تاریخ الفلسفة الإسلامیة منذ القرن الثامن حتی یومنا هذا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۳۵: خط ۳۵:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]] درباره شیوه نگارش تاریخ فلسفه معتقد است: نگارش تاریخ فلسفه برخلاف نقل پیاپی اخبار و روایات فلسفی، باید دربردارنده تأویل‎ها و ارزیابی‎های فراوانی از روایت حوادث تاریخی در کنار نقل آنها و ارائه مسائل و شمارش نویسندگان و.... باشد؛ وگرنه بیان فراگیر زندگانی پیوسته خرد در تلاش خویش برای درک کنه عالم، به شیوه‎ای جامع و هماهنگ میسور نمی‌گردد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/8 ر.ک: پیشگفتار، ص8]</ref>.
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]] درباره شیوه نگارش تاریخ فلسفه معتقد است: نگارش تاریخ فلسفه برخلاف نقل پیاپی اخبار و روایات فلسفی، باید دربردارنده تأویل‎ها و ارزیابی‎های فراوانی از روایت حوادث تاریخی در کنار نقل آنها و ارائه مسائل و شمارش نویسندگان و.... باشد؛ وگرنه بیان فراگیر زندگانی پیوسته خرد در تلاش خویش برای درک کنه عالم، به شیوه‌ای جامع و هماهنگ میسور نمی‌گردد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/8 ر.ک: پیشگفتار، ص8]</ref>.


او می‌نویسد: وقتی تصمیم گرفتم این کار خطیر را که جای لغزش در آن فراوان است، انجام دهم سعی کردم به اندازه توانم از دیگر محققان نیز بهره ببرم، ولی بااین‎حال در طرح آرا و قضایای فلسفی بیشتر بر متون خود فیلسوفان تکیه کرده‎ام و زمانی که به سراغ شرح و توضیح آرای فلسفی و کلامی رفته‎ام، گاهی اوقات مجبور به استفاده از مطالعات نویسندگان مورد اعتماد شده‎ام..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/8 ر.ک: همان]</ref>.
او می‌نویسد: وقتی تصمیم گرفتم این کار خطیر را که جای لغزش در آن فراوان است، انجام دهم سعی کردم به اندازه توانم از دیگر محققان نیز بهره ببرم، ولی بااین‎حال در طرح آرا و قضایای فلسفی بیشتر بر متون خود فیلسوفان تکیه کرده‌ام و زمانی که به سراغ شرح و توضیح آرای فلسفی و کلامی رفته‌ام، گاهی اوقات مجبور به استفاده از مطالعات نویسندگان مورد اعتماد شده‌ام..<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/8 ر.ک: همان]</ref>.


[[فخری، ماجد|فخری]]، در باب اول به میراث فیلسوفان یونانی، اسکندرانی و شرقی برای مسلمانان اشاره می‌کند. او در این باب به تأثیرات شرق نزدیک در قرن هفتم، ترجمه‌های متون فلسفی، عناصر افلاطونی جدید و تأثیرات آرای فلسفی فارسی و هندی در این رابطه، می‌پردازد. در اواخر قرن هفتم، جایگزینی زبان عربی به‎جای زبان فارسی و یونانی و قرار دادن آن به‎عنوان زبان رسمی دولت، از نخستین تلاش حاکمان عرب برای تقویت تسلط زبانی‌ا‎شان (پس از تقویت حاکمیت نظامی و سیاسی) بر دیگر ممالک تحت سلطه‎شان بود. درهرحال، چه این تغییر زبانی را معلول غیرت مسلمانان از گزینش غیر مسلمانان (به‎ویژه مسیحیان و یهودیان) برای پست‎های رسمی دولتی بدانیم یا نه، ملاحظات عملی‌ای هم وجود داشت که انتقال زبان رسمی به عربی را اجتناب‎ناپذیر می‌ساخت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/34 ر.ک: متن کتاب، ص34]</ref>.
[[فخری، ماجد|فخری]]، در باب اول به میراث فیلسوفان یونانی، اسکندرانی و شرقی برای مسلمانان اشاره می‌کند. او در این باب به تأثیرات شرق نزدیک در قرن هفتم، ترجمه‌های متون فلسفی، عناصر افلاطونی جدید و تأثیرات آرای فلسفی فارسی و هندی در این رابطه، می‌پردازد. در اواخر قرن هفتم، جایگزینی زبان عربی به‎جای زبان فارسی و یونانی و قرار دادن آن به‎عنوان زبان رسمی دولت، از نخستین تلاش حاکمان عرب برای تقویت تسلط زبانی‌ا‎شان (پس از تقویت حاکمیت نظامی و سیاسی) بر دیگر ممالک تحت سلطه‎شان بود. درهرحال، چه این تغییر زبانی را معلول غیرت مسلمانان از گزینش غیر مسلمانان (به‎ویژه مسیحیان و یهودیان) برای پست‎های رسمی دولتی بدانیم یا نه، ملاحظات عملی‌ای هم وجود داشت که انتقال زبان رسمی به عربی را اجتناب‎ناپذیر می‌ساخت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/34 ر.ک: متن کتاب، ص34]</ref>.
خط ۴۵: خط ۴۵:
از جمله اختلافات بر سر مباحث کلامی که در این باب ذکر شده، می‎توان به بحث بر سر صفات ذات و صفات فعل اشاره کرد؛ گروهی از متکلمان به برخی از صفات الهی معتقد شدند که از ذات متمایز است. این صفات به‎مرور زمان به هفت صفت ذاتی (قدرت و اراده و علم و حیات و سمع و بصر و کلام) رسید که آنان در این‎باره معتقد شدند: این صفات همواره در ذات الهی وجود دارد. سپس در طول زمان صفاتی دیگر، مانند خلق و عدل و جود و... به صفات الهی افزوده شد.
از جمله اختلافات بر سر مباحث کلامی که در این باب ذکر شده، می‎توان به بحث بر سر صفات ذات و صفات فعل اشاره کرد؛ گروهی از متکلمان به برخی از صفات الهی معتقد شدند که از ذات متمایز است. این صفات به‎مرور زمان به هفت صفت ذاتی (قدرت و اراده و علم و حیات و سمع و بصر و کلام) رسید که آنان در این‎باره معتقد شدند: این صفات همواره در ذات الهی وجود دارد. سپس در طول زمان صفاتی دیگر، مانند خلق و عدل و جود و... به صفات الهی افزوده شد.


گرچه مخالفان معتزله آنان را متهم کرده‎اند که قصد آنها تجرید ذات الهی از جمیع صفات ایجابی است، ولی به نظر می‎رسد مقصود معتزله، حفظ و حراست از مفهوم توحید و بساطت در ذات الهی بوده باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/108 ر.ک: همان، ص108-109]</ref>.
گرچه مخالفان معتزله آنان را متهم کرده‌اند که قصد آنها تجرید ذات الهی از جمیع صفات ایجابی است، ولی به نظر می‎رسد مقصود معتزله، حفظ و حراست از مفهوم توحید و بساطت در ذات الهی بوده باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/108 ر.ک: همان، ص108-109]</ref>.


[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در باب سوم به طلیعه‌های تألیف منظم فلسفی در قرن نهم می‌پردازد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/121 ر.ک: همان، ص121-178]</ref>.
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در باب سوم به طلیعه‌های تألیف منظم فلسفی در قرن نهم می‌پردازد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/121 ر.ک: همان، ص121-178]</ref>.


وی در این باب به معرفی کندی به‎عنوان اولین فیلسوف عرب - چه عرب به معنای عرفی خاص آن (از نژاد عرب) و چه به معنای فرهنگی عام آن (کسانی که به زبان علمی آن عصر، یعنی عربی می‌نوشته‎اند، گرچه عجم بوده‎اند) – می‌پردازد و از او به‎عنوان یکی از فعالان عصر ترجمه یاد می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/123 ر.ک: همان، ص123]</ref>.
وی در این باب به معرفی کندی به‎عنوان اولین فیلسوف عرب - چه عرب به معنای عرفی خاص آن (از نژاد عرب) و چه به معنای فرهنگی عام آن (کسانی که به زبان علمی آن عصر، یعنی عربی می‌نوشته‌اند، گرچه عجم بوده‌اند) – می‌پردازد و از او به‎عنوان یکی از فعالان عصر ترجمه یاد می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/123 ر.ک: همان، ص123]</ref>.


نویسنده، در باب چهارم، که با عنوان تکامل فلسفه افلاطونی جدید و شکل اسلامی آن، ارائه شده، از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] به‎عنوان دو چهره بزرگ و مشهور نام برده و بحث می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/177 ر.ک: همان، ص177-255]</ref>.
نویسنده، در باب چهارم، که با عنوان تکامل فلسفه افلاطونی جدید و شکل اسلامی آن، ارائه شده، از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] به‎عنوان دو چهره بزرگ و مشهور نام برده و بحث می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/177 ر.ک: همان، ص177-255]</ref>.
خط ۷۳: خط ۷۳:
در فصل بعدی، از فخر رازی، نجم‎الدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون می‌پردازد. وی می‌نویسد: می‎توانیم قرن چهاردهم را دوران حنبلیت جدید بخوانیم... اگرچه در دوران ابن تیمیه روند توان فکری در اسلام رو به سستی نهاد، اما برخی از دلایل آن در اینجا و آنجا به راه خود ادامه دادند؛ از جمله آن دلایل، ابن خلدون تونسی در غرب عالم اسلامی و ملاصدرا در شرق آن بود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/495 ر.ک: همان، ص495]</ref>.
در فصل بعدی، از فخر رازی، نجم‎الدین نسفی، ایجی، جرجانی و باجوری صحبت می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/489 ر.ک: همان، ص489]</ref> و در سومین فصل، به معرفی ابن خلدون می‌پردازد. وی می‌نویسد: می‎توانیم قرن چهاردهم را دوران حنبلیت جدید بخوانیم... اگرچه در دوران ابن تیمیه روند توان فکری در اسلام رو به سستی نهاد، اما برخی از دلایل آن در اینجا و آنجا به راه خود ادامه دادند؛ از جمله آن دلایل، ابن خلدون تونسی در غرب عالم اسلامی و ملاصدرا در شرق آن بود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/495 ر.ک: همان، ص495]</ref>.


[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریان‎های دوران معاصر را شرح می‌دهد. جمال‎الدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن می‌گوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز می‌نویسد: هریک از جمال‎الدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقی‎مانده در اندیشه اسلامی، جان تازه‎ای ببخشند تا در این دوره پیچیده‎ای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. بااین‎حال همه آنان تحت تأثیر اندیشه‌های غربی بودند، ولی مجموعا در عمق اندیشه تجددطلبانه همه آنان، نوعی سوء ظن به فرهنگ غرب و اعتقاد به برتری نگاه اسلامی به زندگی را می‎توان دریافت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/543 ر.ک: همان، ص543]</ref>.
[[فخری، ماجد|ماجد فخری]]، در آخرین باب کتاب، جریان‎های دوران معاصر را شرح می‌دهد. جمال‎الدین افغانی (اسدآبادی)، محمد عبده، سید احمد خان، امیرعلی و محمد اقبال و... از اشخاصی هستند که او در این باب درباره آنها سخن می‌گوید. [[فخری، ماجد|فخری]]، درباره وضع فلسفی امروز می‌نویسد: هریک از جمال‎الدین اسدآبادی و محمد عبده و امیرعلی و اقبال با روش خودشان در برابر تجدّد غربی ایستادگی کردند و سعی کردند به عناصر باقی‎مانده در اندیشه اسلامی، جان تازه‌ای ببخشند تا در این دوره پیچیده‌ای که جهان تحت سلطه عناصر فکری غربی است بتواند زندگی کند. بااین‎حال همه آنان تحت تأثیر اندیشه‌های غربی بودند، ولی مجموعا در عمق اندیشه تجددطلبانه همه آنان، نوعی سوء ظن به فرهنگ غرب و اعتقاد به برتری نگاه اسلامی به زندگی را می‎توان دریافت<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17975/1/543 ر.ک: همان، ص543]</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش