الأصول و الفروع: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ف' به 'ی‌ف'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ف' به 'ی‌ف')
خط ۳۹: خط ۳۹:


نویسنده در بخشی از کتاب، در ابطال سخن کسانی که معتقدند ایمان، تنها معرفت به قلب است یا فقط تصدیق زبانی است یا جمع دو مورد سابق، بدون عمل است، می‎نویسد: سخن قائلین به اینکه ایمان، تنها شناخت قلبی است و برای تحصیل آن نیازی به اقرار زبانی نیست، با آیه شریفه‎ای که در آن بیان شده، یهود و نصاری پیامبر(ص) را می‎شناختند، ابطال می‎شود. آن آیه این است '''... يَجِدُونَهُ مَكتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنجِيلِ... ''' (اعراف: 157). آنان حق را چونان شناخت انسان از فرزندش، می‎شناختند، ولی بااین‎حال، کافر و به‎اجماع امت، مشرک هستند.
نویسنده در بخشی از کتاب، در ابطال سخن کسانی که معتقدند ایمان، تنها معرفت به قلب است یا فقط تصدیق زبانی است یا جمع دو مورد سابق، بدون عمل است، می‎نویسد: سخن قائلین به اینکه ایمان، تنها شناخت قلبی است و برای تحصیل آن نیازی به اقرار زبانی نیست، با آیه شریفه‎ای که در آن بیان شده، یهود و نصاری پیامبر(ص) را می‎شناختند، ابطال می‎شود. آن آیه این است '''... يَجِدُونَهُ مَكتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنجِيلِ... ''' (اعراف: 157). آنان حق را چونان شناخت انسان از فرزندش، می‎شناختند، ولی بااین‎حال، کافر و به‎اجماع امت، مشرک هستند.
اگر کسی، گفت: ایمان، تصدیق زبانی است و شناخت قلبی و عمل در تحصیل آن شرط نیست، سخن او نیز مردود است؛ زیرا منافقین زمان پیامبر اکرم(ص)، با زبانشان به یگانگی خداوند و رسالت و... اقرار می‎کردند، ولی ازآن‎رو که اقرار قلبی نداشتند، به‎اجماع امت، نزد خداوند کافرند. اساسا، اقرار به امری که به آن اعتقادی نیست، صرفِ حکایت کردن از یک سخن است، مثل جایی که یک مسلمان از کفر کافران خبر دهد، که در این صورت، گناهی بر وی نوشته نمی‎شود [زیرا صرفا حکایت‎گر است و اخبار از یک چیز، غیر از اعتقاد به آن است]. این هم که بخواهیم بگوییم: ایمان، اقرار زبانی و شناخت قلبی بدون عمل جوارحی است، سخنی است اشتباه؛ چون خدای بلندمرتبه درباره کفار قریش می‎فرماید: اگر از آنان بپرسند که خالقتان کیست؟ می‎گویند: الله. قلب‎های آنان نیز به این سخنشان گواهی می‎دهد و عارف به این امر است. پس دلیل کفر و شرکشان این است که بت‎ها را سجده کردند، بااینکه می‎دانستند آنها مخلوقند. نتیجه اینکه: ایمان، عبارت است از شناخت قلبی الله عز و جلّ و پیامبران و کتاب‎هایش و تحقیق در آنچه خداوند بر پیامبرش فرستاده، سپس تصدیق زبانی تمام این موارد و پس از آن، تطبیق تمام کارها با این اعتقاد و این امر به دست نمی‎آید، مگر با انجام دادن تمام واجبات، دوری از همه محرمات و انجام کارهای نیک و پسندیده در حد امکان<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص11-12</ref>.
اگر کسی، گفت: ایمان، تصدیق زبانی است و شناخت قلبی و عمل در تحصیل آن شرط نیست، سخن او نیز مردود است؛ زیرا منافقین زمان پیامبر اکرم(ص)، با زبانشان به یگانگی خداوند و رسالت و... اقرار می‎کردند، ولی ازآن‎رو که اقرار قلبی نداشتند، به‎اجماع امت، نزد خداوند کافرند. اساسا، اقرار به امری که به آن اعتقادی نیست، صرفِ حکایت کردن از یک سخن است، مثل جایی که یک مسلمان از کفر کافران خبر دهد، که در این صورت، گناهی بر وی نوشته نمی‎شود [زیرا صرفا حکایت‎گر است و اخبار از یک چیز، غیر از اعتقاد به آن است]. این هم که بخواهیم بگوییم: ایمان، اقرار زبانی و شناخت قلبی بدون عمل جوارحی است، سخنی است اشتباه؛ چون خدای بلندمرتبه درباره کفار قریش می‌فرماید: اگر از آنان بپرسند که خالقتان کیست؟ می‎گویند: الله. قلب‎های آنان نیز به این سخنشان گواهی می‎دهد و عارف به این امر است. پس دلیل کفر و شرکشان این است که بت‎ها را سجده کردند، بااینکه می‎دانستند آنها مخلوقند. نتیجه اینکه: ایمان، عبارت است از شناخت قلبی الله عز و جلّ و پیامبران و کتاب‎هایش و تحقیق در آنچه خداوند بر پیامبرش فرستاده، سپس تصدیق زبانی تمام این موارد و پس از آن، تطبیق تمام کارها با این اعتقاد و این امر به دست نمی‎آید، مگر با انجام دادن تمام واجبات، دوری از همه محرمات و انجام کارهای نیک و پسندیده در حد امکان<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص11-12</ref>.


[[ابن حزم، علی بن احمد|ابن‎حزم]]، در جلد دوم، درباره اختلاف مردم در بحث وعید و کسی که در حال اصرار بر گناه بمیرد، می‎نویسد: برخی، بر آنند که: هرکه در اصرار بر گناهان کبائر یا یک گناه کبیره بمیرد، همواره در آتش خواهد ماند. گروهی معتقد به اینند: هرکه در اصرار بر گناهی (اعم از صغیره یا کبیره) بمیرد، جاودانه در آتش می‎ماند. مرجئه، اعتقاد دارند: هرکه در حالت اسلام از دنیا برود، هیچ‎گاه وارد آتش نخواهد شد، حتی اگر در طول عمرش یک کار خوب هم انجام نداده باشد. چهارمین گروه بر آنند که امر گناهان کبیره به دست خود خداوند است؛ یعنی ممکن است مرتکبان کبائر را عذاب کند یا ببخشد و درهرحال اگر بخواهد یکی را ببخشد، از گناه همه چشم‎پوشی می‎کند و اگر یکی را عذاب کند، دامنه عذاب، همه را خواهد گرفت. جمهور اهل حدیث معتقدند: تمام امور این افراد را باید به خود خداوند واگذار کرد، ولی از نظر آنان برخی از اهل کبائر در آتش عذاب می‎شوند و برخی دیگر با شفاعت از آن خارج می‎گردند و درهرحال، در نهایت همه به بهشت خواهند رفت و هیچ مسلمانی خالد در آتش نخواهد بود. ششمین گروه، برای سخنانشان به آیات مختلف قرآن کریم استناد کرده‎اند و با استناد به آیات شریفه '''... وَ مَا كانَ اللَّـهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكمْ...''' (بقره: 143)، '''وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ''' (زلزال: 8)، '''إِن تَجْتَنِبُوا كبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكفِّرْ عَنكمْ سَيِّئَاتِكمْ وَنُدْخِلْكم مُّدْخَلًا كرِيمًا''' (نساء: 31) و '''... إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ...''' (هود: 114)، گفته‎اند: در آخرت میزانی وجود خواهد داشت و هیچ عمل کوچک یا بزرگی نیست، مگر اینکه در این میزان محاسبه می‎شود. هرکه از گناهان کبیره دوری کند، خداوند دیگر گناهانش را می‎آمرزد و هرکه بر کبائر اصرار داشته باشد، بر اساس آیه '''وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَ إِن كانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كفَى بِنَا حَاسِبِينَ''' (انبیاء: 47)، در روز قیامت میان حسنات و سیئاتش مقایسه و موازنه می‎شود؛ اگر حسناتش سنگین‎تر بود، طبق آیه '''فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـئِك هُمُ الْمُفْلِحُونَ''' (مؤمنون: 102)، بهشتی است و اصلا داخل آتش نمی‎رود و اگر حسنات و سیئاتش مساوی شد، از اهل اعراف است (که در جایی مرتفع میان بهشت و جهنم نگه داشته می‎شوند) و روزی به بهشت خواهند رفت، ولی اگر جانب گناهانش سنگین‎تر شد، تمام علمای اهل سنت قائلند: حتما آتشی هست که گنهکاران این امت در آن داخل خواهند شد و سپس به شفاعت پیامبر(ص) از آن خارج شده و به بهشت خواهند رفت. اجماع علمای اهل سنت بر این است که خدای متعال، هرکه را بخواهد، خواهد بخشید و هرکه را اراده کند، عذاب خواهد کرد؛ زیرا کسانی هستند که خواست خداوند به تعذیبشان تعلق گرفته، مانند مشرکان که در آیه 116 سوره نساء درباره‎شان می‎فرماید: '''إِنَّ اللَّـهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَك بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِك لِمَن يَشَاءُ...'''<ref>ر.ک: همان، ج2، ص10-11</ref>.
[[ابن حزم، علی بن احمد|ابن‎حزم]]، در جلد دوم، درباره اختلاف مردم در بحث وعید و کسی که در حال اصرار بر گناه بمیرد، می‎نویسد: برخی، بر آنند که: هرکه در اصرار بر گناهان کبائر یا یک گناه کبیره بمیرد، همواره در آتش خواهد ماند. گروهی معتقد به اینند: هرکه در اصرار بر گناهی (اعم از صغیره یا کبیره) بمیرد، جاودانه در آتش می‎ماند. مرجئه، اعتقاد دارند: هرکه در حالت اسلام از دنیا برود، هیچ‎گاه وارد آتش نخواهد شد، حتی اگر در طول عمرش یک کار خوب هم انجام نداده باشد. چهارمین گروه بر آنند که امر گناهان کبیره به دست خود خداوند است؛ یعنی ممکن است مرتکبان کبائر را عذاب کند یا ببخشد و درهرحال اگر بخواهد یکی را ببخشد، از گناه همه چشم‎پوشی می‎کند و اگر یکی را عذاب کند، دامنه عذاب، همه را خواهد گرفت. جمهور اهل حدیث معتقدند: تمام امور این افراد را باید به خود خداوند واگذار کرد، ولی از نظر آنان برخی از اهل کبائر در آتش عذاب می‎شوند و برخی دیگر با شفاعت از آن خارج می‎گردند و درهرحال، در نهایت همه به بهشت خواهند رفت و هیچ مسلمانی خالد در آتش نخواهد بود. ششمین گروه، برای سخنانشان به آیات مختلف قرآن کریم استناد کرده‎اند و با استناد به آیات شریفه '''... وَ مَا كانَ اللَّـهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكمْ...''' (بقره: 143)، '''وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ''' (زلزال: 8)، '''إِن تَجْتَنِبُوا كبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكفِّرْ عَنكمْ سَيِّئَاتِكمْ وَنُدْخِلْكم مُّدْخَلًا كرِيمًا''' (نساء: 31) و '''... إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ...''' (هود: 114)، گفته‎اند: در آخرت میزانی وجود خواهد داشت و هیچ عمل کوچک یا بزرگی نیست، مگر اینکه در این میزان محاسبه می‎شود. هرکه از گناهان کبیره دوری کند، خداوند دیگر گناهانش را می‎آمرزد و هرکه بر کبائر اصرار داشته باشد، بر اساس آیه '''وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَ إِن كانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كفَى بِنَا حَاسِبِينَ''' (انبیاء: 47)، در روز قیامت میان حسنات و سیئاتش مقایسه و موازنه می‎شود؛ اگر حسناتش سنگین‎تر بود، طبق آیه '''فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـئِك هُمُ الْمُفْلِحُونَ''' (مؤمنون: 102)، بهشتی است و اصلا داخل آتش نمی‎رود و اگر حسنات و سیئاتش مساوی شد، از اهل اعراف است (که در جایی مرتفع میان بهشت و جهنم نگه داشته می‎شوند) و روزی به بهشت خواهند رفت، ولی اگر جانب گناهانش سنگین‎تر شد، تمام علمای اهل سنت قائلند: حتما آتشی هست که گنهکاران این امت در آن داخل خواهند شد و سپس به شفاعت پیامبر(ص) از آن خارج شده و به بهشت خواهند رفت. اجماع علمای اهل سنت بر این است که خدای متعال، هرکه را بخواهد، خواهد بخشید و هرکه را اراده کند، عذاب خواهد کرد؛ زیرا کسانی هستند که خواست خداوند به تعذیبشان تعلق گرفته، مانند مشرکان که در آیه 116 سوره نساء درباره‎شان می‌فرماید: '''إِنَّ اللَّـهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَك بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِك لِمَن يَشَاءُ...'''<ref>ر.ک: همان، ج2، ص10-11</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش