النظرة الدقيقة في قاعدة بسيط الحقيقة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ب‎ه' به 'ب‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
جز (جایگزینی متن - 'ب‎ه' به 'ب‌ه')
خط ۳۰: خط ۳۰:
[[شهابی، محمود|شهابی]]، درباره هدف از نگارش این کتاب می‌نویسد: یکی از فضلای شیخیه کرمانی در 28 تیر 1337ش، در روستای میگون از ییلاقات تهران، کتابی از میرزا ابوالقاسم خان ابراهیمی را به من داد و خواست تا نظرم را درباره آن بگویم. در میان مطالب آن به کلامی از شیخ احمد احسائی (متوفی1243 هجری) درباره قاعده «بسيط الحقيقة كل الأشياء»، برخوردم که کنه معنای آن بر وی پوشیده مانده بود؛ ازاین‎رو، بر خودم لازم دانستم به بیان معنی دقیق این کلمه بپردازم و به برخی از سؤالات در این زمینه نیز پاسخ بدهم. برای تحقق این مقصود کتاب حاضر را نوشتم که در آن از کلمات معقول و منقول آنان استفاده کردم و برخی مطالب هم به آن افزودم و «النظرة الدقيقة في بيان قاعدة بسيط الحقيقة» نامیدمش<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های ب و ج</ref>.
[[شهابی، محمود|شهابی]]، درباره هدف از نگارش این کتاب می‌نویسد: یکی از فضلای شیخیه کرمانی در 28 تیر 1337ش، در روستای میگون از ییلاقات تهران، کتابی از میرزا ابوالقاسم خان ابراهیمی را به من داد و خواست تا نظرم را درباره آن بگویم. در میان مطالب آن به کلامی از شیخ احمد احسائی (متوفی1243 هجری) درباره قاعده «بسيط الحقيقة كل الأشياء»، برخوردم که کنه معنای آن بر وی پوشیده مانده بود؛ ازاین‎رو، بر خودم لازم دانستم به بیان معنی دقیق این کلمه بپردازم و به برخی از سؤالات در این زمینه نیز پاسخ بدهم. برای تحقق این مقصود کتاب حاضر را نوشتم که در آن از کلمات معقول و منقول آنان استفاده کردم و برخی مطالب هم به آن افزودم و «النظرة الدقيقة في بيان قاعدة بسيط الحقيقة» نامیدمش<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های ب و ج</ref>.


هر علمی را اصطلاحات خاصی است که معنی دقیق آن را اهل آن تشخیص می‌دهند. این مطلب درباره حکمت و عرفان نیز صادق است. اما شیخ احسائی با تمام نبوغی که داشته، به این دلیل که در فلسفه استاد ندیده و خودش به کتاب‎های فیلسوفان و عرفا مراجعه کرده و از ابتدا نیز نوعی جبهه در مقابل آرای آنان می‎گرفته، معنی دقیق برخی کلمات و قواعد را متوجه نشده؛ هرچند به ظن خودش آن را فهمیده باشد؛ ازاین‎رو آنها را طعن کرده و صریحا نسبت کفر و الحاد به ایشان داده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های د و ه‍</ref>.
هر علمی را اصطلاحات خاصی است که معنی دقیق آن را اهل آن تشخیص می‌دهند. این مطلب درباره حکمت و عرفان نیز صادق است. اما شیخ احسائی با تمام نبوغی که داشته، به این دلیل که در فلسفه استاد ندیده و خودش به کتاب‌های فیلسوفان و عرفا مراجعه کرده و از ابتدا نیز نوعی جبهه در مقابل آرای آنان می‎گرفته، معنی دقیق برخی کلمات و قواعد را متوجه نشده؛ هرچند به ظن خودش آن را فهمیده باشد؛ ازاین‎رو آنها را طعن کرده و صریحا نسبت کفر و الحاد به ایشان داده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های د و ه‍</ref>.


از جمله مواردی که نسبت کفر به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین شیرازی]] (که علاوه بر اقرار به اسلام، مناسک آن را انجام می‌داد و هفت بار پیاده به حج رفت و در هفتمین بار در همان مسیر از دنیا رفت) داده است، در اوایل شرحش بر رساله «حکمت عرشیه» اوست. احسائی، پس از نقل این قول [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرا]]: «إن الموجود إما حقيقة الوجود أو غيرها و نعني بحقيقة الوجود، ما لا يشوبه شيء غير الوجود من عموم أو خصوص أو حدّ أو نهایة أو ماهية أو نقص أو عدم و هو المسمى بواجب‌الوجود. فنقول: لو لم تكن حقيقة الوجود موجودة لم يكن شي‏ء من الأشياء موجودا لكنّ اللّازم باطل، بديهة، فكذا الملزوم»، به ابطال آن پرداخته و این نوع تقسیم‎بندی او را باطل دانسته و تقسیم دیگری ارائه داده و این‎گونه نوشته: «محلّ التقسيم مع لحاظ تسمية من يصدق عليه اسم الوجود من حيث إنّه «هست» كما في الّلغة الفارسیة ثلاثة أنواع: أحدها: ‎مثال الفاعل و اسمه كالقائم بالنّسبة إلى زيد... و ثانيها: ‎الفعل أعني المشية و الإرادة و الإبداع... و ثالثها: ‎المفعول الأوّل و هو عندنا هو النّور المحمّدي». شیخ احمد، گویا متوجه این امر شده که منظور [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در تقسیم، یک چیز بوده و خودش چیز دیگری را نقد کرده است؛ ازاین‎رو می‌نویسد: اگر فکر می‎کنید [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرا]] چنین چیزی را اراده نکرده، می‎توانید به کلمات دامادش [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] در «[[الكلمات المكنونة (چاپ کنگره فیض)|الكلمات المكنونة]]» مراجعه کنید. وی پس از ذکر عباراتی از [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض]]، می‎گوید: اگر این کلمات به وحدت وجود - که علما بر تکفیر معتقد به آن اجماع دارند - ‎اشاره ندارد، پس وحدت وجود، چه معنایی می‎تواند داشته باشد؟ بلکه کلمات او امری بالاتر، یعنی وحدت وجود و موجود را می‌رساند<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های ه‍ - ‎ز</ref>.
از جمله مواردی که نسبت کفر به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین شیرازی]] (که علاوه بر اقرار به اسلام، مناسک آن را انجام می‌داد و هفت بار پیاده به حج رفت و در هفتمین بار در همان مسیر از دنیا رفت) داده است، در اوایل شرحش بر رساله «حکمت عرشیه» اوست. احسائی، پس از نقل این قول [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرا]]: «إن الموجود إما حقيقة الوجود أو غيرها و نعني بحقيقة الوجود، ما لا يشوبه شيء غير الوجود من عموم أو خصوص أو حدّ أو نهایة أو ماهية أو نقص أو عدم و هو المسمى بواجب‌الوجود. فنقول: لو لم تكن حقيقة الوجود موجودة لم يكن شي‏ء من الأشياء موجودا لكنّ اللّازم باطل، بديهة، فكذا الملزوم»، به ابطال آن پرداخته و این نوع تقسیم‎بندی او را باطل دانسته و تقسیم دیگری ارائه داده و این‎گونه نوشته: «محلّ التقسيم مع لحاظ تسمية من يصدق عليه اسم الوجود من حيث إنّه «هست» كما في الّلغة الفارسیة ثلاثة أنواع: أحدها: ‎مثال الفاعل و اسمه كالقائم بالنّسبة إلى زيد... و ثانيها: ‎الفعل أعني المشية و الإرادة و الإبداع... و ثالثها: ‎المفعول الأوّل و هو عندنا هو النّور المحمّدي». شیخ احمد، گویا متوجه این امر شده که منظور [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در تقسیم، یک چیز بوده و خودش چیز دیگری را نقد کرده است؛ ازاین‎رو می‌نویسد: اگر فکر می‎کنید [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرا]] چنین چیزی را اراده نکرده، می‎توانید به کلمات دامادش [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] در «[[الكلمات المكنونة (چاپ کنگره فیض)|الكلمات المكنونة]]» مراجعه کنید. وی پس از ذکر عباراتی از [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض]]، می‎گوید: اگر این کلمات به وحدت وجود - که علما بر تکفیر معتقد به آن اجماع دارند - ‎اشاره ندارد، پس وحدت وجود، چه معنایی می‎تواند داشته باشد؟ بلکه کلمات او امری بالاتر، یعنی وحدت وجود و موجود را می‌رساند<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های ه‍ - ‎ز</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش