نقد الآراء المنطقية و حل مشكلاتها: تفاوت میان نسخه‌ها

    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۱: خط ۲۱:
    | شابک =
    | شابک =
    | تعداد جلد =2  
    | تعداد جلد =2  
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =26547
    | کد پدیدآور =00149  
    | کد پدیدآور =00149  
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۴۳: خط ۴۳:
    در قرن چهارم برخی از دانشمندان مسلمان در نقد منطق آثاری نوشتند؛ همانند کتاب «الآراء و الديانات» ابن نوبختی، کتاب «الدقائق» ابوبکر بن طبیب، «التقريب لحدود المنطق» [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، «صون المنطق و الكلام في فن المنطق و الكلام» [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|جلال‌الدین سیوطی]].
    در قرن چهارم برخی از دانشمندان مسلمان در نقد منطق آثاری نوشتند؛ همانند کتاب «الآراء و الديانات» ابن نوبختی، کتاب «الدقائق» ابوبکر بن طبیب، «التقريب لحدود المنطق» [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، «صون المنطق و الكلام في فن المنطق و الكلام» [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|جلال‌الدین سیوطی]].


    برخی از فقها شدیدا منطق را مورد هجمه قرار داده و فراگیری آن را حرام و زندقه ‎دانستند<ref>ر.ک: مقدمه، ص5-8</ref>.
    برخی از فقها شدیدا منطق را مورد هجمه قرار داده و فراگیری آن را حرام و زندقه ‎دانستند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26547/1/5 ر.ک: مقدمه، ص5-8]</ref>.


    بخش اول کتاب در تصورات و بخش دوم آن در تصدیقات است. شیوه نویسنده بر این است که بخشی از قواعد و مطالب کتاب‌های منطق را ذکر و در ادامه اشکالاتی را که بر آن گرفته شده، با ذکر تعداد آنها بیان نموده و برخی از آنها را پاسخ داده و برخی دیگر را ‎پذیرفته است.
    بخش اول کتاب در تصورات و بخش دوم آن در تصدیقات است. شیوه نویسنده بر این است که بخشی از قواعد و مطالب کتاب‌های منطق را ذکر و در ادامه اشکالاتی را که بر آن گرفته شده، با ذکر تعداد آنها بیان نموده و برخی از آنها را پاسخ داده و برخی دیگر را ‎پذیرفته است.
    خط ۵۳: خط ۵۳:
    # اگر تصدیق عبارت از حکم یا مجموع مرکب از تصورات سه‎گانه به‎همراه حکم باشد، پس تصدیق قسیم تصور و مقابل با آن می‌شود؛ درحالی‎که تصور عبارت از نفس علم است، پس تصدیق مقابل با علم می‌شود؛ حال چگونه تصدیق قسمی از علم می‎باشد و اگر تصدیق عبارت است از نفس تصور بر وجهی که حکم بر آن بار شود و اذعان در آن صورت گیرد، پس قسمی از تصور می‌شود؛ پس چگونه قسیم تصور و مقابل با آن قرار می‌گیرد؟
    # اگر تصدیق عبارت از حکم یا مجموع مرکب از تصورات سه‎گانه به‎همراه حکم باشد، پس تصدیق قسیم تصور و مقابل با آن می‌شود؛ درحالی‎که تصور عبارت از نفس علم است، پس تصدیق مقابل با علم می‌شود؛ حال چگونه تصدیق قسمی از علم می‎باشد و اگر تصدیق عبارت است از نفس تصور بر وجهی که حکم بر آن بار شود و اذعان در آن صورت گیرد، پس قسمی از تصور می‌شود؛ پس چگونه قسیم تصور و مقابل با آن قرار می‌گیرد؟
    # تصور و تصدیق به علم و جهل تقسیم می‌شوند پس در آن خطا واقع می‌شود؛ بنابراین اگر علم به این دو تقسیم گردد، لازمه آن این است علم به علم و جهل تقسیم گردد و تقسیم علم به خودش و ضدش محال است.
    # تصور و تصدیق به علم و جهل تقسیم می‌شوند پس در آن خطا واقع می‌شود؛ بنابراین اگر علم به این دو تقسیم گردد، لازمه آن این است علم به علم و جهل تقسیم گردد و تقسیم علم به خودش و ضدش محال است.
    # مورد قسمت، علم است؛ زیرا در اینجا بحث درباره تقسیم علم است و هر علمی یا تصور است یا تصدیق، بنابراین از شکل اول نتیجه این می‌شود که مورد قسمت یا تصور است یا تصدیق و این نتیجه باطل است؛ زیرا مورد قسمت اگر تصور باشد، صحیح نیست که به تصدیق تقسیم بشود و اگر تصدیق باشد جایز نیست که به تصور تقسیم شود<ref>ر.ک: همان، ص69-72</ref>.
    # مورد قسمت، علم است؛ زیرا در اینجا بحث درباره تقسیم علم است و هر علمی یا تصور است یا تصدیق، بنابراین از شکل اول نتیجه این می‌شود که مورد قسمت یا تصور است یا تصدیق و این نتیجه باطل است؛ زیرا مورد قسمت اگر تصور باشد، صحیح نیست که به تصدیق تقسیم بشود و اگر تصدیق باشد جایز نیست که به تصور تقسیم شود<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26547/1/69 ر.ک: همان، ص69-72]</ref>.


    نویسنده بعد از ذکر هریک از اشکالات مذکور، به آنان پاسخ می‌دهد و نسبت به اشکال آخر نیز به بحث مغالطات ارجاع می‌دهد<ref>ر.ک: همان، ص72</ref>.
    نویسنده بعد از ذکر هریک از اشکالات مذکور، به آنان پاسخ می‌دهد و نسبت به اشکال آخر نیز به بحث مغالطات ارجاع می‌دهد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26547/1/72 ر.ک: همان، ص72]</ref>.


    نویسنده بعد از مباحث تصور و تصدیق در پایان کتاب به مباحث مغالطات می‌پردازد. ایشان در این مباحث نمونه‎هایی از مغالطات صورت‎گرفته را ذکر و به آن‎ها پاسخ می‌دهد. اولین مغالطه‌ای که ایشان به آن اشاره می‌کند، قیاس مستفاد از آیه شریفه '''وَ لَوْ عَلِمَ اَللّٰهُ فِيهِمْ خَيراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ''' ﴿انفال: 23﴾ (اگر خدا [نسبت به پذیرفتن هدایت، شایستگی و..] خیری در آنان می‌دید، یقیناً ایشان را شنوا [ی حقایق و معارف] می‌کرد و اگر [با لجبازی و عنادی که فعلاً دارند] آنان را شنوا کند، باز اعراض‎کنان، روی [از حق] می‌گردانند)، است. شرح آن چنین است: قیاسی که در این آیه شریفه وجود دارد از قبیل شکل اول است که نتیجه آن چنین می‌شود: «لو علم الله فيهم خيرا لتولوا»؛ یعنی اگر خداوند خیری در آنان می‌دید اعراض می‌کردند؛ که این یک نتیجه کاذب است؛ زیرا انصراف از حق با علم خدا به وجود خیر در آنها منافات دارد. نویسنده در جواب می‌گوید: در اینجا قیاس از نوع شرطی مرکب از دو قضیه متصله است که شرط انتاج آن لزومیه بودن کبری است در صورت لزومیه بودن صغری؛ لکن در اینجا هرچند صغری لزومیه است، ولی کبری اتفاقیه است. بدین معنا که ملازمه‌ای بین شنواندن و رویگردانی وجود ندارد؛ زیرا اگر ملازمه وجود داشته باشد، هرجا که بحث شنواندن از جانب خدا باشد باید روگردانی نیز وجود داشته باشد؛ درنتیجه می‎بایست هیچ مطیعی در جهان وجود نداشته باشد<ref>ر.ک: همان، ج2، ص573</ref>.
    نویسنده بعد از مباحث تصور و تصدیق در پایان کتاب به مباحث مغالطات می‌پردازد. ایشان در این مباحث نمونه‎هایی از مغالطات صورت‎گرفته را ذکر و به آن‎ها پاسخ می‌دهد. اولین مغالطه‌ای که ایشان به آن اشاره می‌کند، قیاس مستفاد از آیه شریفه '''وَ لَوْ عَلِمَ اَللّٰهُ فِيهِمْ خَيراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ''' ﴿انفال: 23﴾ (اگر خدا [نسبت به پذیرفتن هدایت، شایستگی و..] خیری در آنان می‌دید، یقیناً ایشان را شنوا [ی حقایق و معارف] می‌کرد و اگر [با لجبازی و عنادی که فعلاً دارند] آنان را شنوا کند، باز اعراض‎کنان، روی [از حق] می‌گردانند)، است. شرح آن چنین است: قیاسی که در این آیه شریفه وجود دارد از قبیل شکل اول است که نتیجه آن چنین می‌شود: «لو علم الله فيهم خيرا لتولوا»؛ یعنی اگر خداوند خیری در آنان می‌دید اعراض می‌کردند؛ که این یک نتیجه کاذب است؛ زیرا انصراف از حق با علم خدا به وجود خیر در آنها منافات دارد. نویسنده در جواب می‌گوید: در اینجا قیاس از نوع شرطی مرکب از دو قضیه متصله است که شرط انتاج آن لزومیه بودن کبری است در صورت لزومیه بودن صغری؛ لکن در اینجا هرچند صغری لزومیه است، ولی کبری اتفاقیه است. بدین معنا که ملازمه‌ای بین شنواندن و رویگردانی وجود ندارد؛ زیرا اگر ملازمه وجود داشته باشد، هرجا که بحث شنواندن از جانب خدا باشد باید روگردانی نیز وجود داشته باشد؛ درنتیجه می‎بایست هیچ مطیعی در جهان وجود نداشته باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26548/1/573 ر.ک: همان، ج2، ص573]</ref>.


    تعداد مغالطات و جواب آن‎ها در این بخش به عدد 34 ختم می‌شود که نویسنده بعد از ذکر هرکدام و جوابیه آن، به تعدادی از مغالطات در متن کتاب نیز اشاره و به آدرس آنها بسنده می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص588-591</ref>.
    تعداد مغالطات و جواب آن‎ها در این بخش به عدد 34 ختم می‌شود که نویسنده بعد از ذکر هرکدام و جوابیه آن، به تعدادی از مغالطات در متن کتاب نیز اشاره و به آدرس آنها بسنده می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26548/1/588 ر.ک: همان، ص588-591]</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==