الاجتهاد و التقليد و سلطات الفقيه و صلاحياته: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎پ' به 'ی‌پ')
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
خط ۳۹: خط ۳۹:
در مقدمه نویسنده ضمن مثال‎هایی چون تحریم توتون و تنباکو در ایران، فتوای [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|شیخ محمدتقی شیرازی]] در مبارزه با انگلیس در انقلاب بیستم که در تاریخ عراق مشهور است و نیز مقابله و درگیری [[حکیم، محسن|مرحوم سید محسن حکیم]] علیه حزب بعث در عراق و نیز علیه جریان الحادی مارکسیست و انقلاب [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی(ره)]]، جهت اسقاط حکومت شاه و اقامه دولت اسلامی، به محدوده اختیارات فقها اشاره شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19158/1/9 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص9-11]</ref>.
در مقدمه نویسنده ضمن مثال‎هایی چون تحریم توتون و تنباکو در ایران، فتوای [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|شیخ محمدتقی شیرازی]] در مبارزه با انگلیس در انقلاب بیستم که در تاریخ عراق مشهور است و نیز مقابله و درگیری [[حکیم، محسن|مرحوم سید محسن حکیم]] علیه حزب بعث در عراق و نیز علیه جریان الحادی مارکسیست و انقلاب [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی(ره)]]، جهت اسقاط حکومت شاه و اقامه دولت اسلامی، به محدوده اختیارات فقها اشاره شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19158/1/9 ر.ک: مقدمه نویسنده، ص9-11]</ref>.


نویسنده در مدخل به مطالبی درباره مرجعیت و فقاهت می‌پردازد. ایشان در ابتدا به جایگاه ویژه مرجعیت اشاره می‎کند و از نقش علما در تضعیف و از بین بردن تحریف و غرب و شرق‎گرایی و استبداد سیاسی پرده‎برداری می‎کند، سپس از برخی از خصائص و ویژگی‎های عالمان، همچون علم، عمل، خضوع و خشوع، مسئولیت‎پذیری، آگاه بودن به زمانه و آمر به معروف و ناهی از منکر بودن اشاره می‎کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19158/1/13 ر.ک: مدخل، ص13-51]</ref>.
نویسنده در مدخل به مطالبی درباره مرجعیت و فقاهت می‌پردازد. ایشان در ابتدا به جایگاه ویژه مرجعیت اشاره می‌کند و از نقش علما در تضعیف و از بین بردن تحریف و غرب و شرق‎گرایی و استبداد سیاسی پرده‎برداری می‌کند، سپس از برخی از خصائص و ویژگی‎های عالمان، همچون علم، عمل، خضوع و خشوع، مسئولیت‎پذیری، آگاه بودن به زمانه و آمر به معروف و ناهی از منکر بودن اشاره می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19158/1/13 ر.ک: مدخل، ص13-51]</ref>.


اجتهاد اولین موضوعی است که نویسنده، کتاب خویش را به آن اختصاص داده است. ایشان در این بخش به تاریخچه اجتهاد پرداخته و مراحل پیدایش اجتهاد، مدارس اجتهاد و ویژگی‎های آن را مورد بررسی قرار داده است. مدارس اجتهاد شامل سه مدرسه رأی (قیاس و استحسان و نظرات شخصی)، مدرسه حدیث و مدرسه شیعیان در اجتهاد می‎شود. در مدرسه رأی، همواره رأی به‎صورت وسیع مورد استفاده قرار می‎گرفته؛ به‎گونه‌ای که به مجتهد اجازه داده می‎شود نظر و ذوق شخصی خویش را در مسائل شرعی ‎به‎کار گیرد. در مدرسه حدیث، جمود بر نص و اخذ به ‎ظاهر حدیث، اساس کار مجتهدین بوده است. در مدرسه شیعه امامیه، مسائل مثبت و ارزشی این دو مدرسه مورد پسند و پذیرش قرار می‎گرفته و از مسائل منفی و غیر ارزشی اجتناب می‎شده است و این به‎واسطه اعتماد به حجت در استنباط احکام شرعی از راه ادله خاص خویش بوده است. نویسنده در ادامه به سیر و حرکت اجتهاد اشاره کرده و در این‎باره می‎گوید: آنچه مذهب شیعه را نسبت به دیگر مذاهب متمایز داشته است، حرکت اجتهاد در آن است که از بدو پیدایش تاکنون استمرار داشته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/844/169 ر.ک: حسام‎الدین، مصطفی، ص169]</ref>.
اجتهاد اولین موضوعی است که نویسنده، کتاب خویش را به آن اختصاص داده است. ایشان در این بخش به تاریخچه اجتهاد پرداخته و مراحل پیدایش اجتهاد، مدارس اجتهاد و ویژگی‎های آن را مورد بررسی قرار داده است. مدارس اجتهاد شامل سه مدرسه رأی (قیاس و استحسان و نظرات شخصی)، مدرسه حدیث و مدرسه شیعیان در اجتهاد می‎شود. در مدرسه رأی، همواره رأی به‎صورت وسیع مورد استفاده قرار می‎گرفته؛ به‎گونه‌ای که به مجتهد اجازه داده می‎شود نظر و ذوق شخصی خویش را در مسائل شرعی ‎به‎کار گیرد. در مدرسه حدیث، جمود بر نص و اخذ به ‎ظاهر حدیث، اساس کار مجتهدین بوده است. در مدرسه شیعه امامیه، مسائل مثبت و ارزشی این دو مدرسه مورد پسند و پذیرش قرار می‎گرفته و از مسائل منفی و غیر ارزشی اجتناب می‎شده است و این به‎واسطه اعتماد به حجت در استنباط احکام شرعی از راه ادله خاص خویش بوده است. نویسنده در ادامه به سیر و حرکت اجتهاد اشاره کرده و در این‎باره می‎گوید: آنچه مذهب شیعه را نسبت به دیگر مذاهب متمایز داشته است، حرکت اجتهاد در آن است که از بدو پیدایش تاکنون استمرار داشته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/844/169 ر.ک: حسام‎الدین، مصطفی، ص169]</ref>.


[[آصفی، محمدمهدی|آیت‌الله آصفی]] در بخش دوم، کتاب متعرض موضوع تقلید و دلیل آن شده است. ایشان در ادامه به شروط چهارگانه حیات، اجتهاد، عدالت و کفایت برای مرجع تقلید اشاره می‎کند و در توضیح کفایت می‎گوید: مرجع تقلید باید دارای جرئت و جسارت، شجاعت کافی در مواجهه با وقایع و تصمیم مناسب در برابر آنها، دارای تدبیر، بینش اجتماعی و سیاسی بلند و... باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19158/1/101 ر.ک: متن کتاب، ص101-106]</ref>.
[[آصفی، محمدمهدی|آیت‌الله آصفی]] در بخش دوم، کتاب متعرض موضوع تقلید و دلیل آن شده است. ایشان در ادامه به شروط چهارگانه حیات، اجتهاد، عدالت و کفایت برای مرجع تقلید اشاره می‌کند و در توضیح کفایت می‎گوید: مرجع تقلید باید دارای جرئت و جسارت، شجاعت کافی در مواجهه با وقایع و تصمیم مناسب در برابر آنها، دارای تدبیر، بینش اجتماعی و سیاسی بلند و... باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19158/1/101 ر.ک: متن کتاب، ص101-106]</ref>.


بخش سوم کتاب به موضوع مهم ولایت ‎فقیه و حدود و اختیارات او در زمان غیبت اختصاص یافته است. در ابتدای این فصل به مناصب سه‎گانه فقیه، یعنی منصب افتا، منصب قضا و منصب حکم، ولایت و تنفیذ پرداخته شده است. نویسنده در خلال مطالبش به مبحث ارتباط بین توحید و ولایت و حاکمیت پرداخته و می‎گوید: ولایت و حاکمیت از توحید نشئت گرفته است. ایشان در ابتدا، معنای حاکمیت در منابع متعدد از جمله دین اسلام را مورد بررسی قرار داده است و در پایان می‎گوید: فقه در طرح کلی خود به ایجاد یک دستگاه اجتماعی حاکم که امور اجتماعی را اداره کند، هدایت می‎کند و بسیاری از احکام فقه برای این غایت وضع شده و متضمن این چارچوب است. حال اگر از این چارچوب که همان دولت اسلامی است، خارج شود و در چارچوبی دیگر قرار گیرد بسیاری از احکام آن کاربرد ندارد و برای این برهه از زمان صادر نشده است.
بخش سوم کتاب به موضوع مهم ولایت ‎فقیه و حدود و اختیارات او در زمان غیبت اختصاص یافته است. در ابتدای این فصل به مناصب سه‎گانه فقیه، یعنی منصب افتا، منصب قضا و منصب حکم، ولایت و تنفیذ پرداخته شده است. نویسنده در خلال مطالبش به مبحث ارتباط بین توحید و ولایت و حاکمیت پرداخته و می‎گوید: ولایت و حاکمیت از توحید نشئت گرفته است. ایشان در ابتدا، معنای حاکمیت در منابع متعدد از جمله دین اسلام را مورد بررسی قرار داده است و در پایان می‎گوید: فقه در طرح کلی خود به ایجاد یک دستگاه اجتماعی حاکم که امور اجتماعی را اداره کند، هدایت می‌کند و بسیاری از احکام فقه برای این غایت وضع شده و متضمن این چارچوب است. حال اگر از این چارچوب که همان دولت اسلامی است، خارج شود و در چارچوبی دیگر قرار گیرد بسیاری از احکام آن کاربرد ندارد و برای این برهه از زمان صادر نشده است.
همچنان‎که تعالیم، آموزه‎ها و احکام فقهی در عصر تشریع به‎عنوان قوانین و احکامی برای حکومت بوده، امروزه نیز این قوانین و احکام و آموزه‎ها را بر همان اساس و چارچوب می‌پذیریم و تمام این موارد دلالت بر این مطلب می‎کند که فقه آمده است که خود را حاکم بر زمین کند و این حاکمیت از طرف خداوند بر بندگانش پیش‎بینی شده است. نویسنده در خلال این مباحث به تجربه پیشینیان همچون عصر پیامبر(ص) و بعد از او مراجعه کرده و مسئله حاکمیت را به‎عنوان یک مسئله اصلی و اساسی به اثبات رسانده است. ایشان در خلال مباحث کتاب به مسئله حاکمیت و دولت اشاره کرده و آن را از اساسیات دین اسلام برشمرده است و می‎گوید: بسیاری از مسائل شرعی اقامه نمی‎شود مگر اینکه حکومت و دولت اسلامی برپا باشد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/844/170 ر.ک: حسام‎الدین، مصطفی، ص170]</ref>.
همچنان‎که تعالیم، آموزه‎ها و احکام فقهی در عصر تشریع به‎عنوان قوانین و احکامی برای حکومت بوده، امروزه نیز این قوانین و احکام و آموزه‎ها را بر همان اساس و چارچوب می‌پذیریم و تمام این موارد دلالت بر این مطلب می‌کند که فقه آمده است که خود را حاکم بر زمین کند و این حاکمیت از طرف خداوند بر بندگانش پیش‎بینی شده است. نویسنده در خلال این مباحث به تجربه پیشینیان همچون عصر پیامبر(ص) و بعد از او مراجعه کرده و مسئله حاکمیت را به‎عنوان یک مسئله اصلی و اساسی به اثبات رسانده است. ایشان در خلال مباحث کتاب به مسئله حاکمیت و دولت اشاره کرده و آن را از اساسیات دین اسلام برشمرده است و می‎گوید: بسیاری از مسائل شرعی اقامه نمی‎شود مگر اینکه حکومت و دولت اسلامی برپا باشد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/844/170 ر.ک: حسام‎الدین، مصطفی، ص170]</ref>.


در پایان این قسم، موضوعی مهم و حساس که همانا ادله شرعی اثبات ولایت ‎فقیه است، مطرح شده است.
در پایان این قسم، موضوعی مهم و حساس که همانا ادله شرعی اثبات ولایت ‎فقیه است، مطرح شده است.
خط ۵۲: خط ۵۲:
نویسنده در تحدید موضوع نزاع بین فقها در مسئله ولایت فقیه، میگوید: اختلاف معروف در مسئله مزبور منحصر در این است که آیا فقاهت، باعث می‎شود که صاحب آن دارای ولایت گردد یا خیر؟
نویسنده در تحدید موضوع نزاع بین فقها در مسئله ولایت فقیه، میگوید: اختلاف معروف در مسئله مزبور منحصر در این است که آیا فقاهت، باعث می‎شود که صاحب آن دارای ولایت گردد یا خیر؟


نویسنده در پاسخ به این سؤال مختصری از نظرات فقها را می‎آورد، سپس در ادله آنان بحث و مناقشه می‎کند و در پایان می‎گوید: ولایت برای فقیه ثابت است. در ضمن این بحث، آیات و روایات مورد استناد طرفین را ذکر می‎کند و سند و دلالت آنها را به بحث می‎گذارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/844/171 ر.ک: همان، ص171]</ref>.
نویسنده در پاسخ به این سؤال مختصری از نظرات فقها را می‎آورد، سپس در ادله آنان بحث و مناقشه می‌کند و در پایان می‎گوید: ولایت برای فقیه ثابت است. در ضمن این بحث، آیات و روایات مورد استناد طرفین را ذکر می‌کند و سند و دلالت آنها را به بحث می‎گذارد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/844/171 ر.ک: همان، ص171]</ref>.


وی به چندین روایت از جمله روایات ذیل در اثبات مدعای خویش مراجعه نموده است: توقیع امام زمان(عج) که ایشان می‎فرمایند: «أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلی رواة أحاديثنا، فإنهم حجتي عليكم و أنا حجة الله» و روایتی از عمر بن حنظله که [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] در مورد اختلاف بین دو نفر می‎فرمایند: «ينظران من كان منكم ممن قد روی حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف أحكامنا، فليرضوا به حكما فإني جعلته عليكم حاكما» و روایت حسن بن علی بن شعبه از امام حسین(ع) که ایشان از پدرش [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] چنین نقل نموده است: «مجاري الأمور و الأحكام علی أيدي العلماء بالله الأمناء علی حرامه و حلاله»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19158/1/183 ر.ک: متن کتاب، ص183-190]</ref>.
وی به چندین روایت از جمله روایات ذیل در اثبات مدعای خویش مراجعه نموده است: توقیع امام زمان(عج) که ایشان می‎فرمایند: «أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلی رواة أحاديثنا، فإنهم حجتي عليكم و أنا حجة الله» و روایتی از عمر بن حنظله که [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] در مورد اختلاف بین دو نفر می‎فرمایند: «ينظران من كان منكم ممن قد روی حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف أحكامنا، فليرضوا به حكما فإني جعلته عليكم حاكما» و روایت حسن بن علی بن شعبه از امام حسین(ع) که ایشان از پدرش [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] چنین نقل نموده است: «مجاري الأمور و الأحكام علی أيدي العلماء بالله الأمناء علی حرامه و حلاله»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19158/1/183 ر.ک: متن کتاب، ص183-190]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش