دیوان فانی خویی (موسوم به گنج‌الله): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'ف‎آ' به 'ف‌آ')
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎ب' به 'ی‌ب')
    خط ۵۱: خط ۵۱:
    اشعار [[فانی زنوزی، محمدحسن|فانی خویی]] گل‎نوای دلاویز و گلبانگ شورانگیزی است که از یک دل پاک سوخته و دردمند بیرون می‌آید. این عالم قرن سیزدهم روح عاشق‎پیشه خویش را تا پایان زندگی به دست مایه عشق، در سرای سپنجی، آیینه تمام‎نمای صنع و تجلیات معشوق و معبود خود گردانیده و با صدهزار دیده تماشا نموده است.
    اشعار [[فانی زنوزی، محمدحسن|فانی خویی]] گل‎نوای دلاویز و گلبانگ شورانگیزی است که از یک دل پاک سوخته و دردمند بیرون می‌آید. این عالم قرن سیزدهم روح عاشق‎پیشه خویش را تا پایان زندگی به دست مایه عشق، در سرای سپنجی، آیینه تمام‎نمای صنع و تجلیات معشوق و معبود خود گردانیده و با صدهزار دیده تماشا نموده است.


    شعر شگفتی‌ساز این شاعر، نهاد آرمان‎گرایی در نقش‎بند وجودی است که خود هم فقیه و هم شاعر است و چون قاضی ارجانی و ابوحنیفه اسکافی اجتماع دو جنبه روحانی و شاعری در وجود وی می‎باشد و نتیجه‌اش آزادگی و وارستگی است. باید گفت صفا و پاکی و همچنین شیرین‎ترین موضوعات شعری در جنبه‌های ظاهری و معنوی بر تار و پود این دیوان سایه انداخته است که نشانه‌های آن را در سخن عشق و وجود عاشقانه [[فانی زنوزی، محمدحسن|میرزا حسن زنوزی خویی]] می‌توان یافت و لمس کرد:
    شعر شگفتی‌ساز این شاعر، نهاد آرمان‎گرایی در نقش‎بند وجودی است که خود هم فقیه و هم شاعر است و چون قاضی ارجانی و ابوحنیفه اسکافی اجتماع دو جنبه روحانی و شاعری در وجود وی می‌باشد و نتیجه‌اش آزادگی و وارستگی است. باید گفت صفا و پاکی و همچنین شیرین‎ترین موضوعات شعری در جنبه‌های ظاهری و معنوی بر تار و پود این دیوان سایه انداخته است که نشانه‌های آن را در سخن عشق و وجود عاشقانه [[فانی زنوزی، محمدحسن|میرزا حسن زنوزی خویی]] می‌توان یافت و لمس کرد:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|'' دل‎نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی''|2='' آری آری سخن عشق نشانی دارد''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎سی‎وهفت – سی‎ونه</ref>.
    {{ب|'' دل‎نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی''|2='' آری آری سخن عشق نشانی دارد''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎سی‎وهفت – سی‎ونه</ref>.
    خط ۶۸: خط ۶۸:
    {{ب|'' به عضوی هر یکی دستی نهادند''|2='' نشان هریک به‎قدر دیده دادند''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎سی‎ونه – چهل‎ودو</ref>.
    {{ب|'' به عضوی هر یکی دستی نهادند''|2='' نشان هریک به‎قدر دیده دادند''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه ‎سی‎ونه – چهل‎ودو</ref>.


    حکایت مجنون و لیلی و دلدادگی آنان در دیوان میرزا حسن، مبیّن دیدگاه عرفانی شاعر در چشم‎دوزی از دنیا و عقبی می‎باشد که در ورای آن دو شور عشق معشوق را به سر دارد:
    حکایت مجنون و لیلی و دلدادگی آنان در دیوان میرزا حسن، مبیّن دیدگاه عرفانی شاعر در چشم‎دوزی از دنیا و عقبی می‌باشد که در ورای آن دو شور عشق معشوق را به سر دارد:


    {{شعر}}
    {{شعر}}
    خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
    {{ب|'' در مقام جمع چون فرقی نماند''|2='' تیغ إلا زد علی بر فرق لا''}}
    {{ب|'' در مقام جمع چون فرقی نماند''|2='' تیغ إلا زد علی بر فرق لا''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    [[فانی زنوزی، محمدحسن|فانی خویی]]، [[امام على(ع)|علی(ع)]] را محرم اسرار الهی و قافله‎سالار سیر الی الله می‌نامد و او را پاسخی برای هر سؤال می‎بیند. دنیای اندیشه فانی چلچراغی زیبا از صفات جمالی و باطنی [[امام على(ع)|علی(ع)]] در شجاعت، ولایت، عزت، علم، شرف، عظمت، کرامت و عدالت به تصویر می‌کشد و او را گوهر دردانه فلک در بحر نجف می‎یابد. عشق و علاقه قلبی میرزا حسن به [[امام على(ع)|علی(ع)]] پایان‎پذیر نیست و در یک ترجیع‎بند زیباترین و دلنوازترین نجوای شاعرانه از عشق ولایی را به تصویر کشیده است:
    [[فانی زنوزی، محمدحسن|فانی خویی]]، [[امام على(ع)|علی(ع)]] را محرم اسرار الهی و قافله‎سالار سیر الی الله می‌نامد و او را پاسخی برای هر سؤال می‌بیند. دنیای اندیشه فانی چلچراغی زیبا از صفات جمالی و باطنی [[امام على(ع)|علی(ع)]] در شجاعت، ولایت، عزت، علم، شرف، عظمت، کرامت و عدالت به تصویر می‌کشد و او را گوهر دردانه فلک در بحر نجف می‎یابد. عشق و علاقه قلبی میرزا حسن به [[امام على(ع)|علی(ع)]] پایان‎پذیر نیست و در یک ترجیع‎بند زیباترین و دلنوازترین نجوای شاعرانه از عشق ولایی را به تصویر کشیده است:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|'' یا علی سر کاینات تویی''|2='' ذات را مظهر صفات تویی''}}
    {{ب|'' یا علی سر کاینات تویی''|2='' ذات را مظهر صفات تویی''}}