض و احوالش پژوهش كند و ترديدى نيست كه موضوعات همه علوم، از عوارض موضوع و احوال حكمت الهى است. همانطوركه گفته شده است: {| class="wikitable poem" |- ! «من و تو عارض ذات وجوديم !! مشبكهاى مرآت شهوديم» |} (متن كتاب، ص 175).
6- شارح نوشته است كه خطابه براى عموم مردم مفيدتر است و در آنان تأثير بيشترى مىگذارد زيرا آنان تحمل برهان و جدل را ندارند. و برخى از اشعار نيز چنان قلب مردم را تسخير مىكند كه گويى جادو شدهاند. برخى از شعرها حكمتند و آن عبارت از شعرى است كه مشتمل باشد بر توحيد بارى تعالى و تنزيه او و بيان صفات ثبوتيه و سلبيه و جماليه و جلاليه و مدح انبياء و اولياى الهى بدون افراط و تفريط (همان، ص 300).
7- شارح در شرح مثالهاى انواع مغالطات نوشته است كه در روايت آمده كه «أن الحكمة ضالة المؤمن يطلبها حيث وجدها» و منظور به قرينه آخر روايت آن است كه حكمت مانند مركبى است كه صاحبش آن را گم كرده و به دنبالش مىگردد ولى برخى از جاهلان روايت را تحريف كرده و گفتهاند كه حكمت گمراهكننده مؤمن است! همچنين برخى گفتهاند كه تأليف منطق در زمان پيامبر(ص) انجام نشده يا جواز تعلمش از سوى ايشان وارد نشده است ولى اين گفته با اين نكته نقض مىشود كه علم نحو و صرف و اصول و غير آن هم همينطور است. از طرف ديگر ما نمىپذيريم كه چنين مطلبى در شرع وارد نشده است؛ زيرا همانطور كه در اول كتاب ذكر شد «ميزان» و «موازين» و «حكمت» تأويل به منطق و فلسفه شده است و همچنين مؤيد اين مطلب است مجادلات و استدلالهايى كه در اخبار اهل بيت(ع) آمده و اصحابشان مانند هشام بن حكم و ... را فرمان دادهاند كه با مخالفان مجادله كنند و آنان را ستودهاند كه آگاه به قواعد منطقى و فلسفى هستند (همان، ص 306- 307).
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.
پیوندها
مطالعه کتاب تعلیقة علی شرح المنظومة السبزواري در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور