الشرح الكبير لكتاب النفس لأرسطو: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‌گ' به ''
جز (جایگزینی متن - '‌‌' به '‌')
جز (جایگزینی متن - 'ه‌گ' به '')
خط ۳۶: خط ۳۶:
# شرح‌های مفصل و بزرگ که «تفسیر» یا «شرح» نامیده می‌شوند<ref>[http://tahoor.com/fa/Article/View/19526 ر.ک: همان، شرح‌های ابن رشد بر آثار دیگران]</ref>.
# شرح‌های مفصل و بزرگ که «تفسیر» یا «شرح» نامیده می‌شوند<ref>[http://tahoor.com/fa/Article/View/19526 ر.ک: همان، شرح‌های ابن رشد بر آثار دیگران]</ref>.


شیوه کار ابن رشد در خلاصه‌ها یا «جوامع» چنین است که وی در آنها همیشه از سوی خود سخن می‌گوید؛ درحالی‌که عقاید و نظریات [[ارسطو]] را بیان می‌کند و در این رهگذر از نوشته‌های دیگر وی برای توضیح و تکمیل متن در دست، بهره می‌گیرد و از خودش نیز مطالبی بر آنها می‌افزاید. وی در شرح‌های متوسط یا «تلخیص‌ها»، کلمات اول متن [[ارسطو]] را نقل و سپس بقیه مطالب را به زبان خودش شرح می‌دهد و توضیحات و نظریات شخصی و مطالبی از منابع فیلسوفان اسلامی نیز بر آنها می‌افزاید؛ به‌گونه‌ای که اثر به‌صورت نوشته مستقلی آشکار می‌شود که گفته‌های [[ارسطو]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، به هم آمیخته شده و نمی‌توان آنها را از یکدیگر تشخیص داد<ref>[http://tahoor.com/fa/Article/View/19526 ر.ک: همان]</ref>.
شیوه کار ابن رشد در خلاصه‌ها یا «جوامع» چنین است که وی در آنها همیشه از سوی خود سخن می‌گوید؛ درحالی‌که عقاید و نظریات [[ارسطو]] را بیان می‌کند و در این رهگذر از نوشته‌های دیگر وی برای توضیح و تکمیل متن در دست، بهره می‌گیرد و از خودش نیز مطالبی بر آنها می‌افزاید. وی در شرح‌های متوسط یا «تلخیص‌ها»، کلمات اول متن [[ارسطو]] را نقل و سپس بقیه مطالب را به زبان خودش شرح می‌دهد و توضیحات و نظریات شخصی و مطالبی از منابع فیلسوفان اسلامی نیز بر آنها می‌افزاید؛ بونه‌ای که اثر به‌صورت نوشته مستقلی آشکار می‌شود که گفته‌های [[ارسطو]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، به هم آمیخته شده و نمی‌توان آنها را از یکدیگر تشخیص داد<ref>[http://tahoor.com/fa/Article/View/19526 ر.ک: همان]</ref>.


اما شیوه کار او در قسم سوم که اثر حاضر نیز از جمله آنها می‌باشد، چنین است که نخست پاره‌هایی از متن [[ارسطو]] را از ترجمه عربی آنها نقل کرده و سپس به تفسیر دقیق و ژرف آنها می‌پردازد و در این رهگذر از آنچه از تفاسیر شارحان یونانی ترجمه‌شده به عربی در دست داشته است، بهره می‌گیرد و گاه نیز از آنها انتقاد می‌کند و سرانجام برداشت خود را از متن [[ارسطو]] توضیح می‌دهد<ref>[http://tahoor.com/fa/Article/View/19526 ر.ک: همان]</ref>.
اما شیوه کار او در قسم سوم که اثر حاضر نیز از جمله آنها می‌باشد، چنین است که نخست پاره‌هایی از متن [[ارسطو]] را از ترجمه عربی آنها نقل کرده و سپس به تفسیر دقیق و ژرف آنها می‌پردازد و در این رهگذر از آنچه از تفاسیر شارحان یونانی ترجمه‌شده به عربی در دست داشته است، بهره می‌گیرد و گاه نیز از آنها انتقاد می‌کند و سرانجام برداشت خود را از متن [[ارسطو]] توضیح می‌دهد<ref>[http://tahoor.com/fa/Article/View/19526 ر.ک: همان]</ref>.
خط ۴۲: خط ۴۲:
در طی سده‌های میانه و رنسانس عقیده بر این بود که [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] «جوامع» را در جوانی، «تلخیص‌ها» را در میان‌سالی و «تفسیرها» را در دوران سالخوردگی پدید آورده بوده است. رنان نیز بر این عقیده است که [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] تفسیرهای بزرگ را پس از آن دو دسته دیگر نوشته بوده؛ چنان‌که در پایان ترجمه عبری «تفسیر بزرگ طبیعت» [[ارسطو]]، که آن را در 582ق/1186م، نوشته بوده است، می‌گوید: «من در جوانی شرح کوتاه‌تر دیگری از این کتاب داده‌ام». وی همچنین در برخی «تلخیص‌ها» وعده می‌دهد که شروح مفصل‌تری بر آنها بنویسد. از سوی دیگر بسیاری از نوشته‌های [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] مانند اثر حاضر، که اصل عربی آنها گم شده، در پایان دارای زیرنویس‌هایی است که در ترجمه عبری آنها حفظ شده و تا اندازه‌ای به تعیین زمان‌بندی آنها یاری می‌کند<ref>[http://tahoor.com/fa/Article/View/19526 ر.ک: همان]</ref>.
در طی سده‌های میانه و رنسانس عقیده بر این بود که [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] «جوامع» را در جوانی، «تلخیص‌ها» را در میان‌سالی و «تفسیرها» را در دوران سالخوردگی پدید آورده بوده است. رنان نیز بر این عقیده است که [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] تفسیرهای بزرگ را پس از آن دو دسته دیگر نوشته بوده؛ چنان‌که در پایان ترجمه عبری «تفسیر بزرگ طبیعت» [[ارسطو]]، که آن را در 582ق/1186م، نوشته بوده است، می‌گوید: «من در جوانی شرح کوتاه‌تر دیگری از این کتاب داده‌ام». وی همچنین در برخی «تلخیص‌ها» وعده می‌دهد که شروح مفصل‌تری بر آنها بنویسد. از سوی دیگر بسیاری از نوشته‌های [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] مانند اثر حاضر، که اصل عربی آنها گم شده، در پایان دارای زیرنویس‌هایی است که در ترجمه عبری آنها حفظ شده و تا اندازه‌ای به تعیین زمان‌بندی آنها یاری می‌کند<ref>[http://tahoor.com/fa/Article/View/19526 ر.ک: همان]</ref>.


در میان نوشته‌های ابن رشد در تفسیر «كتاب النفس» و سایر نوشته‌های وی درباره نفس آدمی، که با فاصله‌های زمانی و در سنین مختلف زندگی وی تألیف شده‌اند، ابن رشد هر بار نظریات مختلفی درباره عقل عرضه کرده و پس از چندی در پی تعمق بیشتر در نوشته‌های [[ارسطو]] و بازاندیشی درباره نظریات وی، به نتایج دیگری رسیده است و سرانجام، آخرین و کامل‌ترین بررسی‌ها و نتیجه‌گیری‌هایش را در اثر حاضر (الشرح الكبير) گنجانده است.<ref>[http://tahoor.com/fa/article/view/19587 ر.ک: همان، عقل و شناخت از نظر ابن رشد]</ref>.
در میان نوشته‌های ابن رشد در تفسیر «كتاب النفس» و سایر نوشته‌های وی درباره نفس آدمی، که با فاصله‌های زمانی و در سنین مختلف زندگی وی تألیف شده‌اند، ابن رشد هر بار نظریات مختلفی درباره عقل عرضه کرده و پس از چندی در پی تعمق بیشتر در نوشته‌های [[ارسطو]] و بازاندیشی درباره نظریات وی، به نتایج دیگری رسیده است و سرانجام، آخرین و کامل‌ترین بررسی‌ها و نتیجیری‌هایش را در اثر حاضر (الشرح الكبير) گنجانده است.<ref>[http://tahoor.com/fa/article/view/19587 ر.ک: همان، عقل و شناخت از نظر ابن رشد]</ref>.


خود وی در این‌باره در «تلخيص كتاب النفس» در پایان گفتارش درباره عقل مادی می‌گوید: «آنچه که درباره عقل هیولانی بیان کردم، چیزی است که پیش از این به نظرم رسیده بود. اما چون پژوهش در گفته‌های [[ارسطو]] را پیگیری کردم، بر من آشکار شد که عقل هیولانی نمی‌تواند آن جوهری باشد پذیرای نیرویی (قوه‌ای) که در آن اصلا چیزی بالفعل یافت نشود، مقصودم صورتی از صورت‌هاست؛ زیرا اگر چنین می‌بود، نمی‌توانست همه صورت‌ها را بپذیرد. اما مفاهیم تخیل (معانی خیالیه) آنهای هستند که نسبتشان با عقل هیولانی همان نسبت محسوس به حس است؛ یعنی دیده‌شده با بینایی، نه نسبت چشم با بینایی؛ یعنی موضوع... کسی که نخستین بار آن مطلب را گفت، [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابوبکر بن الصائغ]] ([[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]]) بود و ما را به اشتباه انداخت. من همه این مطالب را در شرح خود بر کتاب [[ارسطو]] «درباره روان» (نفس) توضیح داده‌ام و هرکس که می‌خواهد از حقیقت عقیده من در این مسئله آگاه شود، به آن کتاب رجوع کند». بنابراین، چنان‌که خود [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] می‌گوید، ما باید فشرده پژوهش‌ها و نظریات وی را درباره عقل، در اثر حاضر جستجو کنیم<ref>[http://tahoor.com/fa/article/view/19587 ر.ک: همان]</ref>.
خود وی در این‌باره در «تلخيص كتاب النفس» در پایان گفتارش درباره عقل مادی می‌گوید: «آنچه که درباره عقل هیولانی بیان کردم، چیزی است که پیش از این به نظرم رسیده بود. اما چون پژوهش در گفته‌های [[ارسطو]] را پیگیری کردم، بر من آشکار شد که عقل هیولانی نمی‌تواند آن جوهری باشد پذیرای نیرویی (قوه‌ای) که در آن اصلا چیزی بالفعل یافت نشود، مقصودم صورتی از صورت‌هاست؛ زیرا اگر چنین می‌بود، نمی‌توانست همه صورت‌ها را بپذیرد. اما مفاهیم تخیل (معانی خیالیه) آنهای هستند که نسبتشان با عقل هیولانی همان نسبت محسوس به حس است؛ یعنی دیده‌شده با بینایی، نه نسبت چشم با بینایی؛ یعنی موضوع... کسی که نخستین بار آن مطلب را گفت، [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابوبکر بن الصائغ]] ([[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]]) بود و ما را به اشتباه انداخت. من همه این مطالب را در شرح خود بر کتاب [[ارسطو]] «درباره روان» (نفس) توضیح داده‌ام و هرکس که می‌خواهد از حقیقت عقیده من در این مسئله آگاه شود، به آن کتاب رجوع کند». بنابراین، چنان‌که خود [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] می‌گوید، ما باید فشرده پژوهش‌ها و نظریات وی را درباره عقل، در اثر حاضر جستجو کنیم<ref>[http://tahoor.com/fa/article/view/19587 ر.ک: همان]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش