آشتیانی، سید جلال‌الدین: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'طباطبایی، محمدحسین' به 'طباطبایی، سید محمدحسین')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۲۳: خط ۲۳:
    | data-type="authorTeachers" |[[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]]
    | data-type="authorTeachers" |[[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]]


    [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]
    [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]]


    [[بجنوردی، سید حسن|سيد‌ ‎حسن بجنوردى]]
    [[بجنوردی، سید حسن|سيد‌ ‎حسن بجنوردى]]
    خط ۵۵: خط ۵۵:




    استاد بنا به سفارش میرزا احمد سال 1323 (در سن نوزده سالگى) عازم حوزه علمیه قم شد و پس از پایان دوره سطح، در درس خارج فقه و اصول حضرت [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] حاضر شد. او همزمان مدت هشت سال تمام از حكيم الهى حضرت [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] الهيات شفا و اسفار الأربعه و قريب یک دوره اصول فقه و قسمتى از تفسير قرآن را فراگرفت. پس از این دوره به سفر انفس و آفاق پرداخت. در قزوین از محضر پر فيض آیت‌الله سيد‌ ‎ابوالحسن رفيعى قزوینى سفر اسفار را آموخت و سپس در سال 1336 جهت تكمیل علوم نقلى راهى نجف شد. مدت دو سال از محضر آيات عظام حكيم، عبدالهادى شيرازى و به ویژه آیت‌الله میرزا [[بجنوردی، سید حسن|سيد‌ ‎حسن بجنوردى]] بهره مند شد. در همین زمان سخت بيمار شد و به ناچار به ایران بازگشت. پس از مداوا در تهران مدتى به حوزه درس اسفار حكيم محقق [[آشتیانی، احمد|میرزا احمد آشتيانى]] و مدتى نيز به طور متفرقه به درس میرزا مهدى آشتيانى راه يافت.
    استاد بنا به سفارش میرزا احمد سال 1323 (در سن نوزده سالگى) عازم حوزه علمیه قم شد و پس از پایان دوره سطح، در درس خارج فقه و اصول حضرت [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] حاضر شد. او همزمان مدت هشت سال تمام از حكيم الهى حضرت [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] الهيات شفا و اسفار الأربعه و قريب یک دوره اصول فقه و قسمتى از تفسير قرآن را فراگرفت. پس از این دوره به سفر انفس و آفاق پرداخت. در قزوین از محضر پر فيض آیت‌الله سيد‌ ‎ابوالحسن رفيعى قزوینى سفر اسفار را آموخت و سپس در سال 1336 جهت تكمیل علوم نقلى راهى نجف شد. مدت دو سال از محضر آيات عظام حكيم، عبدالهادى شيرازى و به ویژه آیت‌الله میرزا [[بجنوردی، سید حسن|سيد‌ ‎حسن بجنوردى]] بهره مند شد. در همین زمان سخت بيمار شد و به ناچار به ایران بازگشت. پس از مداوا در تهران مدتى به حوزه درس اسفار حكيم محقق [[آشتیانی، احمد|میرزا احمد آشتيانى]] و مدتى نيز به طور متفرقه به درس میرزا مهدى آشتيانى راه يافت.


    ==حيات علمى==
    ==حيات علمى==




    زندگى علمى علامه سيد‌ ‎جلال‌الدين آشتيانى را مى توان به دوره تحصيل، تدريس و تصنيف تقسيم كرد. دوره تحصيل از آشتيان شروع می‌شود و به تهران، نجف و قم ختم می‌شود. این دوره، دوره درس آموزى استاد است كه نگارش این دوره از گنجايش این مقاله بيرون است، ولى دوره مهمى كه بيشتر آثار او هم مربوط به همین دوره است دوره اقامت استاد در ارض اقدس رضوى است. در واقع این دوره كه در حدود پنجاه سال از عمر با بركت استاد را شامل می‌شود دوره تدريس و تصنيف است و به نظر مى رسد به این دوره بايد بيشتر توجه شود، گرچه سراسر زندگى آن بزرگمرد درس و الگوى كامل برای جویندگان علم و معرفت است. مشهد آن ارض ملكوتى میزبان هشتمین قطب عالم امكان است. جارالرضا بودن بزرگ ترين سعادت و افتخار هر كسى است. علامه آشتيانى به آن ديار پا مى گذارد تا چراغ حكمت علوى و فلسفه الهى را كه در آن ارض اقدس به خاموشى گراييده بود با تدريس منظومه، اسفار، شواهد الربوبيه و شرح فصوص قيصرى جانى دوباره بخشد. آشتيانى و مكتب مشهد علامه آشتيانى در تبيين سير تاريخى ماجراى ضد فلسفه در مشهد چنين مى نویسد: «الآن در حوزه قم زمینه مناسب برای تدريس و كار در فلسفه هست، در مشهد این طور نيست. مرحوم آقاى میلانى را به جهت این كه شاگرد مرحوم آقا [[اصفهانی، محمدحسین|شيخ محمدحسین اصفهانى]] فيلسوف بوده، با این كه [[اصفهانی، محمدحسین|شيخ محمدحسین اصفهانى]] از زهاد درجه اول زمان خودش بوده است مورد توهين و اذّيت قرار دادند. این مخالفت با فلسفه در مشهد تاريخچه‌اى دارد و آن بر مى گردد به زمان آقا میرزا مهدى اصفهانى كه شاگرد [[نایینی، محمدحسین|میرزا حسین نائينى]] بوده است. او ابتدا همان طريقه آخوند ملا حسینقلى همدانى و بهارى و كشمیرى را انتخاب مى‌كند. او پيش [[آشتیانی، احمد|میرزا احمد آشتيانى]] شواهد الربوبيه مى خواند، امّا فهم مطالب فلسفى برای او از اصعب امور بود، پس از همه این مراحل به دليل فاقد توانايى فهم این متون از عرفان و فلسفه سرخورده می‌شود و به جان فلسفه مى افتد.» در جايى ديگر می‌فرمايد «الآن مشهد شش هزار نفر طلبه دارد، ولى عده‌اى هم منع می‌کنند و مى گویند فلسفه نروید كفر است و یک مكتب خاصى برای خودشان دارند و هر چيز جز آن را طرد و تخطئه می‌کنند. حقير در ضمنِ نقد و ردّ تهافت الفلاسفه، آثار رب النوع آنها را مورد نقد قرار مى دهم تا معلوم شود این جماعت با چيزى كه آشنا نيستند معارف ائمه است.» به هر حال، علامه آشتيانى نزدیک به پنجاه سال در چنين حوزه‌اى به تدريس فلسفه و عرفان اشتغال داشت و آن هم، تدريس آن حكيم الهى كه به حق عنوانِ مدرس عرفان و فلسفه تنها بر او شايسته و بايسته است. او تنها و یک تنه در مقابل این افراد ايستاد و اگر نبود عظمت و جامعيت و اخلاص علمى آن درخت تناورِ فلسفه و عرفان، كه به راستى جلال حكمت و عرفان است، مقاومت و ادامه راه ممكن نمى شد. او كه به ظاهر یک فرد بود، ولى در واقع هزاران تن، فلسفه را در آن حوزه مبارک از غربت نجات داد، همان گونه كه سقراط در يونان چنين كرد. با توجه به آن وضعيت حتى پس از انقلاب قسم مى خورند كه: ما نمى گذاریم كسى كه (آشتيانى) تحت عنوان فلسفه به [[مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی|مرحوم مجلسى]] اهانت مى‌كند آب خوش از گلویش پايين برود و راحت زندگى كند؛ يا رياست دانشكده الهيات كه به پاس خوش خدمتى به پست‌هاى مادى دنيوى رسيده بود، زمینه بازنشستگى اجبارى استاد را فراهم مى‌كند؛ در گزارش كار خود این كار را از افتخارات دوران تصدى رياستش قلمداد مى‌كند و به خيال خود محيط دانشكده را از وجود ايشان منزه كرده است. حال استاد با آن وضع اسفناك و دردآور، حدود دویست عنوان کتاب، رساله يا مقاله تصنيف و تأليف يا احيا مى‌كندو در دو مركز علم و دانش، دانشكده الهيات دانشگاه فردوسى و مدرسه علمیه امام جعفر صادق به تدريس می‌پردازد. این نيست جز توفيق و همراهى حضرت حق و درستى راه و اخلاص در عمل و صلابت ايمان و از همه مهمتر سفارش استادش حضرت [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] مبنى بر این كه «چراغ فلسفه سنتى را روشن نگه دارد.» ولو لا اللطف والإحسان منه لما طابَ الحديث ولا الكلامُ وكل لطيفةٍ وظريف معني أستاذي فيه والله الأمامُ.
    زندگى علمى علامه سيد‌ ‎جلال‌الدين آشتيانى را مى توان به دوره تحصيل، تدريس و تصنيف تقسيم كرد. دوره تحصيل از آشتيان شروع می‌شود و به تهران، نجف و قم ختم می‌شود. این دوره، دوره درس آموزى استاد است كه نگارش این دوره از گنجايش این مقاله بيرون است، ولى دوره مهمى كه بيشتر آثار او هم مربوط به همین دوره است دوره اقامت استاد در ارض اقدس رضوى است. در واقع این دوره كه در حدود پنجاه سال از عمر با بركت استاد را شامل می‌شود دوره تدريس و تصنيف است و به نظر مى رسد به این دوره بايد بيشتر توجه شود، گرچه سراسر زندگى آن بزرگمرد درس و الگوى كامل برای جویندگان علم و معرفت است. مشهد آن ارض ملكوتى میزبان هشتمین قطب عالم امكان است. جارالرضا بودن بزرگ ترين سعادت و افتخار هر كسى است. علامه آشتيانى به آن ديار پا مى گذارد تا چراغ حكمت علوى و فلسفه الهى را كه در آن ارض اقدس به خاموشى گراييده بود با تدريس منظومه، اسفار، شواهد الربوبيه و شرح فصوص قيصرى جانى دوباره بخشد. آشتيانى و مكتب مشهد علامه آشتيانى در تبيين سير تاريخى ماجراى ضد فلسفه در مشهد چنين مى نویسد: «الآن در حوزه قم زمینه مناسب برای تدريس و كار در فلسفه هست، در مشهد این طور نيست. مرحوم آقاى میلانى را به جهت این كه شاگرد مرحوم آقا [[اصفهانی، محمدحسین|شيخ محمدحسین اصفهانى]] فيلسوف بوده، با این كه [[اصفهانی، محمدحسین|شيخ محمدحسین اصفهانى]] از زهاد درجه اول زمان خودش بوده است مورد توهين و اذّيت قرار دادند. این مخالفت با فلسفه در مشهد تاريخچه‌اى دارد و آن بر مى گردد به زمان آقا میرزا مهدى اصفهانى كه شاگرد [[نایینی، محمدحسین|میرزا حسین نائينى]] بوده است. او ابتدا همان طريقه آخوند ملا حسینقلى همدانى و بهارى و كشمیرى را انتخاب مى‌كند. او پيش [[آشتیانی، احمد|میرزا احمد آشتيانى]] شواهد الربوبيه مى خواند، امّا فهم مطالب فلسفى برای او از اصعب امور بود، پس از همه این مراحل به دليل فاقد توانايى فهم این متون از عرفان و فلسفه سرخورده می‌شود و به جان فلسفه مى افتد.» در جايى ديگر می‌فرمايد «الآن مشهد شش هزار نفر طلبه دارد، ولى عده‌اى هم منع می‌کنند و مى گویند فلسفه نروید كفر است و یک مكتب خاصى برای خودشان دارند و هر چيز جز آن را طرد و تخطئه می‌کنند. حقير در ضمنِ نقد و ردّ تهافت الفلاسفه، آثار رب النوع آنها را مورد نقد قرار مى دهم تا معلوم شود این جماعت با چيزى كه آشنا نيستند معارف ائمه است.» به هر حال، علامه آشتيانى نزدیک به پنجاه سال در چنين حوزه‌اى به تدريس فلسفه و عرفان اشتغال داشت و آن هم، تدريس آن حكيم الهى كه به حق عنوانِ مدرس عرفان و فلسفه تنها بر او شايسته و بايسته است. او تنها و یک تنه در مقابل این افراد ايستاد و اگر نبود عظمت و جامعيت و اخلاص علمى آن درخت تناورِ فلسفه و عرفان، كه به راستى جلال حكمت و عرفان است، مقاومت و ادامه راه ممكن نمى شد. او كه به ظاهر یک فرد بود، ولى در واقع هزاران تن، فلسفه را در آن حوزه مبارک از غربت نجات داد، همان گونه كه سقراط در يونان چنين كرد. با توجه به آن وضعيت حتى پس از انقلاب قسم مى خورند كه: ما نمى گذاریم كسى كه (آشتيانى) تحت عنوان فلسفه به [[مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی|مرحوم مجلسى]] اهانت مى‌كند آب خوش از گلویش پايين برود و راحت زندگى كند؛ يا رياست دانشكده الهيات كه به پاس خوش خدمتى به پست‌هاى مادى دنيوى رسيده بود، زمینه بازنشستگى اجبارى استاد را فراهم مى‌كند؛ در گزارش كار خود این كار را از افتخارات دوران تصدى رياستش قلمداد مى‌كند و به خيال خود محيط دانشكده را از وجود ايشان منزه كرده است. حال استاد با آن وضع اسفناك و دردآور، حدود دویست عنوان کتاب، رساله يا مقاله تصنيف و تأليف يا احيا مى‌كندو در دو مركز علم و دانش، دانشكده الهيات دانشگاه فردوسى و مدرسه علمیه امام جعفر صادق به تدريس می‌پردازد. این نيست جز توفيق و همراهى حضرت حق و درستى راه و اخلاص در عمل و صلابت ايمان و از همه مهمتر سفارش استادش حضرت [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] مبنى بر این كه «چراغ فلسفه سنتى را روشن نگه دارد.» ولو لا اللطف والإحسان منه لما طابَ الحديث ولا الكلامُ وكل لطيفةٍ وظريف معني أستاذي فيه والله الأمامُ.


    ==تألیف==
    ==تألیف==
    خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
    #چهره‌هاى درخشان (میرزا حسن بجنوردى)؛ تهران، (معارف اسلامى)، شماره ششم 1347ش، فارسی، ص31-33.  
    #چهره‌هاى درخشان (میرزا حسن بجنوردى)؛ تهران، (معارف اسلامى)، شماره ششم 1347ش، فارسی، ص31-33.  
    #چهره‌هاى درخشان سيد‌ ‎كاظم عصّار؛ تهران، (وحيد)، شماره58، سال پنجم 1347، فارسی، ص950- 958.  
    #چهره‌هاى درخشان سيد‌ ‎كاظم عصّار؛ تهران، (وحيد)، شماره58، سال پنجم 1347، فارسی، ص950- 958.  
    #چهره‌هاى درخشان (مختصرى در شرح احوال و آثار استاد بزرگوار آقاى حاج میرزا [[طباطبایی، محمدحسین|سيد‌ ‎محمدحسين طباطبايى]])؛ تهران، (معارف اسلامى)، شماره پنجم، 1347، فارسی، ص48-50.  
    #چهره‌هاى درخشان (مختصرى در شرح احوال و آثار استاد بزرگوار آقاى حاج میرزا [[طباطبایی، سید محمدحسین|سيد‌ ‎محمدحسين طباطبايى]])؛ تهران، (معارف اسلامى)، شماره پنجم، 1347، فارسی، ص48-50.  
    #در رثاى امام عارفان؛ قم، (كيهان انديشه)، شماره بيست وچهارم، خرداد و تير 1368، فارسی، ص3-7.  
    #در رثاى امام عارفان؛ قم، (كيهان انديشه)، شماره بيست وچهارم، خرداد و تير 1368، فارسی، ص3-7.  
    #ديدارى با [[کربن، هانری|هانرى كربن]]؛ تهران، (در احوال و انديشه‌هاى [[کربن، هانری|هانرى كربن]]، مجموعه مقالات)، چاپ هرمس، 1379، فارسی، ص8 -10.  
    #ديدارى با [[کربن، هانری|هانرى كربن]]؛ تهران، (در احوال و انديشه‌هاى [[کربن، هانری|هانرى كربن]]، مجموعه مقالات)، چاپ هرمس، 1379، فارسی، ص8 -10.