هدایة المتعلمین في الطب: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'ى‏آ' به 'ی‌‏آ')
    خط ۳۴: خط ۳۴:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    از جمله آثار ارزشمندی که در اواخر سده چهارم هجرى - یعنى عصر شکوفایى علم و تمدن در کشورهاى اسلامى - به زبان پارسى نوشته شده، کتاب «هداية المتعلّمين في الطب» است. این اثر چنان‌که از نامش برمى‏آید در آن زمان راهنماى دانشجویان پزشکى بوده و مأخذى براى شناخت بیمارى و تجویز داروى آن. نویسنده آن، [[اخوینی، ربیع بن احمد|ربیع بن احمد اخوینى بخارى]]، پزشکى محقق از شاگردان باواسطه زکریاى رازى است که مانند او با روش تجربى به درمان بیماران مى‏پرداخته و نظر پزشکان دیگر را بعد از آزمایش و اطمینان از صحت آن به‌کار مى‏بسته است. به‌واسطه چنین مزایایى است که کتاب «هداية المتعلّمين»، مورد توجه پزشکان بعد قرار گرفته و از مؤلّف آن به‌بزرگى و فضل یاد کرده‏اند‏<ref>ر.ک: پیشگفتار کتاب، ص2</ref>.
    از جمله آثار ارزشمندی که در اواخر سده چهارم هجرى - یعنى عصر شکوفایى علم و تمدن در کشورهاى اسلامى - به زبان پارسى نوشته شده، کتاب «هداية المتعلّمين في الطب» است. این اثر چنان‌که از نامش برمی‌‏آید در آن زمان راهنماى دانشجویان پزشکى بوده و مأخذى براى شناخت بیمارى و تجویز داروى آن. نویسنده آن، [[اخوینی، ربیع بن احمد|ربیع بن احمد اخوینى بخارى]]، پزشکى محقق از شاگردان باواسطه زکریاى رازى است که مانند او با روش تجربى به درمان بیماران مى‏پرداخته و نظر پزشکان دیگر را بعد از آزمایش و اطمینان از صحت آن به‌کار مى‏بسته است. به‌واسطه چنین مزایایى است که کتاب «هداية المتعلّمين»، مورد توجه پزشکان بعد قرار گرفته و از مؤلّف آن به‌بزرگى و فضل یاد کرده‏اند‏<ref>ر.ک: پیشگفتار کتاب، ص2</ref>.


    مؤلف این اثر، همه عمر به کار طبابت اشتغال داشته و در عصر خود پزشکى مشهور بوده است. وى در این کتاب در یک مورد نوشته است که ملکه یا ملکى را شخصا معالجه کرده و در جاى دیگر اشاره کرده است که به علت توفیق فراوان در درمان بیماران مالیخولیایى، او را «پچشک دیوانگان» نام کرده بودند و در همین مورد نیز به تجارب سى‏ ساله خود در پزشکى اشاره کرده است‏<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحات هفت و هشت</ref>.
    مؤلف این اثر، همه عمر به کار طبابت اشتغال داشته و در عصر خود پزشکى مشهور بوده است. وى در این کتاب در یک مورد نوشته است که ملکه یا ملکى را شخصا معالجه کرده و در جاى دیگر اشاره کرده است که به علت توفیق فراوان در درمان بیماران مالیخولیایى، او را «پچشک دیوانگان» نام کرده بودند و در همین مورد نیز به تجارب سى‏ ساله خود در پزشکى اشاره کرده است‏<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحات هفت و هشت</ref>.
    خط ۴۶: خط ۴۶:
    قسمت سوم، داراى نوزده باب (در فهرست، 18 باب) در حمیات و انواع مختلف تب، بول، حفظ الصحه، نبض و تعرف اسباب النبض‏<ref>ر.ک: همان، صفحه ده</ref>.
    قسمت سوم، داراى نوزده باب (در فهرست، 18 باب) در حمیات و انواع مختلف تب، بول، حفظ الصحه، نبض و تعرف اسباب النبض‏<ref>ر.ک: همان، صفحه ده</ref>.


    از مطالعه دقیق کتاب هدایه چنین برمى‏آید که [[اخوینی، ربیع بن احمد|اخوینى]] در دوره طولانى طبابت خود که در یک‏ جا از آن به بیست سال و در جاى دیگر به سى سال اشاره مى‌کند، گام از مرحله تقلید فراتر نهاده و به مرحله اجتهاد رسیده بوده است. او باآنکه در کتاب هدایه، عقاید بزرگان علم طب چون بقراط، جالینوس، حنین بن اسحق کندى، ثابت بن قرّه، عیسى بن صهار بخت، پسر سرابیون، یحیى بن ماسویه، اهرن و محمد بن زکریاى رازى و چند تن دیگر را ذکر کرده و از کتاب‌هاى طبى مانند اپیدیمیا، فصول، نوادر تقدمة المعرفة، تركيب العين و منصورى نیز مطالبى نقل نموده است، به شیوه پزشکى صاحب‏نظر، عقاید گذشتگان را به محک تجربه زده است و پس از تمیز صحیح از سقیم، در کتاب هدایه جز موارد استثنایى فقط به نقل آزموده‌هاى خود پرداخته و در این باب، خطاب به فرزند خود می‌نویسد: «ولکن من تو را آن جیزها کفتم بدین کتاب کى من آزموده‏ام مکر آن جیزى که کویم فلان جنین مى‌کویذ؛ آن نیازموده بوم. این بدان کفتم تا تو را غلط نیفتد» و در جاى دیگر نیز نوشته است: «من بسیار علاج کردم بدین بیماری‌ها و هرج اینجا یاذ مى‌کنم آن است که آزموده‏ى من است و اما آنج مرا به وى تجربت نیست یاذ نکنم»‏<ref>ر.ک: همان، صفحات یازده و دوازده</ref>.
    از مطالعه دقیق کتاب هدایه چنین برمی‌‏آید که [[اخوینی، ربیع بن احمد|اخوینى]] در دوره طولانى طبابت خود که در یک‏ جا از آن به بیست سال و در جاى دیگر به سى سال اشاره مى‌کند، گام از مرحله تقلید فراتر نهاده و به مرحله اجتهاد رسیده بوده است. او باآنکه در کتاب هدایه، عقاید بزرگان علم طب چون بقراط، جالینوس، حنین بن اسحق کندى، ثابت بن قرّه، عیسى بن صهار بخت، پسر سرابیون، یحیى بن ماسویه، اهرن و محمد بن زکریاى رازى و چند تن دیگر را ذکر کرده و از کتاب‌هاى طبى مانند اپیدیمیا، فصول، نوادر تقدمة المعرفة، تركيب العين و منصورى نیز مطالبى نقل نموده است، به شیوه پزشکى صاحب‏نظر، عقاید گذشتگان را به محک تجربه زده است و پس از تمیز صحیح از سقیم، در کتاب هدایه جز موارد استثنایى فقط به نقل آزموده‌هاى خود پرداخته و در این باب، خطاب به فرزند خود می‌نویسد: «ولکن من تو را آن جیزها کفتم بدین کتاب کى من آزموده‏ام مکر آن جیزى که کویم فلان جنین مى‌کویذ؛ آن نیازموده بوم. این بدان کفتم تا تو را غلط نیفتد» و در جاى دیگر نیز نوشته است: «من بسیار علاج کردم بدین بیماری‌ها و هرج اینجا یاذ مى‌کنم آن است که آزموده‏ى من است و اما آنج مرا به وى تجربت نیست یاذ نکنم»‏<ref>ر.ک: همان، صفحات یازده و دوازده</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    این، کتاب علاوه بر فواید ادبى و زبان‏شناسى و دربرداشتن واژه‏هاى کهن فارسى، از نظر تاریخ پزشکى نیز مهم و درخور توجه است و سابقه این علم را در مشرق‏زمین نشان مى‏دهد و نوآوری‌ها و ابتکارات دانشمندان مسلمان را در مقایسه با آراء و نظریات اطبّاى یونان روشن مى‏سازد. دانشگاه فردوسى مشهد به پیشنهاد کنگره بین‏المللى تاریخ پزشکى در اسلام و ایران به تجدید چاپ این اثر - پس از تصحیح غلط‌هاى چاپى – به‌صورت افست اقدام کرده است‏<ref>ر.ک: پیشگفتار کتاب، ص3</ref>.
    این، کتاب علاوه بر فواید ادبى و زبان‏شناسى و دربرداشتن واژه‏هاى کهن فارسى، از نظر تاریخ پزشکى نیز مهم و درخور توجه است و سابقه این علم را در مشرق‏زمین نشان مى‏دهد و نوآوری‌ها و ابتکارات دانشمندان مسلمان را در مقایسه با آراء و نظریات اطبّاى یونان روشن مى‏سازد. دانشگاه فردوسى مشهد به پیشنهاد کنگره بین‏المللى تاریخ پزشکى در اسلام و ایران به تجدید چاپ این اثر - پس از تصحیح غلط‌هاى چاپى – به‌صورت افست اقدام کرده است‏<ref>ر.ک: پیشگفتار کتاب، ص3</ref>.


    نام کتاب را به چند صورت دیگر هم نوشته‏اند، ولى از مآخذ موجود چنین برمى‏آید که بیشتر به نام «کتاب هدایه» معروف بوده است؛ چنان‌که صاحب «چهار مقاله» و مؤلف «موجز کمّى» نیز به همین نام از آن یاد کرده‏اند. [[اخوینی، ربیع بن احمد|اخوینى]] در همین کتاب در چند مورد از قرابادینى سخن گفته است که «اگر زندگانى بود» حب‌ها و معجون‌ها و یاره‏هاى دیگر را در آن یاد خواهد کرد و در باب «في النبض و أجناسه» نیز نوشته است: «باید تا کر فهم نکنى به کتاب نبض باز کردى که آنجا تمام یاد کرده‏ام» و در «باب ذات الجنب» آورده است که: «تو دانى از کتاب تشریح کى بر سر استخوان‌هاى...». از این اشارات چنین برمى‏آید که وى کتاب‌ها و رساله‏هایى در نبض و تشریح داشته و درصدد تألیف قرابادینى نیز بوده است، ولى از دو کتاب نخستین نشانى در دست نداریم و نمى‏دانیم که کتاب اخیر را نیز تألیف کرده است یا نه؛ به‌علاوه در یکى از نسخ کتاب هدایه در فصل «في أنواع السموم»، مطلبى در دو صفحه - که به نظر مى‏رسد نوشته فرزند [[اخوینی، ربیع بن احمد|اخوینى]] است (زیرا کتاب هدایه را براى فرزندش نوشته است) - بدین شرح به متن کتاب افزوده شده است: «از استاد ابوبکر رحمة اللّه علیه بخواسته بودم تا فصلى دیگر بیارد جداکانه اندرین تا انج کفته است مشبع‏تر بود، اجابت کرده بود ولکن نالنده کشت و به تن خویش مشغول کشت و بدین نرسید». از این عبارت نیز چنین برمى‏آید که مؤلف به دلیل بیمارى نتوانسته به وعده خود وفا کند و فصلى به کتاب هدایه بیفزاید و فرزندش ناچار مطالب آن فصل را «از اشارات دیگر استادان» به کتاب افزوده است.
    نام کتاب را به چند صورت دیگر هم نوشته‏اند، ولى از مآخذ موجود چنین برمی‌‏آید که بیشتر به نام «کتاب هدایه» معروف بوده است؛ چنان‌که صاحب «چهار مقاله» و مؤلف «موجز کمّى» نیز به همین نام از آن یاد کرده‏اند. [[اخوینی، ربیع بن احمد|اخوینى]] در همین کتاب در چند مورد از قرابادینى سخن گفته است که «اگر زندگانى بود» حب‌ها و معجون‌ها و یاره‏هاى دیگر را در آن یاد خواهد کرد و در باب «في النبض و أجناسه» نیز نوشته است: «باید تا کر فهم نکنى به کتاب نبض باز کردى که آنجا تمام یاد کرده‏ام» و در «باب ذات الجنب» آورده است که: «تو دانى از کتاب تشریح کى بر سر استخوان‌هاى...». از این اشارات چنین برمی‌‏آید که وى کتاب‌ها و رساله‏هایى در نبض و تشریح داشته و درصدد تألیف قرابادینى نیز بوده است، ولى از دو کتاب نخستین نشانى در دست نداریم و نمى‏دانیم که کتاب اخیر را نیز تألیف کرده است یا نه؛ به‌علاوه در یکى از نسخ کتاب هدایه در فصل «في أنواع السموم»، مطلبى در دو صفحه - که به نظر مى‏رسد نوشته فرزند [[اخوینی، ربیع بن احمد|اخوینى]] است (زیرا کتاب هدایه را براى فرزندش نوشته است) - بدین شرح به متن کتاب افزوده شده است: «از استاد ابوبکر رحمة اللّه علیه بخواسته بودم تا فصلى دیگر بیارد جداکانه اندرین تا انج کفته است مشبع‏تر بود، اجابت کرده بود ولکن نالنده کشت و به تن خویش مشغول کشت و بدین نرسید». از این عبارت نیز چنین برمی‌‏آید که مؤلف به دلیل بیمارى نتوانسته به وعده خود وفا کند و فصلى به کتاب هدایه بیفزاید و فرزندش ناچار مطالب آن فصل را «از اشارات دیگر استادان» به کتاب افزوده است.
    موضوع قابل توجه آن است که [[اخوینی، ربیع بن احمد|اخوینى]] در روزگارى که بیشتر آثار علمى و ادبى فارسى به تشویق شاهان و امرا به رشته تحریر درمى‏آمده، کتاب هدایه را براى فرزند خود تألیف کرده و در مقدمه کتاب بدین موضوع چنین اشاره کرده است: «اکنون تو کى فرزند منى اندرخواستى از من کتابى به باب بجشکى سبک و آسان تا تو را خاصه از من یاذکار بوذ و دیکر مردمان را فایده بوذ».
    موضوع قابل توجه آن است که [[اخوینی، ربیع بن احمد|اخوینى]] در روزگارى که بیشتر آثار علمى و ادبى فارسى به تشویق شاهان و امرا به رشته تحریر درمی‌‏آمده، کتاب هدایه را براى فرزند خود تألیف کرده و در مقدمه کتاب بدین موضوع چنین اشاره کرده است: «اکنون تو کى فرزند منى اندرخواستى از من کتابى به باب بجشکى سبک و آسان تا تو را خاصه از من یاذکار بوذ و دیکر مردمان را فایده بوذ».
    تاریخ تألیف کتاب هدایه به‌درستى معلوم نیست؛ چون نه در خود کتاب و نه در کتاب‌هاى دیگر که از آن نام برده‏اند، به این موضوع اشاره نشده است، ولی اسلوب نگارش آن نشان مى‏دهد که در قرن چهارم هجرى تألیف شده و در ردیف قدیمى‏ترین آثار منثور زبان فارسى قرار دارد‏<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحات هشت و نه</ref>.
    تاریخ تألیف کتاب هدایه به‌درستى معلوم نیست؛ چون نه در خود کتاب و نه در کتاب‌هاى دیگر که از آن نام برده‏اند، به این موضوع اشاره نشده است، ولی اسلوب نگارش آن نشان مى‏دهد که در قرن چهارم هجرى تألیف شده و در ردیف قدیمى‏ترین آثار منثور زبان فارسى قرار دارد‏<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحات هشت و نه</ref>.