محاظرات في الفقه الجعفري: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مـ' به 'م'
جز (جایگزینی متن - 'حـ' به 'ح')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'مـ' به 'م')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۰: خط ۵۰:


در این اثر مباحث مختلف فقهی و دیدگاه‌های [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] مطرح شده که به مواردی از آنها اشاره می‌شود:
در این اثر مباحث مختلف فقهی و دیدگاه‌های [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] مطرح شده که به مواردی از آنها اشاره می‌شود:
# کتاب مکاسب با بررسی مدارک فقه شیعه آغاز شده؛ لذا [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] نیز برخی از منابع فقهی را مورد بررسی قرار داده است. در این بخش از فقه الرضا یا الفقه‎ الرضوي‎ به‌عنوان یکی از منابع یاد شده که رساله‌ای مشتمل بر فتاوا و پاره‌ای احادیث درباره احکام فقهی و مـباحث اخـلاقی است. در انتساب این اثر به [[امام رضا(ع)]] در میان علما و محققان اختلاف نظر است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/28287/50 ر.ک: ایزانلو، رمضان‌علی، ص50]</ref>‎. نویسنده در ابتدای کتاب، این اثر را منسوب به [[امام رضا(ع)|امام رضا]] دانسته است و مقرر در توضیح آن چنین نوشته که گروهی از اعلام در اثبات انتساب این کتاب به [[امام رضا(ع)]] خود را به زحمت انداخته‌اند. [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] این انتساب را توضیح نداده است؛ چراکه به طرقی که علما بر آن تکیه کرده‌اند اعتماد ندارد؛ اگرچه بخش‌هایی از آن مانند نامه ابن بابویه به فرزندش را پذیرفته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16533/1/15 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص15]</ref>‎.  
# کتاب مکاسب با بررسی مدارک فقه شیعه آغاز شده؛ لذا [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] نیز برخی از منابع فقهی را مورد بررسی قرار داده است. در این بخش از فقه الرضا یا الفقه‎ الرضوي‎ به‌عنوان یکی از منابع یاد شده که رساله‌ای مشتمل بر فتاوا و پاره‌ای احادیث درباره احکام فقهی و مباحث اخـلاقی است. در انتساب این اثر به [[امام رضا(ع)]] در میان علما و محققان اختلاف نظر است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/28287/50 ر.ک: ایزانلو، رمضان‌علی، ص50]</ref>‎. نویسنده در ابتدای کتاب، این اثر را منسوب به [[امام رضا(ع)|امام رضا]] دانسته است و مقرر در توضیح آن چنین نوشته که گروهی از اعلام در اثبات انتساب این کتاب به [[امام رضا(ع)]] خود را به زحمت انداخته‌اند. [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] این انتساب را توضیح نداده است؛ چراکه به طرقی که علما بر آن تکیه کرده‌اند اعتماد ندارد؛ اگرچه بخش‌هایی از آن مانند نامه ابن بابویه به فرزندش را پذیرفته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16533/1/15 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص15]</ref>‎.  
# سحر‎ از‎ جمله جرایمى است که حدى براى آن در قرآن مشخص نشده است و نظر اهل لغت‎، فقها و مفسران در رابطه با مفهوم، اقسام کیفر و استثنائات وارد بر آن مختلف‎ است. مشهور فقها به‎‎نحو‎ مطلق قائل به قتل ساحر مسلمان و تعزیر ساحر کافـر شده‌اند. از نظر عده‌اى کسى که آن را حلال بداند یا همراه با مقدماتى انجام دهد که موجب کفر او باشد کشته‎ می‌شود و برخى دیگر نیز تنها کسى که سحر را حرفه خودش قرار داده مستحق اعدام دانسته‌اند. در خصوص استثنائات وارد بـر جرم سحر مشهور فقها دفع سحر به سحر را جایز‎ مى‎دانند‎ که این امر مورد تأیید برخى قرار نگرفته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/58699/164 ر.ک: خالقی، ابوالفتح؛ سیفی قره یثاق، داود، ص163]</ref>‎. [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] با استناد به آیه 102 سوره بقره '''و يتعلمون منهما ما يضرهم و لا ينفعهم'''، تحریم سحر را مختص موردی می‌داند که مضر بوده و نفعی نداشته باشد و موجب ایذاء مؤمن باشد. پس ابراز چیزی که واقعیتی ندارد به‌صورت امر حقیقی حرمتی ندارد، مگر آنکه ضرری را در عقل یا بدن مؤمن ایجاد کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16533/1/293 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص‎293]</ref>‎. مشهور فقها به‌نحو مطلق قائل به قتل ساحر مسلمان و تعزیر ساحر کافر شده‌اند. از نظر عده‌ای و از جمله [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] سحر حرام، تا زمانی ‎که حلال دانسته نشود، موجب کفر نمی‌گردد. عده‌ای از فقهای متأخر در صورت حلال دانستن سحر قتل ساحر را جایز دانسته‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16533/1/294 ر.ک: همان، ص294]</ref>‎. وی همچنین معتقد است که توبه ساحر پذیرفته می‌شود؛ چراکه تائب مانند کسی است که گناه نکرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16533/1/295 ر.ک: همان، ص295]</ref>‎.  
# سحر‎ از‎ جمله جرایمى است که حدى براى آن در قرآن مشخص نشده است و نظر اهل لغت‎، فقها و مفسران در رابطه با مفهوم، اقسام کیفر و استثنائات وارد بر آن مختلف‎ است. مشهور فقها به‎‎نحو‎ مطلق قائل به قتل ساحر مسلمان و تعزیر ساحر کافـر شده‌اند. از نظر عده‌اى کسى که آن را حلال بداند یا همراه با مقدماتى انجام دهد که موجب کفر او باشد کشته‎ می‌شود و برخى دیگر نیز تنها کسى که سحر را حرفه خودش قرار داده مستحق اعدام دانسته‌اند. در خصوص استثنائات وارد بـر جرم سحر مشهور فقها دفع سحر به سحر را جایز‎ مى‎دانند‎ که این امر مورد تأیید برخى قرار نگرفته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/58699/164 ر.ک: خالقی، ابوالفتح؛ سیفی قره یثاق، داود، ص163]</ref>‎. [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] با استناد به آیه 102 سوره بقره '''و يتعلمون منهما ما يضرهم و لا ينفعهم'''، تحریم سحر را مختص موردی می‌داند که مضر بوده و نفعی نداشته باشد و موجب ایذاء مؤمن باشد. پس ابراز چیزی که واقعیتی ندارد به‌صورت امر حقیقی حرمتی ندارد، مگر آنکه ضرری را در عقل یا بدن مؤمن ایجاد کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16533/1/293 ر.ک: متن کتاب، ج1، ص‎293]</ref>‎. مشهور فقها به‌نحو مطلق قائل به قتل ساحر مسلمان و تعزیر ساحر کافر شده‌اند. از نظر عده‌ای و از جمله [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] سحر حرام، تا زمانی ‎که حلال دانسته نشود، موجب کفر نمی‌گردد. عده‌ای از فقهای متأخر در صورت حلال دانستن سحر قتل ساحر را جایز دانسته‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16533/1/294 ر.ک: همان، ص294]</ref>‎. وی همچنین معتقد است که توبه ساحر پذیرفته می‌شود؛ چراکه تائب مانند کسی است که گناه نکرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16533/1/295 ر.ک: همان، ص295]</ref>‎.  
# مـعمولاً در فـقه، از حق ـ در مقابل‎ حکم‎ و ملک - بحث می‌شود؛ اما با عنایت‎ بـه‎ اعتباری بودن‎ «حق» در‎ میان فقها، ارائه تعریف‎ حقیقی ـ حدّی یا رسمی ـ از آن میسّر نیست؛ ازاین‌رو، با وجود اینکه «حق» و مقابل‎های‎ آن‎ از امـور اعتباری ـ از ناحیه شارع‎ یا‎ عقلا‎ ـ هستند‎، در‎ تعیین فرق دقیق‎ میان‎ آنها، اختلافات فـراوانی میان فقها به چشم می‌خورد. به‌لحاظ «متعلّق»، حق‎ امری است که به فعل و غیر آن تعلق مـی‌گیرد. چـنانچه مـتعلق حق‎ را‎ فعلِ‎ صاحب حق تشکیل دهد، ممکن است دو صورت زیر پیدا آید: گاهی فعل‎ خـود‎ صاحب‎ حق (بدون اینکه ناظر به دیگری باشد) متعلق حق واقع می‌شود، مـانند حق آزادی‎ بیان؛ گاهی فعلی از صاحب حق (که ناظر به دیگری است) متعلق حق واقع می‌شود. در‎ این‎ حالت، صاحب حق می‌تواند امری را از دیگری مطالبه کند (مطالبه، فعل‎ است)، مانند حق آزادی، حق‎ حیات‎ و حق مالکیت. البـته عده‌ای نیز‎ متعلق‎ حق را منحصر به فعل قلمداد کرده‌اند؛ مثلاً [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] در فرق مـیان حق و حکم از یک طرف، و ملکیت از طرف دیگر، تصریح می‌کند: حق و حکم صرفاً به افعال تعلق مـی‌گیرند‎، امـا‎ ملکیت گاهی‎ به افعال و گاهی به اعیان تعلق می‌گیرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16534/1/21 ر.ک: همان، ج2، ص21]؛ [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/22313/151 نبویان، سید محمود، ص152-151]</ref>‎.  
# معمولاً در فـقه، از حق ـ در مقابل‎ حکم‎ و ملک - بحث می‌شود؛ اما با عنایت‎ بـه‎ اعتباری بودن‎ «حق» در‎ میان فقها، ارائه تعریف‎ حقیقی ـ حدّی یا رسمی ـ از آن میسّر نیست؛ ازاین‌رو، با وجود اینکه «حق» و مقابل‎های‎ آن‎ از امور اعتباری ـ از ناحیه شارع‎ یا‎ عقلا‎ ـ هستند‎، در‎ تعیین فرق دقیق‎ میان‎ آنها، اختلافات فـراوانی میان فقها به چشم می‌خورد. به‌لحاظ «متعلّق»، حق‎ امری است که به فعل و غیر آن تعلق می‌گیرد. چـنانچه متعلق حق‎ را‎ فعلِ‎ صاحب حق تشکیل دهد، ممکن است دو صورت زیر پیدا آید: گاهی فعل‎ خـود‎ صاحب‎ حق (بدون اینکه ناظر به دیگری باشد) متعلق حق واقع می‌شود، مانند حق آزادی‎ بیان؛ گاهی فعلی از صاحب حق (که ناظر به دیگری است) متعلق حق واقع می‌شود. در‎ این‎ حالت، صاحب حق می‌تواند امری را از دیگری مطالبه کند (مطالبه، فعل‎ است)، مانند حق آزادی، حق‎ حیات‎ و حق مالکیت. البـته عده‌ای نیز‎ متعلق‎ حق را منحصر به فعل قلمداد کرده‌اند؛ مثلاً [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خویی]] در فرق میان حق و حکم از یک طرف، و ملکیت از طرف دیگر، تصریح می‌کند: حق و حکم صرفاً به افعال تعلق می‌گیرند‎، اما‎ ملکیت گاهی‎ به افعال و گاهی به اعیان تعلق می‌گیرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16534/1/21 ر.ک: همان، ج2، ص21]؛ [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/22313/151 نبویان، سید محمود، ص152-151]</ref>‎.  
# از روایات مختلف استفاده می‌شود که شارع مقدس مال مسلمان‎ را‎ محترم‎ شمرده و براى آن حریم قرار داده و هرکس رعایت حقوق و حرمت آن‎ را‎ نگه ندارد، افزون بر معصیت تکلیفى، آثار وضعى مـانند ضمان نیز بر آن بار می‌شود. همچنین این‎ مطلب‎ مورد پذیرش عقلاى تمام عالم نیز مى‌باشد و شارع این سیره را امـضا‎ کرده‎؛ به‎‎ویژه اگر مناسبت حکم و موضوع ملاحظه شود که شارع مقدس احترام مـال مـسلمان را‎ در کنار‎ احترام‎ جان و آبرو قرار داده است. این مطلب زیادى اهتمام شارع را مى‎رساند؛ ازاین‌رو‎ خیلى بعید است مقصود شارع تنها ‎احترام از جهت رعایت احکام تکلیفى باشد‎ و رعایت‎ احکام‎ وضعى مورد نظر نباشد؛ به‌ویژه اینکه در امـور مـالى مـیان عقلا بیشتر احکام‎ وضعى‎ و ضمان مطرح است تا تکلیفى. به‌عبارت‌دیگر این روایات امضاى روش عقلا‎ در امـور مالى‎ است،‎ نه تأسیس روش جدید. [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌اللّه خویى]] که در «[[مصباح الفقاهة (طبع قدیم)|مصباح‎ الفقاهة]]»،‎ دلالت قاعده احترام را بر حکم وضعى ضمان منکر شده، در «مـحاضرات فـي‎ الفقه‎ الجعفري»‎، فی‌الجمله دلالت قاعده بر ضمان را پذیرفته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/16128/127 ر.ک: رحمانی محمد، ص128-127]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16534/1/158 متن کتاب، ج2، ص158]</ref>‎.  
# از روایات مختلف استفاده می‌شود که شارع مقدس مال مسلمان‎ را‎ محترم‎ شمرده و براى آن حریم قرار داده و هرکس رعایت حقوق و حرمت آن‎ را‎ نگه ندارد، افزون بر معصیت تکلیفى، آثار وضعى مانند ضمان نیز بر آن بار می‌شود. همچنین این‎ مطلب‎ مورد پذیرش عقلاى تمام عالم نیز مى‌باشد و شارع این سیره را امضا‎ کرده‎؛ به‎‎ویژه اگر مناسبت حکم و موضوع ملاحظه شود که شارع مقدس احترام مال مسلمان را‎ در کنار‎ احترام‎ جان و آبرو قرار داده است. این مطلب زیادى اهتمام شارع را مى‎رساند؛ ازاین‌رو‎ خیلى بعید است مقصود شارع تنها ‎احترام از جهت رعایت احکام تکلیفى باشد‎ و رعایت‎ احکام‎ وضعى مورد نظر نباشد؛ به‌ویژه اینکه در امور مالى میان عقلا بیشتر احکام‎ وضعى‎ و ضمان مطرح است تا تکلیفى. به‌عبارت‌دیگر این روایات امضاى روش عقلا‎ در امور مالى‎ است،‎ نه تأسیس روش جدید. [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌اللّه خویى]] که در «[[مصباح الفقاهة (طبع قدیم)|مصباح‎ الفقاهة]]»،‎ دلالت قاعده احترام را بر حکم وضعى ضمان منکر شده، در «محاضرات فـي‎ الفقه‎ الجعفري»‎، فی‌الجمله دلالت قاعده بر ضمان را پذیرفته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/16128/127 ر.ک: رحمانی محمد، ص128-127]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16534/1/158 متن کتاب، ج2، ص158]</ref>‎.  


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش