در حریم حرم: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    خط ۵۹: خط ۵۹:
    3. در بازگشت به محلّ اقامت، از كنار بقيع گذشتم و نگاهى به اين وادى خاموش كردم. مظلوميّت جاودانه اهل‌بيت(ع) در نظرم تجديد شد. پيش خود گفتم كه اين غربت را بايد بسرايم. قبلا نيز در سال‌هاى گذشته دو شعر در اين‌باره با نام «مدينه» و «اهل بيت آفتاب» گفته بودم، ولى دردى نيست كه پايان پذيرد. در همين دو سه روزى كه آمده‌ايم، حال و هواى مدينه و غربت ائمّه بقيع، در ذهنم بوده است. بقيع، به وضع فعلى‌اش، يك معركه بزرگ است. صحنه‌اى از درگيرى سنّت و بدعت است. اينان، ساختن مرقد و بوسيدن قبر و احترام به مزار شهيد را بدعت مى‌دانند و خود را پيرو سنّت مى‌شمارند! امّا... مگر رسول خدا(ص) مقدّسات را نمى‌بوسيد؟! مگر به زيارت امر نمى‌كرد؟! مگر قرآن به «مودّتِ ذي‌القربى» فرمان نداده است؟!... نتيجه آن احساس و تأمّلات، سرودن اين قطعه شد:
    3. در بازگشت به محلّ اقامت، از كنار بقيع گذشتم و نگاهى به اين وادى خاموش كردم. مظلوميّت جاودانه اهل‌بيت(ع) در نظرم تجديد شد. پيش خود گفتم كه اين غربت را بايد بسرايم. قبلا نيز در سال‌هاى گذشته دو شعر در اين‌باره با نام «مدينه» و «اهل بيت آفتاب» گفته بودم، ولى دردى نيست كه پايان پذيرد. در همين دو سه روزى كه آمده‌ايم، حال و هواى مدينه و غربت ائمّه بقيع، در ذهنم بوده است. بقيع، به وضع فعلى‌اش، يك معركه بزرگ است. صحنه‌اى از درگيرى سنّت و بدعت است. اينان، ساختن مرقد و بوسيدن قبر و احترام به مزار شهيد را بدعت مى‌دانند و خود را پيرو سنّت مى‌شمارند! امّا... مگر رسول خدا(ص) مقدّسات را نمى‌بوسيد؟! مگر به زيارت امر نمى‌كرد؟! مگر قرآن به «مودّتِ ذي‌القربى» فرمان نداده است؟!... نتيجه آن احساس و تأمّلات، سرودن اين قطعه شد:


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! ماييم و نواى عاشقانه !! ماييم و دل پر از بهانه  
    ! ماييم و نواى عاشقانه !! ماييم و دل پر از بهانه  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! ماييم و دل و بهانه يار !! ماييم و صفاى خانه يار  
    ! ماييم و دل و بهانه يار !! ماييم و صفاى خانه يار  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! ماييم و شرار و سوز سينه !! تنهايى و غربت مدينه  
    ! ماييم و شرار و سوز سينه !! تنهايى و غربت مدينه  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! ماييم و دلى كه پر ز داغ است !! شب‌هاى بقيع، بى‌چراغ است  
    ! ماييم و دلى كه پر ز داغ است !! شب‌هاى بقيع، بى‌چراغ است  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! در شهر نبى كه پرفريب است !! ذريّه مصطفى غريب است  
    ! در شهر نبى كه پرفريب است !! ذريّه مصطفى غريب است  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! از بام و درِ مدينه پيداست !! مظلومه اهل‌بيت، زهراست  
    ! از بام و درِ مدينه پيداست !! مظلومه اهل‌بيت، زهراست  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! طوفان غم و بلا كه خيزد !! دل سوزد و ديده اشك ريزد  
    ! طوفان غم و بلا كه خيزد !! دل سوزد و ديده اشك ريزد  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! اى فاطمه! اى كه بهترينى !! بر خاتم انبيا، نگينى  
    ! اى فاطمه! اى كه بهترينى !! بر خاتم انبيا، نگينى  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! از عشق تو گشته عالمى مست !! بى عشق تو، هرچه راه، بن‌بست  
    ! از عشق تو گشته عالمى مست !! بى عشق تو، هرچه راه، بن‌بست  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! اى مادر يازده ستاره !! اى دل ز غم تو پاره پاره  
    ! اى مادر يازده ستاره !! اى دل ز غم تو پاره پاره  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! ما مهر تو را به سينه داريم !! عمرى است غم مدينه داريم  
    ! ما مهر تو را به سينه داريم !! عمرى است غم مدينه داريم  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! ما چشم به راه آفتابيم !! مديون دعاى مستجابيم  
    ! ما چشم به راه آفتابيم !! مديون دعاى مستجابيم  
    |}؛
    |}؛


    {| class="wikitable poem"
    {| class="wikitable poem"
    |-
    |-
    ! خورشيد حضور، چون برآيد !! فصل غم و غربتت سرآيد  
    ! خورشيد حضور، چون برآيد !! فصل غم و غربتت سرآيد