۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'کنگرهها' به 'کنگرهها') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
نام مادر ابراهيم ماريه قبطى بود كه حاكم مصر براى آن حضرت هديه فرستاده بود.روزى عايشه از روى حسادت نسبت به ماريه، كه پسر آورده بود، به حضرت رسول خدا گفت: ابراهيم فرزند تو نيست زيرا پسر عموى ماريه به منزل وى رفت و آمد دارد و ابراهيم فرزند اوست. | نام مادر ابراهيم ماريه قبطى بود كه حاكم مصر براى آن حضرت هديه فرستاده بود.روزى عايشه از روى حسادت نسبت به ماريه، كه پسر آورده بود، به حضرت رسول خدا گفت: ابراهيم فرزند تو نيست زيرا پسر عموى ماريه به منزل وى رفت و آمد دارد و ابراهيم فرزند اوست. | ||
پيامبر از اين سخن بسيار برآشفته شد و به [[امام على(ع)|حضرت علیعليهالسلام]] | پيامبر از اين سخن بسيار برآشفته شد و به [[امام على(ع)|حضرت علیعليهالسلام]] فرمود: «اى على! شمشيرت را بردار و به خانه ماريه برو، اگر قبطى را در آنجا يافتى گردنش را بزن». | ||
[[امام على(ع)|حضرت علیعليهالسلام]] | [[امام على(ع)|حضرت علیعليهالسلام]] عرض كرد: «يا رسول الله! آيا همچون آهنى گداخته اين فرمان را اطاعت نمايم يا جريان را بررسى نمايم ؟! زيرا شاهد چيزى را مىبيند كه غايب نمىبيند». | ||
حضرت رسول خدا(ص) فرمود: «آرى جريان را بررسى كن». | حضرت رسول خدا(ص) فرمود: «آرى جريان را بررسى كن». | ||
[[امام على(ع)|حضرت علیعليهالسلام]] | [[امام على(ع)|حضرت علیعليهالسلام]] به خانه ماريه رفت و با ديدن قبطى كه فقط براى ديدار آمده بود شمشير از غلاف كشيده و به سوى او رفت. | ||
قبطى كه متوجه قصد آن حضرت شده بود از درختى بالا رفت.در آن هنگام، لباسش كنار رفت و معلوم شد كه ممسوح است (آلت مردانگى ندارد). | قبطى كه متوجه قصد آن حضرت شده بود از درختى بالا رفت.در آن هنگام، لباسش كنار رفت و معلوم شد كه ممسوح است (آلت مردانگى ندارد). |
ویرایش