سیره رسول‌الله(ص) و آرمان‌های انبیاء از دیدگاه امام خمینی(ره): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود')
    جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
    خط ۳۸: خط ۳۸:
    '''تربیت انسان هدف بعثت انیباء'''
    '''تربیت انسان هدف بعثت انیباء'''


    «کوشش انبیاء و ایده بعثت در تمام قرن ها، برای تربیت موجودی است که عصاره همه مخلوقات است و با اصلاح او عالم اصلاح می‌شود و با فساد او  عالم به فساد کشیده می‌شود، کوشش انبیاء از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند .نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایی و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، برای اینکه این موجود را به آن کمال که لایق است برساند و از طرفی انبیاء مواجه هستند با یک موجودی که این موجود شناخته نشده است، الاّ برای خدا و کسانی که علم را از خدای تبارک و تعالی اتخاذ کردند. شاید این کلمه ای که وارد شده است که «من عرف نفسه فقد عرف ربه» تعلیق به یک امر عالی باشد که در انسان هست و غرایزی که در انسان وجود دارد .
    «کوشش انبیاء و ایده بعثت در تمام قرن ها، برای تربیت موجودی است که عصاره همه مخلوقات است و با اصلاح او عالم اصلاح می‌شود و با فساد او  عالم به فساد کشیده می‌شود، کوشش انبیاء از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند.نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایی و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، برای اینکه این موجود را به آن کمال که لایق است برساند و از طرفی انبیاء مواجه هستند با یک موجودی که این موجود شناخته نشده است، الاّ برای خدا و کسانی که علم را از خدای تبارک و تعالی اتخاذ کردند. شاید این کلمه ای که وارد شده است که «من عرف نفسه فقد عرف ربه» تعلیق به یک امر عالی باشد که در انسان هست و غرایزی که در انسان وجود دارد.


    '''درسی از پیامبر اکرم'''
    '''درسی از پیامبر اکرم'''


    «پیغمبر اکرم بعد از اینکه فتح حنین کردند، دو مطلب است که آموزنده است برای اشخاصی که بخواهند چیز بفهمند، در کارهایشان کردند. از قرآن که در تاریخ است یکی اینکه یکی از سران کفار فرار کرد و رفت و به جده که توی کشتی بنشیند و فرار کند. پیغمبر اکرم جُبّه مبارکشان را به حسب این نقل دادند به کسی که ببر به او بده، من از او گذشتم .بیاورش، این ابوسفیان که تا آخر عمرش هم اسلام نیاورد به همین صورت بود. آن اولادش هم همین طور».
    «پیغمبر اکرم بعد از اینکه فتح حنین کردند، دو مطلب است که آموزنده است برای اشخاصی که بخواهند چیز بفهمند، در کارهایشان کردند. از قرآن که در تاریخ است یکی اینکه یکی از سران کفار فرار کرد و رفت و به جده که توی کشتی بنشیند و فرار کند. پیغمبر اکرم جُبّه مبارکشان را به حسب این نقل دادند به کسی که ببر به او بده، من از او گذشتم.بیاورش، این ابوسفیان که تا آخر عمرش هم اسلام نیاورد به همین صورت بود. آن اولادش هم همین طور».


    '''فصل دوم (اهداف و آرمانهای انبیاء)'''
    '''فصل دوم (اهداف و آرمانهای انبیاء)'''
    خط ۴۸: خط ۴۸:
    «بسط توحید و ارائه حقایق عالم، هدف بعثت انبیاء الهی است. تمام مقاصد انبیاء برگشتش به یک کلمه است و آن «معرفه الله». تمام مقدمه این است، اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به این است که نقطه اصلی را که در فطرت همه انسانهاست، حجاب را ازش بردارند تا انسان به آن برسد، و آن معرفت حق است و هدایت کنند انسانها را به سوی زندگی جاودان و کنترل کردن خصلت های نامحدود مادی و حیوانی که اصل اساس، معنویات است. هیچ رژیمی مثل حکومت اسلامی نمی‌تواند انسان را و ملت های انسانی را آن‌طور که باید اداره کند و تربیت اسلام است که می‌تواند انسان را از مرتبه طبیعت تا مرتبه روحانیت، قانون روحانیت تربیت کند. غیر اسلام و غیر مکتب های توحیدی اصلاً کاری به ماورای طبیعت ندارند، آنی که علمش به ماورای طبیعت می رسد، آنی است که از راه وحی باشد، آنی است که ادراکش ادراک متصل به وحی باشد و آن انبیاء هستند.
    «بسط توحید و ارائه حقایق عالم، هدف بعثت انبیاء الهی است. تمام مقاصد انبیاء برگشتش به یک کلمه است و آن «معرفه الله». تمام مقدمه این است، اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به این است که نقطه اصلی را که در فطرت همه انسانهاست، حجاب را ازش بردارند تا انسان به آن برسد، و آن معرفت حق است و هدایت کنند انسانها را به سوی زندگی جاودان و کنترل کردن خصلت های نامحدود مادی و حیوانی که اصل اساس، معنویات است. هیچ رژیمی مثل حکومت اسلامی نمی‌تواند انسان را و ملت های انسانی را آن‌طور که باید اداره کند و تربیت اسلام است که می‌تواند انسان را از مرتبه طبیعت تا مرتبه روحانیت، قانون روحانیت تربیت کند. غیر اسلام و غیر مکتب های توحیدی اصلاً کاری به ماورای طبیعت ندارند، آنی که علمش به ماورای طبیعت می رسد، آنی است که از راه وحی باشد، آنی است که ادراکش ادراک متصل به وحی باشد و آن انبیاء هستند.


    انسان موضوع علم پیامبران است. تمام انبیاء موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است.  آمدهاند انسان را تربیت کنند .همه دشمن های عالم آنقدری که از آنها می آید این است که انسان را بکشند، زجرش دهند، اما آنکه بین جنبیک آن (نفس اماره) انسان، آن غیر این است. آن چیزی که در خود شماست، آن نباشد و تغییر نکند،کسی نمی‌تواند.
    انسان موضوع علم پیامبران است. تمام انبیاء موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است.  آمدهاند انسان را تربیت کنند.همه دشمن های عالم آنقدری که از آنها می آید این است که انسان را بکشند، زجرش دهند، اما آنکه بین جنبیک آن (نفس اماره) انسان، آن غیر این است. آن چیزی که در خود شماست، آن نباشد و تغییر نکند،کسی نمی‌تواند.


    مسأله تربیت بالاتر از تعلیم است. در آیه شریفه هم تلاوت آیات قرآن را، یعنی رساندن آن تعلیماتی که در راه تربیت و تعلیم است، بعد از اینکه این را می فرماید، بعد «و یزکیهم» را می فرماید. از این ممکن است استفاده بشود که مسئله تزکیه و مسئله تزکیه نفس اهمیتش بیشتر از مسئله تعلیم کتاب و حکمت است. آنها که گمان  می‌کنند که مدارس باید علم در آن باشد و دیگر کاری به این مسائل نداریم، باید متخصصین باشند، ساده  اندیشند آنها، ساده اندیشی است که انسان گمان کند یک معلمی که انحراف دارد، معلمی که با طرف شرق است یا طرف غرب یا تربیت شرقی دارد یا تربیت غربی، آن را ما معلم قرار بدهیم از برای این فرزندانی که نفوسشان مثل آینه صیقلی است».
    مسأله تربیت بالاتر از تعلیم است. در آیه شریفه هم تلاوت آیات قرآن را، یعنی رساندن آن تعلیماتی که در راه تربیت و تعلیم است، بعد از اینکه این را می فرماید، بعد «و یزکیهم» را می فرماید. از این ممکن است استفاده بشود که مسئله تزکیه و مسئله تزکیه نفس اهمیتش بیشتر از مسئله تعلیم کتاب و حکمت است. آنها که گمان  می‌کنند که مدارس باید علم در آن باشد و دیگر کاری به این مسائل نداریم، باید متخصصین باشند، ساده  اندیشند آنها، ساده اندیشی است که انسان گمان کند یک معلمی که انحراف دارد، معلمی که با طرف شرق است یا طرف غرب یا تربیت شرقی دارد یا تربیت غربی، آن را ما معلم قرار بدهیم از برای این فرزندانی که نفوسشان مثل آینه صیقلی است».
    خط ۶۶: خط ۶۶:
    «من که قریب هشتاد و پنج ساله هستم، با ضعف بسیار آن قدر که برای من ناراحتی و خستگی هست، برای شماها نیست. اگر بنا باشد کنار رویم من باید کنار روم. ولی همه وارد در میدانی شده ایم که اگر یک قدم عقب بنشینیم شکست می خوریم».
    «من که قریب هشتاد و پنج ساله هستم، با ضعف بسیار آن قدر که برای من ناراحتی و خستگی هست، برای شماها نیست. اگر بنا باشد کنار رویم من باید کنار روم. ولی همه وارد در میدانی شده ایم که اگر یک قدم عقب بنشینیم شکست می خوریم».


    «اگر چنانچه این معنا در قلب ما واقع شده باشد که نصرت کشور اسلامی، نصرت خداست و نصرت بندگان خدا، نصرت خد است، نصرت مظلومان،  نصرت خداست،  این معنا اگر در قلب ما محکم بشود،از هیچ چیز نباید بترسیم» .<ref> ر.ک: بی‌نام، ص63-65</ref>
    «اگر چنانچه این معنا در قلب ما واقع شده باشد که نصرت کشور اسلامی، نصرت خداست و نصرت بندگان خدا، نصرت خد است، نصرت مظلومان،  نصرت خداست،  این معنا اگر در قلب ما محکم بشود،از هیچ چیز نباید بترسیم».<ref> ر.ک: بی‌نام، ص63-65</ref>