الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
    جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
    خط ۵۵: خط ۵۵:
    مبحث سوم به انگیزه‎ها و دلایل خروج و انقلاب خوارج اختصاص یافته است که بر اساس نظرات مختلف شامل عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‎شود. نویسند در ابتدا به ذکر و شرح نظر احمد شلبی پرداخته است. او می‌گوید: عرب بودن خوارج از مواردی است که به‎عنوان انگیزه خروج و قیام آنان مطرح است. نویسند این نظر را نپسندیده، سپس به شرح و توضیح انگیزه اجتماعی قیام خوارج پرداخته است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/45 ر.ک: همان، ص45-53]</ref>.
    مبحث سوم به انگیزه‎ها و دلایل خروج و انقلاب خوارج اختصاص یافته است که بر اساس نظرات مختلف شامل عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‎شود. نویسند در ابتدا به ذکر و شرح نظر احمد شلبی پرداخته است. او می‌گوید: عرب بودن خوارج از مواردی است که به‎عنوان انگیزه خروج و قیام آنان مطرح است. نویسند این نظر را نپسندیده، سپس به شرح و توضیح انگیزه اجتماعی قیام خوارج پرداخته است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/45 ر.ک: همان، ص45-53]</ref>.


    نویسنده در مبحث چهارم به مهم‎ترین اوصاف و ویژگی‎های خوارج اشاره می‎کند. فصاحت و بلاغت، اشتیاق به فراگیری علم، اشتیاق به جدل و مناظره، تعصبات کورکورانه بر آرای خود، استمداد از ظواهر نصوص، زیاده‎روی در عبادت، عطش در مبارزه‎طلبی و قتال، شجاعت و وفاداری و سخاوتمندی و غلبه هرج‎ومرج و اختلال بر رفتار آن‎ها، از صفات و ویژگی‎هایی است که نویسنده آنها را به خوارج نسبت داده و به توضیح آنها می‎پردازد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/54 ر.ک: همان، ص54-70]</ref>.
    نویسنده در مبحث چهارم به مهم‎ترین اوصاف و ویژگی‎های خوارج اشاره می‌کند. فصاحت و بلاغت، اشتیاق به فراگیری علم، اشتیاق به جدل و مناظره، تعصبات کورکورانه بر آرای خود، استمداد از ظواهر نصوص، زیاده‎روی در عبادت، عطش در مبارزه‎طلبی و قتال، شجاعت و وفاداری و سخاوتمندی و غلبه هرج‎ومرج و اختلال بر رفتار آن‎ها، از صفات و ویژگی‎هایی است که نویسنده آنها را به خوارج نسبت داده و به توضیح آنها می‎پردازد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/54 ر.ک: همان، ص54-70]</ref>.


    نویسنده در فصل دوم که طولانی‎ترین فصل کتاب است، به تاریخ خوارج اشاره نموده است. ایشان تاریخ خوارج را به هشت دوره تقسیم نموده که آغاز آن را با آغاز خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) و پایان آن با پایان خلافت امویان هماهنگ کرده است. ایشان دو دوره ابتدایی آن را، به زمان خلافت [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اختصاص داده است (دوره دوم آن بعد از جنگ نهروان تا شهادت آن حضرت است). دوره سوم خوارج به زمان خلافت امام حسن(ع)، دوره چهارم به زمان خلافت معاویه، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالله بن زبیر و مروان بن حکم و عمر بن عبدالعزیز، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالملک بن مروان و دو دوره انتهایی خوارج به زمان خلافت هشام بن عبدالملک و خلافت بقیه امرای اموی اختصاص و مورد بحث و بررسی قرار داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/71 ر.ک: همان، ص71-186]</ref>.
    نویسنده در فصل دوم که طولانی‎ترین فصل کتاب است، به تاریخ خوارج اشاره نموده است. ایشان تاریخ خوارج را به هشت دوره تقسیم نموده که آغاز آن را با آغاز خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) و پایان آن با پایان خلافت امویان هماهنگ کرده است. ایشان دو دوره ابتدایی آن را، به زمان خلافت [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اختصاص داده است (دوره دوم آن بعد از جنگ نهروان تا شهادت آن حضرت است). دوره سوم خوارج به زمان خلافت امام حسن(ع)، دوره چهارم به زمان خلافت معاویه، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالله بن زبیر و مروان بن حکم و عمر بن عبدالعزیز، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالملک بن مروان و دو دوره انتهایی خوارج به زمان خلافت هشام بن عبدالملک و خلافت بقیه امرای اموی اختصاص و مورد بحث و بررسی قرار داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/71 ر.ک: همان، ص71-186]</ref>.
    خط ۶۱: خط ۶۱:
    فصل سوم کتاب به عقاید عمومی خوارج اختصاص یافته است. نویسنده در این‎باره می‌گوید: علمای فرق معتقدند که خوارج به بیست فرقه تقسیم شدند و با گذشت زمان و تفرق دوباره آنان، به فرقه‎های زیادی تقسیم شدند که عدد آنان به بیش از پنجاه می‎رسد. این فرقه‎ها علی‎رغم تعددشان، در برخی از عقاید، آراء و افکار با همدیگر مشترک هستند. خوارج معتقد بودند به: کفر عثمان، [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]، اصحاب جمل، حکمین (ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص) و کسانی که راضی به حکمین بودند؛ خروج بر سلطان جائر و کفر مرتکب گناهان کبیره<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/189 ر.ک: همان، ص189-190]</ref>.
    فصل سوم کتاب به عقاید عمومی خوارج اختصاص یافته است. نویسنده در این‎باره می‌گوید: علمای فرق معتقدند که خوارج به بیست فرقه تقسیم شدند و با گذشت زمان و تفرق دوباره آنان، به فرقه‎های زیادی تقسیم شدند که عدد آنان به بیش از پنجاه می‎رسد. این فرقه‎ها علی‎رغم تعددشان، در برخی از عقاید، آراء و افکار با همدیگر مشترک هستند. خوارج معتقد بودند به: کفر عثمان، [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]، اصحاب جمل، حکمین (ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص) و کسانی که راضی به حکمین بودند؛ خروج بر سلطان جائر و کفر مرتکب گناهان کبیره<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/189 ر.ک: همان، ص189-190]</ref>.


    آنان در موضوع خلافت معتقدند که خلیفه باید شخص حری باشد که از طرف عامه مسلمانان، نه گروهی از آنان، انتخاب شود؛ دراین‎بین، فرق نمی‎کند که عرب یا عجم باشد و بلکه بهتر است که خلیفه از غیر قریش باشد تا عزل او درصورتی‎که مخالفت با شرع و حق نمود، راحت‎تر صورت بگیرد. خلافت یک شخص تا زمانی ادامه دارد که او عدالت را پیشه خود کند و به شرع عمل نماید و از خطا و لغزش به‎دور باشد و اگر چنین نبود، عزل یا قتل او واجب است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/190 ر.ک: همان، ص190]</ref>.
    آنان در موضوع خلافت معتقدند که خلیفه باید شخص حری باشد که از طرف عامه مسلمانان، نه گروهی از آنان، انتخاب شود؛ دراین‎بین، فرق نمی‌کند که عرب یا عجم باشد و بلکه بهتر است که خلیفه از غیر قریش باشد تا عزل او درصورتی‎که مخالفت با شرع و حق نمود، راحت‎تر صورت بگیرد. خلافت یک شخص تا زمانی ادامه دارد که او عدالت را پیشه خود کند و به شرع عمل نماید و از خطا و لغزش به‎دور باشد و اگر چنین نبود، عزل یا قتل او واجب است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/190 ر.ک: همان، ص190]</ref>.


    یکی دیگر از اعتقادات آنان که نویسنده از آن با تعجب یاد می‎کند، اعتقاد آنان نسبت به مخالفین مسلمان است. خوارج نسبت به کفار و دشمنان دین مسامحه می‎کنند، لکن نسبت به مخالفین مسلمان خود به‎گونه‎ای دیگر عمل می‎کنند. آنان خون مخالفین مسلمان خود را مباح می‎دانند؛ به‎گونه‎ای که عبدالله بن خباب و اهل‎ بیتش را با بی‎رحمی تمام کشتند، ولی نسبت به نصارا به‎خوبی برخورد کردند و آنان را اکرام نمودند و در مورد دیگر نقل شده که با یک نصرانی، با بذل مال با او معامله نموده‎اند.
    یکی دیگر از اعتقادات آنان که نویسنده از آن با تعجب یاد می‌کند، اعتقاد آنان نسبت به مخالفین مسلمان است. خوارج نسبت به کفار و دشمنان دین مسامحه می‌کنند، لکن نسبت به مخالفین مسلمان خود به‎گونه‎ای دیگر عمل می‌کنند. آنان خون مخالفین مسلمان خود را مباح می‎دانند؛ به‎گونه‎ای که عبدالله بن خباب و اهل‎ بیتش را با بی‎رحمی تمام کشتند، ولی نسبت به نصارا به‎خوبی برخورد کردند و آنان را اکرام نمودند و در مورد دیگر نقل شده که با یک نصرانی، با بذل مال با او معامله نموده‎اند.
    پیامبر درباره این گروه از انسان‎ها چنین فرموده: «مسلمانان را می‎کشند و با بت‎پرستان ارتباط برقرار می‎کنند»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/196 ر.ک: همان، ص196]</ref>.
    پیامبر درباره این گروه از انسان‎ها چنین فرموده: «مسلمانان را می‌کشند و با بت‎پرستان ارتباط برقرار می‌کنند»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/32560/1/196 ر.ک: همان، ص196]</ref>.


    نویسنده، فصل چهارم را به فرق خوارج و عقاید آنان اختصاص داده است. این فصل از شش مبحث تشکیل شده است. اولین فرقه‎ای که مورد بحث قرار گرفته، «المحكمة الأولی» است. این فرقه از خوارج، همان گروهی هستند که در جنگ صفین در مقابل [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] قرار گرفتند و چون حکمیت را انکار کردند و شعارشان «لا حكم إلا لله» بود، به آن‎ها محکمه گویند و چون نخستین گروهی بودند که چنین اعتقادی داشتند، المحكمة الأولی نامیده می‎شوند<ref>ر.ک: برنج‎کار، رضا، ص26-27</ref>.
    نویسنده، فصل چهارم را به فرق خوارج و عقاید آنان اختصاص داده است. این فصل از شش مبحث تشکیل شده است. اولین فرقه‎ای که مورد بحث قرار گرفته، «المحكمة الأولی» است. این فرقه از خوارج، همان گروهی هستند که در جنگ صفین در مقابل [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] قرار گرفتند و چون حکمیت را انکار کردند و شعارشان «لا حكم إلا لله» بود، به آن‎ها محکمه گویند و چون نخستین گروهی بودند که چنین اعتقادی داشتند، المحكمة الأولی نامیده می‎شوند<ref>ر.ک: برنج‎کار، رضا، ص26-27</ref>.
    خط ۷۳: خط ۷۳:


    برخی از عقاید این گروه چنین است:
    برخی از عقاید این گروه چنین است:
    # قاعدین خوارج، یعنی آن دسته از خوارج که همراه ازارقه جنگ نمی‎کردند، کافر و مشرک هستند.
    # قاعدین خوارج، یعنی آن دسته از خوارج که همراه ازارقه جنگ نمی‌کردند، کافر و مشرک هستند.
    # اطفال مشرکان (مخالفان ازارقه) نیز مشرکند.
    # اطفال مشرکان (مخالفان ازارقه) نیز مشرکند.
    # کشتن مشرکان، یعنی مخالفان ازارقه و زنان و اطفال آن‎ها مباح است.
    # کشتن مشرکان، یعنی مخالفان ازارقه و زنان و اطفال آن‎ها مباح است.