موسوعة الفلسفة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً')
خط ۴۴: خط ۴۴:
# ‌محسوسات: مانند: «خورشید، گِرد و نورانی است».
# ‌محسوسات: مانند: «خورشید، گِرد و نورانی است».
# ‌مجربات: یعنی اموری که تصدیق به آنها به کمک یک قیاس پنهان است، مثل وقتی می‌گوییم: «زدن حیوان، باعث ایجاد درد در او است و...». حدسیات نیز از مجربات به حساب می‌آیند...
# ‌مجربات: یعنی اموری که تصدیق به آنها به کمک یک قیاس پنهان است، مثل وقتی می‌گوییم: «زدن حیوان، باعث ایجاد درد در او است و...». حدسیات نیز از مجربات به حساب می‌آیند...
# ‌قضایایی که به حد وسطشان تعریف و تصدیق می‌شوند و این حد وسط با ذهن مأنوس است و هرگاه دو طرف قضیه کامل باشند، ذهن به علت حضور حد وسطشان و انس با آن، آن قضیه را تصدیق می‌کند، مثل: «دو، ثلث شش است...»؛ البته بسیاری از فیلسوفان در یقینیت این انواع تشکیک کرده‌اند و این چهار نوع در بسیاری از نظریات معرفت، نقد شده است. ریاضی‌دانان جدیدی مثل آنری پوانکاره و راسل، بدیهیات را در واقع تعریف‌هایی اقناعی می‌دانند و مثلا قضیه «الكل أكبر من الجزء» را حاوی چیزی جز تعریف کل و تعریف جزء نمی‌شمارند. تمامی کسانی که بر معرفت حسی حمله کرده و آن را معتبر نشمرده‌اند، در اعتبار نوع دوم یقینیات، یعنی محسوسات شک کرده‌اند. افلاطون و شکاکان یونان از این جمله هستند. در نوع سوم، یعنی مجربات هم این‌گونه تشکیک شده که اینها اساسا معرفت جزئی هستند و ازاین‌رو قابل تعمیم نیستند. درباره نوع چهارم هم گفته‌اند: این نوع از معرفت، متوقف بر داشتن قوه حدس قوی است و تنها کسانی که دارای این توانایی باشند، قابلیت دستیابی به آن را دارند. عبدالرحمن بدوی بعد از پایان توضیحش درباره مدخل یقین، کتاب‌های «تأملات» دکارت و «نوشته‌های فلسفی» جورج ادوارد مور را به‌عنوان مراجع آن در انتهای مدخل ذکر می‌کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص640-641</ref>.
# ‌قضایایی که به حد وسطشان تعریف و تصدیق می‌شوند و این حد وسط با ذهن مأنوس است و هرگاه دو طرف قضیه کامل باشند، ذهن به علت حضور حد وسطشان و انس با آن، آن قضیه را تصدیق می‌کند، مثل: «دو، ثلث شش است...»؛ البته بسیاری از فیلسوفان در یقینیت این انواع تشکیک کرده‌اند و این چهار نوع در بسیاری از نظریات معرفت، نقد شده است. ریاضی‌دانان جدیدی مثل آنری پوانکاره و راسل، بدیهیات را در واقع تعریف‌هایی اقناعی می‌دانند و مثلاًقضیه «الكل أكبر من الجزء» را حاوی چیزی جز تعریف کل و تعریف جزء نمی‌شمارند. تمامی کسانی که بر معرفت حسی حمله کرده و آن را معتبر نشمرده‌اند، در اعتبار نوع دوم یقینیات، یعنی محسوسات شک کرده‌اند. افلاطون و شکاکان یونان از این جمله هستند. در نوع سوم، یعنی مجربات هم این‌گونه تشکیک شده که اینها اساسا معرفت جزئی هستند و ازاین‌رو قابل تعمیم نیستند. درباره نوع چهارم هم گفته‌اند: این نوع از معرفت، متوقف بر داشتن قوه حدس قوی است و تنها کسانی که دارای این توانایی باشند، قابلیت دستیابی به آن را دارند. عبدالرحمن بدوی بعد از پایان توضیحش درباره مدخل یقین، کتاب‌های «تأملات» دکارت و «نوشته‌های فلسفی» جورج ادوارد مور را به‌عنوان مراجع آن در انتهای مدخل ذکر می‌کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص640-641</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش