۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (') |
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف ') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
خاورى كتاب را به سبك سالنامه نگاشته و براى هر سال بهاريهاى آورده و سعى كرده است كه در اين بهاريهها، فنون و صنايع ادبى و نثر مسجع را به كار گيرد و در ضمن وصف بهار، چمن، مرغزار، گشت و گذار، اوضاع روزگار را نيز با صنعت ايهام به صورت تفال يا تطير بيان نمايد و به عبارت ديگر، هر بهاريه مطلعى است كه به صورت چكيده از وقايع خوب يا بد آن سال خبر مىدهد. | خاورى كتاب را به سبك سالنامه نگاشته و براى هر سال بهاريهاى آورده و سعى كرده است كه در اين بهاريهها، فنون و صنايع ادبى و نثر مسجع را به كار گيرد و در ضمن وصف بهار، چمن، مرغزار، گشت و گذار، اوضاع روزگار را نيز با صنعت ايهام به صورت تفال يا تطير بيان نمايد و به عبارت ديگر، هر بهاريه مطلعى است كه به صورت چكيده از وقايع خوب يا بد آن سال خبر مىدهد. | ||
مؤلف مىگويد: «بنيان كتاب را بر دو جلد و يك خاتمه نهادم. جلد اول در وقايع قرن اول از دولت ابد مدت خسروانى (1312-1342ق) و جلد ثانى در ايراد اوضاع قرن ثانى از شوكت جاويد مبانى و خاتمه در ذكر شمايل و مآثر و تعداد اولاد امجاد و نباير و نتايج حضرت صاحبقرانى، جلد اول را نامه خاقان ناميدم و جلد ثانى را رساله صاحبقران نام نهادم و هر دو جلد را جامعا تاريخ ذوالقرنين لقب دادم». | |||
خاورى واژه ذوالقرنين را از قرآن به عاريت گرفته و مقصودش از ذوالقرنين، فتحعلى شاه است كه دو قرن حكومت كرد، البته قرن عربى كه سى سال است؛ هر چند كه حكومت او در سى سال دوم از هشت سال (1342-1350) فراتر نرفت و لذا | خاورى واژه ذوالقرنين را از قرآن به عاريت گرفته و مقصودش از ذوالقرنين، فتحعلى شاه است كه دو قرن حكومت كرد، البته قرن عربى كه سى سال است؛ هر چند كه حكومت او در سى سال دوم از هشت سال (1342-1350) فراتر نرفت و لذا مؤلف ، سالهاى باقيمانده از قرن دوم را به ذكر تاريخ حكومت محمد شاه قاجار اختصاص داده است. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
مؤلف در آغاز سخن در جلد اول، خطبهاى در ثنا و ستايش خداوندى و مدح پيامبر (ص) و معصومين (ع) مىآورد و پس از مدح فتحعلى شاه و ذكر القاب او، به بيان شرح حال خود و چگونگى راه يافتنش به دربار فتحعلى شاه مىپردازد. آنگاه به توصيف اوضاع مملكت ايران به ذكر نسب ايل قاجار پرداخته و از زمان فتحعلىخان قاجار كه معاصر شاه طهماسب سوم صفوى و نادر افشار بود، توضيح را بيشتر نموده و پس از ذكر مرگ وى و سپس محمدحسن خان و ايام اسارت آقا محمدخان و حسينقلى خان جهانسوز در شيراز و مرگ كريمخان و پايان حكومت زنديه و شرح نسبتا مبسوطى از ايام حكومت آقا محمدخان و چگونگى مرگ وى بهاريه 1212ق را آعاز و تا پايان سال 1241ق سال به سال وقايع را توضيح داده و نام اين جلد را كتاب «نامه خاقان» لقب داده است. | |||
در اين جلد، چگونگى به تخت نشستن فتحعلىشاه، دفع مدعيان سلطنت و روابط با مخالفين كه سالها شاه را سرگرم نموده، جنگهاى ايران و روس كه زمينهى ارتباط با فرانسه و گسترش روابط خارجى را با انگليس فراهم مىنمايد تا زمينه عهدنامهى گلستان با روسيه تزارى و بستن عهدنامهى مفصل با انگليس، قتل گريبايدوف و بسيارى از مسايلى كه در اين دورهى حساس در جلد اول مطرح مىشود. | در اين جلد، چگونگى به تخت نشستن فتحعلىشاه، دفع مدعيان سلطنت و روابط با مخالفين كه سالها شاه را سرگرم نموده، جنگهاى ايران و روس كه زمينهى ارتباط با فرانسه و گسترش روابط خارجى را با انگليس فراهم مىنمايد تا زمينه عهدنامهى گلستان با روسيه تزارى و بستن عهدنامهى مفصل با انگليس، قتل گريبايدوف و بسيارى از مسايلى كه در اين دورهى حساس در جلد اول مطرح مىشود. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
از ويژگىهاى ادبى اين كتاب، نثر مسجع بهاريهها است كه | از ويژگىهاى ادبى اين كتاب، نثر مسجع بهاريهها است كه مؤلف جهت نشان دادن فضل و توان علمى خود آورده كه البته حالت كليشهاى به خود گرفته و از واژههاى تكرارى استفاده كرده است؛ گر چه در اين ميان عبارتهاى بكر و شيوا و تصاوير زيبايى نيز خلق كرده است. | ||
مؤلف در جاى جاى اين كتاب شواهد شعرى آموزندهاى را از خود و يا به نقل از ديگر شاعران ذكر كرده كه قابل تامل است. و نيز قطعات و قصايدى در مدح، ذم، ولادت، درگذشت و ماده تاريخهاى ولادت يا در گذشت شاهان، شاهزادگان و امرا و دوستان خويش، براى دريافت صله و انعام يا از روى علاقه، سروده است. | |||
اين كتاب را مىتوان دايرةالمعارفى از مقولات مختلف فرهنگى، اجتماعى، روابط بين دول، سلسله مراتب حكومتى و وقايع تاريخى دانست كه براى محققان شايان توجه و تحقيق است. | اين كتاب را مىتوان دايرةالمعارفى از مقولات مختلف فرهنگى، اجتماعى، روابط بين دول، سلسله مراتب حكومتى و وقايع تاريخى دانست كه براى محققان شايان توجه و تحقيق است. |
ویرایش