دیوان محسن فانی: تفاوت میان نسخه‌ها

    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR104758J1.jpg | عنوان = دیوان محسن فانی | عنوان‌های دیگر = دیوان ** دیوان فانی ‌کشمیری | پدیدآورندگان | پدیدآوران = فانی کشمیری، محسن بن حسن (نويسنده) ت‍ی‍ک‍و، ‏‫گیردهاری ال.‬ (مصحح) |زبان | زبان = فارسی | کد کنگره = | م...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۵: خط ۲۵:
    | پیش از =  
    | پیش از =  
    }}
    }}
    '''دیوان محسن فانی'''، بخشی از سروده‌های ملا محسن فانی کشمیری (1081-1024ق) است. این دیوان با گردآوری، تصحیح و حواشی «ک. ل. تیکو» (زاده 1925م) و مقدمه سعید نفیسی (1345-1274ش) چاپ شده است و فقط غزلیات و رباعیات او را در بر دارد و از قصیده، قطعه و چهار مثنوی او به نام‌های «ناز و نیاز»، «میخانه»، «مصدر الآثار» و «هفت اختر» تُهی است<ref>ر.ک: مقدمه مصنف، صفحه ت</ref>‏.
    '''دیوان محسن فانی'''، بخشی از سروده‌های [[فانی کشمیری، محسن بن حسن|ملا محسن فانی کشمیری]] (1081-1024ق) است. این دیوان با گردآوری، تصحیح و حواشی «[[ک. ل. تیکو]]» (زاده 1925م) و مقدمه [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] (1345-1274ش) چاپ شده است و فقط غزلیات و رباعیات او را در بر دارد و از قصیده، قطعه و چهار مثنوی او به نام‌های «ناز و نیاز»، «میخانه»، «مصدر الآثار» و «هفت اختر» تُهی است<ref>ر.ک: مقدمه مصنف، صفحه ت</ref>‏.


    فانی، از سرآمدان شاعران پارسی‌گوی کشمیر است که ظاهرا آنچه سروده است دست‌نخورده، به ما رسیده است. ازاین‌رو، می‌توان از همه اندیشه او آگاه شد. شعر او به سبک شعر ایرانی قرن نهم است که بیشتر، از جنبه‌های رئالیسم (واقع‌گرایی) و ناتورالیسم (طبیعت‌گرایی) و نه امپرسیونیسم (برداشت آنی یا لحظه‌ای و نه بازنمایی عین واقعیت) برخوردار است<ref>ر.ک: مقدمه نفیسی، صفحه الف</ref>‏.
    [[فانی کشمیری، محسن بن حسن|فانی]]، از سرآمدان شاعران پارسی‌گوی کشمیر است که ظاهرا آنچه سروده است دست‌نخورده، به ما رسیده است. ازاین‌رو، می‌توان از همه اندیشه او آگاه شد. شعر او به سبک شعر ایرانی قرن نهم است که بیشتر، از جنبه‌های رئالیسم (واقع‌گرایی) و ناتورالیسم (طبیعت‌گرایی) و نه امپرسیونیسم (برداشت آنی یا لحظه‌ای و نه بازنمایی عین واقعیت) برخوردار است<ref>ر.ک: مقدمه نفیسی، صفحه الف</ref>‏.
    دو تن از شاعران بزرگ هندی به نام‌های «اسلم سالم» و «ملا محمدطاهر غنی کشمیری» (درگذشته 1079ق)، از سبک او پیروی کرده‌اند. فانی تعریف ویژه‌ای از شعر دارد و می‌گوید:
    دو تن از شاعران بزرگ هندی به نام‌های «اسلم سالم» و «ملا محمدطاهر غنی کشمیری» (درگذشته 1079ق)، از سبک او پیروی کرده‌اند. [[فانی کشمیری، محسن بن حسن|فانی]] تعریف ویژه‌ای از شعر دارد و می‌گوید:
    '''گاه سخن آب و گهی آتش است
    '''گاه سخن آب و گهی آتش است
    گاه جگرسوز و گهی دلکش است'''
    گاه جگرسوز و گهی دلکش است
    '''گاه کند زنده و گه جان برد
    '''گاه کند زنده و گه جان برد
    گاه دهد دین و گه ایمان برد'''<ref>ر.ک: مقدمه مصنف، صفحه ژ</ref>.
    گاه دهد دین و گه ایمان برد'''<ref>ر.ک: مقدمه مصنف، صفحه ژ</ref>.
    خط ۳۸: خط ۳۸:
    گاه «شاهی» شد تخلص گاه «سلطانی» مرا'''.
    گاه «شاهی» شد تخلص گاه «سلطانی» مرا'''.


    فانی در مواجهه با امیران مقتدر زمانه خود از ظرافت‌های بیانی بهره گرفته است؛ نمونه این بیان در تفاوتی که میان «شاه‌جهان» و فرزند ادیب و دانشمند او «داراشکوه» گذارده است، دیده می‌شود:
    [[فانی کشمیری، محسن بن حسن|فانی]] در مواجهه با امیران مقتدر زمانه خود از ظرافت‌های بیانی بهره گرفته است؛ نمونه این بیان در تفاوتی که میان «شاه‌جهان» و فرزند ادیب و دانشمند او «داراشکوه» گذارده است، دیده می‌شود:
    '''فانی از داراشکوه و قدسی از شاه‌جهان
    '''فانی از داراشکوه و قدسی از شاه‌جهان
    فرق بسیار است از هم آفتاب و ماه را'''.
    فرق بسیار است از هم آفتاب و ماه را'''.
    او در جای دیگر، بی‌اعتنایی خود را به ناخشنودی شاه‌جهان این‌گونه بیان می‌کند:
    او در جای دیگر، بی‌اعتنایی خود را به ناخشنودی شاه‌جهان این‌گونه بیان می‌کند:
    '''چون شاهِ مُلک قناعت شدم چه غم دارم
    '''چون شاهِ مُلک قناعت شدم چه غم دارم
    اگر ز شاه‌جهانم خطاب خانی نیست'''
    اگر ز شاه‌جهانم خطاب خانی نیست
    '''قِرانِ کوکب بَختم به ماهِ روی تو باد
    '''قِرانِ کوکب بَختم به ماهِ روی تو باد
    چه شد که مِهر ز صاحب‌قران ثانی نیست'''.
    چه شد که مِهر ز صاحب‌قران ثانی نیست'''.


    فانی به داراشکوه، فراوان ارادت داشته است و اشعار بسیاری در وصف و تحسین او سروده است؛ گاه او را محبوب خود و گاه پیر خویش می‌داند:
    [[فانی کشمیری، محسن بن حسن|فانی]] به داراشکوه، فراوان ارادت داشته است و اشعار بسیاری در وصف و تحسین او سروده است؛ گاه او را محبوب خود و گاه پیر خویش می‌داند:
    '''داغ شو یوسف که ما را از غم داراشکوه
    '''داغ شو یوسف که ما را از غم داراشکوه
    عشق، برعکس زلیخا در جوانی پیر کرد'''.
    عشق، برعکس زلیخا در جوانی پیر کرد'''.
    خط ۶۵: خط ۶۵:
    که مقصود، میان‌میر لاهوری از سلسله قادریه مُلاشاه است.
    که مقصود، میان‌میر لاهوری از سلسله قادریه مُلاشاه است.


    فانی در نهضت داراشُکوه برای آمیختن ادیان اسلام و هندو، مقام رهبری می‌یابد، اما بسیار سرزنش می‌شود. او مقامات گوناگون سلوک را طی می‌کند و پس از اینکه خود را پیرو مُلا‌شاه و داراشُکوه می‌نامد، درمی‌یابد که «پیری» و «مریدی» را نمی‌توان در وحدت راه داد و چنین می‌گوید:
    [[فانی کشمیری، محسن بن حسن|فانی]] در نهضت داراشُکوه برای آمیختن ادیان اسلام و هندو، مقام رهبری می‌یابد، اما بسیار سرزنش می‌شود. او مقامات گوناگون سلوک را طی می‌کند و پس از اینکه خود را پیرو مُلا‌شاه و داراشُکوه می‌نامد، درمی‌یابد که «پیری» و «مریدی» را نمی‌توان در وحدت راه داد و چنین می‌گوید:
    '''برپا کردم سلسله پیر و مرید
    '''برپا کردم سلسله پیر و مرید
    هم مُلاشاه و هم میان‌میر شدم'''.
    هم مُلاشاه و هم میان‌میر شدم'''.
    خط ۷۵: خط ۷۵:
    فانی با این شعر، دو نکته را نشان می‌دهد: نخست، اینکه او اساس «پیری» را که مبنای اساسی در تصوف اسلامی است، زیر پا می‌نهد؛ دوم، اینکه خداوند را به والدین تشبیه می‌کند. این شیوه او از فلسفه بودایی و ادیان هندو برآمده است.
    فانی با این شعر، دو نکته را نشان می‌دهد: نخست، اینکه او اساس «پیری» را که مبنای اساسی در تصوف اسلامی است، زیر پا می‌نهد؛ دوم، اینکه خداوند را به والدین تشبیه می‌کند. این شیوه او از فلسفه بودایی و ادیان هندو برآمده است.


    از جمله شخصیت‌های بزرگی که در آثار او نام برده شده‌اند، «گورو هرگوبند» پیامبر سیک‌ها، ابن سینا (که بیشتر به رد منطق او پرداخته است) و افلاطون است. او در مثنوی‌هایش خود را از سلسله «نظامی» برمی‌شمرد که به دست بزرگانی چون «امیرخسرو»، «جامی» و «یعقوب صرفی» جانشین نظامی شده است:
    از جمله شخصیت‌های بزرگی که در آثار او نام برده شده‌اند، «گورو هرگوبند» پیامبر سیک‌ها، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] (که بیشتر به رد منطق او پرداخته است) و افلاطون است. او در مثنوی‌هایش خود را از سلسله «[[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]]» برمی‌شمرد که به دست بزرگانی چون «[[امیرخسرو دهلوی، خسرو بن محمود|امیرخسرو]]»، «[[جامی، عبدالرحمن|جامی]]» و «یعقوب صرفی» جانشین [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]] شده است:
    '''شیخ نظامی که دلش زنده است
    '''شیخ نظامی که دلش زنده است
    هر سخنش شمع فروزنده است'''
    هر سخنش شمع فروزنده است
    '''باده توحید ز بس کرد نوش
    '''باده توحید ز بس کرد نوش
    زد ز دلش مخزن اسرار جوش'''
    زد ز دلش مخزن اسرار جوش
    '''رخت از این می‍‌کده بیرون چه کرد
    '''رخت از این می‍‌کده بیرون چه کرد
    مخزن اسرار به خسرو سپرد'''.
    مخزن اسرار به خسرو سپرد'''.
    او درباره امیرخسرو می‌گوید:
    او درباره امیرخسرو می‌گوید:
    '''میل فرو رفتن مغرب چو داشت
    '''میل فرو رفتن مغرب چو داشت
    مطلع انوار به‌جا می‌گذاشت'''
    مطلع انوار به‌جا می‌گذاشت
    و درباره جامی می‌سراید:
    و درباره [[جامی، عبدالرحمن|جامی]] می‌سراید:
    '''گرد تن از دامن دل برفشاند
    '''گرد تن از دامن دل برفشاند
    تحفه ابرار به صرفی رساند'''
    تحفه ابرار به صرفی رساند
    و درباره صرفی چنین نظر می‌دهد:
    و درباره صرفی چنین نظر می‌دهد:
    '''صرفی از آن تحفه ز ابرار شد
    '''صرفی از آن تحفه ز ابرار شد
    بدرقه مسلک الاخیار شد'''
    بدرقه مسلک الاخیار شد
    '''ملک سخن گر نه به میراث بود
    '''ملک سخن گر نه به میراث بود
    مسلک‌ الاخیار به من چون نمود'''<ref>ر.ک: همان، صفحه ح - ژ</ref>‏.
    مسلک‌ الاخیار به من چون نمود'''<ref>ر.ک: همان، صفحه ح - ژ</ref>‏.