الظرف و الظرفاء: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)'
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)')
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
خط ۶۱: خط ۶۱:
باب پنجم با عنوان «صفه متحابين فى الله عزوجل» از بخش‌هاى خواندنى كتاب مى‌باشد. در ابتداى اين باب روايتى از براء بن عازب نقل شده است كه: نزد پيامبر(ص) نشسته بودم كه فرمود: «آيا مى‌دانيد كه كدام جامه ايمان مطمئن‌تر است؟». عرض كرديم: نماز. فرمود: «نماز حسنه است، اما اين نيست». عرض كرديم: زكات. فرمود: «حسنه است؛ اما اين هم نيست». سپس اصحاب شرائع اسلام را ذكر كردند و چون حضرت ديدند كه نمى‌توانند، بگويند، فرمود: «محكم‌ترين لباس ايمان حبّ فى الله و بغض فى الله است». در روايت ديگرى فرمود: «ايمان آنست كه انسان، ديگرى را دوست داشته باشد؛ بدون آن كه بين آنها نسبت نزديكى و مالى كه به او اعطاء كند، باشد؛ تنها به خاطر خداوند او را دوست داشته باشد».
باب پنجم با عنوان «صفه متحابين فى الله عزوجل» از بخش‌هاى خواندنى كتاب مى‌باشد. در ابتداى اين باب روايتى از براء بن عازب نقل شده است كه: نزد پيامبر(ص) نشسته بودم كه فرمود: «آيا مى‌دانيد كه كدام جامه ايمان مطمئن‌تر است؟». عرض كرديم: نماز. فرمود: «نماز حسنه است، اما اين نيست». عرض كرديم: زكات. فرمود: «حسنه است؛ اما اين هم نيست». سپس اصحاب شرائع اسلام را ذكر كردند و چون حضرت ديدند كه نمى‌توانند، بگويند، فرمود: «محكم‌ترين لباس ايمان حبّ فى الله و بغض فى الله است». در روايت ديگرى فرمود: «ايمان آنست كه انسان، ديگرى را دوست داشته باشد؛ بدون آن كه بين آنها نسبت نزديكى و مالى كه به او اعطاء كند، باشد؛ تنها به خاطر خداوند او را دوست داشته باشد».


باب پيشين، زمينه ورود به بحث خوشرويى با اخوان و صبر بر تألّف بين قلوب بوده و در اين باب ابتدا با آيات و سپس با روايات و اشعار شعراى معروف به تبيين اين مقوله پرداخته است. در روايتى از نبى‌اكرم(ص) آمده است: «شما نمى‌توانيد با اموالتان بر مردم تسلط يابيد، پس با خوشرويى و حسن خلق اين كار را انجام دهيد». اگرچه حب دوستان از صفات نيك به شمار رفته؛ اما اين صفت پسنديده داراى آفاتى است كه از جمله آن‌ها افراط در اين امر است. در روايتى از [[امام على (ع)]] آمده است: «دوستت را به اعتدال دوست بدار؛ شايد روزى با تو دشمن شود، و با دشمنت به اعتدال دشمنى كن شايد روزى با تو دوست شود».
باب پيشين، زمينه ورود به بحث خوشرويى با اخوان و صبر بر تألّف بين قلوب بوده و در اين باب ابتدا با آيات و سپس با روايات و اشعار شعراى معروف به تبيين اين مقوله پرداخته است. در روايتى از نبى‌اكرم(ص) آمده است: «شما نمى‌توانيد با اموالتان بر مردم تسلط يابيد، پس با خوشرويى و حسن خلق اين كار را انجام دهيد». اگرچه حب دوستان از صفات نيك به شمار رفته؛ اما اين صفت پسنديده داراى آفاتى است كه از جمله آن‌ها افراط در اين امر است. در روايتى از [[امام على(ع)]] آمده است: «دوستت را به اعتدال دوست بدار؛ شايد روزى با تو دشمن شود، و با دشمنت به اعتدال دشمنى كن شايد روزى با تو دوست شود».


وشاء در كتابش، «ظريفان» را به مثابه روشنفكران و نجباى نوپديد توصيف مى‌نمايد. ظريف كه معادل «زول»(ص 8) و به معناى «زيرك» است، در صورت كمال مطلوب خود هم جنبه اجتماعى دارد و داراى صفاتى چون وفاى به عهد، مناعت و كناره‌جويى از زشتى‌هاست و هم جنبه فردى؛ يعنى «ظريف» بايد فصيح و بليغ و پاكدامن و پاكخوى باشد. قسمت اخير را اگر بخواهيم بيشتر بسط دهيم، «ظريف» بايد خوش‌ظاهر، خوش‌پوش، خوش‌رفتار و داراى سليقه عالى در خوراك باشد.
وشاء در كتابش، «ظريفان» را به مثابه روشنفكران و نجباى نوپديد توصيف مى‌نمايد. ظريف كه معادل «زول»(ص 8) و به معناى «زيرك» است، در صورت كمال مطلوب خود هم جنبه اجتماعى دارد و داراى صفاتى چون وفاى به عهد، مناعت و كناره‌جويى از زشتى‌هاست و هم جنبه فردى؛ يعنى «ظريف» بايد فصيح و بليغ و پاكدامن و پاكخوى باشد. قسمت اخير را اگر بخواهيم بيشتر بسط دهيم، «ظريف» بايد خوش‌ظاهر، خوش‌پوش، خوش‌رفتار و داراى سليقه عالى در خوراك باشد.
خط ۷۱: خط ۷۱:
از علماى م[[ذهبى]]، آن كه نخستين بار در موضوع عشق و عاشقى چير نوشته است، محمد بن داود (متوفى297ق) است. وى هفتمين ظاهرى مسلك و پسر بنيان‌گذار نحله ظاهريه بود. پنجاه باب نخستين كتابش «الزهره» حالات عشق را بيان مى‌كند. از مشتركات كتاب الزهره و كتاب الظرف و الظرفاء اين است كه عشق بايد «عفيف» باشد. او تغزّل نسبت به أمردان را خلاف آيين ظريفان مى‌داند، برعكس سنت تغزّل به زنان را در شعر ممدوح مى‌شمارد.
از علماى م[[ذهبى]]، آن كه نخستين بار در موضوع عشق و عاشقى چير نوشته است، محمد بن داود (متوفى297ق) است. وى هفتمين ظاهرى مسلك و پسر بنيان‌گذار نحله ظاهريه بود. پنجاه باب نخستين كتابش «الزهره» حالات عشق را بيان مى‌كند. از مشتركات كتاب الزهره و كتاب الظرف و الظرفاء اين است كه عشق بايد «عفيف» باشد. او تغزّل نسبت به أمردان را خلاف آيين ظريفان مى‌داند، برعكس سنت تغزّل به زنان را در شعر ممدوح مى‌شمارد.


داستان‌هايى كه وشاء آورده بعضى جنبه افسانه‌اى دارد و بعضى جنبه تاريخى و اين داستان‌ها را بعداً [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] در الاغانى به شرح آورده است. برخى از داستان‌هاى وشّاء به زندگى اجتماعى و واقعيات حيات باز مى‌گردد: «على (ع) كنيزى داشت و مؤذنى، آن مؤذن به كنيز اظهار عشق كرد و كنيز به حضرت اطلاع داد. حضرت فرمود: اگر اين بار چنين حرفى زد، تو هم جواب مثبت بده. ببين چه مى‌خواهد؟ اين بار كه مؤذن به كنيز گفت: «دوستت دارم». كنيز گفت: «من هم تو را دوست دارم، حالا چه كار كنيم؟» مؤذن گفت: «بايد صبر كنيم تا خداى صابران ما را به هم برساند.» وقتى كه كنيز ماوقع را به حضرت گزارش داد، حضرت آن دو را به هم تزويج فرمود».(ص115)
داستان‌هايى كه وشاء آورده بعضى جنبه افسانه‌اى دارد و بعضى جنبه تاريخى و اين داستان‌ها را بعداً [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى]] در الاغانى به شرح آورده است. برخى از داستان‌هاى وشّاء به زندگى اجتماعى و واقعيات حيات باز مى‌گردد: «على(ع) كنيزى داشت و مؤذنى، آن مؤذن به كنيز اظهار عشق كرد و كنيز به حضرت اطلاع داد. حضرت فرمود: اگر اين بار چنين حرفى زد، تو هم جواب مثبت بده. ببين چه مى‌خواهد؟ اين بار كه مؤذن به كنيز گفت: «دوستت دارم». كنيز گفت: «من هم تو را دوست دارم، حالا چه كار كنيم؟» مؤذن گفت: «بايد صبر كنيم تا خداى صابران ما را به هم برساند.» وقتى كه كنيز ماوقع را به حضرت گزارش داد، حضرت آن دو را به هم تزويج فرمود».(ص115)


در مجموع بايد گفت كه عشقى كه وشّاء از آن سخن گفته است، عبارت است از، عشق زمينى و مجازى و به عشق حقيقى و الهى كمتر توجه كرده است. اين در حالى است كه اشعار و نوشته‌هاى ادباى راستين مملوّ از حكم و مواعضى است كه از قرآن كريم و سخنان نبى‌اكرم(ص) و بزرگان دين نشأت گرفته است. او برخلاف صوفيه كه انسان كامل را انسان ربّانى مى‌انگارند، انسان كامل يا (ظريف) را انسان اجتماعى مى‌داند. با تعريف مزبور زنديقان، نديمان، موسيقى‌دانان، عياش پيشگان ثروتمند حجاز هم ظريف قلمداد مى‌شدند. بدين گونه «ظرافت» كه يكى از خصوصياتش «عشق عفيف» بود، در يك تحوّل و تطوّر تدريجى ربطى هم با هرزگى و عياشى و... پيدا كرد كه البته وشاء اين همه را نفى مى‌كند و ظرافت بدون عفت را قبول ندارد.
در مجموع بايد گفت كه عشقى كه وشّاء از آن سخن گفته است، عبارت است از، عشق زمينى و مجازى و به عشق حقيقى و الهى كمتر توجه كرده است. اين در حالى است كه اشعار و نوشته‌هاى ادباى راستين مملوّ از حكم و مواعضى است كه از قرآن كريم و سخنان نبى‌اكرم(ص) و بزرگان دين نشأت گرفته است. او برخلاف صوفيه كه انسان كامل را انسان ربّانى مى‌انگارند، انسان كامل يا (ظريف) را انسان اجتماعى مى‌داند. با تعريف مزبور زنديقان، نديمان، موسيقى‌دانان، عياش پيشگان ثروتمند حجاز هم ظريف قلمداد مى‌شدند. بدين گونه «ظرافت» كه يكى از خصوصياتش «عشق عفيف» بود، در يك تحوّل و تطوّر تدريجى ربطى هم با هرزگى و عياشى و... پيدا كرد كه البته وشاء اين همه را نفى مى‌كند و ظرافت بدون عفت را قبول ندارد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش