اسلام و تعلیم و تربیت (حجتی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ،' به '،'
جز (جایگزینی متن - 'بین المللی' به 'بین‌المللی ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۵: خط ۳۵:
در بخش اول، تنها از تربیت و پرورش کودک یاد شده است. این بخش، روى‌هم‌رفته چنان پرداخته شده است که بتواند پاره‌اى از مسائل تربیتى را فراروى پدر و مادر نهد تا دریابند براى پرورش نسل سالم چه باید کرد. این مسائل از مراحل پیش از تشکیل جنین تا دوران آموزشگاهى را دربر مى‌دارد. از مقدمه که بگذریم مطالب این بخش در چهار بهره سامان یافته است:  
در بخش اول، تنها از تربیت و پرورش کودک یاد شده است. این بخش، روى‌هم‌رفته چنان پرداخته شده است که بتواند پاره‌اى از مسائل تربیتى را فراروى پدر و مادر نهد تا دریابند براى پرورش نسل سالم چه باید کرد. این مسائل از مراحل پیش از تشکیل جنین تا دوران آموزشگاهى را دربر مى‌دارد. از مقدمه که بگذریم مطالب این بخش در چهار بهره سامان یافته است:  


1-دین و نقش آن در تعلیم و تربیت: نگارنده در این بهره، نخست از زبان دانشمندان فقه اللغة eiyololihP ، به خاستگاه قومى واژه دین مى‌پردازد و با رویکردى لغت‌شناختى (صرفى) lacigolomytE مى‌کوشد به کوتاهى، ریشه واژه دین را در زبان فارسى، عربى و فرانسه یاد کند. وى به کاررفتهاى قرآنى این واژه نیز اشارت دارد.  
1-دین و نقش آن در تعلیم و تربیت: نگارنده در این بهره، نخست از زبان دانشمندان فقه اللغة eiyololihP، به خاستگاه قومى واژه دین مى‌پردازد و با رویکردى لغت‌شناختى (صرفى) lacigolomytE مى‌کوشد به کوتاهى، ریشه واژه دین را در زبان فارسى، عربى و فرانسه یاد کند. وى به کاررفتهاى قرآنى این واژه نیز اشارت دارد.  


سپس به تعریف اصطلاحى دین مى‌پردازد و آن را از زبان کسانى چون: ماکس مولر relluM xaM ، رویل lliwR و جاستروا waretssaJ تعریف مى‌کند و یادآور مى‌شود که شناخت خداوند بى‌کمک وحى محال است و وحى شالودۀ دین است. آنگاه بار دیگر از زبان بوسوئه teusseB ، پاسکال lacsaP ، لسینگ gnisseL و بستانى به مفهوم دین مى‌پردازد و از چگونگى شناخت حقیقت دین مى‌گوید و به فطرى بودن دین از زبان قرآن اشاره مى‌کند و دیدگاه کسانى مانند: هردر redreH و برگسون nosgreB را در این‌باره مى‌آورد و از ضرورت دین در همۀ روزگاران و به‌ویژه عصر کنونى مى‌گوید و از تمدن منهاى دین و علل نارسایى آن در تربیت یاد مى‌کند و هدف دانشها و فنون مادى را در تربیت یادآور مى‌شود و از رابطۀ هنر و دین در تربیت مى‌گوید. آنگاه به نیاز بشر به دین بازمى‌گردد و وظیفۀ دین که همانا ارشاد مردم به معنویات و باور زندگى فرداست، مى‌پردازد.  
سپس به تعریف اصطلاحى دین مى‌پردازد و آن را از زبان کسانى چون: ماکس مولر relluM xaM، رویل lliwR و جاستروا waretssaJ تعریف مى‌کند و یادآور مى‌شود که شناخت خداوند بى‌کمک وحى محال است و وحى شالودۀ دین است. آنگاه بار دیگر از زبان بوسوئه teusseB، پاسکال lacsaP، لسینگ gnisseL و بستانى به مفهوم دین مى‌پردازد و از چگونگى شناخت حقیقت دین مى‌گوید و به فطرى بودن دین از زبان قرآن اشاره مى‌کند و دیدگاه کسانى مانند: هردر redreH و برگسون nosgreB را در این‌باره مى‌آورد و از ضرورت دین در همۀ روزگاران و به‌ویژه عصر کنونى مى‌گوید و از تمدن منهاى دین و علل نارسایى آن در تربیت یاد مى‌کند و هدف دانشها و فنون مادى را در تربیت یادآور مى‌شود و از رابطۀ هنر و دین در تربیت مى‌گوید. آنگاه به نیاز بشر به دین بازمى‌گردد و وظیفۀ دین که همانا ارشاد مردم به معنویات و باور زندگى فرداست، مى‌پردازد.  


2-تربیت و اقسام آن: تربیت، پرورش کودک در همۀ ساحتهاى وجودى اوست و بر اساس هریک از این ساحتهاست که تربیت به بدنى، عقلى و اخلاقى بخش مى‌شود.  
2-تربیت و اقسام آن: تربیت، پرورش کودک در همۀ ساحتهاى وجودى اوست و بر اساس هریک از این ساحتهاست که تربیت به بدنى، عقلى و اخلاقى بخش مى‌شود.  
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
7-آداب و وظایف معلم نسبت به شاگرد: این بلندترین فراز نوشتار است و در آن به نکته‌هاى زیر اشارت رفته است: 1-آموزگار در پرورش شاگرد و براى پیشگیرى از نابهنجاریهاى اخلاقى در او، باید از گفتار مستقیم بپرهیزد و تا آن مایه که بتوان از کنایه و تعریض بهره گیرد. این نکته در رهیافتهاى تربیتى غزالى و شهید آمده است؛ 2-بر معلم است که با فراگیر بسازد و مدارا کند، شهید، ابن قتیبه، قابسى و ابن خلدون به پاس داشت این اصل فراخوانده‌اند؛ 3-آموزگار باید در برابر فراگیر فروتن و نرمخو باشد و با او به احترام رفتار کند؛ 4-ویژگیهاى یاد شده، از روى آوردن به تنبیه و سختگیرى در تربیت- چنانچه لازم افتد-پیش نمى‌گیرد. نگارنده از این فراز بهره مى‌برد و به ضرورت تنبیه و بازدارندگى آن مى‌پردازد و یادآور مى‌شود که مى‌توان گفت تنبیه و مجازات، اصلى حیاتى در اسلام است و با تفسیر این سخن به این نکته مى‌رسد که در روشهاى پرورشى اسلام، تنبیه تیر آخر است و تا مى‌توان باید از آن دورى کرد چه، اسلام دین مهر و محبت است و هرگز و در هیچ مقوله‌اى، از تنبیه و درشتى سرنمى‌گیرد. پس از این به اصل تنبیه و مجازات طبیعى از زبان روسو و اسپنسر مى‌پردازد و آن را نقد مى‌کند و در ادامه اصل تشویق را پیش مى‌کشد؛ 5-درست است که اسلام و نظام تربیتى آن به مهر و مدارا خوانده است؛ اما این مقوله را نباید با تسامح در مسیحیت یکى گرفت چه، مراد از مدارا با کودک، رعایت اعتدال و بهره‌گیرى گام‌به‌گام از وسایل تربیتى است نه باز گذاشت دست او تا هر کارى بکند. نویسنده در اینجا به پدیده تنبیه بازمى‌گردد و آن را با توجه به هدف و حالات روانى تنبیه‌کننده، پنج‌گونه مى‌خواند و آنها را شرح و شماره مى‌کند؛ 6-آشنایى نزدیک با فراگیر؛ 7-استفاده از روش قیاس در تدریس در مقابل روش استقرا؛ 8-تشویق شاگردان به کارهاى علمى و بهره‌گیرى بهینه از عمر. نگارنده در این قسمت به مناسبت از قانون ممارست و تکرار از زبان دانشمندان مسلمان و ثورندیک ekidnarohT یاد مى‌کند آنگاه از قانون تشویق مى‌گوید و به ویژگیهاى عامل تشویق مى‌پردازد؛ 9-پرسش از شاگرد و درواقع سنجش پیشرفت علمى او، هدف پرسش، انواع آن؛ یعنى، آزمایشى و تربیتى نکات دیگر این مقوله است؛ 10-احترام به دانش‌آموز از راه توجه به اندیشه‌هاى او؛ 11-رعایت تفاوتهاى فردى و فراگیران؛ 12-لزوم سنجش میزان هوش شاگردان، اهمیت این آزمون، تعریف هوش، فایدۀ هوش‌آزمایى؛ 13-همکارى و همیارى آموزشکاران در آموزش و پرورش فراگیر؛ 13-آماده ساختن و پرورش معلم شایسته، واپسین وظیفۀ یاد شده است و در آن به شرایط‍‌ و ویژگیهاى معلم شایسته اشاره شده است مانند: آشنایى با فلسفۀ آموزش و پرورش، همکارى و تعاضد دست‌اندرکاران آموزشى، بصیرت در دانش و رفتار، داشتن فرهنگ و اطلاعات عمومى، تربیت‌یافتگى از دید سلوک و رفتار، توانایى براى شناخت شاگردان، توانایى در شناخت جامعه، در اندیشۀ رشد فکرى خود و افزایش دانش خویش بودن.  
7-آداب و وظایف معلم نسبت به شاگرد: این بلندترین فراز نوشتار است و در آن به نکته‌هاى زیر اشارت رفته است: 1-آموزگار در پرورش شاگرد و براى پیشگیرى از نابهنجاریهاى اخلاقى در او، باید از گفتار مستقیم بپرهیزد و تا آن مایه که بتوان از کنایه و تعریض بهره گیرد. این نکته در رهیافتهاى تربیتى غزالى و شهید آمده است؛ 2-بر معلم است که با فراگیر بسازد و مدارا کند، شهید، ابن قتیبه، قابسى و ابن خلدون به پاس داشت این اصل فراخوانده‌اند؛ 3-آموزگار باید در برابر فراگیر فروتن و نرمخو باشد و با او به احترام رفتار کند؛ 4-ویژگیهاى یاد شده، از روى آوردن به تنبیه و سختگیرى در تربیت- چنانچه لازم افتد-پیش نمى‌گیرد. نگارنده از این فراز بهره مى‌برد و به ضرورت تنبیه و بازدارندگى آن مى‌پردازد و یادآور مى‌شود که مى‌توان گفت تنبیه و مجازات، اصلى حیاتى در اسلام است و با تفسیر این سخن به این نکته مى‌رسد که در روشهاى پرورشى اسلام، تنبیه تیر آخر است و تا مى‌توان باید از آن دورى کرد چه، اسلام دین مهر و محبت است و هرگز و در هیچ مقوله‌اى، از تنبیه و درشتى سرنمى‌گیرد. پس از این به اصل تنبیه و مجازات طبیعى از زبان روسو و اسپنسر مى‌پردازد و آن را نقد مى‌کند و در ادامه اصل تشویق را پیش مى‌کشد؛ 5-درست است که اسلام و نظام تربیتى آن به مهر و مدارا خوانده است؛ اما این مقوله را نباید با تسامح در مسیحیت یکى گرفت چه، مراد از مدارا با کودک، رعایت اعتدال و بهره‌گیرى گام‌به‌گام از وسایل تربیتى است نه باز گذاشت دست او تا هر کارى بکند. نویسنده در اینجا به پدیده تنبیه بازمى‌گردد و آن را با توجه به هدف و حالات روانى تنبیه‌کننده، پنج‌گونه مى‌خواند و آنها را شرح و شماره مى‌کند؛ 6-آشنایى نزدیک با فراگیر؛ 7-استفاده از روش قیاس در تدریس در مقابل روش استقرا؛ 8-تشویق شاگردان به کارهاى علمى و بهره‌گیرى بهینه از عمر. نگارنده در این قسمت به مناسبت از قانون ممارست و تکرار از زبان دانشمندان مسلمان و ثورندیک ekidnarohT یاد مى‌کند آنگاه از قانون تشویق مى‌گوید و به ویژگیهاى عامل تشویق مى‌پردازد؛ 9-پرسش از شاگرد و درواقع سنجش پیشرفت علمى او، هدف پرسش، انواع آن؛ یعنى، آزمایشى و تربیتى نکات دیگر این مقوله است؛ 10-احترام به دانش‌آموز از راه توجه به اندیشه‌هاى او؛ 11-رعایت تفاوتهاى فردى و فراگیران؛ 12-لزوم سنجش میزان هوش شاگردان، اهمیت این آزمون، تعریف هوش، فایدۀ هوش‌آزمایى؛ 13-همکارى و همیارى آموزشکاران در آموزش و پرورش فراگیر؛ 13-آماده ساختن و پرورش معلم شایسته، واپسین وظیفۀ یاد شده است و در آن به شرایط‍‌ و ویژگیهاى معلم شایسته اشاره شده است مانند: آشنایى با فلسفۀ آموزش و پرورش، همکارى و تعاضد دست‌اندرکاران آموزشى، بصیرت در دانش و رفتار، داشتن فرهنگ و اطلاعات عمومى، تربیت‌یافتگى از دید سلوک و رفتار، توانایى براى شناخت شاگردان، توانایى در شناخت جامعه، در اندیشۀ رشد فکرى خود و افزایش دانش خویش بودن.  


8-آداب و وظایف معلم در جلسۀ درس: در این فراز، یاد شده است که آموزگار باید از یاد خدا کمک گیرد تا در تدریس پیروز شود، در کلاس درس با فروتنى و نزاکت رفتار کند، براى تدریس و تفهیم مطالب از بهترین روشها سود گیرد، و با زبانى گویا مطالب را با ترتیبى منطقى و روشن بیان کند و پاى‌بند به قواعد عمومى تدریس باشد. نگارنده چون بدین جا مى‌رسد قواعد و روشهاى هفتگانۀ تدریس را از کتاب«تربیت» noitacudE ، اسپنسر شرح و شماره مى‌کند. آنگاه یادآور مى‌شود که معلم باید روح و مزاج سالم داشته باشد و در جلسه درس هواى آزاد به اندازه کافى وجود داشته باشد. صداى معلم هنگام تدریس باید فراخور فضا و شمار شاگردان باشد و از آهسته‌گویى و بلندگویى دور از اعتدال پرهیز شود، کلاس درس را باید بتواند مهار کند تا به همهمه و بى‌نظمى گرفتار نیاید و بکوشد در شاگردان حس مسئولیت و انضباط‍‌ پدید آورد و در همان حال به دانش‌آموز آزادى نسبى دهد و بیشتر در پى آرامش کلاس از راه پرورش حس اعتماد به نفس در شاگردان باشد.  
8-آداب و وظایف معلم در جلسۀ درس: در این فراز، یاد شده است که آموزگار باید از یاد خدا کمک گیرد تا در تدریس پیروز شود، در کلاس درس با فروتنى و نزاکت رفتار کند، براى تدریس و تفهیم مطالب از بهترین روشها سود گیرد، و با زبانى گویا مطالب را با ترتیبى منطقى و روشن بیان کند و پاى‌بند به قواعد عمومى تدریس باشد. نگارنده چون بدین جا مى‌رسد قواعد و روشهاى هفتگانۀ تدریس را از کتاب«تربیت» noitacudE، اسپنسر شرح و شماره مى‌کند. آنگاه یادآور مى‌شود که معلم باید روح و مزاج سالم داشته باشد و در جلسه درس هواى آزاد به اندازه کافى وجود داشته باشد. صداى معلم هنگام تدریس باید فراخور فضا و شمار شاگردان باشد و از آهسته‌گویى و بلندگویى دور از اعتدال پرهیز شود، کلاس درس را باید بتواند مهار کند تا به همهمه و بى‌نظمى گرفتار نیاید و بکوشد در شاگردان حس مسئولیت و انضباط‍‌ پدید آورد و در همان حال به دانش‌آموز آزادى نسبى دهد و بیشتر در پى آرامش کلاس از راه پرورش حس اعتماد به نفس در شاگردان باشد.  


نویسنده در اینجا به آزادى معلم در تدریس اشاره مى‌کند و با برشماردن حدود این آزادى، به آزادى او در بهره‌گیرى از روشهاى تربیتى و آزادى او از بند آزمونهاى متداول مى‌پردازد. سپس به قیود و موازین آزادى معلم در تعلیم نظر مى‌کند و از احترام به قوانین دین، درنیامیختن آزادیهاى شخصى و طبیعى با آزادیهاى شغلى، پرهیز از بحثهاى سیاسى و حزبى در محیط‍‌ درس، دورى از پرداختن به امور فرادرسى و بیرون آموزشگاهى و مراعات سن شاگردان مى‌گوید و یاد مى‌کند که روى‌هم‌رفته آزادى معلم نباید با اصول تعلیم و تربیت ناساز افتد بل باید یاور آنها باشد.  
نویسنده در اینجا به آزادى معلم در تدریس اشاره مى‌کند و با برشماردن حدود این آزادى، به آزادى او در بهره‌گیرى از روشهاى تربیتى و آزادى او از بند آزمونهاى متداول مى‌پردازد. سپس به قیود و موازین آزادى معلم در تعلیم نظر مى‌کند و از احترام به قوانین دین، درنیامیختن آزادیهاى شخصى و طبیعى با آزادیهاى شغلى، پرهیز از بحثهاى سیاسى و حزبى در محیط‍‌ درس، دورى از پرداختن به امور فرادرسى و بیرون آموزشگاهى و مراعات سن شاگردان مى‌گوید و یاد مى‌کند که روى‌هم‌رفته آزادى معلم نباید با اصول تعلیم و تربیت ناساز افتد بل باید یاور آنها باشد.