۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
«احسایی را به وارستگی و جهد در عبادت و ریاضات شرعی ستودهاند. از آثار وی برمیآید که وی علاوه بر فقه و دیگر علوم دینی متداول در فلسفه تبحر داشته و به دانشهای گوناگون از ریاضیات و طبیعیات قدیم و علوم غریبه نیز آگاه بوده است.»<ref>همان</ref> | «احسایی را به وارستگی و جهد در عبادت و ریاضات شرعی ستودهاند. از آثار وی برمیآید که وی علاوه بر فقه و دیگر علوم دینی متداول در فلسفه تبحر داشته و به دانشهای گوناگون از ریاضیات و طبیعیات قدیم و علوم غریبه نیز آگاه بوده است.»<ref>همان</ref> | ||
از میان علما محمد بن حسین آل عصفور بحرانی و ملا محمدتقی برغانی با عقاید او مخالفت کردند و بهویژه برغانی عقاید او را غلوآمیز دانست، ولی محمدابراهیم کلباسی مخالفت با او را روا | از میان علما محمد بن حسین آل عصفور بحرانی و ملا محمدتقی برغانی با عقاید او مخالفت کردند و بهویژه برغانی عقاید او را غلوآمیز دانست، ولی محمدابراهیم کلباسی مخالفت با او را روا نمیشمرد و حتی پس از مرگ او در اصفهان سه روز عزای عمومی برپا داشت.<ref>همان، ص663-664</ref> | ||
===عقاید و آرا=== | ===عقاید و آرا=== | ||
وصف کلی اندیشه احسایی را میتوان در این خلاصه کرد که وی علوم و حقایق را بهتمامی نزد پیامبر(ص) و امامان(ع) میداند و از دیدگاه او حکمت –که علم به حقایق اشیاء است- با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن ازهرجهت سازگاری دارد. او معتقد است که عقل آنگاه میتواند به ادراک امور نائل شود که از انوار اهلبیت روشنی گیرد و این شرط در شناختهای نظری و عملی یکسان وجود دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین واجب است اما ازآنجاکه حقیقت با اهلبیت(ع) همراهی دارد، صدق احکام عقل در گرو نوری است که از ایشان میگیرد. | وصف کلی اندیشه احسایی را میتوان در این خلاصه کرد که وی علوم و حقایق را بهتمامی نزد پیامبر(ص) و امامان(ع) میداند و از دیدگاه او حکمت –که علم به حقایق اشیاء است- با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن ازهرجهت سازگاری دارد. او معتقد است که عقل آنگاه میتواند به ادراک امور نائل شود که از انوار اهلبیت روشنی گیرد و این شرط در شناختهای نظری و عملی یکسان وجود دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین واجب است اما ازآنجاکه حقیقت با اهلبیت(ع) همراهی دارد، صدق احکام عقل در گرو نوری است که از ایشان میگیرد. | ||
احسایی ضمن آنکه موضع اهل ظاهر را در اکتفا بهظاهر شریعت نمیپذیرد، مسلک متصوفهای را که در پرداختن به باطن شریعت از پایبندی بهظاهر آن باز ماندهاند، مردود | احسایی ضمن آنکه موضع اهل ظاهر را در اکتفا بهظاهر شریعت نمیپذیرد، مسلک متصوفهای را که در پرداختن به باطن شریعت از پایبندی بهظاهر آن باز ماندهاند، مردود میشمارد. در آثار وی معارضههایی سخت با ابن عربی آمده است. وی در مقدمه شرح خود بر العرشیه صدرالدین شیرازی از او انتقاد میکند که به اقوال کسانی چون ابن عربی گراییده و بر پایه آن ناچار به تأویل سخن امامان شده است. او همین عیب را بر فیض کاشانی نیز میگیرد... احسایی میگوید تمسکش به اهلبیت(ع) در دریافت حقایق سبب شده است که در برخی مسائل با بسیاری از حکما و متکلمان مخالفت کند. وی در عین احاطه بر آرای حکما، مبانی فلسفی را تا آنجا پذیرفته است که از دید او با باطن تعالیم شریعت در تعارض نباشد. در نتیجه اصطلاحاتی هم که بهکاربرده است در مواردی با آنچه از این اصطلاحات در حکمت رایج فهمیده میشود، تفاوت دارد و توجه به این نکته در فهم صحیح افکار وی سودمند است.<ref>همان، ص664</ref> | ||
===اساتید=== | ===اساتید=== |
ویرایش