مكتوبات و مجالس سبعه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ر«' به 'ر «'
جز (جایگزینی متن - 'ى«' به 'ی «')
جز (جایگزینی متن - 'ر«' به 'ر «')
خط ۵۴: خط ۵۴:
مطابق احصاء، تعداد مكتوبات را 144 فقره ضبط كرده‌اند. متأسفانه احصاءكنندگان، چهار فقره نامه منظوم را كه به محضر مولانا محمد شمس تبريز فرستاده بودند، در بوته نسيان نهاده بودند. كليه مكتوبات با عبارت«الله مفتح الابواب» يا«الله يجمع بيننا» آغاز مى‌گردد. بلافاصله القاب و عناوين كسى است كه نامه به نام اوست يا الفاظى كه با رعايت مراتب در غالب نامه‌ها مكرر مى‌شود. عناوين و اوصاف هم عربى است؛ مگر در بعضى از آنها كه به تركى است. در مورد اسماء خاص نيز پارسى آورده شده است. البته چند نامه نيز هست كه با مقدمه و بيان اخلاقى و صوفيانه شروع شده و از وارد كردن القاب در آنها صرف‌نظر نموده است.
مطابق احصاء، تعداد مكتوبات را 144 فقره ضبط كرده‌اند. متأسفانه احصاءكنندگان، چهار فقره نامه منظوم را كه به محضر مولانا محمد شمس تبريز فرستاده بودند، در بوته نسيان نهاده بودند. كليه مكتوبات با عبارت«الله مفتح الابواب» يا«الله يجمع بيننا» آغاز مى‌گردد. بلافاصله القاب و عناوين كسى است كه نامه به نام اوست يا الفاظى كه با رعايت مراتب در غالب نامه‌ها مكرر مى‌شود. عناوين و اوصاف هم عربى است؛ مگر در بعضى از آنها كه به تركى است. در مورد اسماء خاص نيز پارسى آورده شده است. البته چند نامه نيز هست كه با مقدمه و بيان اخلاقى و صوفيانه شروع شده و از وارد كردن القاب در آنها صرف‌نظر نموده است.


در باره ساختار«مجالس سبعه» گفته مى‌شود كه اين كتاب، مجموعه هفت خطابه از مولانا، يادگار ايامى است كه او به منبر مى‌رفته و براى مريدان وعظ مى‌كرده است. دست كم يكى از اين خطابه‌ها به اوايل جوانى مولانا برمى‌گردد كه پدر و مادرش هر دو زنده بوده‌اند. متن موجود«مجالس سبعه»، البته دست‌كارى شده است و شاهد گوياى اين دست‌كارى، شعرهايى از نيمه دوم عمر مولانا و حتى شعرهايى از فرزند او سلطان ولد است كه در خلال اين مجالس آمده است. گمان نمى‌رود كسانى كه دست به آرايش و پيراش نسخه اصلى زده‌اند، به افزودن اين چند خط شعر كه الحاقى بودن آنها مسلم است، قناعت نموده باشند. آنها به احتمال زياد، به مقتضاى ذوق و سليقه خود از كم و زياد كردن مطالب و تغيير و تبديل بعضى كلمات و عبارات ابا و احتراز نداشته‌اند، اما دامنه اين دست‌كارى‌ها تا هر كجا كه بوده به احتمال قوى استخوان‌بندى يا ساختار خطابه‌ها، به حال خود باقى مانده و تصرفات در داخل چهارچوب اصلى، اعمال گرديده است.
در باره ساختار «مجالس سبعه» گفته مى‌شود كه اين كتاب، مجموعه هفت خطابه از مولانا، يادگار ايامى است كه او به منبر مى‌رفته و براى مريدان وعظ مى‌كرده است. دست كم يكى از اين خطابه‌ها به اوايل جوانى مولانا برمى‌گردد كه پدر و مادرش هر دو زنده بوده‌اند. متن موجود«مجالس سبعه»، البته دست‌كارى شده است و شاهد گوياى اين دست‌كارى، شعرهايى از نيمه دوم عمر مولانا و حتى شعرهايى از فرزند او سلطان ولد است كه در خلال اين مجالس آمده است. گمان نمى‌رود كسانى كه دست به آرايش و پيراش نسخه اصلى زده‌اند، به افزودن اين چند خط شعر كه الحاقى بودن آنها مسلم است، قناعت نموده باشند. آنها به احتمال زياد، به مقتضاى ذوق و سليقه خود از كم و زياد كردن مطالب و تغيير و تبديل بعضى كلمات و عبارات ابا و احتراز نداشته‌اند، اما دامنه اين دست‌كارى‌ها تا هر كجا كه بوده به احتمال قوى استخوان‌بندى يا ساختار خطابه‌ها، به حال خود باقى مانده و تصرفات در داخل چهارچوب اصلى، اعمال گرديده است.


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
خط ۷۱: خط ۷۱:
او در سى و هفت سالگى به شمس رسيد و تقريباً سى سال پس از آن زنده ماند. ديدار شمس، خطّ قرمزى است كه حيات مولانا را به دو نيمه نابرابر تقسيم مى‌كند. از نيمه بزرگ‌تر اول، چيزى جز مجالس سبعه بر جاى نمانده است. اگر قول خود او و نزديكانش را حجّت بدانيم، او در آن دوره شعر نسروده بود؛ هر چند عجيب است كه شاعرى با آن طبع وقاد و قدرت تخيل و نازك‌بينى، خود را از ساحت شعر دور نگاه داشته باشد.
او در سى و هفت سالگى به شمس رسيد و تقريباً سى سال پس از آن زنده ماند. ديدار شمس، خطّ قرمزى است كه حيات مولانا را به دو نيمه نابرابر تقسيم مى‌كند. از نيمه بزرگ‌تر اول، چيزى جز مجالس سبعه بر جاى نمانده است. اگر قول خود او و نزديكانش را حجّت بدانيم، او در آن دوره شعر نسروده بود؛ هر چند عجيب است كه شاعرى با آن طبع وقاد و قدرت تخيل و نازك‌بينى، خود را از ساحت شعر دور نگاه داشته باشد.


«مجالس سبعه»، اگر چه در قياس با آثار نيمه دوم مولانا، به لحاظ مضمون و محتوا فقير و اندك‌مايه است، اما به لحاظ فرم، درخور توجه و دقت است. مولانا، در«مجالس سبعه»، سخنورى توان‌مند و گرم‌دهان و چيره‌دست بر الفاظ جلوه مى‌كند.
«مجالس سبعه»، اگر چه در قياس با آثار نيمه دوم مولانا، به لحاظ مضمون و محتوا فقير و اندك‌مايه است، اما به لحاظ فرم، درخور توجه و دقت است. مولانا، در «مجالس سبعه»، سخنورى توان‌مند و گرم‌دهان و چيره‌دست بر الفاظ جلوه مى‌كند.


«مكتوبات»، عموماً نوع ادبى جالبى است كه به مقتضاى ماهيت خود فوايدى استثنايى در بر دارد. شخصيت نويسنده، مناسبات او با طبقات متعدد، واكنش‌هاى او در برابر رويدادهايى كه با زندگى خصوصى و اجتماعى‌اش، پيوند نزديك دارد، علاقه‌ها و گرايش‌ها و نفرت‌ها، تلقى او از افراد و حوادث و سرانجام احياناً اسرار زندگى او، با صداقت و صفاى بيشترى از لابه‌لاى نامه‌ها نمودار مى‌شود و حسّ كنجكاوى خواننده را بهتر ارضا مى‌كند. مولانا در اين نامه‌ها دبيرى چيره‌دست جلوه مى‌نمايد كه به اسلوب ترسّل و انشاء از هر حيث آشناست. در عين حفظ مرتبت والاى خود، القاب و عناوين و شأن و مقام مخاطب را رعايت مى‌كند. قلمش، روان و شيرين و رسا و مؤثر و وافى به مقصود است. اگر سفارش كسى را مى‌كند، مى‌داند كه در كجا بايد بدون مقدمه وارد مطلب شود و در كجا زمينه‌چينى كند، كجا درخواست را در لفافه بپيچد و كجا عريان عرضه بدارد. به قياس با مكتوبات سنايى، نامه‌هايش، از تكلف پيراسته‌تر و هم پوياتر است. در عين آنكه آهنگ تند و پرشتاب نامه‌هاى عين القضات در آن احساس نمى‌شود. به لحاظ محتوا نيز با نامه‌هاى عين القضات فرق ماهوى دارد. نامه‌هاى عين القضات، بيشتر، جواب مشكلات مريدان در مسائل قرآنى و باطنى و بيان حاصل تجربه‌هاى عرفانى است؛ در حالى كه نامه‌هاى مولانا غالباً خطاب به دولت‌مردان و قدرت‌مندان است، در توصيه مريدان و هم كسانى كه مولانا نسبت به آنان توجه خاص داشته است. اين نامه‌ها، به قول صلاح الدين ملطى، مريد مولانا، «براى درد مساكين و اهل حاجات» بوده است؛ مثلاً براى معافيت از ماليات، رفع تعدى و تجاوز، واگذارى مشيخت خانقاه، كمك مالى براى بناى خانقاه و...
«مكتوبات»، عموماً نوع ادبى جالبى است كه به مقتضاى ماهيت خود فوايدى استثنايى در بر دارد. شخصيت نويسنده، مناسبات او با طبقات متعدد، واكنش‌هاى او در برابر رويدادهايى كه با زندگى خصوصى و اجتماعى‌اش، پيوند نزديك دارد، علاقه‌ها و گرايش‌ها و نفرت‌ها، تلقى او از افراد و حوادث و سرانجام احياناً اسرار زندگى او، با صداقت و صفاى بيشترى از لابه‌لاى نامه‌ها نمودار مى‌شود و حسّ كنجكاوى خواننده را بهتر ارضا مى‌كند. مولانا در اين نامه‌ها دبيرى چيره‌دست جلوه مى‌نمايد كه به اسلوب ترسّل و انشاء از هر حيث آشناست. در عين حفظ مرتبت والاى خود، القاب و عناوين و شأن و مقام مخاطب را رعايت مى‌كند. قلمش، روان و شيرين و رسا و مؤثر و وافى به مقصود است. اگر سفارش كسى را مى‌كند، مى‌داند كه در كجا بايد بدون مقدمه وارد مطلب شود و در كجا زمينه‌چينى كند، كجا درخواست را در لفافه بپيچد و كجا عريان عرضه بدارد. به قياس با مكتوبات سنايى، نامه‌هايش، از تكلف پيراسته‌تر و هم پوياتر است. در عين آنكه آهنگ تند و پرشتاب نامه‌هاى عين القضات در آن احساس نمى‌شود. به لحاظ محتوا نيز با نامه‌هاى عين القضات فرق ماهوى دارد. نامه‌هاى عين القضات، بيشتر، جواب مشكلات مريدان در مسائل قرآنى و باطنى و بيان حاصل تجربه‌هاى عرفانى است؛ در حالى كه نامه‌هاى مولانا غالباً خطاب به دولت‌مردان و قدرت‌مندان است، در توصيه مريدان و هم كسانى كه مولانا نسبت به آنان توجه خاص داشته است. اين نامه‌ها، به قول صلاح الدين ملطى، مريد مولانا، «براى درد مساكين و اهل حاجات» بوده است؛ مثلاً براى معافيت از ماليات، رفع تعدى و تجاوز، واگذارى مشيخت خانقاه، كمك مالى براى بناى خانقاه و...
خط ۸۱: خط ۸۱:
مولانا، در جايى كه پاى حرمت مردان خدا در ميان است، بى‌گذشت و بى‌مداراست؛ نمونه‌اش نامه‌اى كه به سلطان ولد در سفارش رعايت حال عروس خود، فاطمه خاتون، دختر صلاح الدين زركوب كه او را به صفت«شاه‌زاده ما و روشنايى دل و ديده ما و همه عالم كه امروز در حواله و حباله آن فرزند است» وصف مى‌كند، هويداست و طرفه اينكه براى حفظ حرمت و فاصله پدر - فرزندى و مختل نساختن صلح و صفاى خانوادگى و نفى اين توهم كه از جانب خاتون گله و شكايتى رفته باشد، به تأكيد مى‌گويد: «و الله الذى لا اله الا هو كه هيچ گله‌اى نكرده‌اند و پيغام نكرده‌اند، نه به ايماء، نه اشارت، نه تعريض الاّ بى‌گفتِ خلق و اشارت ايشان چند روز است كه از صداى عالمِ جان و وراى عالمِ صورت، صورتِ بى‌صورت به هوشم مى‌آيد و مرا مى‌خَلَد، ندانم كه حكايت حال است يا قال؟(نامه ششم).
مولانا، در جايى كه پاى حرمت مردان خدا در ميان است، بى‌گذشت و بى‌مداراست؛ نمونه‌اش نامه‌اى كه به سلطان ولد در سفارش رعايت حال عروس خود، فاطمه خاتون، دختر صلاح الدين زركوب كه او را به صفت«شاه‌زاده ما و روشنايى دل و ديده ما و همه عالم كه امروز در حواله و حباله آن فرزند است» وصف مى‌كند، هويداست و طرفه اينكه براى حفظ حرمت و فاصله پدر - فرزندى و مختل نساختن صلح و صفاى خانوادگى و نفى اين توهم كه از جانب خاتون گله و شكايتى رفته باشد، به تأكيد مى‌گويد: «و الله الذى لا اله الا هو كه هيچ گله‌اى نكرده‌اند و پيغام نكرده‌اند، نه به ايماء، نه اشارت، نه تعريض الاّ بى‌گفتِ خلق و اشارت ايشان چند روز است كه از صداى عالمِ جان و وراى عالمِ صورت، صورتِ بى‌صورت به هوشم مى‌آيد و مرا مى‌خَلَد، ندانم كه حكايت حال است يا قال؟(نامه ششم).


مولانا، با احاطه‌اى كه بر آيات و معانى قرآنى و احاديث و امثال و اشعار عرب و عجم دارد و با ذهن وقّاد و زخّار خود، استادانه و بى‌آنكه تصنعى احساس شود از اين دست‌مايه‌ها براى مؤثر ساختن نامه‌هاى خود به‌جا و به موقع فايده برمى‌گيرد و گاهى شيرين‌كارى‌هايى در اين ميدان نشان مى‌دهد؛ يكى از آنها حكايتى است كه افلاكى در«مناقب العارفين» نقل كرده و قابل مراجعه است.
مولانا، با احاطه‌اى كه بر آيات و معانى قرآنى و احاديث و امثال و اشعار عرب و عجم دارد و با ذهن وقّاد و زخّار خود، استادانه و بى‌آنكه تصنعى احساس شود از اين دست‌مايه‌ها براى مؤثر ساختن نامه‌هاى خود به‌جا و به موقع فايده برمى‌گيرد و گاهى شيرين‌كارى‌هايى در اين ميدان نشان مى‌دهد؛ يكى از آنها حكايتى است كه افلاكى در «مناقب العارفين» نقل كرده و قابل مراجعه است.


در صدر نامه‌ها، هر چند موازين ترسّل در ذكر عناوين و القاب مخاطبان متناسب با شأن و موقع و مقام آنان رعايت شده است، مولانا، چنان‌كه از او انتظار مى‌رود در چارچوب قوالب معهود و مرسوم محصور نمى‌ماند.
در صدر نامه‌ها، هر چند موازين ترسّل در ذكر عناوين و القاب مخاطبان متناسب با شأن و موقع و مقام آنان رعايت شده است، مولانا، چنان‌كه از او انتظار مى‌رود در چارچوب قوالب معهود و مرسوم محصور نمى‌ماند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش