التشيع في العراق و صلاته بالمرجعية و إيران: تفاوت میان نسخه‌ها

    (لینک درون متنی)
    خط ۳۰: خط ۳۰:
    }}
    }}


    '''التشيع في العراق و صلاته بالمرجعية و إيران (نظرة عابرة)'''، اثر [[جعفریان، رسول|رسول جعفریان]]، پژوهشی است پیرامون تشیع در عراق و ارتباط آن با ایران و مرجعیت در آن، که به زبان فارسی و در دوران معاصر نوشته شده است و به قلم حیدر محمد جواد، به عربی ترجمه شده است.
    '''التشيع في العراق و صلاته بالمرجعية و إيران (نظرة عابرة)'''، اثر [[جعفریان، رسول|رسول جعفریان]]، پژوهشی است پیرامون تشیع در عراق و ارتباط آن با ایران و مرجعیت در آن، که به زبان فارسی و در دوران معاصر نوشته شده است و به قلم [[جواد، حيدر محمد|حیدر محمد جواد]]، به عربی ترجمه شده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۴۰: خط ۴۰:
    نویسنده در فصل اول در باب پیشینه تشیع در عراق می‌نویسد: «سابقه تشیع در عراق بیش از هر نقطه‌ی دیگری در جهان اسلام است؛ به‌طوری که می‌توان ادعا کرد تشیع اساسا در محیط کوفه شکل گرفت». چون از همان روزهای نخست فتح عراق به دست سپاهیان اسلام، سلمان فارسی و یارانش در نشر تشیع در عراق مجالس سخنرانی برپا کرد و مردمی که تا آن زمان تحت اختیار دولت ساسانی بودند را به تشیع و اسلام راستین دعوت می‌کرد و مردم عراق که سلمان را مورد اعتماد همگان می‌دیدند، گروه گروه به تشیع ملحق شدند و شیعه مسیر خویش را پیمود و این شکوفایی به اوج خود رسید. سلمان نخستین نماز جمعه را در ایوان کسری در صفر سال 16ق، اقامه کرد و سپس کوفه، در نزدیک شهر باستانی حیره را برای گسترش اسلام برگزید و نقشه این شهر را ترسیم کرد.<ref>حسینی، سید رضا، ص95</ref>
    نویسنده در فصل اول در باب پیشینه تشیع در عراق می‌نویسد: «سابقه تشیع در عراق بیش از هر نقطه‌ی دیگری در جهان اسلام است؛ به‌طوری که می‌توان ادعا کرد تشیع اساسا در محیط کوفه شکل گرفت». چون از همان روزهای نخست فتح عراق به دست سپاهیان اسلام، سلمان فارسی و یارانش در نشر تشیع در عراق مجالس سخنرانی برپا کرد و مردمی که تا آن زمان تحت اختیار دولت ساسانی بودند را به تشیع و اسلام راستین دعوت می‌کرد و مردم عراق که سلمان را مورد اعتماد همگان می‌دیدند، گروه گروه به تشیع ملحق شدند و شیعه مسیر خویش را پیمود و این شکوفایی به اوج خود رسید. سلمان نخستین نماز جمعه را در ایوان کسری در صفر سال 16ق، اقامه کرد و سپس کوفه، در نزدیک شهر باستانی حیره را برای گسترش اسلام برگزید و نقشه این شهر را ترسیم کرد.<ref>حسینی، سید رضا، ص95</ref>


    آنگاه که علی(ع) در عراق استقرار یافت، همین امر از نیرومندترین عوامل برای نشر و ترویج ولایت و حب اهل‌بیت(ع) در عراق و به‌ویژه در کوفه پایتخت خلافت آن حضرت بشمار می‌رفت.<ref>همان</ref>
    آنگاه که [[امام على(ع)|علی(ع)]] در عراق استقرار یافت، همین امر از نیرومندترین عوامل برای نشر و ترویج ولایت و حب اهل‌بیت(ع) در عراق و به‌ویژه در کوفه پایتخت خلافت آن حضرت بشمار می‌رفت.<ref>همان</ref>


    مسجد اعظم کوفه پایگاه تدریس علوم گوناگون حضرت بود. وی در ایام حکومت کوتاه خود، تشیع را در کوفه رواج داد و علی‌رغم تمام ناملایمتی‌ها و جنگ‌ها که در کوفه برای امام(ع) پیش آمد، هرگز از نشر فرهنگ و معارف الهی باز نایستاد و جمع کثیری از وی بهره‌مند شدند.<ref>همان، ص95-96</ref>
    مسجد اعظم کوفه پایگاه تدریس علوم گوناگون حضرت بود. وی در ایام حکومت کوتاه خود، تشیع را در کوفه رواج داد و علی‌رغم تمام ناملایمتی‌ها و جنگ‌ها که در کوفه برای امام(ع) پیش آمد، هرگز از نشر فرهنگ و معارف الهی باز نایستاد و جمع کثیری از وی بهره‌مند شدند.<ref>همان، ص95-96</ref>
    خط ۶۰: خط ۶۰:
    از آنجا که شیعه پس از رحلت پیامبر(ص) باب هدایت را مسدود نمی‌داند و دوره تأسیس آن از عصر ائمه(ع) آغاز می‌شود، بر این اساس در دوره طولانی امامت، عراق مرکز مهم رهبری شیعیان بود و پس از رحلت [[امام حسن عسکری(ع)]] امام یازدهم از ائمه در سامراء در سال 260ق و آغاز غیبت صغری همچنان انتظار شیعیان جهان به بغداد معطوف بود؛ زیرا نواب خاص و سفرای چهارگانه امام زمان(عج) همگی در بغداد به ‌سر می‌بردند و با پایان زندگی نایب چهارم، عصر غیبت صغری و نیابت خاصه به انتها رسید و دوره غیبت کبری و نیابت عامه آغاز شد که این عصر مرجعیت فقها و مجتهدان است.<ref>همان، ص98-99</ref>
    از آنجا که شیعه پس از رحلت پیامبر(ص) باب هدایت را مسدود نمی‌داند و دوره تأسیس آن از عصر ائمه(ع) آغاز می‌شود، بر این اساس در دوره طولانی امامت، عراق مرکز مهم رهبری شیعیان بود و پس از رحلت [[امام حسن عسکری(ع)]] امام یازدهم از ائمه در سامراء در سال 260ق و آغاز غیبت صغری همچنان انتظار شیعیان جهان به بغداد معطوف بود؛ زیرا نواب خاص و سفرای چهارگانه امام زمان(عج) همگی در بغداد به ‌سر می‌بردند و با پایان زندگی نایب چهارم، عصر غیبت صغری و نیابت خاصه به انتها رسید و دوره غیبت کبری و نیابت عامه آغاز شد که این عصر مرجعیت فقها و مجتهدان است.<ref>همان، ص98-99</ref>


    ‌‌نویسنده در پایان این فصل به انتقال مرجعیت به ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد: پس از درگذشت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، مرجعیت مطلق عتبات از بین رفت و با بالا گرفتن موقعیت آیت‌الله بروجردی، این ‌بار مرجعیت اصلی به ایران منتقل شد و در این طرف، آیت‌الله بروجردی تأثیری ولو مختصر در نجف داشت. [[جعفریان، رسول|جعفریان]] معتقد است به‌طور کلی مرجعیت نجف تا این زمان تأثیر شگرفی در تحولات ایران داشت، اما به‌عکس، حتی تا به امروز، در ادواری که مرجعیت مهم در ایران متمرکز بوده، آن تأثیر قابل توجه نبوده است.<ref>همان، ص99</ref>
    ‌‌نویسنده در پایان این فصل به انتقال مرجعیت به ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد: پس از درگذشت [[اصفهانی، ابوالحسن|آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی]]، مرجعیت مطلق عتبات از بین رفت و با بالا گرفتن موقعیت آیت‌الله بروجردی، این ‌بار مرجعیت اصلی به ایران منتقل شد و در این طرف، آیت‌الله بروجردی تأثیری ولو مختصر در نجف داشت. [[جعفریان، رسول|جعفریان]] معتقد است به‌طور کلی مرجعیت نجف تا این زمان تأثیر شگرفی در تحولات ایران داشت، اما به‌عکس، حتی تا به امروز، در ادواری که مرجعیت مهم در ایران متمرکز بوده، آن تأثیر قابل توجه نبوده است.<ref>همان، ص99</ref>


    فصل پنجم به موضوع «مرجعیت در عراق و چالش‌های پیش ‌رو در دوره‌ اخیر» پرداخته است. [[جعفریان، رسول|جعفریان]] در ابتدای این فصل، زیر عنوان «بازگشت مرجعیت به عراق: آیت‌الله حکیم»، می‌نویسد: این زمان چندین مرجع دیگر از جمله آیات عظام سید محمود شاهرودی و ابوالقاسم خویی در نجف و چند مرجع هم از جمله آیات عظام خمینی، محمدرضا گلپایگانی و محمدکاظم شریعتمداری در ایران فعال بودند. بااین‌حال مرجعیت [[حکیم، محسن|آیت‌الله حکیم]] به دلیل نقش و سابقه نجف در امر مرجعیت و نیز اقبال عمومی، در درجه نخست قرار داشت.<ref>ر.ک: همان</ref>
    فصل پنجم به موضوع «مرجعیت در عراق و چالش‌های پیش ‌رو در دوره‌ اخیر» پرداخته است. [[جعفریان، رسول|جعفریان]] در ابتدای این فصل، زیر عنوان «بازگشت مرجعیت به عراق: آیت‌الله حکیم»، می‌نویسد: این زمان چندین مرجع دیگر از جمله آیات عظام سید محمود شاهرودی و [[خویی، ابوالقاسم|ابوالقاسم خویی]] در نجف و چند مرجع هم از جمله آیات عظام [[خمینی، سید روح‌الله|خمینی]]، [[گلپایگانی، محمدرضا|محمدرضا گلپایگانی]] و [[شریعتمداری، کاظم|محمدکاظم شریعتمداری]] در ایران فعال بودند. بااین‌حال مرجعیت [[حکیم، محسن|آیت‌الله حکیم]] به دلیل نقش و سابقه نجف در امر مرجعیت و نیز اقبال عمومی، در درجه نخست قرار داشت.<ref>ر.ک: همان</ref>


    اما آنچه مهم و قابل توجه است، نکته‌ای است که نویسنده پس از بیان مقدماتی به آن اشاره می‌کند و آن اینکه: «اما سرجمع، این دوره به‌تدریج، حوزه علمیه نجف به سمت عربی شدن پیش می‌رفت» و در جایی دیگر می‌نویسد: «به هر روی، عربی شدن حوزه نجف در دوره [[حکیم، محسن|آیت‌الله حکیم]]، امری مشهود است. فعالیت‌های حزب الدعوه نیز مؤید همین جهت‌گیری بود... مدرسه‌ای که [[حکیم، محسن|آیت‌الله حکیم]] تحت عنوان الدوره در سال 1386ق/ 1967م ایجاد کرد و نخستین دوره آن در همان سال شروع به تحصیل کرد، همه عراقی بودند».<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref>
    اما آنچه مهم و قابل توجه است، نکته‌ای است که نویسنده پس از بیان مقدماتی به آن اشاره می‌کند و آن اینکه: «اما سرجمع، این دوره به‌تدریج، حوزه علمیه نجف به سمت عربی شدن پیش می‌رفت» و در جایی دیگر می‌نویسد: «به هر روی، عربی شدن حوزه نجف در دوره [[حکیم، محسن|آیت‌الله حکیم]]، امری مشهود است. فعالیت‌های حزب الدعوه نیز مؤید همین جهت‌گیری بود... مدرسه‌ای که [[حکیم، محسن|آیت‌الله حکیم]] تحت عنوان الدوره در سال 1386ق/ 1967م ایجاد کرد و نخستین دوره آن در همان سال شروع به تحصیل کرد، همه عراقی بودند».<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref>