نوسازی و جامعه ایلی بویر احمد در دوره پهلوی: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' می د' به ' می‌د')
    جز (جایگزینی متن - ' می رود' به ' می‌رود')
    خط ۴۲: خط ۴۲:


    ==گزارش کتاب==
    ==گزارش کتاب==
    سلطه و حاکمیت طولانی مدت حکومت‌ها و سلسله‌های ایلی و قبیله‌ای، نوعی تارخی نگاری ایلی و عصبیت قبیله‌ای را در جامعه و فرهنگ ایران نهادینه و ماندگار کرد. در گردش و کشمکش حکومت‌های ایلی، جامعه ایران عملا از یک عصبیت به عصبیت دیگر پرتاب می‌شد و باید گفت که تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، بازتاب اینگونه عصبیت‌ها بوده است. تاریخ ایلی و قبیله‌ای به عنوان سازنده و سامان دهنده‌ی روح و روان اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی ایران، همچنان در عرصه‌ی سیاست و اجتماع، عاملی مهم واثر گذار در چگونگی رفتارهای سیاسی و اجتماعی مردم به شمار می رود.
    سلطه و حاکمیت طولانی مدت حکومت‌ها و سلسله‌های ایلی و قبیله‌ای، نوعی تارخی نگاری ایلی و عصبیت قبیله‌ای را در جامعه و فرهنگ ایران نهادینه و ماندگار کرد. در گردش و کشمکش حکومت‌های ایلی، جامعه ایران عملا از یک عصبیت به عصبیت دیگر پرتاب می‌شد و باید گفت که تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، بازتاب اینگونه عصبیت‌ها بوده است. تاریخ ایلی و قبیله‌ای به عنوان سازنده و سامان دهنده‌ی روح و روان اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی ایران، همچنان در عرصه‌ی سیاست و اجتماع، عاملی مهم واثر گذار در چگونگی رفتارهای سیاسی و اجتماعی مردم به شمار می‌رود.


    آخرین سلسله‌ی ایلی حاکم بر ایران، ایل قاجار بود که هم زمان با شروع عصر شکوفایی و عظمت اروپا، بر ایران حکومت می‌کرد. در این دوره آشنایی ایرانیان نسبت به فرهنگ و تمدن غرب به خصوص شناخت آن‌ها نسبت به نظام‌های سیاسی حاکم بر اروپا بیشتر گردید. به تدریج پذیرش الگوی سیاسی غرب برای ایرانیان امری اجتناب ناپذیر و حتی محتوم و مقبول تلقی می‌شد. این الگو در دوره اخذ تمدن غربی (عصر قاجار) عبارت بود از پدیده‌ای به نام «دولت - ملت» که در اروپای قرن شانزدهم میلادی شکل گرفته و در قرن نوزدهم به کمال رسیده بود. هسته‌ی اصلی این تحول، ادغام قدرت‌های کوچک فئودالی توسط دولت‌های متمرکز موسوم به دولت‌های مطلقه بود. نمود و پیدایش چنین دولت هایی که نخستین موج شکل گیری دولت مدرن و متمرکز به حساب می آمد، باعث تحولات و دگرگونی‌های گسترده‌ای در روابط دولت و جامعه شد. این گونه دولت‌ها با توجه به ساختار قدرت متمرکز خود به یکپارچه سازی پیرامون پرداخته و آن را به جامعه‌ای منسجم و همگون تبدیل نمودند. بدین ترتیب دولت‌های مطلقه به آفرینش موجودیت‌های سیاسی به نام حاکمیت ملی اقدام کردند که امروزه افراد جوامع مختلف از طریق عضویت در آن هویت یافته و خود را از افراد سایر جوامع متمایز می سازند. مهم‌ترین ویژگی هیا این موجودیت سیاسی جدید، پیوستگی دولت و ملت به یکدیگر بود که تا قبل از این سابقه نداشت و به همین دلیل آن را دولت - ملت نیز نامیده‌اند. این دولت - ملت بر پایه مرکز سیاسی واحدی استوار بود که در پناه یک سیستم اداری پیچیده و کارآمد بر پیرامون خود اعمال سلطه می‌نمود و این پیرامون در واقع همان ملت بود. این مراکز سیاسی موفق شده بودند قدرت‌های پراکنده‌ی پیرامون  را که در اروپا به صورت قدرت‌های فئودالی وجود داشت، از میان بردارند.
    آخرین سلسله‌ی ایلی حاکم بر ایران، ایل قاجار بود که هم زمان با شروع عصر شکوفایی و عظمت اروپا، بر ایران حکومت می‌کرد. در این دوره آشنایی ایرانیان نسبت به فرهنگ و تمدن غرب به خصوص شناخت آن‌ها نسبت به نظام‌های سیاسی حاکم بر اروپا بیشتر گردید. به تدریج پذیرش الگوی سیاسی غرب برای ایرانیان امری اجتناب ناپذیر و حتی محتوم و مقبول تلقی می‌شد. این الگو در دوره اخذ تمدن غربی (عصر قاجار) عبارت بود از پدیده‌ای به نام «دولت - ملت» که در اروپای قرن شانزدهم میلادی شکل گرفته و در قرن نوزدهم به کمال رسیده بود. هسته‌ی اصلی این تحول، ادغام قدرت‌های کوچک فئودالی توسط دولت‌های متمرکز موسوم به دولت‌های مطلقه بود. نمود و پیدایش چنین دولت هایی که نخستین موج شکل گیری دولت مدرن و متمرکز به حساب می آمد، باعث تحولات و دگرگونی‌های گسترده‌ای در روابط دولت و جامعه شد. این گونه دولت‌ها با توجه به ساختار قدرت متمرکز خود به یکپارچه سازی پیرامون پرداخته و آن را به جامعه‌ای منسجم و همگون تبدیل نمودند. بدین ترتیب دولت‌های مطلقه به آفرینش موجودیت‌های سیاسی به نام حاکمیت ملی اقدام کردند که امروزه افراد جوامع مختلف از طریق عضویت در آن هویت یافته و خود را از افراد سایر جوامع متمایز می سازند. مهم‌ترین ویژگی هیا این موجودیت سیاسی جدید، پیوستگی دولت و ملت به یکدیگر بود که تا قبل از این سابقه نداشت و به همین دلیل آن را دولت - ملت نیز نامیده‌اند. این دولت - ملت بر پایه مرکز سیاسی واحدی استوار بود که در پناه یک سیستم اداری پیچیده و کارآمد بر پیرامون خود اعمال سلطه می‌نمود و این پیرامون در واقع همان ملت بود. این مراکز سیاسی موفق شده بودند قدرت‌های پراکنده‌ی پیرامون  را که در اروپا به صورت قدرت‌های فئودالی وجود داشت، از میان بردارند.