ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ابى بكر' به 'ابى‌بكر')
    جز (جایگزینی متن - ' الدين' به '‌الدين')
    خط ۴۳: خط ۴۳:
    ==ولادت و خاندان==
    ==ولادت و خاندان==


    '''شمس الدين، ابوعبدالله محمد بن ابى‌بكر بن ايوب'''، مشهور به '''ابن قيم جوزى''' (751-691 ق - 1292 تا 1350 م)، دانشمند حنبلى كه به سبب كثرت تأليفات در زمينه‌هاى گوناگون شهرت يافته است. وى يك سال پس از رانده شدن صليبيان از ديار اسلام به دنيا آمد و در خانواده‌اى مذهبى پرورش يافت.پدرش مسئول مدرسه "جوزيه" بود و بسيارى انتساب او را به جوزى از همين روى دانسته‌اند. پدرش با آراء و آثار حنبليان آشنا بوده و احتمال دارد كه اين آگاهيها در كودكى به فرزندش رسيده باشد، زيرا او را يكى از استادان ابن قيم دانسته‌اند.از زندگى ابن قيم و اينكه چگونه به بلوغ فكرى رسيده است، اطلاعى در دست نيست. شاگردان او چون" [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]" و" [[ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد|ابن رجب]] " كه از احوال و آثار وى ياد كرده‌اند، گويا به جزئيات احوال ابن قيم در سالهاى كودكى و نوجوانى آشنايى نداشته و بيشتر به هويت و شخصيت دينى و علمى او در روزگار پختگى و بلوغ فكرى اشاره كرده‌اند.
    '''شمس‌الدين، ابوعبدالله محمد بن ابى‌بكر بن ايوب'''، مشهور به '''ابن قيم جوزى''' (751-691 ق - 1292 تا 1350 م)، دانشمند حنبلى كه به سبب كثرت تأليفات در زمينه‌هاى گوناگون شهرت يافته است. وى يك سال پس از رانده شدن صليبيان از ديار اسلام به دنيا آمد و در خانواده‌اى مذهبى پرورش يافت.پدرش مسئول مدرسه "جوزيه" بود و بسيارى انتساب او را به جوزى از همين روى دانسته‌اند. پدرش با آراء و آثار حنبليان آشنا بوده و احتمال دارد كه اين آگاهيها در كودكى به فرزندش رسيده باشد، زيرا او را يكى از استادان ابن قيم دانسته‌اند.از زندگى ابن قيم و اينكه چگونه به بلوغ فكرى رسيده است، اطلاعى در دست نيست. شاگردان او چون" [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]" و" [[ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد|ابن رجب]] " كه از احوال و آثار وى ياد كرده‌اند، گويا به جزئيات احوال ابن قيم در سالهاى كودكى و نوجوانى آشنايى نداشته و بيشتر به هويت و شخصيت دينى و علمى او در روزگار پختگى و بلوغ فكرى اشاره كرده‌اند.


    ==اساتيد==
    ==اساتيد==
    گويى زندگى فرهنگى او از روزگارى شروع شده كه دست ارادت به دامن " تقى الدين ابن تيمية" معروف زده است.ابن قيم در نزد دانشمندان زيادى چون "شهاب نابلسى"، " تقى الدين سليمان"، " ابوبكر بن عبدالدائم"، "عيسى مطعم"، " اسماعيل بن مكتوم" و " فاطمة بنت جوهر" دانش آموخت، ادبيات را نزد ابوالفتح بعلى و مجد الدين تونسى و فقه و اصول را از صفى الدين هندى و ابن تيمية و اسماعيل بن محمد حرانى فرا گرفت. ولى بيشترين تأثير را در آراى فقهى و كلامى از ابن تيمية پذيرفت. چنانكه در 21 سالگى هنگام بازگشت [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از مصر تا پايان عمر به مدت 16 سال ملازمش بود. و به دفاع از نظريات او مى‌پرداخت. به همين خاطر نيز بارها بازخواست و بازداشت شد.
    گويى زندگى فرهنگى او از روزگارى شروع شده كه دست ارادت به دامن " تقى‌الدين ابن تيمية" معروف زده است.ابن قيم در نزد دانشمندان زيادى چون "شهاب نابلسى"، " تقى‌الدين سليمان"، " ابوبكر بن عبدالدائم"، "عيسى مطعم"، " اسماعيل بن مكتوم" و " فاطمة بنت جوهر" دانش آموخت، ادبيات را نزد ابوالفتح بعلى و مجد‌الدين تونسى و فقه و اصول را از صفى‌الدين هندى و ابن تيمية و اسماعيل بن محمد حرانى فرا گرفت. ولى بيشترين تأثير را در آراى فقهى و كلامى از ابن تيمية پذيرفت. چنانكه در 21 سالگى هنگام بازگشت [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از مصر تا پايان عمر به مدت 16 سال ملازمش بود. و به دفاع از نظريات او مى‌پرداخت. به همين خاطر نيز بارها بازخواست و بازداشت شد.


    ==شاگردان==
    ==شاگردان==
    حلقه درسى او از 743 ق رسميت و عموميت يافت، عبدالرحمن بن رجب بغدادى، اسماعيل بن عمر بن كثير ([[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] مفسر)، محمد بن عبدالقادر محى الدين نابلسى و فرزندانش ابراهيم و شرف الدين عبدالله از مشهورترين شاگردان او هستند. و نيز عده‌اى از حنبليان پيرو ابن تيمية براى روشن نمودن برخى از فتاواى وى نزد او مى‌رفته‌اند. با همه مخالفتهايى كه با ابن قيم به واسطه افكار و فتواهاى فقهيش مى‌شد، تا آخر عمر از كوشش و تلاش بى فقه علمى باز نماند.با توجه به اينكه ابن قيم در عقايد مشرب سلفى داشته است، بسيارى از يافته‌هاى فلسفى، عرفانى و علمى را كه نشانه‌اى از آنها در اقوال سلف ديده نمى‌شد، نامقبول مى‌گرفت، ركن و پايه آراء ابن قيم كه در بسيارى از نوشته‌هاى او تكرار شده، مسأله توحيد است. تعلق خاطر فراوان او به اين موضوع بدان جهت است كه توحيد، اساسى‌ترين مسأله در بينش سلفيان تلقى مى‌شده است.وى توحيد را نه تنها از نظر علمى و جنبه الهى مورد توجه داشته، بلكه به آن به عنوان يك اصل انسانى كه در زندگى فردى و سلوك اجتماعى سهمى بسزا دارد، مى‌نگريسته است.شناخت ابن قيم از قرآن و آراء او در زمينه تفسير و رد تأويل، نيز بخشى چشمگير از نوشته‌هاى او را در بر گرفته است. او نه تنها بيشتر پندارهايش را به استناد نصوص قرآنى تثبيت كرده، بلكه به نوشتن تفاسيرى در خصوص برخى از سور كوتاه هم پرداخته است.به علاوه بر طبق گرايشى كه وى به سلف داشته، در تفسير نيز بر اقوال و آراء آنان بسيار تكيه كرده است، اما اتكاى بسيار زياد او بر سخنان صحابه و تابعين به آن معنى نيست كه به استنباطهاى سلفى‌گرى و عقيدتى و به آراء جدلى خود در تفسير آيات قرآنى نپرداخته باشد، او با آنكه تأويلات همه فرق باطنى را فاسد مى‌داند و تأويل را جنايتى برمى‌شمارد كه در عالم اسلام روى داده و متأخران از اهل اصول و فقه را نيز فريفته است و با وجودى كه گروههاى ضاله و گمراه را در"حديث تفرقه"كسانى مى‌داند كه به تأويل رغبت كرده‌اند، اما خود او نيز گاه گاهى به تأويلاتى در قرآن پرداخته است.در علم حديث او را ستوده و در فقه در زمره مفتيان بر شمرده شده است. به نظريه تغيير فتاوى و احكام و شيوه‌هاى اداره امور در ازمنه قائل بوده است. به نظر او سياستهاى جزئى كه حاكمان بايد به كار گيرند، با اختلاف ازمنه فرق مى‌كند و...ابن قيم انديشه اصلاح طلبى در آداب و عادات دينى را در سر داشت. فلسفى انديشيدن در خصوص شرع و اصول دين يكى از سنتهاى فكرى روزگار ابن قيم بوده است كه وى با آن درگير شده و آن را يك سنت فكرى غير دينى تلقى كرده است.او در حكمت متأثر از آراء و آثار [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] بوده و در افكار آراء فلسفى به نوشته‌هاى استادش كه چندين اثر در ابطال يافته‌ها و گفته‌هاى فلاسفه نوشته بوده، نظر داشته است.به رغم برخورد سطحى ابن قيم با فلسفه و فيلسوفانى چون [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، رازى و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]]، ستيز او با تصوف و آداب خانقاهى و نيز برخورد او با عرفان فلسفى بر اثر آگاهى و تأمل بيشتر رخ نموده، هر چند در اين مورد هم وى از شناختى كامل و محققانه برخوردار نبوده است. او را عارفى دانسته‌اند كه بر علوم اهل معارف آگاه بود و در دقايق عرفان وارد شده و متون تصوف و برخى رجال صوفيه را مى‌شناخته است. نقد و رد ابن قيم بر پسندها و تأملات خانقاهى و نيز ستيز او با وحدت وجوديان آنگاه نظام يافته كه بر آثار [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، در اين زمينه تأمل كرده است.هر چند او بر پاره‌اى از تأويلات صوفيه خرده مى‌گيرد و آنان را از صنف خوارج و معتزله بر مى‌شمارد اما بيشترين انتقادات را بر بعضى از آداب، مصطلحات و باورهاى صوفيانى وارد مى‌داند كه اهل شكرند و به تصوف عاشقانه تعلق دارند.بدون ترديد ابن قيم را مى‌توان يكى از نويسندگان پر كار به حساب آورد كه نوشته‌هايش در زمان حيات او و پس از آن نيز مورد توجه بوده است. درباره نوشته‌هاى وى بايد توجه داشت كه برخى آنها متضمن جدالهاى دينى و مذهبى است و احتمال بايد داد كه تحريف در آن راه پيدا كرده باشد. و نيز چون سرچشمه آراء و برداشتهاى دينى- فرهنگى او نوشته‌هاى ديگر سلفيان چون [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] و [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] بوده است، بايد با آثار آنها آشنا شده نكته ديگر تكرارها و مشتركات در آثار ابن قيم است كه در بررسى آثار او بايد مورد توجه قرار گيرد.در شمار نوشته‌هاى ابن قيم چنانكه معاصران او و نيز متأخران نشان داده‌اند، اختلاف است، سخاوى52 اثر او را بر شمرده، معاصران نيز دهها اثر بر آن افزوده‌اند.  
    حلقه درسى او از 743 ق رسميت و عموميت يافت، عبدالرحمن بن رجب بغدادى، اسماعيل بن عمر بن كثير ([[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] مفسر)، محمد بن عبدالقادر محى‌الدين نابلسى و فرزندانش ابراهيم و شرف‌الدين عبدالله از مشهورترين شاگردان او هستند. و نيز عده‌اى از حنبليان پيرو ابن تيمية براى روشن نمودن برخى از فتاواى وى نزد او مى‌رفته‌اند. با همه مخالفتهايى كه با ابن قيم به واسطه افكار و فتواهاى فقهيش مى‌شد، تا آخر عمر از كوشش و تلاش بى فقه علمى باز نماند.با توجه به اينكه ابن قيم در عقايد مشرب سلفى داشته است، بسيارى از يافته‌هاى فلسفى، عرفانى و علمى را كه نشانه‌اى از آنها در اقوال سلف ديده نمى‌شد، نامقبول مى‌گرفت، ركن و پايه آراء ابن قيم كه در بسيارى از نوشته‌هاى او تكرار شده، مسأله توحيد است. تعلق خاطر فراوان او به اين موضوع بدان جهت است كه توحيد، اساسى‌ترين مسأله در بينش سلفيان تلقى مى‌شده است.وى توحيد را نه تنها از نظر علمى و جنبه الهى مورد توجه داشته، بلكه به آن به عنوان يك اصل انسانى كه در زندگى فردى و سلوك اجتماعى سهمى بسزا دارد، مى‌نگريسته است.شناخت ابن قيم از قرآن و آراء او در زمينه تفسير و رد تأويل، نيز بخشى چشمگير از نوشته‌هاى او را در بر گرفته است. او نه تنها بيشتر پندارهايش را به استناد نصوص قرآنى تثبيت كرده، بلكه به نوشتن تفاسيرى در خصوص برخى از سور كوتاه هم پرداخته است.به علاوه بر طبق گرايشى كه وى به سلف داشته، در تفسير نيز بر اقوال و آراء آنان بسيار تكيه كرده است، اما اتكاى بسيار زياد او بر سخنان صحابه و تابعين به آن معنى نيست كه به استنباطهاى سلفى‌گرى و عقيدتى و به آراء جدلى خود در تفسير آيات قرآنى نپرداخته باشد، او با آنكه تأويلات همه فرق باطنى را فاسد مى‌داند و تأويل را جنايتى برمى‌شمارد كه در عالم اسلام روى داده و متأخران از اهل اصول و فقه را نيز فريفته است و با وجودى كه گروههاى ضاله و گمراه را در"حديث تفرقه"كسانى مى‌داند كه به تأويل رغبت كرده‌اند، اما خود او نيز گاه گاهى به تأويلاتى در قرآن پرداخته است.در علم حديث او را ستوده و در فقه در زمره مفتيان بر شمرده شده است. به نظريه تغيير فتاوى و احكام و شيوه‌هاى اداره امور در ازمنه قائل بوده است. به نظر او سياستهاى جزئى كه حاكمان بايد به كار گيرند، با اختلاف ازمنه فرق مى‌كند و...ابن قيم انديشه اصلاح طلبى در آداب و عادات دينى را در سر داشت. فلسفى انديشيدن در خصوص شرع و اصول دين يكى از سنتهاى فكرى روزگار ابن قيم بوده است كه وى با آن درگير شده و آن را يك سنت فكرى غير دينى تلقى كرده است.او در حكمت متأثر از آراء و آثار [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] بوده و در افكار آراء فلسفى به نوشته‌هاى استادش كه چندين اثر در ابطال يافته‌ها و گفته‌هاى فلاسفه نوشته بوده، نظر داشته است.به رغم برخورد سطحى ابن قيم با فلسفه و فيلسوفانى چون [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، رازى و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌الدين طوسى]]، ستيز او با تصوف و آداب خانقاهى و نيز برخورد او با عرفان فلسفى بر اثر آگاهى و تأمل بيشتر رخ نموده، هر چند در اين مورد هم وى از شناختى كامل و محققانه برخوردار نبوده است. او را عارفى دانسته‌اند كه بر علوم اهل معارف آگاه بود و در دقايق عرفان وارد شده و متون تصوف و برخى رجال صوفيه را مى‌شناخته است. نقد و رد ابن قيم بر پسندها و تأملات خانقاهى و نيز ستيز او با وحدت وجوديان آنگاه نظام يافته كه بر آثار [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، در اين زمينه تأمل كرده است.هر چند او بر پاره‌اى از تأويلات صوفيه خرده مى‌گيرد و آنان را از صنف خوارج و معتزله بر مى‌شمارد اما بيشترين انتقادات را بر بعضى از آداب، مصطلحات و باورهاى صوفيانى وارد مى‌داند كه اهل شكرند و به تصوف عاشقانه تعلق دارند.بدون ترديد ابن قيم را مى‌توان يكى از نويسندگان پر كار به حساب آورد كه نوشته‌هايش در زمان حيات او و پس از آن نيز مورد توجه بوده است. درباره نوشته‌هاى وى بايد توجه داشت كه برخى آنها متضمن جدالهاى دينى و مذهبى است و احتمال بايد داد كه تحريف در آن راه پيدا كرده باشد. و نيز چون سرچشمه آراء و برداشتهاى دينى- فرهنگى او نوشته‌هاى ديگر سلفيان چون [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] و [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] بوده است، بايد با آثار آنها آشنا شده نكته ديگر تكرارها و مشتركات در آثار ابن قيم است كه در بررسى آثار او بايد مورد توجه قرار گيرد.در شمار نوشته‌هاى ابن قيم چنانكه معاصران او و نيز متأخران نشان داده‌اند، اختلاف است، سخاوى52 اثر او را بر شمرده، معاصران نيز دهها اثر بر آن افزوده‌اند.  


    ==آثار==
    ==آثار==

    نسخهٔ ‏۲۰ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۱۷

    ابن‌قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر
    نام ابن‌قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر
    نام های دیگر اب‍ن‌ال‍ق‍ی‍م‌ ال‍ج‍وزی‍ه‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ اب‍ی‌ب‍ک‍ر

    اب‍ن‌ق‍ی‍م‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ اب‍ی‌ب‍ک‍ر

    اب‍ن‌ق‍ی‍م‌ ال‍ج‍وزی‍ه‌، ش‍م‍س‌ال‍دی‍ن‌ م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ اب‍ی‌ب‍ک‍ر

    ابن‌قیم امام الجوزیه

    نام پدر
    متولد 1292 م
    محل تولد
    رحلت 751 هـ.ق یا 1350 م
    اساتید
    برخی آثار البدایع فی علوم القرآن

    شفاء العلیل فی مسایل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل

    هدایة الحیاري في الرد علي الیهود و النصاري

    کد مؤلف AUTHORCODE1180AUTHORCODE

    ولادت و خاندان

    شمس‌الدين، ابوعبدالله محمد بن ابى‌بكر بن ايوب، مشهور به ابن قيم جوزى (751-691 ق - 1292 تا 1350 م)، دانشمند حنبلى كه به سبب كثرت تأليفات در زمينه‌هاى گوناگون شهرت يافته است. وى يك سال پس از رانده شدن صليبيان از ديار اسلام به دنيا آمد و در خانواده‌اى مذهبى پرورش يافت.پدرش مسئول مدرسه "جوزيه" بود و بسيارى انتساب او را به جوزى از همين روى دانسته‌اند. پدرش با آراء و آثار حنبليان آشنا بوده و احتمال دارد كه اين آگاهيها در كودكى به فرزندش رسيده باشد، زيرا او را يكى از استادان ابن قيم دانسته‌اند.از زندگى ابن قيم و اينكه چگونه به بلوغ فكرى رسيده است، اطلاعى در دست نيست. شاگردان او چون" ابن كثير" و" ابن رجب " كه از احوال و آثار وى ياد كرده‌اند، گويا به جزئيات احوال ابن قيم در سالهاى كودكى و نوجوانى آشنايى نداشته و بيشتر به هويت و شخصيت دينى و علمى او در روزگار پختگى و بلوغ فكرى اشاره كرده‌اند.

    اساتيد

    گويى زندگى فرهنگى او از روزگارى شروع شده كه دست ارادت به دامن " تقى‌الدين ابن تيمية" معروف زده است.ابن قيم در نزد دانشمندان زيادى چون "شهاب نابلسى"، " تقى‌الدين سليمان"، " ابوبكر بن عبدالدائم"، "عيسى مطعم"، " اسماعيل بن مكتوم" و " فاطمة بنت جوهر" دانش آموخت، ادبيات را نزد ابوالفتح بعلى و مجد‌الدين تونسى و فقه و اصول را از صفى‌الدين هندى و ابن تيمية و اسماعيل بن محمد حرانى فرا گرفت. ولى بيشترين تأثير را در آراى فقهى و كلامى از ابن تيمية پذيرفت. چنانكه در 21 سالگى هنگام بازگشت ابن تيميه از مصر تا پايان عمر به مدت 16 سال ملازمش بود. و به دفاع از نظريات او مى‌پرداخت. به همين خاطر نيز بارها بازخواست و بازداشت شد.

    شاگردان

    حلقه درسى او از 743 ق رسميت و عموميت يافت، عبدالرحمن بن رجب بغدادى، اسماعيل بن عمر بن كثير (ابن كثير مفسر)، محمد بن عبدالقادر محى‌الدين نابلسى و فرزندانش ابراهيم و شرف‌الدين عبدالله از مشهورترين شاگردان او هستند. و نيز عده‌اى از حنبليان پيرو ابن تيمية براى روشن نمودن برخى از فتاواى وى نزد او مى‌رفته‌اند. با همه مخالفتهايى كه با ابن قيم به واسطه افكار و فتواهاى فقهيش مى‌شد، تا آخر عمر از كوشش و تلاش بى فقه علمى باز نماند.با توجه به اينكه ابن قيم در عقايد مشرب سلفى داشته است، بسيارى از يافته‌هاى فلسفى، عرفانى و علمى را كه نشانه‌اى از آنها در اقوال سلف ديده نمى‌شد، نامقبول مى‌گرفت، ركن و پايه آراء ابن قيم كه در بسيارى از نوشته‌هاى او تكرار شده، مسأله توحيد است. تعلق خاطر فراوان او به اين موضوع بدان جهت است كه توحيد، اساسى‌ترين مسأله در بينش سلفيان تلقى مى‌شده است.وى توحيد را نه تنها از نظر علمى و جنبه الهى مورد توجه داشته، بلكه به آن به عنوان يك اصل انسانى كه در زندگى فردى و سلوك اجتماعى سهمى بسزا دارد، مى‌نگريسته است.شناخت ابن قيم از قرآن و آراء او در زمينه تفسير و رد تأويل، نيز بخشى چشمگير از نوشته‌هاى او را در بر گرفته است. او نه تنها بيشتر پندارهايش را به استناد نصوص قرآنى تثبيت كرده، بلكه به نوشتن تفاسيرى در خصوص برخى از سور كوتاه هم پرداخته است.به علاوه بر طبق گرايشى كه وى به سلف داشته، در تفسير نيز بر اقوال و آراء آنان بسيار تكيه كرده است، اما اتكاى بسيار زياد او بر سخنان صحابه و تابعين به آن معنى نيست كه به استنباطهاى سلفى‌گرى و عقيدتى و به آراء جدلى خود در تفسير آيات قرآنى نپرداخته باشد، او با آنكه تأويلات همه فرق باطنى را فاسد مى‌داند و تأويل را جنايتى برمى‌شمارد كه در عالم اسلام روى داده و متأخران از اهل اصول و فقه را نيز فريفته است و با وجودى كه گروههاى ضاله و گمراه را در"حديث تفرقه"كسانى مى‌داند كه به تأويل رغبت كرده‌اند، اما خود او نيز گاه گاهى به تأويلاتى در قرآن پرداخته است.در علم حديث او را ستوده و در فقه در زمره مفتيان بر شمرده شده است. به نظريه تغيير فتاوى و احكام و شيوه‌هاى اداره امور در ازمنه قائل بوده است. به نظر او سياستهاى جزئى كه حاكمان بايد به كار گيرند، با اختلاف ازمنه فرق مى‌كند و...ابن قيم انديشه اصلاح طلبى در آداب و عادات دينى را در سر داشت. فلسفى انديشيدن در خصوص شرع و اصول دين يكى از سنتهاى فكرى روزگار ابن قيم بوده است كه وى با آن درگير شده و آن را يك سنت فكرى غير دينى تلقى كرده است.او در حكمت متأثر از آراء و آثار ابن تيميه بوده و در افكار آراء فلسفى به نوشته‌هاى استادش كه چندين اثر در ابطال يافته‌ها و گفته‌هاى فلاسفه نوشته بوده، نظر داشته است.به رغم برخورد سطحى ابن قيم با فلسفه و فيلسوفانى چون فارابى، ابن سينا، رازى و خواجه نصير‌الدين طوسى، ستيز او با تصوف و آداب خانقاهى و نيز برخورد او با عرفان فلسفى بر اثر آگاهى و تأمل بيشتر رخ نموده، هر چند در اين مورد هم وى از شناختى كامل و محققانه برخوردار نبوده است. او را عارفى دانسته‌اند كه بر علوم اهل معارف آگاه بود و در دقايق عرفان وارد شده و متون تصوف و برخى رجال صوفيه را مى‌شناخته است. نقد و رد ابن قيم بر پسندها و تأملات خانقاهى و نيز ستيز او با وحدت وجوديان آنگاه نظام يافته كه بر آثار ابن تيميه، در اين زمينه تأمل كرده است.هر چند او بر پاره‌اى از تأويلات صوفيه خرده مى‌گيرد و آنان را از صنف خوارج و معتزله بر مى‌شمارد اما بيشترين انتقادات را بر بعضى از آداب، مصطلحات و باورهاى صوفيانى وارد مى‌داند كه اهل شكرند و به تصوف عاشقانه تعلق دارند.بدون ترديد ابن قيم را مى‌توان يكى از نويسندگان پر كار به حساب آورد كه نوشته‌هايش در زمان حيات او و پس از آن نيز مورد توجه بوده است. درباره نوشته‌هاى وى بايد توجه داشت كه برخى آنها متضمن جدالهاى دينى و مذهبى است و احتمال بايد داد كه تحريف در آن راه پيدا كرده باشد. و نيز چون سرچشمه آراء و برداشتهاى دينى- فرهنگى او نوشته‌هاى ديگر سلفيان چون ابن جوزى و ابن تيميه بوده است، بايد با آثار آنها آشنا شده نكته ديگر تكرارها و مشتركات در آثار ابن قيم است كه در بررسى آثار او بايد مورد توجه قرار گيرد.در شمار نوشته‌هاى ابن قيم چنانكه معاصران او و نيز متأخران نشان داده‌اند، اختلاف است، سخاوى52 اثر او را بر شمرده، معاصران نيز دهها اثر بر آن افزوده‌اند.

    آثار

    در نوشته‌هاى او آثار فقهى، اصولى، نحوى، قرآنى (التبيان فى اقسام القرآن، الامثال فى القرآن، تفسير و...) نوشته‌هايى در علاج بيماريهاى قلب، صفات بهشت، روح، محبت، سيره پيامبر(ص) مباحث كلامى (قضا و قدر، جبر و اختيار و...) طب نبوى، شناخت نظام‌هاى سياسى و مباحث اجتماعى، عرفان، علوم قرآن، بيان، رد بر يهود و نصارى و... وجود دارد كه از ميان آنها برخى بارها به چاپ رسيده و بعضى در حد نسخ خطى در کتابخانه‌ها باقى مانده و تعدادى نيز يافت نشده است.ابن قيم در روز پنج شنبه بيست و سوم ماه رجب سال 751 ق در دمشق دار فاني را وداع گفت.

    وابسته‌ها

    البدایع فی علوم القرآن

    الطب النبوي

    الروح

    حادي الأرواح إلی بلاد الأفراح

    شرح القصیدة النونیة

    شفاء العلیل في مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل

    مختصر الصواعق المرسلة علی الجهمیة و المعطلة

    الفواید المشوق الی علوم القرآن و علم البیان

    هدایة الحیاري في الرد علی الیهود و النصاری

    زاد المعاد في هدی خير العباد

    تفسیر القرآن الکریم

    معجم التداوي بالأعشاب و النبات الطبیة

    مدارج السالکین بین منازل ایاک نعبدو ایاک نستعین

    اعلام الموقعین عن رب العالمین

    روضه المحبین و نزهه المشتاقین

    الطرق الحکمية في السياسة الشرعية

    اعلام الموقعين عن رب العالمين

    الضوء المنير علي التفسير

    زاد المعاد في هدي خير العباد

    الفوائد

    إرشاد السالک إلي حل ألفية إبن مالک

    فضل الصلاة علي خاتم الانبياء صلي الله عليه و سلم من (بدائع الفوائد) و (جلاء الإفهام)

    مختار الفتاوي

    شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعليل

    جلاء الإفهام في فضل الصلاة و السلام علي محمد خير الأنام

    التبيان في أقسام القرآن

    شرح اسماء الله الحسنی

    إرشاد القرآن و السنة: إلی طریق المناظرة و تصحیحها و بیان العلل المؤثرة (من کتاب بدائع الفوائد)

    حكم طلاق ثلاثه در قرآن و سنت