۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references /> ' به '<references/> ') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه، خاستگاه مقالاتى كه در كتاب آمده و هدف كلىاى كه در آنها دنبال شده، ذكر گرديده است. نویسنده در اين باره مىنويسد: «مقالاتى كه در اين اثر عرضه شده است، پيش از هر چيز برآمده از دغدغههاى شخصى نویسنده بوده و وى در آنها، در پى روشنتر كردن شمارى پرسشهاى تاريخى است؛ | در مقدمه، خاستگاه مقالاتى كه در كتاب آمده و هدف كلىاى كه در آنها دنبال شده، ذكر گرديده است. نویسنده در اين باره مىنويسد: «مقالاتى كه در اين اثر عرضه شده است، پيش از هر چيز برآمده از دغدغههاى شخصى نویسنده بوده و وى در آنها، در پى روشنتر كردن شمارى پرسشهاى تاريخى است؛ پرسشهایى كه البته، خود از شرايط كنونى برآمدهاند؛ چراكه به نظر نویسنده، هر تاريخى، تاريخ اكنونيت ماست؛ اكنونيتى كه پرسش از موقعيت واقعى ما را پيش مىنهد».<ref>مقدمه، ص11</ref> | ||
وى همچنين خاطرنشان مىكند كه: «در نگارش اين مقالات، هرگز در صدد بيان آمال و آرزوهاى يك گروه خاص، آن هم به زبانى خاص نبوده و به همين دليل هم با روايت رسمى بسيارى از تاريخپردازان كنونى بىتفاوت برخورد كرده است؛ همچنانكه كوشيده تا در مقام آن واعظى نباشد كه با سادهانگارى و بهناگزير، از عظمت يا انحطاط گذشته سخن مىگويد. بىگمان، اين كار، ورود وى به عرصه تاريخنگارى، آن هم در گسترهاى چنين حساس را ورودى بىگذرنامه جلوه خواهد داد؛ بهويژه كه براى پيمودن اين راه، راهنمايى برنگزيده و بيشتر، دغدغهها و پرسشهاى خويش را پيموده است و شايد هم بخشى از دغدغهها و پرسشهاى نسل خويش را؛ البته، ضمن رعايت اصول تاريخنگارى معاصر؛ معاصر در معناى فلسفى / روششناختى آن».<ref>همان، ص14</ref> | وى همچنين خاطرنشان مىكند كه: «در نگارش اين مقالات، هرگز در صدد بيان آمال و آرزوهاى يك گروه خاص، آن هم به زبانى خاص نبوده و به همين دليل هم با روايت رسمى بسيارى از تاريخپردازان كنونى بىتفاوت برخورد كرده است؛ همچنانكه كوشيده تا در مقام آن واعظى نباشد كه با سادهانگارى و بهناگزير، از عظمت يا انحطاط گذشته سخن مىگويد. بىگمان، اين كار، ورود وى به عرصه تاريخنگارى، آن هم در گسترهاى چنين حساس را ورودى بىگذرنامه جلوه خواهد داد؛ بهويژه كه براى پيمودن اين راه، راهنمايى برنگزيده و بيشتر، دغدغهها و پرسشهاى خويش را پيموده است و شايد هم بخشى از دغدغهها و پرسشهاى نسل خويش را؛ البته، ضمن رعايت اصول تاريخنگارى معاصر؛ معاصر در معناى فلسفى / روششناختى آن».<ref>همان، ص14</ref> | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
به اعتقاد نویسنده، مداقه در فحواى آثار موجود برمىنمايد كه مسئله جانشينى پيامبر(ص) و نهاد خلافت، بحثبرانگيزترين موضوع مورد توجه متفكران سدههاى پيش - اعم از مورخان، متكلمان، محدثان و مللونحلنويسان - و پژوهشگران و شارحان امروز عرصه مطالعات اسلامى بوده است. اما، بهرغم كاربست وسيع مفاهيم مربوط به اين بحث (خلافت، خليفه، مشروعيت آن...) در ادبيات اندرزنامهاى و فقهى و كلامى مدون در تمدنهاى دوره اسلامى و با توجه به ديدگاههاى خاص شیعیان در اين زمينه، درباره واژهشناسى و ماهيت آنها، كمتر پژوهش قابلتوجهى در دست است؛ پژوهشى كه از اهميت و كثرت كاربرد اين مفاهيم بهتناسب خبر دهد. بديهى است كه هر گونه بحثى در اين زمينه، بهناگزير بايد كار خود را از واژهشناسى و بررسى ماهيت «خليفگى» آغاز نمايد.<ref>همان</ref> | به اعتقاد نویسنده، مداقه در فحواى آثار موجود برمىنمايد كه مسئله جانشينى پيامبر(ص) و نهاد خلافت، بحثبرانگيزترين موضوع مورد توجه متفكران سدههاى پيش - اعم از مورخان، متكلمان، محدثان و مللونحلنويسان - و پژوهشگران و شارحان امروز عرصه مطالعات اسلامى بوده است. اما، بهرغم كاربست وسيع مفاهيم مربوط به اين بحث (خلافت، خليفه، مشروعيت آن...) در ادبيات اندرزنامهاى و فقهى و كلامى مدون در تمدنهاى دوره اسلامى و با توجه به ديدگاههاى خاص شیعیان در اين زمينه، درباره واژهشناسى و ماهيت آنها، كمتر پژوهش قابلتوجهى در دست است؛ پژوهشى كه از اهميت و كثرت كاربرد اين مفاهيم بهتناسب خبر دهد. بديهى است كه هر گونه بحثى در اين زمينه، بهناگزير بايد كار خود را از واژهشناسى و بررسى ماهيت «خليفگى» آغاز نمايد.<ref>همان</ref> | ||
اين مقاله نيز با هدف برآوردن چنين | اين مقاله نيز با هدف برآوردن چنين دغدغههایى به نگارش درآمده و خواست نگارنده، بيش از توضيح روندهاى راهنمون ابوبكر و جانشينانش به مسند خلافت پس از رحلت پيامبر(ص)، بازنمود واكنشها و بازخوردهایى است كه اين روندها در آثار متفكران مسلمان سدههاى پسينىتر اسلامى بر جاى نهادهاند. نویسنده در نخستين بخشهاى اين مقاله، بهطور خاص به كتاب محققانه دكتر حاتم قادرى با عنوان «تحول مبانى مشروعيت خلافت» نظر داشته است.<ref>همان</ref> | ||
مقاله سوم، تأملى است بر نخستين دوران تدوين فقه سياسى اماميه. نویسنده بر اين باور است كه گرايش اخير شمارى از اسلامشناسان ایرانى و اروپايى به مطالعات شيعى، تأليف تكنگارىها و آثار متعددى در تاريخ تطور و تحول آراء سياسى اماميه در اين دههها را موجب شده است. اما بهرغم اين تلاشها در بررسى آراء سياسى اماميه، متأسفانه در مواردى، بىتوجهى به زمينههاى تاريخى / كلامى پيدايش اين آراء، امكان بازنمود بايسته سير تطور و تحول آنها را ممكن نكرده است؛ همچنانكه بىتوجهى به پيوستگى خاص پويش اين آراء با جريان تحول حيات سياسى / اجتماعى / اقتصادى اماميه. افزون بر اين، وى معتقد است تأكيد برخى محققان بر تاريخ حيات اماميه از عهد صفوى به بعد، در عمل، آنها را از يك بررسى روشمند تاريخى بازداشته است.<ref>همان، ص81</ref> | مقاله سوم، تأملى است بر نخستين دوران تدوين فقه سياسى اماميه. نویسنده بر اين باور است كه گرايش اخير شمارى از اسلامشناسان ایرانى و اروپايى به مطالعات شيعى، تأليف تكنگارىها و آثار متعددى در تاريخ تطور و تحول آراء سياسى اماميه در اين دههها را موجب شده است. اما بهرغم اين تلاشها در بررسى آراء سياسى اماميه، متأسفانه در مواردى، بىتوجهى به زمينههاى تاريخى / كلامى پيدايش اين آراء، امكان بازنمود بايسته سير تطور و تحول آنها را ممكن نكرده است؛ همچنانكه بىتوجهى به پيوستگى خاص پويش اين آراء با جريان تحول حيات سياسى / اجتماعى / اقتصادى اماميه. افزون بر اين، وى معتقد است تأكيد برخى محققان بر تاريخ حيات اماميه از عهد صفوى به بعد، در عمل، آنها را از يك بررسى روشمند تاريخى بازداشته است.<ref>همان، ص81</ref> |
ویرایش