النبوات: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'نر' به 'نر') |
جز (جایگزینی متن - 'یک' به 'یک') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
در فصل دوم، استعمال کلمه خارقالعاده در قرآن کریم و روایات بررسی شده است. نویسنده، معتقد است که در قرآن ذکری از خارقالعاده نیامده است و حتی کلمه معجزه هم نیامده است و تنها سخن از آیات به میان میآید. همچنین در شرط معجزات گفته است که تنها کسی که قادر به انجام آن است خدا است و حتی جن و انس و ملائکه هم نباید قادر به انجام آن باشند؛ مانند زنده کردن مردگان و تبدیل عصا به مار و امثال ذلک. اما اگر این دسته از کارها از کارهایی باشد که بشر مثل آن را انجام میدهد، مانند اینکه کسی از شرق به غرب طی الارض کند، در این خصوص دو نظر وجود دارد: برخی معتقدند که این کارها میتوانند در جرگه معجزات درآیند و قول دیگر این است که خداوند به انجام اینگونه کارها قدرت داده است؛ به اینکه به او قدرت بیش از اندازه بشر بدهد<ref>ر.ک: همان</ref>. | در فصل دوم، استعمال کلمه خارقالعاده در قرآن کریم و روایات بررسی شده است. نویسنده، معتقد است که در قرآن ذکری از خارقالعاده نیامده است و حتی کلمه معجزه هم نیامده است و تنها سخن از آیات به میان میآید. همچنین در شرط معجزات گفته است که تنها کسی که قادر به انجام آن است خدا است و حتی جن و انس و ملائکه هم نباید قادر به انجام آن باشند؛ مانند زنده کردن مردگان و تبدیل عصا به مار و امثال ذلک. اما اگر این دسته از کارها از کارهایی باشد که بشر مثل آن را انجام میدهد، مانند اینکه کسی از شرق به غرب طی الارض کند، در این خصوص دو نظر وجود دارد: برخی معتقدند که این کارها میتوانند در جرگه معجزات درآیند و قول دیگر این است که خداوند به انجام اینگونه کارها قدرت داده است؛ به اینکه به او قدرت بیش از اندازه بشر بدهد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در فصل سوم، به بررسی امکان ظهور معجزات به دست دروغگو پرداخته شده و دلایل نفی آن توسط اشاعره بیان گردیده است. مؤلف برای نمونه از اشعری نقل میکند که آنها میگویند: «بر خدا جایز است که معجزات را از دست دروغگویان صادر کند». این سخن متناقض است؛ چراکه قدرت دادن خدا به اینگونه افراد به معنای راستگو دانسته شدن آنها توسط مردم و از لوازم آن است؛ مثل این میماند که خداوند افعالی که نشانگر عالم بودن کسی است، از انسانی صادر کند که جاهل است و صدور اینگونه افعال اگر باعث اغرای به جهل باشد بر خداوند لازم است که آن قدرت را ندهد و همچنین محال است که اینگونه افعال از خداوند صادر شود. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] میگوید: این سخن صحیح است که اگر نشانه صدق باشد، محال است که وجود داشته باشد و آنچه ممتنع است، غیر مقدور است و واجب است که بر دست دروغگویان ظاهر نشود؛ چراکه نشانه صدق آنها خواهد بود. اما باید سؤال شود که چگونه این مسئله، دلیل صدق میشود؟ | در فصل سوم، به بررسی امکان ظهور معجزات به دست دروغگو پرداخته شده و دلایل نفی آن توسط اشاعره بیان گردیده است. مؤلف برای نمونه از اشعری نقل میکند که آنها میگویند: «بر خدا جایز است که معجزات را از دست دروغگویان صادر کند». این سخن متناقض است؛ چراکه قدرت دادن خدا به اینگونه افراد به معنای راستگو دانسته شدن آنها توسط مردم و از لوازم آن است؛ مثل این میماند که خداوند افعالی که نشانگر عالم بودن کسی است، از انسانی صادر کند که جاهل است و صدور اینگونه افعال اگر باعث اغرای به جهل باشد بر خداوند لازم است که آن قدرت را ندهد و همچنین محال است که اینگونه افعال از خداوند صادر شود. [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] میگوید: این سخن صحیح است که اگر نشانه صدق باشد، محال است که وجود داشته باشد و آنچه ممتنع است، غیر مقدور است و واجب است که بر دست دروغگویان ظاهر نشود؛ چراکه نشانه صدق آنها خواهد بود. اما باید سؤال شود که چگونه این مسئله، دلیل صدق میشود؟ درحالیکه امری حادث و مقدور است و هر مقدوری در نزد شما امکان وقوع دارد، هرچند که فسادی در آن باشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در فصل چهارم، به شرط خارقالعاده بودن در نزد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] پرداخته شده است و شرط آن خرق عادت کسی که معتقد به پیامبری است باشد؛ پس لازم نیست که خرق عادت تکذیبکنندگان و یا مشککین باشد. در اینجا باید گفت که کارهای مردم هیچگاه ملاک برای خارقالعاده بودن و یا نبودن نیست، بلکه در صورت صحت مفهوم خارقالعاده، میبایست خارقالعاده قوانین عادی طبیعت باشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | در فصل چهارم، به شرط خارقالعاده بودن در نزد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] پرداخته شده است و شرط آن خرق عادت کسی که معتقد به پیامبری است باشد؛ پس لازم نیست که خرق عادت تکذیبکنندگان و یا مشککین باشد. در اینجا باید گفت که کارهای مردم هیچگاه ملاک برای خارقالعاده بودن و یا نبودن نیست، بلکه در صورت صحت مفهوم خارقالعاده، میبایست خارقالعاده قوانین عادی طبیعت باشد<ref>ر.ک: همان</ref>. |