المسائل الخلافية بين الأشاعرة و الماتريدية: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ج' به 'ه‌ج'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ج' به 'ه‌ج')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۴: خط ۴۴:
همان طور که از نام آن پیداست، متن این اثر به‎صورت منظوم و در قالب قصیده ارائه شده است. نویسنده در میان متن اشعار، گاهی مطالبی را به‎صورت منثور شرح داده است. در اواسط ابیات قصیده، مطلبی را تحت عنوان «مسئله» بیان کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/58 ر.ک: متن کتاب، ص58-76]</ref>. متن قصیده از 144 بیت تشکیل شده؛ تا بیت 96 آن به اختلافات لفظی میان آنان اشاره شده و از بیت 96 به بعد به مسائل معنوی مورد اختلاف میان آنان اشاره می‌شود که نویسنده بیان می‌کند: طحاوی سه مورد از این موارد را ذکر کرده، ولی خود وی با تحقیق در جاهای دیگر به شش مورد دست پیدا کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/70 ر.ک: همان، ص70]</ref>.
همان طور که از نام آن پیداست، متن این اثر به‎صورت منظوم و در قالب قصیده ارائه شده است. نویسنده در میان متن اشعار، گاهی مطالبی را به‎صورت منثور شرح داده است. در اواسط ابیات قصیده، مطلبی را تحت عنوان «مسئله» بیان کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/58 ر.ک: متن کتاب، ص58-76]</ref>. متن قصیده از 144 بیت تشکیل شده؛ تا بیت 96 آن به اختلافات لفظی میان آنان اشاره شده و از بیت 96 به بعد به مسائل معنوی مورد اختلاف میان آنان اشاره می‌شود که نویسنده بیان می‌کند: طحاوی سه مورد از این موارد را ذکر کرده، ولی خود وی با تحقیق در جاهای دیگر به شش مورد دست پیدا کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/70 ر.ک: همان، ص70]</ref>.


سبکی می‌نویسد: از شیخ امام (پدرم) شنیدم که می‌گفت: عقیده طحاوی همان عقیده اشعری است و با آن جز در سه مسئله اختلاف ندارد. من گفتم: می‌دانم که همه مالکی‎ها اشعری هستند و هیچ استثنایی ندارند؛ غالب شافعیان نیز، به‎جز کسانی که به تجسیم قائلند یا به اعتزال گرویده‌اند، اشعری هستند. اکثریت حنفیان نیز چنین هستند و از میان آنان برخی که به معتزله گرویده‌اند، از این امر استثنا هستند. اکثریت فضلای متقدمین از حنابله هم در عقاید کلامی، اشعری‌مسلک هستند و از میان حنبلیان به‎جز کسانی که به تجسیم گرویده‌اند، مابقی بر مذهب کلامی ابوالحسن اشعری هستند. البته باید توجه داشت که مجسمه در میان حنبلیان طرف‎داران بیشتری دارد تا سایر فرقه‌ها<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/56 ر.ک: همان، ص56]</ref>.
سبکی می‌نویسد: از شیخ امام (پدرم) شنیدم که می‌گفت: عقیده طحاوی همان عقیده اشعری است و با آن جز در سه مسئله اختلاف ندارد. من گفتم: می‌دانم که همه مالکی‎ها اشعری هستند و هیچ استثنایی ندارند؛ غالب شافعیان نیز، به‌جز کسانی که به تجسیم قائلند یا به اعتزال گرویده‌اند، اشعری هستند. اکثریت حنفیان نیز چنین هستند و از میان آنان برخی که به معتزله گرویده‌اند، از این امر استثنا هستند. اکثریت فضلای متقدمین از حنابله هم در عقاید کلامی، اشعری‌مسلک هستند و از میان حنبلیان به‌جز کسانی که به تجسیم گرویده‌اند، مابقی بر مذهب کلامی ابوالحسن اشعری هستند. البته باید توجه داشت که مجسمه در میان حنبلیان طرف‎داران بیشتری دارد تا سایر فرقه‌ها<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/56 ر.ک: همان، ص56]</ref>.


او می‌نویسد: من در عقیده ابوجعفر طحاوی تأمل کردم و امر را همان گونه که شیخ امام (پدر) می‌گفت، یافتم؛ به نظر او، عقیده طحاوی با ابوحنیفه و ابویوسف و محمد یکسان بود و این اندیشه را به‎خوبی بیان کرده بود. من در کتاب‌های حنفیه تفحص کردم و مجموعا به سیزده مورد اختلاف در تمام مسائلی که میان ما و ایشان وجود دارد، دست یافتم که شش مورد از این اختلافات، معنوی بوده و مابقی لفظی هستند. اختلافات معنوی میان ما و ایشان نیز به‎حدی نیست که باعث شود از همدیگر به‎حدی دور شویم که یکدیگر را تکفیر کنیم. ابومنصور بغدادی و دیگر ائمه ما و ایشان (حنفیان) به این امر تصریح کرده‌اند و البته این امر به‌اندازه‌ای روشن است که نیازی به تصریح ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/57 ر.ک: همان، ص57]</ref>.
او می‌نویسد: من در عقیده ابوجعفر طحاوی تأمل کردم و امر را همان گونه که شیخ امام (پدر) می‌گفت، یافتم؛ به نظر او، عقیده طحاوی با ابوحنیفه و ابویوسف و محمد یکسان بود و این اندیشه را به‎خوبی بیان کرده بود. من در کتاب‌های حنفیه تفحص کردم و مجموعا به سیزده مورد اختلاف در تمام مسائلی که میان ما و ایشان وجود دارد، دست یافتم که شش مورد از این اختلافات، معنوی بوده و مابقی لفظی هستند. اختلافات معنوی میان ما و ایشان نیز به‎حدی نیست که باعث شود از همدیگر به‎حدی دور شویم که یکدیگر را تکفیر کنیم. ابومنصور بغدادی و دیگر ائمه ما و ایشان (حنفیان) به این امر تصریح کرده‌اند و البته این امر به‌اندازه‌ای روشن است که نیازی به تصریح ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/57 ر.ک: همان، ص57]</ref>.
خط ۶۱: خط ۶۱:
فریده نوزدهم این کتاب درباره این مطلب است که آیا خلف وعید (تهدید) در حق خداوند متعال، جایز است یا نه؟ مشایخ حنفیه (مانند حافظ‎الدین عبدالله بن احمد نسفی در «العمدة» و برهان‎الدین ابراهیم بن ابراهیم لقانی در «الشرح الكبير» و شیخ علی قاری در «شرح الفقه الأكبر») معتقدند: تخلف وعید ممتنع است، همان گونه که خلف وعده ممنوع است. بزرگان اشاعره (مانند عضدالدین عبدالرحمن بن احمد ایجی در «المواقف»، علی بن محمد جرجانی در شرح مواقف ایجی، علی بن احمد واحدی در «التفسير الوسيط» و...) گفته‌اند: عقاب، از روی عدالت خداوند است که گنهکاران را به آن وعید داده است و هم در حیطه قدرت خداست که او را ببخشد؛ زیرا خلف وعید نقص بر خدا نیست. استدلال مشایخ حنفی این است که خلف در وعید، تبدیل قول است و خداوند در آیه 29 سوره ق فرموده: '''مَا يبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَي وَ مَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ''' (پیش من حکم دگرگون نمى‎شود، و من [نسبت‎] به بندگانم بیدادگر نیستم).
فریده نوزدهم این کتاب درباره این مطلب است که آیا خلف وعید (تهدید) در حق خداوند متعال، جایز است یا نه؟ مشایخ حنفیه (مانند حافظ‎الدین عبدالله بن احمد نسفی در «العمدة» و برهان‎الدین ابراهیم بن ابراهیم لقانی در «الشرح الكبير» و شیخ علی قاری در «شرح الفقه الأكبر») معتقدند: تخلف وعید ممتنع است، همان گونه که خلف وعده ممنوع است. بزرگان اشاعره (مانند عضدالدین عبدالرحمن بن احمد ایجی در «المواقف»، علی بن محمد جرجانی در شرح مواقف ایجی، علی بن احمد واحدی در «التفسير الوسيط» و...) گفته‌اند: عقاب، از روی عدالت خداوند است که گنهکاران را به آن وعید داده است و هم در حیطه قدرت خداست که او را ببخشد؛ زیرا خلف وعید نقص بر خدا نیست. استدلال مشایخ حنفی این است که خلف در وعید، تبدیل قول است و خداوند در آیه 29 سوره ق فرموده: '''مَا يبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَي وَ مَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ''' (پیش من حکم دگرگون نمى‎شود، و من [نسبت‎] به بندگانم بیدادگر نیستم).


به‎علاوه، لازمه قول به جواز خلف وعید در مورد خداوند، جواز کذب در حق اوست و حال اینکه بر تنزه خبر خداوند از کذب، اجماع داریم. بزرگان اشاعره نیز برای اثبات صحت اعتقادشان در این باب، به آیات وارده در عفو از معاصی (به‎جز شرک) استدلال می‌کنند؛ مانند آیات 48 و 116 سوره نساء '''إِنَّ اللَّـهَ لَا يغْفِرُ أَن يشْرَك بِهِ وَ يغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِك لِمَن يشَاءُ''' (مسلماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمى‎بخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى‎بخشاید...) و آیه 53 سوره زمر: '''... إِنَّ اللَّـهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا...''' (... در حقیقت، خدا همه گناهان را مى‎آمرزد...).
به‎علاوه، لازمه قول به جواز خلف وعید در مورد خداوند، جواز کذب در حق اوست و حال اینکه بر تنزه خبر خداوند از کذب، اجماع داریم. بزرگان اشاعره نیز برای اثبات صحت اعتقادشان در این باب، به آیات وارده در عفو از معاصی (به‌جز شرک) استدلال می‌کنند؛ مانند آیات 48 و 116 سوره نساء '''إِنَّ اللَّـهَ لَا يغْفِرُ أَن يشْرَك بِهِ وَ يغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِك لِمَن يشَاءُ''' (مسلماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمى‎بخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى‎بخشاید...) و آیه 53 سوره زمر: '''... إِنَّ اللَّـهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا...''' (... در حقیقت، خدا همه گناهان را مى‎آمرزد...).
همچنین، جلال‌الدین محمد بن اسعد دوانی در «شرح [العقيدة] العضدية» می‌نویسد: وعد، حقی است برای بندگان که خداوند به‎عنوان پاداش برخی اعمال آنان، بر گردن خودش گذاشته، ولی وعید حقی است برای خداوند بر گردن بندگان و خداوند می‌تواند آن را استیفا کند (یعنی بنده را تنبیه و عذاب کند) یا ببخشاید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/211 ر.ک: همان، ص211-212]</ref>.
همچنین، جلال‌الدین محمد بن اسعد دوانی در «شرح [العقيدة] العضدية» می‌نویسد: وعد، حقی است برای بندگان که خداوند به‎عنوان پاداش برخی اعمال آنان، بر گردن خودش گذاشته، ولی وعید حقی است برای خداوند بر گردن بندگان و خداوند می‌تواند آن را استیفا کند (یعنی بنده را تنبیه و عذاب کند) یا ببخشاید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/211 ر.ک: همان، ص211-212]</ref>.


در «الحاشية الخلخالية» در پاسخ دوانی گفته شده: طبق آیات 93 و 123سوره نساء، 17 غافر و 7 زلزال ثابت شده که خدای متعال، جزای وعید را به مستحقین می‌رساند و لازمه قبول مضمون این آیات این است که عفو گنهکارانی که در علم الهی مشمول بخشش شده‌اند با دلیل تخصیص بخورد؛ شیوه تخصیص می‌تواند چنین باشد که گنهکاری که بخشیده شده، در صورتی داخل در عمومات برخی آیات دیگر مانند آیه 48 سوره نساء (که در آن وعده آمرزش گناهان به‎جز شرک، داده شده) و 83 زمر (که خداوند فرموده حتما تمامی گناهان را خواهد بخشید) و 6 رعد خواهد بود، که از عمومات وعید خارج بوده و داخل در عمومات وعد باشد [یعنی عمومات آیات مذکور در بخشش گناهان، شخص گنهکار را داخل در وعده بخشش گناهانش قرار می‌دهد] که در این صورت، از عدم عقاب این شخص، خلافی در وعید الهی رخ نداده است. طبق این سخن اساسا نیازی به این نیست که معتقد شویم، خلف وعید نقص نیست و..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/212 ر.ک: همان، ص212-213]</ref>.
در «الحاشية الخلخالية» در پاسخ دوانی گفته شده: طبق آیات 93 و 123سوره نساء، 17 غافر و 7 زلزال ثابت شده که خدای متعال، جزای وعید را به مستحقین می‌رساند و لازمه قبول مضمون این آیات این است که عفو گنهکارانی که در علم الهی مشمول بخشش شده‌اند با دلیل تخصیص بخورد؛ شیوه تخصیص می‌تواند چنین باشد که گنهکاری که بخشیده شده، در صورتی داخل در عمومات برخی آیات دیگر مانند آیه 48 سوره نساء (که در آن وعده آمرزش گناهان به‌جز شرک، داده شده) و 83 زمر (که خداوند فرموده حتما تمامی گناهان را خواهد بخشید) و 6 رعد خواهد بود، که از عمومات وعید خارج بوده و داخل در عمومات وعد باشد [یعنی عمومات آیات مذکور در بخشش گناهان، شخص گنهکار را داخل در وعده بخشش گناهانش قرار می‌دهد] که در این صورت، از عدم عقاب این شخص، خلافی در وعید الهی رخ نداده است. طبق این سخن اساسا نیازی به این نیست که معتقد شویم، خلف وعید نقص نیست و..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/212 ر.ک: همان، ص212-213]</ref>.


فخر رازی هم در این ارتباط می‌نویسد: اگر بتوانیم بگوییم خلف وعید به غرض کرم الهی، جایز است، ممکن است در جای دیگر هم مثلاًبگوییم: خلف در قصص قرآنی (یعنی اسطوره بودن آن) به غرض مصلحت [مثلاًحصول تربیت اجتماعی و...] جایز است و فتح باب چنین سخنانی منجر به طعن در قرآن و کل شریعت خواهد شد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/213 ر.ک: همان، ص213]</ref>.
فخر رازی هم در این ارتباط می‌نویسد: اگر بتوانیم بگوییم خلف وعید به غرض کرم الهی، جایز است، ممکن است در جای دیگر هم مثلاًبگوییم: خلف در قصص قرآنی (یعنی اسطوره بودن آن) به غرض مصلحت [مثلاًحصول تربیت اجتماعی و...] جایز است و فتح باب چنین سخنانی منجر به طعن در قرآن و کل شریعت خواهد شد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24472/1/213 ر.ک: همان، ص213]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش