ابوسعید ابوالخیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
|طول عمر = 83 سال
|طول عمر = 83 سال
|نام همسر =  
|نام همسر =  
|فرزندان =  
|فرزندان = ابوطاهر سعید
|خویشاوند سرشناس =  
|خویشاوند سرشناس =  
|دین =  
|دین =  
|مذهب =  
|مذهب = شافعی
|پیشه =  
|پیشه =  
|درجه علمی =
|درجه علمی =
خط ۳۲: خط ۳۲:
|پس از =  
|پس از =  
|پیش از =  
|پیش از =  
|اساتید =  
|اساتید = ابوسعید عنازی، ابوعبدالله خضری
|مشایخ = [[ابوالفضل محمد بن سرخسی]]{{سخ}}[[ابوالعباس قصاب]]
|مشایخ = لقمان سرخسی، ابوالفضل سرخسی، ابوالعباس قصاب آملی
|معاصرین =
|معاصرین =
|شاگردان =  
|شاگردان = امام‌الحرمین جوینی، ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصاری، حسن بن ابی‌طاهر جیلی
|اجازه اجتهاد از =
|اجازه اجتهاد از =
|آثار = [[شرح حال حضرت خواجه انصاری]]
|آثار = حالات و سخنان ابوسعید، أسرارالتوحید
 
[[مجموعه رباعیات ابوسعید ابوالخیر]]
 
[[سخنان منظوم ابو سعید ابو الخیر]]
|سبک نوشتاری =
|سبک نوشتاری =
|وبگاه رسمی =  
|وبگاه رسمی =  
خط ۷۵: خط ۷۱:
در میهنه نیز طرز سلوك و رفتار ابوسعید با مریدان و هم‌شهریانش همان‌گونه بود كه در نیشابور بود. در خانقاه به همان شیوه مجلس می‌گفت و انبوه مردم، از مریدان و اهالی شهر گرفته تا رئیس میهنه در مجالس او شركت می‌كردند. در این ایام آوازه او حتی به گوش مشایخ حجاز نیز رسیده بود و آنان برای آگاهی‌یافتن از احوال و اقوال او كسانی را به خراسان گسیل می‌داشتند. ابن حزم اندلسی، هم‌عصر او در دورترین نواحی غرب جهان اسلام،‌ از رفتار و طرز سلوك او سخن می‌گوید.
در میهنه نیز طرز سلوك و رفتار ابوسعید با مریدان و هم‌شهریانش همان‌گونه بود كه در نیشابور بود. در خانقاه به همان شیوه مجلس می‌گفت و انبوه مردم، از مریدان و اهالی شهر گرفته تا رئیس میهنه در مجالس او شركت می‌كردند. در این ایام آوازه او حتی به گوش مشایخ حجاز نیز رسیده بود و آنان برای آگاهی‌یافتن از احوال و اقوال او كسانی را به خراسان گسیل می‌داشتند. ابن حزم اندلسی، هم‌عصر او در دورترین نواحی غرب جهان اسلام،‌ از رفتار و طرز سلوك او سخن می‌گوید.
خانقاه او در میهنه محلی بود كه از نقاط مختلف خراسان و ماوراءالنهر اهل عرفان و مریدان و مشایخ را به خود جلب می‌كرد و گروهی از مریدان او نیز كه در نیشابور مانده بودند، برای دیدار او به میهنه می‌آمدند.  
خانقاه او در میهنه محلی بود كه از نقاط مختلف خراسان و ماوراءالنهر اهل عرفان و مریدان و مشایخ را به خود جلب می‌كرد و گروهی از مریدان او نیز كه در نیشابور مانده بودند، برای دیدار او به میهنه می‌آمدند.  
==وفات==
 
ابوسعید آخرین مجلس را در 27 رجب 440 ق برگذار كرد. در این مجلس، ابوطاهر سعید را جانشین خود قرار داد و درباره چگونگی مراسم تشییع جنازه خود به مریدان سفارش كرد. بعد از آن به مدت یك‌هفته زنده بود و در سنی افزودن بر 83 سالگی، در 4 شعبان همان سال درگذشت. جنازه او را فردای آن روز در سرای خودش دفن كردند. در تشییع جنازه او اهالی میهنه چنان ازدحام كرده بودند كه تابوت او نیمی از روز به سبب انبوهی عزاداران دفن نشد، تا آن‌كه رئیس میهنه به وسیله عسسان راه را گشود و جنازه به خاك سپرده شد.
==فرزندان==
بعد از درگذشت ابوسعید، ابوبكر واعظ سرخسی در رثای او شعر گفت و ابوالقاسم قشیری در نیشابور چون خبر وفاتش را شنید،‌ به خانقاه كوی عدنی كویان رفت و به ماتم نشست و پس از چندی برای زیارت تربت او به میهنه آمد. مزار او ـ كه ظاهراً در سده 6 ق «مشهد مقدس» خوانده می‌شد ـ از همان روزگار، محل زیارت شده بود، چنان‌كه ابوالفضل شامی از بیت‌المقدس و هجویری غزنوی از آن سوی غزنه به زیارت خاك او به میهنه آمدند. صوفیه نیز در آن‌جا مراسم خانقاهی برگذار می‌كردند و مجالس سماع برپا می‌داشتند.
با این‌همه در حدود 100 سال پس از درگذشت ابوسعید به هنگام حمله غز، مزار او ویران شد و یادگارهایی كه از او برجای مانده بود، به غارت رفت، ولی در نیمه دوم سده 6 ق سلطان سنجر سلجوقی وسایلی در اختیار نوه او محمد بن منور میهنی گذارد، تا مزار ابوسعید را تعمیر و بازسازی كند. محمد بن منور نزدیك به 50 تن از خاندان پیر میهنه را كه در حمله غز به عراق و نواحی دیگر ایران كوچیده بودند،‌ دوباره در آن‌جا گرد آورد و مزار بوسعید مجدداً رونق گرفت، اما دیری نپایید كه حمله دوم غز، روی داد و این‌بار مزار بیش از بار اول ویران شد. با این‌همه، تربت ابوسعید حرمت و شهرت خود را همچنان حفظ كرد. در اواخر سده 7ق غازان‌خان مغول به زیارت آن‌جا رفت. در عصر تیموریان نیز تربت او مورد تكریم و احترام امیران و شاهزادگان بود. در نیمه نخست سده 10ق مزار ابوسعید صندوق و قبه‌ای داشته كه فضل‌الله بن روزبهان از آن یاد كرده است. در سده 11ق نیز بر مزار او یكی از كتاب‌های «مقامات» ابوسعید موجود بوده كه سیستانی در هنگام زیارت آن محل، آن را مطالعه كرده است. اكنون مزار ابوسعید در قلمرو تركمنستان واقع شده و مشهور به «مانه بابا» است.
ابوسعید، از میان فرزندان خود، فرزند بزرگ‌تر، ابوطاهر سعید (400 ـ 479ق/ 1010 ـ 1086م) را «وقف صوفیان» كرد و به «قطبی» آنان برگزید، اما ابوطاهر كه معارف پدر را انتقال می‌داد، هرگز نتوانست همان مقام و منزلت را حفظ كند. دست یافتن به پایگاه علمی و معرفت صوفیانه ابوسعید كاری سهل نبود و ابوطاهر هر چند معارف خانقاهی را از پدر و مشایخ روزگارش آموخته بوده و به قول عبدالغافر فارسی از سیرت پدر هم بهره داشت، اما چون از علوم ظاهر چندان نصیبی نداشت، طبعاً در این راه توفیقی نمی‌توانست داشته باشد. این‌كه بعضی از معاصران، امی‌بودن ابوطاهر را مردود دانسته‌اند، محل تأمل است و این‌كه به او هیچ‌گونه اثری نسبت نداده‌اند ـ حتی در حد اقوال و سخنان خانقاهی هم چیزی از او نقل نشده است ـ خود دلیل بر آن است كه وی تحصیلاتی نداشته است.
ابوسعید، از میان فرزندان خود، فرزند بزرگ‌تر، ابوطاهر سعید (400 ـ 479ق/ 1010 ـ 1086م) را «وقف صوفیان» كرد و به «قطبی» آنان برگزید، اما ابوطاهر كه معارف پدر را انتقال می‌داد، هرگز نتوانست همان مقام و منزلت را حفظ كند. دست یافتن به پایگاه علمی و معرفت صوفیانه ابوسعید كاری سهل نبود و ابوطاهر هر چند معارف خانقاهی را از پدر و مشایخ روزگارش آموخته بوده و به قول عبدالغافر فارسی از سیرت پدر هم بهره داشت، اما چون از علوم ظاهر چندان نصیبی نداشت، طبعاً در این راه توفیقی نمی‌توانست داشته باشد. این‌كه بعضی از معاصران، امی‌بودن ابوطاهر را مردود دانسته‌اند، محل تأمل است و این‌كه به او هیچ‌گونه اثری نسبت نداده‌اند ـ حتی در حد اقوال و سخنان خانقاهی هم چیزی از او نقل نشده است ـ خود دلیل بر آن است كه وی تحصیلاتی نداشته است.
== مریدان و شاگردان==
== مریدان و شاگردان==
خط ۹۹: خط ۹۳:
==اوصاف و القاب==
==اوصاف و القاب==
ابوسعید همچنان‌كه در دوران حیات، مورد تكریم همگان بود و آوازه‌اش به نقاط دور دست رسید، پس از مرگ نیز در میان صوفیه به عنوان نمونه اعلی و فرد اكمل شناخته شد. اوصاف و القابی چون شیخ‌المشایخ، شاهنشاه محبّان، ملك‌الملوك صوفیان، نازنین مملكت، زعیم صوفیه، شیخ میهنه و حتی سلطان طریقت و به‌طور اطلاق، سلطان كه مؤلفان در دوره‌های بعد ـ از صوفیه و غیرصوفیه ـ به او داده‌اند و نیز اشارات فراوانی كه در نوشته‌ها، به احوال و اقوال و كرامات او رفته، همگی مؤید این مطلب است.
ابوسعید همچنان‌كه در دوران حیات، مورد تكریم همگان بود و آوازه‌اش به نقاط دور دست رسید، پس از مرگ نیز در میان صوفیه به عنوان نمونه اعلی و فرد اكمل شناخته شد. اوصاف و القابی چون شیخ‌المشایخ، شاهنشاه محبّان، ملك‌الملوك صوفیان، نازنین مملكت، زعیم صوفیه، شیخ میهنه و حتی سلطان طریقت و به‌طور اطلاق، سلطان كه مؤلفان در دوره‌های بعد ـ از صوفیه و غیرصوفیه ـ به او داده‌اند و نیز اشارات فراوانی كه در نوشته‌ها، به احوال و اقوال و كرامات او رفته، همگی مؤید این مطلب است.
==وفات==
ابوسعید آخرین مجلس را در 27 رجب 440 ق برگذار كرد. در این مجلس، ابوطاهر سعید را جانشین خود قرار داد و درباره چگونگی مراسم تشییع جنازه خود به مریدان سفارش كرد. بعد از آن به مدت یك‌هفته زنده بود و در سنی افزودن بر 83 سالگی، در 4 شعبان همان سال درگذشت. جنازه او را فردای آن روز در سرای خودش دفن كردند. در تشییع جنازه او اهالی میهنه چنان ازدحام كرده بودند كه تابوت او نیمی از روز به سبب انبوهی عزاداران دفن نشد، تا آن‌كه رئیس میهنه به وسیله عسسان راه را گشود و جنازه به خاك سپرده شد.
بعد از درگذشت ابوسعید، ابوبكر واعظ سرخسی در رثای او شعر گفت و ابوالقاسم قشیری در نیشابور چون خبر وفاتش را شنید،‌ به خانقاه كوی عدنی كویان رفت و به ماتم نشست و پس از چندی برای زیارت تربت او به میهنه آمد. مزار او ـ كه ظاهراً در سده 6 ق «مشهد مقدس» خوانده می‌شد ـ از همان روزگار، محل زیارت شده بود، چنان‌كه ابوالفضل شامی از بیت‌المقدس و هجویری غزنوی از آن سوی غزنه به زیارت خاك او به میهنه آمدند. صوفیه نیز در آن‌جا مراسم خانقاهی برگذار می‌كردند و مجالس سماع برپا می‌داشتند.
با این‌همه در حدود 100 سال پس از درگذشت ابوسعید به هنگام حمله غز، مزار او ویران شد و یادگارهایی كه از او برجای مانده بود، به غارت رفت، ولی در نیمه دوم سده 6 ق سلطان سنجر سلجوقی وسایلی در اختیار نوه او محمد بن منور میهنی گذارد، تا مزار ابوسعید را تعمیر و بازسازی كند. محمد بن منور نزدیك به 50 تن از خاندان پیر میهنه را كه در حمله غز به عراق و نواحی دیگر ایران كوچیده بودند،‌ دوباره در آن‌جا گرد آورد و مزار بوسعید مجدداً رونق گرفت، اما دیری نپایید كه حمله دوم غز، روی داد و این‌بار مزار بیش از بار اول ویران شد. با این‌همه، تربت ابوسعید حرمت و شهرت خود را همچنان حفظ كرد. در اواخر سده 7ق غازان‌خان مغول به زیارت آن‌جا رفت. در عصر تیموریان نیز تربت او مورد تكریم و احترام امیران و شاهزادگان بود. در نیمه نخست سده 10ق مزار ابوسعید صندوق و قبه‌ای داشته كه فضل‌الله بن روزبهان از آن یاد كرده است. در سده 11ق نیز بر مزار او یكی از كتاب‌های «مقامات» ابوسعید موجود بوده كه سیستانی در هنگام زیارت آن محل، آن را مطالعه كرده است. اكنون مزار ابوسعید در قلمرو تركمنستان واقع شده و مشهور به «مانه بابا» است.
==آثار==
==آثار==
با آن‌كه ابوسعید در زمان خود یكی از مشایخ دانشمند و آگاه به علوم رسمی از قبیل‌ تفسیر، حدیث، فقه و ادب بوده است، از تصنیف كتاب و رساله پرهیز داشته و جستن حق را با «مداد و كاغذ» ناممكن می‌دانسته است. از همین روی بود كه پس از گرایش به تصوف، كتاب‌ها و تعلیقه‌هایش را كه در حلقه درس استادان مرو فراهم كرده بود، دفن كرد و بر سر آنها درخت مورد كاشت. اما با این‌همه، ادعیه، اذكار، نكات و فوایدی را كه در گفت‌وگو در مجالس خانقاهی بر زبان می‌آورده و یا املا می‌كرده است، كاتب خاص و مریدان او تحریر می‌نموده‌اند. وی مكاتباتی نیز با مشایخ معاصر و دوستان و یاران خود داشته كه ظاهراً به دست خودش كتابت می‌شده است. از این رو با آن‌كه ابوسعید خود اثری مدون تصنیف نكرده، مقداری از مكاتبات و امالی و اقوال او در دست است. از آثار مسلم پیرمیهنه، یك رباعی و یك تك‌بیت است كه به تصریح محمد بن منور و ضبط محمود غجدوانی از سروده‌های خود او شناخته شده است. اشعاری هم كه در مجالس خانقاهی بر زبان او رفته است، بی‌گمان، نمودار ذوق و بینش عرفانی اوست و ظاهراً از تصرفات شعرشناسانه او نباید بر كناره مانده باشد. سخنان و نكات و اشارات او نیز در آثار محقق وی محسوب تواند بود. دعوات و وصیت‌هایی هم از پیرمیهنه نقل كرده‌اند كه در انتساب بعضی از آن‌ها به او، نباید تردید كرد. اثری كه به نام ذكر سلطان ابی‌سعید فراهم شده و نسخه‌ای از آن به تاریخ 877ق موجود است، شاید یكی از همین دعوات باشد. اما یكی از امالی مسلم ابوسعید فصلی است درباره رسوم و آداب خانقاهیان كه به تصریح محمد بن منور پیرمیهنه آن را املا و ابوبكر مودّب تحریر كرده است. متن املای ابوسعید را محمد بن منور ضبط كرده است.
با آن‌كه ابوسعید در زمان خود یكی از مشایخ دانشمند و آگاه به علوم رسمی از قبیل‌ تفسیر، حدیث، فقه و ادب بوده است، از تصنیف كتاب و رساله پرهیز داشته و جستن حق را با «مداد و كاغذ» ناممكن می‌دانسته است. از همین روی بود كه پس از گرایش به تصوف، كتاب‌ها و تعلیقه‌هایش را كه در حلقه درس استادان مرو فراهم كرده بود، دفن كرد و بر سر آنها درخت مورد كاشت. اما با این‌همه، ادعیه، اذكار، نكات و فوایدی را كه در گفت‌وگو در مجالس خانقاهی بر زبان می‌آورده و یا املا می‌كرده است، كاتب خاص و مریدان او تحریر می‌نموده‌اند. وی مكاتباتی نیز با مشایخ معاصر و دوستان و یاران خود داشته كه ظاهراً به دست خودش كتابت می‌شده است. از این رو با آن‌كه ابوسعید خود اثری مدون تصنیف نكرده، مقداری از مكاتبات و امالی و اقوال او در دست است. از آثار مسلم پیرمیهنه، یك رباعی و یك تك‌بیت است كه به تصریح محمد بن منور و ضبط محمود غجدوانی از سروده‌های خود او شناخته شده است. اشعاری هم كه در مجالس خانقاهی بر زبان او رفته است، بی‌گمان، نمودار ذوق و بینش عرفانی اوست و ظاهراً از تصرفات شعرشناسانه او نباید بر كناره مانده باشد. سخنان و نكات و اشارات او نیز در آثار محقق وی محسوب تواند بود. دعوات و وصیت‌هایی هم از پیرمیهنه نقل كرده‌اند كه در انتساب بعضی از آن‌ها به او، نباید تردید كرد. اثری كه به نام ذكر سلطان ابی‌سعید فراهم شده و نسخه‌ای از آن به تاریخ 877ق موجود است، شاید یكی از همین دعوات باشد. اما یكی از امالی مسلم ابوسعید فصلی است درباره رسوم و آداب خانقاهیان كه به تصریح محمد بن منور پیرمیهنه آن را املا و ابوبكر مودّب تحریر كرده است. متن املای ابوسعید را محمد بن منور ضبط كرده است.
خط ۱۰۴: خط ۱۰۲:
===آثار مربوط به او===
===آثار مربوط به او===
از زمان حیات ابوسعید، عده‌ای از خانقاهیان در پی گردآوردن اقوال و حالات و حكایات مربوط به زندگی او بوده‌اند. پس از وفات وی نیز مریدان و فرزندان او بسیاری از این‌گونه نكات و مطالب و اخبار را به صورت «مجلس»های خانقاهی به تحریر آورده بودند. ولی بسیاری از اخبار زندگی و اقوال او درخاطره فرزندان و مریدان محفوظ بوده و سینه‌به‌سینه نقل می‌شده است. این نوشته‌های پراكنده و روایت‌ها و حكایت‌ها و محفوظات اصحاب پیر میهنه پایه و اساس آثاری را فراهم آورد كه هم از لحاظ شرح احوال و آراء ابوسعید و هم از لحاظ مطالعات تاریخی و اوضاع و احوال اجتماعی و خانقاهی آن كتاب است كه به قلم دو تن از نوادگان ابوسعید نوشته شده و به سبب نزدیك بودن زمان تألیف آنها به عصر ابوسعید و نیز نسبت و قرابت نویسندگان با شخص او، از اعتبار و ارزش خاص برخوردارند:
از زمان حیات ابوسعید، عده‌ای از خانقاهیان در پی گردآوردن اقوال و حالات و حكایات مربوط به زندگی او بوده‌اند. پس از وفات وی نیز مریدان و فرزندان او بسیاری از این‌گونه نكات و مطالب و اخبار را به صورت «مجلس»های خانقاهی به تحریر آورده بودند. ولی بسیاری از اخبار زندگی و اقوال او درخاطره فرزندان و مریدان محفوظ بوده و سینه‌به‌سینه نقل می‌شده است. این نوشته‌های پراكنده و روایت‌ها و حكایت‌ها و محفوظات اصحاب پیر میهنه پایه و اساس آثاری را فراهم آورد كه هم از لحاظ شرح احوال و آراء ابوسعید و هم از لحاظ مطالعات تاریخی و اوضاع و احوال اجتماعی و خانقاهی آن كتاب است كه به قلم دو تن از نوادگان ابوسعید نوشته شده و به سبب نزدیك بودن زمان تألیف آنها به عصر ابوسعید و نیز نسبت و قرابت نویسندگان با شخص او، از اعتبار و ارزش خاص برخوردارند:
1. حالات و سخنان ابوسعید، رساله‌ای است كوتاه از ابوروح لطف الله بن سعد بن اسعد بن ابی‌طاهر سعید بن ابی‌سعید فضل‌الله میهنی (د 541ق / 1146م) كه به 3 واسطه اقوال و احوال پیرمیهنه را در دست داشته‌است. او پیش از حمله غز به میهنه، یا به تعبیر محمد بن منور در «عهد استقامت» در میهنه بوده و درباره ابوسعید مطالعاتی گسترده داشته و بر اثر خواهش طالبان و دوست‌داران، ظاهراً در حدود 536ق این كتاب را تدوین كرده است. از آن‌جا كه او خود مردی محدث بوده و با موازین توثیق حدیث و خبر آشنا و نیز از آن‌جا كه با تصوف و اصول و مبانی آن نیز آشنایی داشته است، گفته‌هایش در بسیاری از موارد قابل اعتماد و استناد است ، خاصه كه او در روایات و اخباری كه مریدان ابوسعید نقل می‌کرده‌اند، با تأمل، نظر می‌کرده و حتی نسبت پاره‌ای از این‌گونه روایات را هم روشن داشته است. این كتاب نخستین‌بار توسط والنتین ژوكوفسكی در پترزبورگ (1899م) منتشر شد و سپس بر پایه همان چاپ به كوشش ایرج افشار در تهران (1331، 1341 و 1349ش) چاپ گردید و تصحیح انتقادی آن در تهران (1366ش) به كوشش محمدرضا شفیعی كدكنی به چاپ رسید.
1. حالات و سخنان ابوسعید، رساله‌ای است كوتاه از ابوروح لطف الله بن سعد بن اسعد بن ابی‌طاهر سعید بن ابی‌سعید فضل‌الله میهنی (د 541ق / 1146م) كه به 3 واسطه اقوال و احوال پیرمیهنه را در دست داشته‌است. او پیش از حمله غز به میهنه، یا به تعبیر محمد بن منور در «عهد استقامت» در میهنه بوده و درباره ابوسعید مطالعاتی گسترده داشته و بر اثر خواهش طالبان و دوست‌داران، ظاهراً در حدود 536ق این كتاب را تدوین كرده است. از آن‌جا كه او خود مردی محدث بوده و با موازین توثیق حدیث و خبر آشنا و نیز از آن‌جا كه با تصوف و اصول و مبانی آن نیز آشنایی داشته است، گفته‌هایش در بسیاری از موارد قابل اعتماد و استناد است ، خاصه كه او در روایات و اخباری كه مریدان ابوسعید نقل می‌کرده‌اند، با تأمل، نظر می‌کرده و حتی نسبت پاره‌ای از این‌گونه روایات را هم روشن داشته است. این كتاب نخستین‌بار توسط والنتین ژوكوفسكی در پترزبورگ (1899م) منتشر شد و سپس بر پایه همان چاپ به كوشش ایرج افشار در تهران (1331، 1341 و 1349ش) چاپ گردید و تصحیح انتقادی آن در تهران (1366ش) به كوشش محمدرضا شفیعی كدكنی به چاپ رسید.
2. أسرارالتوحید في مقامات الشیخ أبي‌سعید، از محمد بن منور بن ابی‌سعید ابی‌طاهر سعید بن ابی‌سعید میهنی كه حالات، سخنان، حكایات و اخبار مربوط به پیرمیهنه را در 3 باب فراهم آورده است. او حالات و سخنان ابوسعید را اساس و پایه تألیف خود قرار داده، اما با تكیه بر آن‌چه از گفته‌های مریدان ابوسعید همچون خواجه حسن مؤدب و خواجه ابوالفتح شنیده است و با افزودن حكایت‌ها و روایت‌هایی كه نقل می‌شده، اشارات مؤلف، حالات و سخنان را گسترش داده است. البته با آن‌كه محمد بن منور در تهذیب اخبار و حكایات اهتمام فراوان داشته و از آوردن اخباری كه محقّق نمی‌نموده، اجتناب كرده است و پاره‌ای از حكایات را هم كه ضعیف می‌یافته، به دو روایت آورده است، با این‌همه لغزش‌های تاریخی و نیز هواخواهی نسبت به ابوسعید در كتاب او چشم‌گیر است و به قیاس با حالات و سخنان ابوسعید اعتبار علمی آن كمتر. از اشاراتی كه در این كتاب آمده است، چنین برمی‌آید كه تاریخ تألیف آن حدود 574ق بوده است، زیرا به تصریح مؤلف، حمله غزان كه موجب ویرانی میهنه و غریب‌افتادن مزار شیخ شده بود، 100 سال بعد از وفات او، یعنی در 540ق اتفاق افتاد و نویسنده 34 سال بعد از آن، یعنی در 574ق مشغول تحریر آخرین فصل كتاب بوده است. اسرار التوحید، نخست به كوشش ژوكوفسكی در 1899م در پترزبورگ به چاپ رسید، سپس در 1313 ش به اهتمام احمد بهمنیار و در 1332 ش به كوشش ذبیح‌الله صفا در تهران منتشر شد. تصحیح علمی و انتقادی نسخه نسبتاً جامع‌تر آن نیز به كوشش محمدرضا شفیعی كدكنی در تهران (1366ش) انتشار یافت.<ref> مایل هروی، نجیب، ج5، ص521-532</ref>
2. أسرارالتوحید في مقامات الشیخ أبي‌سعید، از محمد بن منور بن ابی‌سعید ابی‌طاهر سعید بن ابی‌سعید میهنی كه حالات، سخنان، حكایات و اخبار مربوط به پیرمیهنه را در 3 باب فراهم آورده است. او حالات و سخنان ابوسعید را اساس و پایه تألیف خود قرار داده، اما با تكیه بر آن‌چه از گفته‌های مریدان ابوسعید همچون خواجه حسن مؤدب و خواجه ابوالفتح شنیده است و با افزودن حكایت‌ها و روایت‌هایی كه نقل می‌شده، اشارات مؤلف، حالات و سخنان را گسترش داده است. البته با آن‌كه محمد بن منور در تهذیب اخبار و حكایات اهتمام فراوان داشته و از آوردن اخباری كه محقّق نمی‌نموده، اجتناب كرده است و پاره‌ای از حكایات را هم كه ضعیف می‌یافته، به دو روایت آورده است، با این‌همه لغزش‌های تاریخی و نیز هواخواهی نسبت به ابوسعید در كتاب او چشم‌گیر است و به قیاس با حالات و سخنان ابوسعید اعتبار علمی آن كمتر. از اشاراتی كه در این كتاب آمده است، چنین برمی‌آید كه تاریخ تألیف آن حدود 574ق بوده است، زیرا به تصریح مؤلف، حمله غزان كه موجب ویرانی میهنه و غریب‌افتادن مزار شیخ شده بود، 100 سال بعد از وفات او، یعنی در 540ق اتفاق افتاد و نویسنده 34 سال بعد از آن، یعنی در 574ق مشغول تحریر آخرین فصل كتاب بوده است. اسرار التوحید، نخست به كوشش ژوكوفسكی در 1899م در پترزبورگ به چاپ رسید، سپس در 1313 ش به اهتمام احمد بهمنیار و در 1332 ش به كوشش ذبیح‌الله صفا در تهران منتشر شد. تصحیح علمی و انتقادی نسخه نسبتاً جامع‌تر آن نیز به كوشش محمدرضا شفیعی كدكنی در تهران (1366ش) انتشار یافت.<ref> مایل هروی، نجیب، ج5، ص521-532</ref>
==پانویس==
==پانویس==
۹۰۳

ویرایش