نسیمی، سید عمادالدین: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ نسیمی، عمادالدين را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به نسیمی، عمادالدین منتقل کرد)
    جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
    خط ۴۲: خط ۴۲:


    ==ولادت==
    ==ولادت==
    «عمادالدین نسیمی»، به سال ٧٤٨ق، در شهر تبریز، در خانواده‎ای مذهبی از سادات چشم به جهان گشود<ref>ر.ک: فدوی، طیبه؛ باوان‎پوری، مسعود؛ لرستانی، نرگس، ص56</ref>.
    «عمادالدین نسیمی»، به سال ٧٤٨ق، در شهر تبریز، در خانواده‌ای مذهبی از سادات چشم به جهان گشود<ref>ر.ک: فدوی، طیبه؛ باوان‎پوری، مسعود؛ لرستانی، نرگس، ص56</ref>.


    [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] از وی به‎عنوان نسیمی شیرازی یاد نموده و اعلام کرده که در زرقان - ‎از توابع شیراز - ‎بر‎ سر‎ قبر‎ او رفته است
    [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] از وی به‎عنوان نسیمی شیرازی یاد نموده و اعلام کرده که در زرقان - ‎از توابع شیراز - ‎بر‎ سر‎ قبر‎ او رفته است


    [[سخاوی، محمد بن عبدالرحمن|سخاوی]]‎ و [[ابن عماد، عبدالحی بن احمد|ابن‎‎ عماد حنبلی]] لقب «نسیم‎الدین» را که هر دو از [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] گرفته‎اند، به‎عنوان نام نسیمی متذکر‎ شده‎اند‎. قدیمی‎ترین مأخذی که از لقب عمادالدین سخن گفته است، کتاب‎ «مجالس ‎العشاق» کمال‎الدین حسین گازرگاهی (تألیف ٩٠٨ق) است. لطیفی در تذکرة الشعرای خود، نسیمی را اهل ناحیه نسیم‎ در‎ نزدیکی‎ بغداد می‎داند. گروهی آرامگاه او را در زرقان فارس و گروهی دیگر‎ در‎ حلب می‎دانند<ref>ر.ک: همان، ص56 و 57</ref>.
    [[سخاوی، محمد بن عبدالرحمن|سخاوی]]‎ و [[ابن عماد، عبدالحی بن احمد|ابن‎‎ عماد حنبلی]] لقب «نسیم‎الدین» را که هر دو از [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] گرفته‌اند، به‎عنوان نام نسیمی متذکر‎ شده‌اند‎. قدیمی‎ترین مأخذی که از لقب عمادالدین سخن گفته است، کتاب‎ «مجالس ‎العشاق» کمال‎الدین حسین گازرگاهی (تألیف ٩٠٨ق) است. لطیفی در تذکرة الشعرای خود، نسیمی را اهل ناحیه نسیم‎ در‎ نزدیکی‎ بغداد می‎داند. گروهی آرامگاه او را در زرقان فارس و گروهی دیگر‎ در‎ حلب می‎دانند<ref>ر.ک: همان، ص56 و 57</ref>.


    نام نسیمی «علی» است. چنان که خود و یا یکی از مریدانش به صراحت گوید:
    نام نسیمی «علی» است. چنان که خود و یا یکی از مریدانش به صراحت گوید:
    خط ۶۶: خط ۶۶:
    او یکی از بزرگ‎ترین مردان مبارز‎ و یکی‎ از برجسته‎ترین شخصیت‎های ادبی و فرهنگی و یکی از مشهورترین و جسورترین شاعران مشرق‎زمین است که تمام عمر خویش را صرف مبارزه در راه نجات مردم و رهایی ستم‎کشان از جور‎ و ستم‎ اربابان زور و زر نموده است<ref>ر.ک: همان، فدوی، طیبه؛ باوان‎پوری، مسعود؛ لرستانی، نرگس، ص56</ref>.
    او یکی از بزرگ‎ترین مردان مبارز‎ و یکی‎ از برجسته‎ترین شخصیت‎های ادبی و فرهنگی و یکی از مشهورترین و جسورترین شاعران مشرق‎زمین است که تمام عمر خویش را صرف مبارزه در راه نجات مردم و رهایی ستم‎کشان از جور‎ و ستم‎ اربابان زور و زر نموده است<ref>ر.ک: همان، فدوی، طیبه؛ باوان‎پوری، مسعود؛ لرستانی، نرگس، ص56</ref>.


    شعر وی، شعری است با درون‎مایه‎ای‎ عرفانی‎، با مضامینی زیبا و باریک‎بینی‎های خاص. نسیمی از شاعران سبک عراقی است و بیشتر از [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] و [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]] متأثر است. ظاهرا تخلص «نسیمی» مربوط به دوران پختگی شعری شاعر است؛ چرا‎که‎ او‎ «هاشمی» و «حسینی» نیز تخلص می‎کرده‎ است<ref>ر.ک: همان</ref>.
    شعر وی، شعری است با درون‎مایه‌ای‎ عرفانی‎، با مضامینی زیبا و باریک‎بینی‎های خاص. نسیمی از شاعران سبک عراقی است و بیشتر از [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] و [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]] متأثر است. ظاهرا تخلص «نسیمی» مربوط به دوران پختگی شعری شاعر است؛ چرا‎که‎ او‎ «هاشمی» و «حسینی» نیز تخلص می‎کرده‎ است<ref>ر.ک: همان</ref>.


    ==شهادت==
    ==شهادت==
    در مورد مرگ وی کوتاه می‎توان‎ گفت‎ که‎ «علما، شیوخ و قضات حلب، نسیمی را به گمراه کردن برخی اشخاص نادان و انداختن آنها‎ به‎ راه‎ کفر و زندقه متهم ساخته، سلطان مؤید، حاکم حلب را به کشتن او ترغیب کردند‎. سلطان‎ دستور داد تا پوست نسیمی را زنده‎زنده بکنند». در‎ مورد‎ مرگ‎ وی آمده است: «در محل پوست‎ کندن، خون بسیار از او رفته، رنگش زرد‎ شد‎. گفتند که چون است که رنگ زرد کرده‎ای؟ گفت: من آفتاب سپهر عاشقی‎ام‎ از‎ مطلع‎ عشق طالع شده؛ آفتاب در محل غروب زرد می‎شود و گویند نسیمی فی‎البداهه سرود:{{شعر}}
    در مورد مرگ وی کوتاه می‎توان‎ گفت‎ که‎ «علما، شیوخ و قضات حلب، نسیمی را به گمراه کردن برخی اشخاص نادان و انداختن آنها‎ به‎ راه‎ کفر و زندقه متهم ساخته، سلطان مؤید، حاکم حلب را به کشتن او ترغیب کردند‎. سلطان‎ دستور داد تا پوست نسیمی را زنده‎زنده بکنند». در‎ مورد‎ مرگ‎ وی آمده است: «در محل پوست‎ کندن، خون بسیار از او رفته، رنگش زرد‎ شد‎. گفتند که چون است که رنگ زرد کرده‌ای؟ گفت: من آفتاب سپهر عاشقی‎ام‎ از‎ مطلع‎ عشق طالع شده؛ آفتاب در محل غروب زرد می‎شود و گویند نسیمی فی‎البداهه سرود:{{شعر}}
    {{ب|''آن دم‎ که‎ اهل [اجل] موکل مرد شود''|2=''آهم چو دم سحرگهی سرد شود''}}
    {{ب|''آن دم‎ که‎ اهل [اجل] موکل مرد شود''|2=''آهم چو دم سحرگهی سرد شود''}}
    {{ب|''خورشید که‎ پردل‎تر‎ از آن چیزی نیست''|2=''در وقت فروشدن رخش زرد شود''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.
    {{ب|''خورشید که‎ پردل‎تر‎ از آن چیزی نیست''|2=''در وقت فروشدن رخش زرد شود''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.