رساله مخ المعاني: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ر' به 'ی‌ر')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه')
خط ۴۲: خط ۴۲:
عبارات [[حسن دهلوی، حسن بن علی|دهلوی]] پس از حمد و ثنای خداوند، در مقدمه کتابش درباره این مطلب چنین است: «اما بعد حمد و ثنا و نعت می‌گوید بنده [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن علاء سجزی]] که عشق لفظی است ترکیب‎یافته از سه حرف عین و شین و قاف. ‎هر حرفی از حالات عشق و مقالات محبت حاکی است. عین را معانی بسیار است...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص59</ref>.
عبارات [[حسن دهلوی، حسن بن علی|دهلوی]] پس از حمد و ثنای خداوند، در مقدمه کتابش درباره این مطلب چنین است: «اما بعد حمد و ثنا و نعت می‌گوید بنده [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن علاء سجزی]] که عشق لفظی است ترکیب‎یافته از سه حرف عین و شین و قاف. ‎هر حرفی از حالات عشق و مقالات محبت حاکی است. عین را معانی بسیار است...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص59</ref>.


«[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] از حرف‎های عین، شین، قاف سه‎تا فصل جداگانه می‎سازد و هر فصل چند نکته دارد. ‎در هر یکی از این فصل‎ها، او از هیئت ظاهری آن حرف و هم از جنبه‎های مختلف معنوی آن مفهوم تازه را ابلاغ می‌کند و با برهان و دلائل زیبا و معنی‎خیز ماهیت عشق عرفانی را برای ما تشریح می‎دهد. حسن موفق شده است معنی‎های مختلف عشق و واردات و کیفیات آن را هم از شکل حروف و هم از معنای آن استنباط بکند و بین آنها ارتباطی و پیوند مخصوص نشان بدهد. به نظر وی جنبه‎های گوناگون و مراحل مهم و متنوع این جاذبه بین عاشق و معشوق و بنده و معبود، عبارتند از یگانگی، حقیقت‎جویی، پرستش، اهتزار روح، فیاضیت عشق، ابتلا و مصیبت، محویت، تلطیف عواطف، توحد، تمرکز، از بین رفتن تشتت و تفرق، تجمع، الهام‎بخشی و صدها عاطفه‎های دیگر که ناشی از رابطه‎ای بین عاشق و معشوق می‎باشد»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص24-25</ref>.
«[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] از حرف‎های عین، شین، قاف سه‎تا فصل جداگانه می‎سازد و هر فصل چند نکته دارد. ‎در هر یکی از این فصل‎ها، او از هیئت ظاهری آن حرف و هم از جنبه‌های مختلف معنوی آن مفهوم تازه را ابلاغ می‌کند و با برهان و دلائل زیبا و معنی‎خیز ماهیت عشق عرفانی را برای ما تشریح می‎دهد. حسن موفق شده است معنی‎های مختلف عشق و واردات و کیفیات آن را هم از شکل حروف و هم از معنای آن استنباط بکند و بین آنها ارتباطی و پیوند مخصوص نشان بدهد. به نظر وی جنبه‌های گوناگون و مراحل مهم و متنوع این جاذبه بین عاشق و معشوق و بنده و معبود، عبارتند از یگانگی، حقیقت‎جویی، پرستش، اهتزار روح، فیاضیت عشق، ابتلا و مصیبت، محویت، تلطیف عواطف، توحد، تمرکز، از بین رفتن تشتت و تفرق، تجمع، الهام‎بخشی و صدها عاطفه‌های دیگر که ناشی از رابطه‎ای بین عاشق و معشوق می‎باشد»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص24-25</ref>.


فصل اول درباره حرف اول عشق، یعنی «عین» است. حسن می‌گوید: «عین را معانی بسیار است. یک معنی عین چشم است و تخم عشق چشم است»... در نظر وی محرک عشق «چشم» است؛ یعنی دیدار معشوق...
فصل اول درباره حرف اول عشق، یعنی «عین» است. حسن می‌گوید: «عین را معانی بسیار است. یک معنی عین چشم است و تخم عشق چشم است»... در نظر وی محرک عشق «چشم» است؛ یعنی دیدار معشوق...


[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معتقد است بین چشم و عشق رابطه‎ها و نسبت‎ها و پیوندهاست: «نبشته شده است که یک معنی عین چشم است. چشم و عشق با همدگر مناسبتی دارند؛ چنان‎که در چشم سه چیز می‎باید، در عشق نیز سه صفت می‎باید. برای وجود چشم سه صفت لازم است: سواد و بیاض و نور. همچنین سه صفت مستلزم عشق است که بدون آ ن وجود عشق ممکن نیست: فقر و حزن و حضور. چنان‎که چشم بی سواد و بی بیاض و بی نور درست نباشد، عشق هم بی سواد (الفقر سواد الوجه في الدارين) و بی بیاض ('''و ابيضت عيناه من الحزن''' (یوسف: 84)) و بی حضور (رأيت ربي في قلبي) تمام نباشد». حسن می‌گوید: مرید هم باید مثل عاشق که همه تن متوجه معشوق خودش است، با ارادت و بیعت خود را در وجود پیر خود گم کند. اگر چنین نیست، او فقط یک مرید رسمی است؛ چنان‎که چندین مسلمانان رسمی هستند. او می‌گوید: چشم سِرّ عاشق باید روشن‎تر از چشم سر باشد که به سرمه عشق مکحل باشد<ref>ر.ک: همان، ص25-28</ref>.
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معتقد است بین چشم و عشق رابطه‌ها و نسبت‎ها و پیوندهاست: «نبشته شده است که یک معنی عین چشم است. چشم و عشق با همدگر مناسبتی دارند؛ چنان‎که در چشم سه چیز می‎باید، در عشق نیز سه صفت می‎باید. برای وجود چشم سه صفت لازم است: سواد و بیاض و نور. همچنین سه صفت مستلزم عشق است که بدون آ ن وجود عشق ممکن نیست: فقر و حزن و حضور. چنان‎که چشم بی سواد و بی بیاض و بی نور درست نباشد، عشق هم بی سواد (الفقر سواد الوجه في الدارين) و بی بیاض ('''و ابيضت عيناه من الحزن''' (یوسف: 84)) و بی حضور (رأيت ربي في قلبي) تمام نباشد». حسن می‌گوید: مرید هم باید مثل عاشق که همه تن متوجه معشوق خودش است، با ارادت و بیعت خود را در وجود پیر خود گم کند. اگر چنین نیست، او فقط یک مرید رسمی است؛ چنان‎که چندین مسلمانان رسمی هستند. او می‌گوید: چشم سِرّ عاشق باید روشن‎تر از چشم سر باشد که به سرمه عشق مکحل باشد<ref>ر.ک: همان، ص25-28</ref>.


او نکات جالبی درباره سماع صوفیه در این فصل بیان می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. «به عقیده [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] کیفیت سماع را نمی‎توان در تحریر و تقریر گنجانید. او می‌گوید: کسی که سؤال در کیفیت سماع می‌کند، در عالم تفرقه می‎باشد؛ درحالی‎که مجیب، یعنی صاحب سماع جامع اوصاف عشق و مرکز جاذبه عرفان است... نمی‎توانیم کیفیات و واردات سماع را بر صفحه قرطاس بیان کنیم. حسن می‌گوید: در کتب حکایت عرب، اثر سماع در حیوان‎ها هم ذکر شده و یک حکایت معروف را نقل می‌کند که قبیله‎ای بود که وقتی ‎که می‎خواست آهو را شکار کند، به صیدگاه می‌رفت و شروع به آواز خواندن می‌کرد. آهو وقتی که صدای آنها را می‎شنید، چنان دلباخته و مست و بی‎خود می‎شدند که پیششان می‎آمدند و شکار می‎شدند»<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>.
او نکات جالبی درباره سماع صوفیه در این فصل بیان می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. «به عقیده [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] کیفیت سماع را نمی‎توان در تحریر و تقریر گنجانید. او می‌گوید: کسی که سؤال در کیفیت سماع می‌کند، در عالم تفرقه می‎باشد؛ درحالی‎که مجیب، یعنی صاحب سماع جامع اوصاف عشق و مرکز جاذبه عرفان است... نمی‎توانیم کیفیات و واردات سماع را بر صفحه قرطاس بیان کنیم. حسن می‌گوید: در کتب حکایت عرب، اثر سماع در حیوان‎ها هم ذکر شده و یک حکایت معروف را نقل می‌کند که قبیله‎ای بود که وقتی ‎که می‎خواست آهو را شکار کند، به صیدگاه می‌رفت و شروع به آواز خواندن می‌کرد. آهو وقتی که صدای آنها را می‎شنید، چنان دلباخته و مست و بی‎خود می‎شدند که پیششان می‎آمدند و شکار می‎شدند»<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>.
خط ۶۰: خط ۶۰:
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معنی سوم عین را آفتاب می‎داند و معنای دیگرش را آتش<ref>ر.ک: همان، ص38-41</ref>. «عشق زری است که از کان «كن فيكون» بیرون آمده است. محک زر آتش است و همچنین آتش ابتلا و سنگ بلا محک عشق است. آن عشق بود که خلیل را چادر «بردا و سلاما» پوشانیده، از شعله آتش به سلامت بیرون آورد»<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>.
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معنی سوم عین را آفتاب می‎داند و معنای دیگرش را آتش<ref>ر.ک: همان، ص38-41</ref>. «عشق زری است که از کان «كن فيكون» بیرون آمده است. محک زر آتش است و همچنین آتش ابتلا و سنگ بلا محک عشق است. آن عشق بود که خلیل را چادر «بردا و سلاما» پوشانیده، از شعله آتش به سلامت بیرون آورد»<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>.


فصل دوم درباره معنی حرف دوم عشق، یعنی کلمه شین است. فصل دوم مختصرتر از فصل اول است.<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>. نویسنده، دندانه‎های شین را سمبل ناهمواری‎ها و مشکلاتی می‎داند که عاشق در راه عشق با آنها روبه‎رو می‎شود. شین که در وسط لفظ عشق واقع شده، قلب عشق است و شاهد است به این معنی که مخ و مرکز عشق، ناهمواری‎ها و پستی و بلندی‎ها می‎باشد و از آن دندانه‎ها که در دل عشق است، قلب عاشق پاره می‎شود<ref>ر.ک: همان</ref>. او از ارتباط شفقت و عشق نوشته و بیان می‎دارد: «دوستی یعقوب با یوسف محض شفقت بوده است و محبت زلیخا با یوسف عشق. لاجرم هر دو در خطر عظیم افتادند»<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>.
فصل دوم درباره معنی حرف دوم عشق، یعنی کلمه شین است. فصل دوم مختصرتر از فصل اول است.<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>. نویسنده، دندانه‌های شین را سمبل ناهمواری‎ها و مشکلاتی می‎داند که عاشق در راه عشق با آنها روبه‎رو می‎شود. شین که در وسط لفظ عشق واقع شده، قلب عشق است و شاهد است به این معنی که مخ و مرکز عشق، ناهمواری‎ها و پستی و بلندی‎ها می‎باشد و از آن دندانه‌ها که در دل عشق است، قلب عاشق پاره می‎شود<ref>ر.ک: همان</ref>. او از ارتباط شفقت و عشق نوشته و بیان می‎دارد: «دوستی یعقوب با یوسف محض شفقت بوده است و محبت زلیخا با یوسف عشق. لاجرم هر دو در خطر عظیم افتادند»<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>.


«مراد نویسنده از دندانه‎های «ش» عشق هم زحمت و خستگی و مشکل‎های عاشق باشد و هم مراحل و منازل گوناگون عشق»<ref>همان</ref>.
«مراد نویسنده از دندانه‌های «ش» عشق هم زحمت و خستگی و مشکل‎های عاشق باشد و هم مراحل و منازل گوناگون عشق»<ref>همان</ref>.


فصل سوم کتاب در توضیح معنای حرف آخر عشق، یعنی «قاف» است.<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. حسن درباره قاف می‎نویسد: «حرفی است که خدای تبارک و تعالی با '''ق و القرآن المجيد''' (ق: 1)، قسمش خورده. اجماع مفسرین بر آن است که سوگند قاف در قرآن یا قسم به قدرت باشد و یا قسم به کوه قاف که گرداگرد جهان را احاطه کرده، ضامن بقا و نفع عالم باشد»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. حرف قاف در کلمه «عقل» هم وجود دارد، اما عرفا، از جمله [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] در جدال بین عقل و عشق، حکم را از آن عشق می‎دانند و آن را از جانب حق تعالی می‎شمارند<ref>ر.ک: همان، ص48-50</ref>.
فصل سوم کتاب در توضیح معنای حرف آخر عشق، یعنی «قاف» است.<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. حسن درباره قاف می‎نویسد: «حرفی است که خدای تبارک و تعالی با '''ق و القرآن المجيد''' (ق: 1)، قسمش خورده. اجماع مفسرین بر آن است که سوگند قاف در قرآن یا قسم به قدرت باشد و یا قسم به کوه قاف که گرداگرد جهان را احاطه کرده، ضامن بقا و نفع عالم باشد»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. حرف قاف در کلمه «عقل» هم وجود دارد، اما عرفا، از جمله [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] در جدال بین عقل و عشق، حکم را از آن عشق می‎دانند و آن را از جانب حق تعالی می‎شمارند<ref>ر.ک: همان، ص48-50</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش