المال اخذا و عطاء و صرفا: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'امام صادق' به 'امام صادق')
    جز (جایگزینی متن - '(صلى الله عليه و آله)' به '(ص)')
    خط ۵۱: خط ۵۱:




    فصل اول در باره استحباب به دست آوردن مال حلال و انفاق آن مى‌باشد. ايشان رواياتى براى اين مسئله بيان كرده‌اند كه از آن جمله روايت [[امام صادق]](عليه السلام) مى‌باشد؛ حضرت فرمود: «لا خير في من لا يحب جمع المال من حلال يكف به وجهه و يقضي به دينه و يصل به رحمه». در روايت ديگرى امير المؤمنين(عليه السلام) مى‌فرمايد: پيامبر(صلى الله عليه و آله) در شب معراج از خداوند سؤال كرد يا رب أى الأعمال أفضل؟ فقال اللّه تعالى: «يا أحمد إن العبادة عشرة أجزاء تسعة منها طلب الحلال فإن أطيب مطعمك و مشربك فأنت في حفظي و كنفي». فصل بعدى در استحباب اصلاح مال و محاسبه آن مى‌باشد، امّا اگر مال در زمينه اسراف و تبذير هزينه شود اصلاح آن واجب خواهد شد. در روايتى از [[امام صادق]](عليه السلام) آمده: «إن في حكمة آل داود ينبغي للمسلم العاقل أ لا يرى ظاعنا إلا في ثلاث مرمّة للمعاش أو تزوّد لمعاد أو لذّة في غير ذات محرم و ينبغي للمسلم العاقل أن يكون له ساعة يفضي بها إلى عمله في ما بينه و بين اللّه عز و جل و ساعة يلاقي إخوانه الذين يفاوضهم و يفاوضونه في أمر آخرته و ساعة يخلّي بين نفسه و لذتها في غير محرم فإنّها عون على تلك الساعتين». فصل بعدى در بيان ميانه روى در زندگى است كه اساس اقتصاد مى‌باشد. [[امام صادق]](عليه السلام) طبق روايت عبد اللّه بن سنان آيه'''«و لا تجعل يدك مغلوله إلى عنقك و لا تبسطها كل البسط»'''، را طبق معناى مورد نظر تفسير نموده است. در روايت ديگر از پيامبر(صلى الله عليه و آله) آمده: «إن المؤمن أخذ أدبا من اللّه إذا وسع عليه اقتصد و إذا أقتر عليه اقتصر». ايشان براى اقتصاد و ميانه‌روى فوايد ديگرى را نيز نقل كرده‌اند؛ از جمله اينكه اقتصاد ضمانت غنى است، انفاق به قدر كفاف بايد باشد، تبذير عين ندارى است، انسان‌هاى مقتصد اهل اسراف و اقتراف نيستند، تبذير در طاعت الهى نيست و... فصل ديگر در تبيين مفهوم اسراف است كه گفته شده در چيزى كه به بدن ضرر رساند و مال را ضايع كند اسراف است، پس در نتيجه چيزى كه براى بدن سود دارد اسرافى در آن نخواهد بود. در روايتى از [[امام صادق]](عليه السلام) كه البته بيان خاطره‌اى است از حضرت در راه مكه، مطلب مذكور به خوبى نمايان مى‌باشد.
    فصل اول در باره استحباب به دست آوردن مال حلال و انفاق آن مى‌باشد. ايشان رواياتى براى اين مسئله بيان كرده‌اند كه از آن جمله روايت [[امام صادق]](عليه السلام) مى‌باشد؛ حضرت فرمود: «لا خير في من لا يحب جمع المال من حلال يكف به وجهه و يقضي به دينه و يصل به رحمه». در روايت ديگرى امير المؤمنين(عليه السلام) مى‌فرمايد: پيامبر(ص) در شب معراج از خداوند سؤال كرد يا رب أى الأعمال أفضل؟ فقال اللّه تعالى: «يا أحمد إن العبادة عشرة أجزاء تسعة منها طلب الحلال فإن أطيب مطعمك و مشربك فأنت في حفظي و كنفي». فصل بعدى در استحباب اصلاح مال و محاسبه آن مى‌باشد، امّا اگر مال در زمينه اسراف و تبذير هزينه شود اصلاح آن واجب خواهد شد. در روايتى از [[امام صادق]](عليه السلام) آمده: «إن في حكمة آل داود ينبغي للمسلم العاقل أ لا يرى ظاعنا إلا في ثلاث مرمّة للمعاش أو تزوّد لمعاد أو لذّة في غير ذات محرم و ينبغي للمسلم العاقل أن يكون له ساعة يفضي بها إلى عمله في ما بينه و بين اللّه عز و جل و ساعة يلاقي إخوانه الذين يفاوضهم و يفاوضونه في أمر آخرته و ساعة يخلّي بين نفسه و لذتها في غير محرم فإنّها عون على تلك الساعتين». فصل بعدى در بيان ميانه روى در زندگى است كه اساس اقتصاد مى‌باشد. [[امام صادق]](عليه السلام) طبق روايت عبد اللّه بن سنان آيه'''«و لا تجعل يدك مغلوله إلى عنقك و لا تبسطها كل البسط»'''، را طبق معناى مورد نظر تفسير نموده است. در روايت ديگر از پيامبر(ص) آمده: «إن المؤمن أخذ أدبا من اللّه إذا وسع عليه اقتصد و إذا أقتر عليه اقتصر». ايشان براى اقتصاد و ميانه‌روى فوايد ديگرى را نيز نقل كرده‌اند؛ از جمله اينكه اقتصاد ضمانت غنى است، انفاق به قدر كفاف بايد باشد، تبذير عين ندارى است، انسان‌هاى مقتصد اهل اسراف و اقتراف نيستند، تبذير در طاعت الهى نيست و... فصل ديگر در تبيين مفهوم اسراف است كه گفته شده در چيزى كه به بدن ضرر رساند و مال را ضايع كند اسراف است، پس در نتيجه چيزى كه براى بدن سود دارد اسرافى در آن نخواهد بود. در روايتى از [[امام صادق]](عليه السلام) كه البته بيان خاطره‌اى است از حضرت در راه مكه، مطلب مذكور به خوبى نمايان مى‌باشد.


    فصل بعدى در استحباب صبر است در آنچه كه نفس به خواسته خود دست پيدا نكرده است. در روايت محمد بن يحيى بن عمران اشعرى از حضرت صادق(عليه السلام) آمده كه حضرت به بعضى از اصحاب خود فرمودند: «أ ما تدخل السوق أ ما ترى الفاكهة تباع و الشيء ممّا تشتهيه؟ فقلت: بلى فقال: أما إنّ لك بكل ما تراه و لا تقدر على شرائه و تصبر عليه حسنة».
    فصل بعدى در استحباب صبر است در آنچه كه نفس به خواسته خود دست پيدا نكرده است. در روايت محمد بن يحيى بن عمران اشعرى از حضرت صادق(عليه السلام) آمده كه حضرت به بعضى از اصحاب خود فرمودند: «أ ما تدخل السوق أ ما ترى الفاكهة تباع و الشيء ممّا تشتهيه؟ فقلت: بلى فقال: أما إنّ لك بكل ما تراه و لا تقدر على شرائه و تصبر عليه حسنة».
    خط ۵۹: خط ۵۹:
    فصل بعدى به استحباب مضاربه اشاره دارد البته به شرطى كه مراعات انصاف بشود. انصاف در مضاربه هم به اين معنا است كه سود حاصله از تجارت به طور عادلانه بين طرفين مضاربه تقسيم شود و يكى از طرفين در حق ديگرى اجحاف ننمايد. در رواياتى آمده كه حضرت صادق(عليه السلام) نيز اين كار را مى‌كرده‌اند؛ چنان‌كه محمد بن عذافر مى‌گويد: حضرت به پدرم هزار و هفت صد دينار دادند تا با آن تجارت كند، البته حضرت فرمودند: من رغبتى به سود آن ندارم كه تفصيل روايت در كتاب آمده است.
    فصل بعدى به استحباب مضاربه اشاره دارد البته به شرطى كه مراعات انصاف بشود. انصاف در مضاربه هم به اين معنا است كه سود حاصله از تجارت به طور عادلانه بين طرفين مضاربه تقسيم شود و يكى از طرفين در حق ديگرى اجحاف ننمايد. در رواياتى آمده كه حضرت صادق(عليه السلام) نيز اين كار را مى‌كرده‌اند؛ چنان‌كه محمد بن عذافر مى‌گويد: حضرت به پدرم هزار و هفت صد دينار دادند تا با آن تجارت كند، البته حضرت فرمودند: من رغبتى به سود آن ندارم كه تفصيل روايت در كتاب آمده است.


    فصل ديگرى نيز در استحباب كار با عرق جبين و بهره‌مندى از آن مى‌باشد. زيد شحام در روايتى از حضرت صادق(عليه السلام) نقل مى‌كند كه حضرت فرمودند: «كان أمير المؤمنين(عليه السلام) يضرب بالمر و يستخرج الأرضين و كان رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) يمص النوى بفيه و يغرسه فيطلع من ساعته و إن أمير المؤمنين(عليه السلام) أعتق ألف مملوك من ماله و كدّ يده».
    فصل ديگرى نيز در استحباب كار با عرق جبين و بهره‌مندى از آن مى‌باشد. زيد شحام در روايتى از حضرت صادق(عليه السلام) نقل مى‌كند كه حضرت فرمودند: «كان أمير المؤمنين(عليه السلام) يضرب بالمر و يستخرج الأرضين و كان رسول اللّه(ص) يمص النوى بفيه و يغرسه فيطلع من ساعته و إن أمير المؤمنين(عليه السلام) أعتق ألف مملوك من ماله و كدّ يده».


    فصل بعدى در كراهت فروختن خانه يا زمين است مگر اينكه مثل آن يا بهتر از آن در ازايش خريدارى شود. چندين روايت نيز در مورد اين مطلب وجود دارد كه يكى از آنها از ابان بن عثمان است، مى‌گويد: «دعاني جعفر(عليه السلام) فقال باع فلان أرضه؟ فقلت: نعم قال: مكتوب في التوراة أنه من باع أرضا أو ماء و لم يضعه في أرض أو ماء ذهب ثمنه محقا». فصل بعدى در استحباب انجام امور بزرگ مباشرتا و امور كوچك نيابتا مى‌باشد؛ يعنى انسان كارهاى مهم را خودش انجام دهد و براى كارهاى كوچك نايب بگيرد. مؤلف اين امر را حسب متعارف مى‌داند و مى‌گويد: شايد در بعضى زمان‌ها متعارف امور مهم و غير مهم فرق كند كما اينكه ممكن است به حسب حال اشخاص فرق كند. ايشان فصلى ديگر را در باره استحباب كار در منزل بيان نموده است كه براى زن و مرد مفيد بوده و باعث تواضع و صحت بدن و ديگر فوايد مى‌گردد.
    فصل بعدى در كراهت فروختن خانه يا زمين است مگر اينكه مثل آن يا بهتر از آن در ازايش خريدارى شود. چندين روايت نيز در مورد اين مطلب وجود دارد كه يكى از آنها از ابان بن عثمان است، مى‌گويد: «دعاني جعفر(عليه السلام) فقال باع فلان أرضه؟ فقلت: نعم قال: مكتوب في التوراة أنه من باع أرضا أو ماء و لم يضعه في أرض أو ماء ذهب ثمنه محقا». فصل بعدى در استحباب انجام امور بزرگ مباشرتا و امور كوچك نيابتا مى‌باشد؛ يعنى انسان كارهاى مهم را خودش انجام دهد و براى كارهاى كوچك نايب بگيرد. مؤلف اين امر را حسب متعارف مى‌داند و مى‌گويد: شايد در بعضى زمان‌ها متعارف امور مهم و غير مهم فرق كند كما اينكه ممكن است به حسب حال اشخاص فرق كند. ايشان فصلى ديگر را در باره استحباب كار در منزل بيان نموده است كه براى زن و مرد مفيد بوده و باعث تواضع و صحت بدن و ديگر فوايد مى‌گردد.