الأفلاطونیة المحدثة عند العرب: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|الأفلاطونیة المحدثة عند العرب {| class=...» ایجاد کرد)
 
(لینک درون متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR01783J1.jpg|بندانگشتی|الأفلاطونیة المحدثة عند العرب]]
[[پرونده:NUR01783J1.jpg|بندانگشتی|الأفلاطونیة المحدثة عند العرب]]
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
|+ |
|+  
|-
|-
! نام کتاب!! data-type='bookName'|الأفلاطونیة المحدثة عند العرب
! نام کتاب!! data-type="bookName" |الأفلاطونیة المحدثة عند العرب
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
|data-type='otherBookNames'|
| data-type="otherBookNames" |
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[بدوي، عبدالرحمن ]] (محقق و مقدمه نويس)
| data-type="authors" |[[بدوي، عبدالرحمن ]] (محقق و مقدمه نويس)
   
   
|-
|-
|زبان  
|زبان  
|data-type='language'|عربي
| data-type="language" |عربي
|-
|-
|کد کنگره  
|کد کنگره  
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏B‎‏ ‎‏395‎‏ ‎‏/‎‏ب‎‏4‎‏الف‎‏4‎‏  
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏B‎‏ ‎‏395‎‏ ‎‏/‎‏ب‎‏4‎‏الف‎‏4‎‏  
|-
|-
|موضوع  
|موضوع  
|data-type='subject'|افلاطون، ???؟ - ???؟ق. م. - نقد و تفسير  
| data-type="subject" |افلاطون، ???؟ - ???؟ق. م. - نقد و تفسير  
|-
|-
|ناشر  
|ناشر  
|data-type='publisher'|وکالة المطبوعات  
| data-type="publisher" |وکالة المطبوعات  
|-
|-
|مکان نشر  
|مکان نشر  
|data-type='publishPlace'|کويت - کويت  
| data-type="publishPlace" |کويت - کويت  
|-
|-
||سال نشر  
||سال نشر  
|ata-type='publishYear'|مجلد1: 1977م ,
| ata-type="publishYear" |مجلد1: 1977م ,
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"


|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE01783AUTOMATIONCODE
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE01783AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
خط ۴۴: خط ۴۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
از مقدمه دکتر بدوی، برمی‎آید که این کتاب را بعد از کتاب ارسطو عند العرب نوشته است. وی می‎نویسد: بر ما لازم است که صورت دیگری که در تضاد با ارسطو است و درعین‎حال در اهمیت پابه‎پای آن می‎آید، یعنی تصویر افلاطونی جدید در آن مدلی که عرب آن را (از روی آثار اصلی وی) می‎شناسد را هم ارائه کنیم. هرچند اکثر این آثار غالباً به صاحبان حقیقی آنان نسبت داده نمی‎شود و آن‎ها را هم از آن ارسطو می‎پندارند... ..<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1</ref>
از مقدمه دکتر بدوی، برمی‎آید که این کتاب را بعد از کتاب [[ارسطو عند العرب]] نوشته است. وی می‎نویسد: بر ما لازم است که صورت دیگری که در تضاد با [[ارسطو]] است و درعین‎حال در اهمیت پابه‎پای آن می‎آید، یعنی تصویر افلاطونی جدید در آن مدلی که عرب آن را (از روی آثار اصلی وی) می‎شناسد را هم ارائه کنیم. هرچند اکثر این آثار غالباً به صاحبان حقیقی آنان نسبت داده نمی‎شود و آن‎ها را هم از آن ارسطو می‎پندارند... ..<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1</ref>


او در این کتاب، مجموعه‎ای از متون را ارائه می‎کند که برخی از آن‎ها از آن «ابرقلس» و برخی دیگر جعلی است؛ برخی از آن‎ها به افلاطون نسبت داده شده‎اند و برخی دیگر به هرمس ولی این امر الهام گرفته از افلاطون‎گرایی جدید (الافلاطونیة المحدثة) است. درباره نصو ص«ابرقلس» باید گفت که برخی از آن‎ها صراحتاً به خود او نسبت داده شده است و برخی دیگر «به‎اشتباه یا کذب» به ارسطو منسوب شده ولی در واقع از آن اوست. هدف اصلی نویسنده در این اثر، احیای آثار «برقلس» نزد عرب‎زبانان است؛ او توجهش را به جمع تمام آثاری عربی وی تا زمان حاضر، معطوف داشته است تا بتواند اطلاعات جامعی از این فیلسوف به محققان عرب ارائه کند.<ref>ر.ک: همان</ref>
او در این کتاب، مجموعه‎ای از متون را ارائه می‎کند که برخی از آن‎ها از آن «ابرقلس» و برخی دیگر جعلی است؛ برخی از آن‎ها به افلاطون نسبت داده شده‎اند و برخی دیگر به هرمس ولی این امر الهام گرفته از افلاطون‎گرایی جدید (الافلاطونیة المحدثة) است. درباره نصو ص«ابرقلس» باید گفت که برخی از آن‎ها صراحتاً به خود او نسبت داده شده است و برخی دیگر «به‎اشتباه یا کذب» به ارسطو منسوب شده ولی در واقع از آن اوست. هدف اصلی نویسنده در این اثر، احیای آثار «برقلس» نزد عرب‎زبانان است؛ او توجهش را به جمع تمام آثاری عربی وی تا زمان حاضر، معطوف داشته است تا بتواند اطلاعات جامعی از این فیلسوف به محققان عرب ارائه کند.<ref>ر.ک: همان</ref>
خط ۶۲: خط ۶۲:
شهرت برقلس در عالم اسلام عمدتاً به سبب قول او به قِدَم عالم بوده است. برقلس در اثرش مسیحیان را مخاطب کلام خود ساخته از اعتقاد آنان به خلق از عدم انتقاد می‎کند؛ زیرا این عقیده با اعتقاد نوافلاطونیان به‎نظام ازلی عالم منافات و تعارض دارد. در مقابل او، یحیی نحوی از عقیده مسیحیان دفاع کرده است<ref>سلیمان حشمت، رضا، ج3، ص152</ref>.
شهرت برقلس در عالم اسلام عمدتاً به سبب قول او به قِدَم عالم بوده است. برقلس در اثرش مسیحیان را مخاطب کلام خود ساخته از اعتقاد آنان به خلق از عدم انتقاد می‎کند؛ زیرا این عقیده با اعتقاد نوافلاطونیان به‎نظام ازلی عالم منافات و تعارض دارد. در مقابل او، یحیی نحوی از عقیده مسیحیان دفاع کرده است<ref>سلیمان حشمت، رضا، ج3، ص152</ref>.


در عالم اسلام، محمد بن زکریای رازی در الشکوک علی البرقلس، به «جده دلیل در ازلیت عالم» برقلس اشاره می‎کند و چه‎بسا شخصاً از کتاب یحیی نحوی استفاده کرده باشد. ابوالحسن عامری نیشابوری نیز در کتاب «الامد علی الابد» در مسئله حدوث و قدم عالم، می‎نویسد که در این باب در مذهب افلاطون اختلاف هست، زیرا افلاطون، در کتاب خود بولوطیقوس گفته است که عالم غیر مکوَّن، ابدی و دائم البقاست و نظر برقلس دهری به این گفته او تعلق دارد؛ و سپس در کتاب طیماؤس ذکر کرده که عالم مکوَّن است و باری‎تعالی آن را از بی‎نظمی ابداع کرده است و ارسطو به شرح و جمع این دو قول او پرداخته است. ابوریحان بیرونی در «تحقیق ماللهند» دست‎کم سه بار از کتاب یحیی نحوی نقل کرده است. ابن خمار در مقاله‎ای، دلیل یحیی نحوی بر حدوث عالم را از دلیل متکلمان پذیرفتنی‎تر دانسته است. ابوحامد غزالی هرچند در تهافت الفلاسفه از یحیی نحوی نام نبرده اما احتمال استفاده او از کتاب وی بسیار قوی است. شهرستانی در بخش نحله‎ها به برخی از دلایل برقلس در ازلیت عالم متعرّض شده و گفته است که اعتقاد به قدم عالم از زمان ارسطو شهرت یافته است. شهرستانی، هشت شبهه از شبهات برقلس را نقل کرده، می‎نویسد که در هر یک از آن‎ها نوعی مغالطه هست و بسیاری از آن‎ها تحکمات‎اند. وی در مفرده‎ای که اکنون در دست نیست، به رد و نقض شبهات ارسطو و برقلس و تقریرات بوعلی سینا دراین‎باره پرداخته است<ref>همان</ref>.
در عالم اسلام، [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]] در الشکوک علی البرقلس، به «جده دلیل در ازلیت عالم» برقلس اشاره می‎کند و چه‎بسا شخصاً از کتاب یحیی نحوی استفاده کرده باشد. ابوالحسن عامری نیشابوری نیز در کتاب «الامد علی الابد» در مسئله حدوث و قدم عالم، می‎نویسد که در این باب در مذهب افلاطون اختلاف هست، زیرا افلاطون، در کتاب خود بولوطیقوس گفته است که عالم غیر مکوَّن، ابدی و دائم البقاست و نظر برقلس دهری به این گفته او تعلق دارد؛ و سپس در کتاب طیماؤس ذکر کرده که عالم مکوَّن است و باری‎تعالی آن را از بی‎نظمی ابداع کرده است و ارسطو به شرح و جمع این دو قول او پرداخته است. [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] در «[[تحقيق ما للهند|تحقیق ماللهند]]» دست‎کم سه بار از کتاب یحیی نحوی نقل کرده است. ابن خمار در مقاله‎ای، دلیل یحیی نحوی بر حدوث عالم را از دلیل متکلمان پذیرفتنی‎تر دانسته است. [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]] هرچند در [[تهافت الفلاسفة|تهافت الفلاسفه]] از یحیی نحوی نام نبرده اما احتمال استفاده او از کتاب وی بسیار قوی است. شهرستانی در بخش نحله‎ها به برخی از دلایل برقلس در ازلیت عالم متعرّض شده و گفته است که اعتقاد به قدم عالم از زمان [[ارسطو]] شهرت یافته است. [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|شهرستانی]]، هشت شبهه از شبهات برقلس را نقل کرده، می‎نویسد که در هر یک از آن‎ها نوعی مغالطه هست و بسیاری از آن‎ها تحکمات‎اند. وی در مفرده‎ای که اکنون در دست نیست، به رد و نقض شبهات [[ارسطو]] و برقلس و تقریرات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] دراین‎باره پرداخته است<ref>همان</ref>.


نویسنده درباره «مسائل فرقليس فى الأشياء الطبيعية» هم بیان می‎دارد برخی از کتاب‎ها که به نام برقلس به‎دست‎آمده، ولی با وضع فکری و آثار مسلّم او سازگاری ندارد. از این دسته، بدوی مسائل فرقلیس فی الاشیاء الطبیعیه را چاپ و منتشر کرده است (الافلاطونیة، ص43ـ49). این کتاب مشتمل بر هشت مسئله است که در صدر آن، مترجم کتاب اسحاق بن حنین معرفی شده است. بدوی می‎نویسد که نمی‎داند آیا مراد از فرقلیس همان برقلس است یا خیر و هر چه پژوهش کرده به پاسخ روشنی نرسیده است<ref>همان، ص150</ref>.
نویسنده درباره «مسائل فرقليس فى الأشياء الطبيعية» هم بیان می‎دارد برخی از کتاب‎ها که به نام برقلس به‎دست‎آمده، ولی با وضع فکری و آثار مسلّم او سازگاری ندارد. از این دسته، بدوی مسائل فرقلیس فی الاشیاء الطبیعیه را چاپ و منتشر کرده است (الافلاطونیة، ص43ـ49). این کتاب مشتمل بر هشت مسئله است که در صدر آن، مترجم کتاب اسحاق بن حنین معرفی شده است. بدوی می‎نویسد که نمی‎داند آیا مراد از فرقلیس همان برقلس است یا خیر و هر چه پژوهش کرده به پاسخ روشنی نرسیده است<ref>همان، ص150</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش