أصول الفلسفة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''أصول الفلسفة'''، اثر آيتالله [[جعفر سبحانى]] (متولد تبريز 1308ش) است كه در آن، کتاب [[اصول فلسفه و روش رئاليسم]] نوشته علامه سيّد [[محمّدحسين طباطبايى]] (تبريز 1282-1360ش، قم) را از زبان فارسى به عربى ترجمه كرده است. درباره اين ترجمه چند نكته گفتنى است: | '''أصول الفلسفة'''، اثر آيتالله [[جعفر سبحانى]] (متولد تبريز 1308ش) است كه در آن، کتاب [[اصول فلسفه و روش رئاليسم]] نوشته علامه سيّد [[محمّدحسين طباطبايى]] (تبريز 1282-1360ش، قم) را از زبان فارسى به عربى ترجمه كرده است. درباره اين ترجمه چند نكته گفتنى است: | ||
1. اين ترجمه متأسفانه كامل نيست و مترجم محترم فقط موفق به برگردان چهار مقاله از کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم شده و فرصت نيافته كه همه چهارده مقاله آن را به زبان عربى ترجمه كند. او ترجمه مقاله چهارم را در تاريخ 1375ق، در حوزه علميه قم به پايان برده است ...<ref>متن کتاب، ص233</ref> | 1. اين ترجمه متأسفانه كامل نيست و مترجم محترم فقط موفق به برگردان چهار مقاله از کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم شده و فرصت نيافته كه همه چهارده مقاله آن را به زبان عربى ترجمه كند. او ترجمه مقاله چهارم را در تاريخ 1375ق، در حوزه علميه قم به پايان برده است ....<ref>متن کتاب، ص233</ref> | ||
2. مترجم در مقدمهاش بر چاپ اول كه تاريخ نگارش آن مشخص نيست، چنين نوشته است: «... ادعا نمىكنم كه در اين ترجمه مطالب را كلمه به كلمه منتقل كردهام، بلكه كوشيدهام كه مقاصد کتاب را با روشنترين و آسانترين عبارات برسانم. اما در مورد پاورقىهايى كه همدوره ما علامه مطهرى بر کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم نوشته، گفتنى است كه فقط به ترجمه مواردى پرداختم كه به اصل مباحث مربوط مىشود و مباحث فرعى را ترجمه نكردم» ...<ref>ر.ك: مقدمه کتاب، ص8</ref> | 2. مترجم در مقدمهاش بر چاپ اول كه تاريخ نگارش آن مشخص نيست، چنين نوشته است: «... ادعا نمىكنم كه در اين ترجمه مطالب را كلمه به كلمه منتقل كردهام، بلكه كوشيدهام كه مقاصد کتاب را با روشنترين و آسانترين عبارات برسانم. اما در مورد پاورقىهايى كه همدوره ما علامه مطهرى بر کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم نوشته، گفتنى است كه فقط به ترجمه مواردى پرداختم كه به اصل مباحث مربوط مىشود و مباحث فرعى را ترجمه نكردم» ....<ref>ر.ك: مقدمه کتاب، ص8</ref> | ||
3. همچنين مترجم در مقدمهاش بر چاپ دوم كه آن را در حوزه علميه قم در تاريخ اول ذىحجه 1414 نوشته، يادآور شده است: «اثر حاضر درسهايى است كه استاد بزرگ و حكيم اسلام و فيلسوف شرق [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (رضواناللهعليه) آن را بهصورت حضورى بيان كرده و در روزگارى تدريس كرده كه مادىگرايى در ميدان سياست و اقتصاد، عظمتى داشت و انديشه مادى، جوانان را مىفريفت و بسيارى از فرهيختگان دانشگاهى را نيز با احتمالات جديدى كه مطرح كرده بود و با اصطلاحات انقلابىاش به اشتباه مىافكند. استاد، احساس مسئوليت كرد و اين دانشنامه را براى نزديك كردن مطالب دو فلسفه شرق و غرب و جداسازى مباحث از يكديگر پديد آورد و در بين مباحث، انديشههاى مادى بهارثرسيده از «ماركس» و «انگلس» را به بوته نقد كشاند... بخشى از اين اثر را به زبان عربى ترجمه كردم كه حدود چهل سال پيش منتشر شد... هرچند ماركسيسم از نظر سياسى و اقتصادى از بين رفته است، ولى از نظر فكرى و روشى در بين برخى از اذهان و برخى از دانشگاهها و استادان مطرح مىشود و سنجيده نيست كه دشمن را دست كم بگيريم، درحالىكه او در صدد جمع كردن نيرو و حمله به ارزشهاى دينى است...» ...<ref>ر.ك: همان، ص6-7</ref> | 3. همچنين مترجم در مقدمهاش بر چاپ دوم كه آن را در حوزه علميه قم در تاريخ اول ذىحجه 1414 نوشته، يادآور شده است: «اثر حاضر درسهايى است كه استاد بزرگ و حكيم اسلام و فيلسوف شرق [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (رضواناللهعليه) آن را بهصورت حضورى بيان كرده و در روزگارى تدريس كرده كه مادىگرايى در ميدان سياست و اقتصاد، عظمتى داشت و انديشه مادى، جوانان را مىفريفت و بسيارى از فرهيختگان دانشگاهى را نيز با احتمالات جديدى كه مطرح كرده بود و با اصطلاحات انقلابىاش به اشتباه مىافكند. استاد، احساس مسئوليت كرد و اين دانشنامه را براى نزديك كردن مطالب دو فلسفه شرق و غرب و جداسازى مباحث از يكديگر پديد آورد و در بين مباحث، انديشههاى مادى بهارثرسيده از «ماركس» و «انگلس» را به بوته نقد كشاند... بخشى از اين اثر را به زبان عربى ترجمه كردم كه حدود چهل سال پيش منتشر شد... هرچند ماركسيسم از نظر سياسى و اقتصادى از بين رفته است، ولى از نظر فكرى و روشى در بين برخى از اذهان و برخى از دانشگاهها و استادان مطرح مىشود و سنجيده نيست كه دشمن را دست كم بگيريم، درحالىكه او در صدد جمع كردن نيرو و حمله به ارزشهاى دينى است...» ....<ref>ر.ك: همان، ص6-7</ref> | ||
4. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] در تقريظى كه آن را به زبان عربى در تاريخ 9 ذىحجه 1378ق، بر اثر حاضر نوشته، چنين آورده است: «اين کتاب مقالاتى فلسفى است كه خوانندهاش را با خود به حركت درمىآورد تا او را بر افقى بلند بنشاند و از آنجا او را بر خلاصه نظريات فيلسوفان كلده، مصر، ايران و يونان و... مُشرِف گرداند و آنگاه نظر فيلسوفان اسلام را بر آن بيفزايد و همچنين با نظراتى كه فيلسوفان جديد غربى بر آن اضافه كردهاند، آشنا شود و آنگاه به داورى آزادانه و نظر صحيح كه هيچ چارهاى از آن نيست، برسد. محتواى اين کتاب، مطالبى است كه چند سال پيش آنها را سامان دادهام. آن زمان بهصورت فارسى و درسى بيان كردم و به همان صورت چاپ و منتشر شد. سپس به ذهنم رسيد كه آن را به زيور عربى بيارايم، ولى فرصتى نداشتم و هرچه كوشيدم موفق نشدم؛ پس از شيخ محقق ما صاحب فضيلت، [[سبحانی تبریزی، جعفر|شيخ جعفر سبحانى]] كه خدا تأييدش كند، خواستم كه اين مسئوليت را بپذيرد و او - كه از كسانى است كه اين راه را پيموده و غبار راه را نشانده و در جلسه درس اين مقالات بارها شركت كرده - پذيرفت و کتاب حاضر را پديد آورد. او زيباتر از آنچه من در نظر داشتم، ترجمه كرده و پُربارتر از آنچه آرزويش مىكردم، آورده است. از او متشكرم كه نهايت كوشش خود را براى بيان مقاصد کتاب به كار برده و با امانت، مطالب را نقل كرده و اهداف اين فنّ را به بهترين شكل روشن ساخته است ...<ref>همان، ص3</ref> | 4. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] در تقريظى كه آن را به زبان عربى در تاريخ 9 ذىحجه 1378ق، بر اثر حاضر نوشته، چنين آورده است: «اين کتاب مقالاتى فلسفى است كه خوانندهاش را با خود به حركت درمىآورد تا او را بر افقى بلند بنشاند و از آنجا او را بر خلاصه نظريات فيلسوفان كلده، مصر، ايران و يونان و... مُشرِف گرداند و آنگاه نظر فيلسوفان اسلام را بر آن بيفزايد و همچنين با نظراتى كه فيلسوفان جديد غربى بر آن اضافه كردهاند، آشنا شود و آنگاه به داورى آزادانه و نظر صحيح كه هيچ چارهاى از آن نيست، برسد. محتواى اين کتاب، مطالبى است كه چند سال پيش آنها را سامان دادهام. آن زمان بهصورت فارسى و درسى بيان كردم و به همان صورت چاپ و منتشر شد. سپس به ذهنم رسيد كه آن را به زيور عربى بيارايم، ولى فرصتى نداشتم و هرچه كوشيدم موفق نشدم؛ پس از شيخ محقق ما صاحب فضيلت، [[سبحانی تبریزی، جعفر|شيخ جعفر سبحانى]] كه خدا تأييدش كند، خواستم كه اين مسئوليت را بپذيرد و او - كه از كسانى است كه اين راه را پيموده و غبار راه را نشانده و در جلسه درس اين مقالات بارها شركت كرده - پذيرفت و کتاب حاضر را پديد آورد. او زيباتر از آنچه من در نظر داشتم، ترجمه كرده و پُربارتر از آنچه آرزويش مىكردم، آورده است. از او متشكرم كه نهايت كوشش خود را براى بيان مقاصد کتاب به كار برده و با امانت، مطالب را نقل كرده و اهداف اين فنّ را به بهترين شكل روشن ساخته است ....<ref>همان، ص3</ref> | ||
5. همچنين علامه شيخ مرتضى آل ياسين يكى از بزرگان دانشمندان نجف اشرف تقريظى بر اين اثر نوشته و در آن چنين گفته است: «... يكى از امتيازاتى كه اين اثر دارد، عبارت است از اينكه بين فلسفه قديم و جديد جمع كرده و مسائل مشكل آن را آسان ساخته است و گاه برخى از مباحث، چنان تحليل وجدانى شده است كه خواننده را از جستجوى برهان بىنياز كرده است و به اين ترتيب توانسته است به فلسفه مادى ضربهاى محكم وارد كند و براى فريبخوردگان فلسفه مادى ثابت كند كه فلسفه الهى پايدارتر و ريشهدارتر از آن است كه پندارهاى مادىگرايان آن را بلرزاند...» ...<ref>ر.ك: همان، ص4-5</ref> | 5. همچنين علامه شيخ مرتضى آل ياسين يكى از بزرگان دانشمندان نجف اشرف تقريظى بر اين اثر نوشته و در آن چنين گفته است: «... يكى از امتيازاتى كه اين اثر دارد، عبارت است از اينكه بين فلسفه قديم و جديد جمع كرده و مسائل مشكل آن را آسان ساخته است و گاه برخى از مباحث، چنان تحليل وجدانى شده است كه خواننده را از جستجوى برهان بىنياز كرده است و به اين ترتيب توانسته است به فلسفه مادى ضربهاى محكم وارد كند و براى فريبخوردگان فلسفه مادى ثابت كند كه فلسفه الهى پايدارتر و ريشهدارتر از آن است كه پندارهاى مادىگرايان آن را بلرزاند...» ....<ref>ر.ك: همان، ص4-5</ref> | ||
6. با بررسى اجمالى اين ترجمه، چنين به نظر رسيد كه زبان و ادبيات استفادهشده در آن، روان و شيوا و متناسب با فرهنگ عربى بليغ امروزى است و ترجمه مطالب با دقت و رعايت امانت انجام شده است. از آنجا كه مترجم افزون بر اجتهاد در فقه و اصول و تسلط كامل بر ادبيات فارسى و عربى، مدتها در نزد نويسنده تحصيل كرده و نيز خودش در زمينه فلسفه اسلامى صاحبنظر است، به ترجمه ايشان اطمينان بيشترى مىتوان داشت. | 6. با بررسى اجمالى اين ترجمه، چنين به نظر رسيد كه زبان و ادبيات استفادهشده در آن، روان و شيوا و متناسب با فرهنگ عربى بليغ امروزى است و ترجمه مطالب با دقت و رعايت امانت انجام شده است. از آنجا كه مترجم افزون بر اجتهاد در فقه و اصول و تسلط كامل بر ادبيات فارسى و عربى، مدتها در نزد نويسنده تحصيل كرده و نيز خودش در زمينه فلسفه اسلامى صاحبنظر است، به ترجمه ايشان اطمينان بيشترى مىتوان داشت. | ||
7. ترجمه حاضر بهصورت اجمالى بررسى شد و افزودهاى از مترجم محترم مشاهده نشد جز يك مورد كه در آن چند سطرى در مورد نقش فلسفى و تربيتى استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] تحت عنوان «أفول شمس العلم و الفضيلة» (غروب خورشيد دانش و فضيلت) نوشته است ...<ref>ر.ك: متن کتاب، ص56</ref> | 7. ترجمه حاضر بهصورت اجمالى بررسى شد و افزودهاى از مترجم محترم مشاهده نشد جز يك مورد كه در آن چند سطرى در مورد نقش فلسفى و تربيتى استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] تحت عنوان «أفول شمس العلم و الفضيلة» (غروب خورشيد دانش و فضيلت) نوشته است ....<ref>ر.ك: متن کتاب، ص56</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
نسخهٔ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۲۶
نام کتاب | أصول الفلسفة |
---|---|
نام های دیگر کتاب | اصول فلسفه و روش رئالیسم. عربی
اصول فلسفه و روش رئالیسم |
پدیدآورندگان | سبحانی تبریزی، جعفر (مترجم)
طباطبایی، محمدحسین (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BBR 1392 /الف602 ع4 |
موضوع | فلسفه اسلامی
واقع گرایی |
ناشر | موسسه امام صادق علیه السلام |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1384 هـ.ش یا 1426 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE13774AUTOMATIONCODE |
أصول الفلسفة، اثر آيتالله جعفر سبحانى (متولد تبريز 1308ش) است كه در آن، کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم نوشته علامه سيّد محمّدحسين طباطبايى (تبريز 1282-1360ش، قم) را از زبان فارسى به عربى ترجمه كرده است. درباره اين ترجمه چند نكته گفتنى است:
1. اين ترجمه متأسفانه كامل نيست و مترجم محترم فقط موفق به برگردان چهار مقاله از کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم شده و فرصت نيافته كه همه چهارده مقاله آن را به زبان عربى ترجمه كند. او ترجمه مقاله چهارم را در تاريخ 1375ق، در حوزه علميه قم به پايان برده است ....[۱]
2. مترجم در مقدمهاش بر چاپ اول كه تاريخ نگارش آن مشخص نيست، چنين نوشته است: «... ادعا نمىكنم كه در اين ترجمه مطالب را كلمه به كلمه منتقل كردهام، بلكه كوشيدهام كه مقاصد کتاب را با روشنترين و آسانترين عبارات برسانم. اما در مورد پاورقىهايى كه همدوره ما علامه مطهرى بر کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم نوشته، گفتنى است كه فقط به ترجمه مواردى پرداختم كه به اصل مباحث مربوط مىشود و مباحث فرعى را ترجمه نكردم» ....[۲]
3. همچنين مترجم در مقدمهاش بر چاپ دوم كه آن را در حوزه علميه قم در تاريخ اول ذىحجه 1414 نوشته، يادآور شده است: «اثر حاضر درسهايى است كه استاد بزرگ و حكيم اسلام و فيلسوف شرق سيد محمدحسين طباطبايى (رضواناللهعليه) آن را بهصورت حضورى بيان كرده و در روزگارى تدريس كرده كه مادىگرايى در ميدان سياست و اقتصاد، عظمتى داشت و انديشه مادى، جوانان را مىفريفت و بسيارى از فرهيختگان دانشگاهى را نيز با احتمالات جديدى كه مطرح كرده بود و با اصطلاحات انقلابىاش به اشتباه مىافكند. استاد، احساس مسئوليت كرد و اين دانشنامه را براى نزديك كردن مطالب دو فلسفه شرق و غرب و جداسازى مباحث از يكديگر پديد آورد و در بين مباحث، انديشههاى مادى بهارثرسيده از «ماركس» و «انگلس» را به بوته نقد كشاند... بخشى از اين اثر را به زبان عربى ترجمه كردم كه حدود چهل سال پيش منتشر شد... هرچند ماركسيسم از نظر سياسى و اقتصادى از بين رفته است، ولى از نظر فكرى و روشى در بين برخى از اذهان و برخى از دانشگاهها و استادان مطرح مىشود و سنجيده نيست كه دشمن را دست كم بگيريم، درحالىكه او در صدد جمع كردن نيرو و حمله به ارزشهاى دينى است...» ....[۳]
4. علامه طباطبايى در تقريظى كه آن را به زبان عربى در تاريخ 9 ذىحجه 1378ق، بر اثر حاضر نوشته، چنين آورده است: «اين کتاب مقالاتى فلسفى است كه خوانندهاش را با خود به حركت درمىآورد تا او را بر افقى بلند بنشاند و از آنجا او را بر خلاصه نظريات فيلسوفان كلده، مصر، ايران و يونان و... مُشرِف گرداند و آنگاه نظر فيلسوفان اسلام را بر آن بيفزايد و همچنين با نظراتى كه فيلسوفان جديد غربى بر آن اضافه كردهاند، آشنا شود و آنگاه به داورى آزادانه و نظر صحيح كه هيچ چارهاى از آن نيست، برسد. محتواى اين کتاب، مطالبى است كه چند سال پيش آنها را سامان دادهام. آن زمان بهصورت فارسى و درسى بيان كردم و به همان صورت چاپ و منتشر شد. سپس به ذهنم رسيد كه آن را به زيور عربى بيارايم، ولى فرصتى نداشتم و هرچه كوشيدم موفق نشدم؛ پس از شيخ محقق ما صاحب فضيلت، شيخ جعفر سبحانى كه خدا تأييدش كند، خواستم كه اين مسئوليت را بپذيرد و او - كه از كسانى است كه اين راه را پيموده و غبار راه را نشانده و در جلسه درس اين مقالات بارها شركت كرده - پذيرفت و کتاب حاضر را پديد آورد. او زيباتر از آنچه من در نظر داشتم، ترجمه كرده و پُربارتر از آنچه آرزويش مىكردم، آورده است. از او متشكرم كه نهايت كوشش خود را براى بيان مقاصد کتاب به كار برده و با امانت، مطالب را نقل كرده و اهداف اين فنّ را به بهترين شكل روشن ساخته است ....[۴]
5. همچنين علامه شيخ مرتضى آل ياسين يكى از بزرگان دانشمندان نجف اشرف تقريظى بر اين اثر نوشته و در آن چنين گفته است: «... يكى از امتيازاتى كه اين اثر دارد، عبارت است از اينكه بين فلسفه قديم و جديد جمع كرده و مسائل مشكل آن را آسان ساخته است و گاه برخى از مباحث، چنان تحليل وجدانى شده است كه خواننده را از جستجوى برهان بىنياز كرده است و به اين ترتيب توانسته است به فلسفه مادى ضربهاى محكم وارد كند و براى فريبخوردگان فلسفه مادى ثابت كند كه فلسفه الهى پايدارتر و ريشهدارتر از آن است كه پندارهاى مادىگرايان آن را بلرزاند...» ....[۵]
6. با بررسى اجمالى اين ترجمه، چنين به نظر رسيد كه زبان و ادبيات استفادهشده در آن، روان و شيوا و متناسب با فرهنگ عربى بليغ امروزى است و ترجمه مطالب با دقت و رعايت امانت انجام شده است. از آنجا كه مترجم افزون بر اجتهاد در فقه و اصول و تسلط كامل بر ادبيات فارسى و عربى، مدتها در نزد نويسنده تحصيل كرده و نيز خودش در زمينه فلسفه اسلامى صاحبنظر است، به ترجمه ايشان اطمينان بيشترى مىتوان داشت.
7. ترجمه حاضر بهصورت اجمالى بررسى شد و افزودهاى از مترجم محترم مشاهده نشد جز يك مورد كه در آن چند سطرى در مورد نقش فلسفى و تربيتى استاد شهيد مطهرى تحت عنوان «أفول شمس العلم و الفضيلة» (غروب خورشيد دانش و فضيلت) نوشته است ....[۶]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.